دکتر مهدی محقق، از بازماندگان مفاخر نسل طلایی زبان و ادبیات فارسی محسوب میشود. گواهینامه اجتهاد از مراجع عالی تقلید، دکتری معارف اسلامی از دانشگاه تهران و دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و تدریس در دانشگاههای تهران، لندن و مکگیل کانادا در کنار انتشار دهها کتاب و مقاله، بخشی از یک عمر فعالیت علمی ایشان را تشکیل میدهد. «نامه شورا»، نشریه خبری تحلیلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و مدیر انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی، پیرامون بیم و امیدهایش در مورد زبان فارسی به گفتوگو نشسته است.
بنا به اهمیت این مصاحبه، آن را مجدد خدمت عزیزان تقدیم میکنیم:
زبان و ادبیات فارسی در سالهای اخیر مورد تهدید قرار گرفته است؛ از استفاده روزمره در محاورات روزمره تا نامگذاریهای مکانهای تجاری و... زبان فارسی تحت هجمه قرار گرفته است. شما چه راهکاری را برای مصون ماندن زبان شیرین فارسی، که به تعبیری بعد از عربی دومین زبان اسلام نیز میباشد، از این تهدیدات دارید؟
بنام خدا. اولیای امور باید برای حفظ زبان و ادبیات فارسی توجه بیشتری داشته باشند، به علت اینکه زبان فارسی نماد هویت ماست. فرق ما با عراقی یا لبنانی این است که ما به زبان فارسی صحبت میکنیم. از امتیازات کشور ما این است که اسلام را پذیرفتند اما زبان خود را نگه داشت و ادبیات فارسی نیز نماد فرهنگ ماست. حتی می توان گفت زبان فارسی در بسیاری از نقاط جهان به علت توانمندی هایش به محمل و جایگاه انتقال معارف اسلامی تبدیل شد مثل چین و زنگبار و ... .فرهنگ ما از همه جا استفاده کرده است؛ از قرآن، احادیث پیغمبر و احادیث ائمه اطهار و حتی گفتههای حضرت عیسی استفاده کرده است. در هر جای دنیا اگر سخن خوبی بوده است وارد ادبیات ما شده است و از این جهت هم هویت ما و هم نشانه فرهنگ ما بستگی به زبان و ادبیات فارسی دارد که متاسفانه توجهی به آن نمیشود. بنده مدیر انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی هستم. حدود 800-900 عضو داریم که عملا در دانشگاهها درس میدهند. به جز 3-4میلیون که وزارت علوم به ما میدهد ما هیچ وسیله نشر و ترویج زبان فارسی در اختیار نداریم و سال به سال توجه به فرهنگ غرب در زبان و ادبیات فارسی بیشتر میشود. متجاوز از هزار مقاله به دست ما رسیده است که تعداد کمی از آن ارتباط با ادبیات اصیل ما که جنبه اسلامی داشته است، دارد. اگر این بیتوجهی ادامه پیدا کند دیگر امیدی نخواهیم داشت که ادبیات اصیل ایران باقی بماند. ادبیاتی که آنقدر جاذبه داشته که به سرزمین شبه قاره، به هندوستان و حتی تا اندونزی، مالزی و فیلیپین رفته است، چرا باید به سمت ادبیات فرنگی سوق پیدا کند. مثلا مقایسه فروغ فرخزاد یا سهراب سپهری با فلان شاعر غربی در حالی که تحلیل محتوای آثار مولوی، ثنایی و عطار و.. کمتر دیده میشود. انحطاط ادبی هم خودش را یک دفعه نشان نمیدهد و ممکن است بعد از 30 یا 40 سال ناگهان ظاهر شود. مثلا نظیر اساتید 40 سال پیش دیگر وجود ندارد و حتی فضای پرورش چنین اساتیدی نیز وجود ندارد.
ما الان دیگر سعدی نداریم و نخواهیم داشت.
بله و حتی کسی نیست که سعدی را بفهمد.
غلامحسین یوسفی!
بله ولی غلامحسین یوسفی آیا نظیر خود را پرورش داد و باقی گذاشت؟ یا مثلا در تبریز استاد منوچهر منتظری مسلط بر ادبیات فارسی و تاریخ ایران، آیا از خودش جانشینی باقی گذاشت یا در زمانی که بود قدرش را دانستند و یا در تهران سید جعفر شهیدی. ما این مطالب را در جاهای مختلف مطرح کردهایم. اینکه مدام فریاد بزنیم که ما مورد هجمه قرار گرفتهایم کافی نیست، بله زمانی که توجه نکنیم مورد هجمه قرار میگیریم.
مسئله دیگر مصادره دانشمندان ایرانی توسط کشورهای دیگر است. پژوهش کافی در خصوص این دانشمندان در کشور ما انجام نمیشود یا حمایت نمیشود. بنابراین مثلا در مورد مولانا در ترکیه 17 کتاب چاپ میشود و مولانا را به عنوان اندیشمند کشور خودشان ثبت میکنند و یا کشورهای عرب، بزرگان عربینویس ایرانی را به اسم کشور خودشان ثبت میکنند. چند سال پیش شیخ کویت در نظر داشت صدهزار دلار به بهترین کتاب در تاریخ پزشکی اسلامی بدهد. در حوزه پزشکی اسلامی دانشمندان سرشناس ایرانی چون ابن سینا، رازی، علی بن رهبر طبری و قبل از آن علی بن عباس مجوسی اهوازی که ما تا به حال 3 جلد آن را چاپ کردهایم اما امکانات مالی برای چاپ 3 جلد دیگر را نداریم. این حمایت انجام نمیشود که نسل جوان متوجه تاریخ دانشمندانش بشود، برای اینکه باید فکر کند که ما دانش خود را از انگلیس و آمریکا گرفتهایم! بودجه متاسفانه در وزارتخانه توسط افراد ناصواب استفاده میشود اما به دست ما که کار اصیل زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ اسلامی را انجام میدهیم نمیرسد. ما کتاب فلسفه حاج ملا هادی سبزواری را به انگلیسی ترجمه کردیم و در نیویورک چاپ شد. این اولین بار است که یک حکیم و فیلسوف ایرانی قرن نوزدهم به جهان معرفی میشود. ما دهها دانشمند امثالهم داریم که میتوانیم به دنیا معرفی بکنیم اما کسی توجهی نمیکند و حمایت مادی نمیشویم. بنابراین دانشمندان ما را هم از ما میگیرند و چیزی برایمان باقی نمیماند و میشویم مثل کشورهایی اوگاندا و تانزانیا و... . ما میتوانیم به چیزهایی افتخار کنیم که دیگر کشورهای اسلامی ندارند؛ افرادی مثل علامه طباطبایی که هم فیلسوف و هم مفسر قرآن بود و یا مثل مرحوم امام خمینی که فقیه و فیلسوف بود. در حالی که ما خودمان قدر این مشاهیر و بزرگان تاریخمان را نمیدانیم یونسکو باید به ما اعلام کند که برای فلان دانشمند و فیلسوف بزرگداشت برگزار کنید. خودمان انگار قادر به شناخت بزرگان نیستیم و یک نهاد خارجی و غربی باید به ما اعلام کند. متاسفانه حدود 40 سال پیش در همین شهر تهران حدود 15 فیلسوف درجه یک داشتیم مرحوم حاج کاظم انصاری، مرحوم حاج محمد علی آملی، حسنزاده آملی، جوادی آملی، مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی، مرحوم میرزا مهدی الهی قمشهای و امثالهم؛ اما حالا با تلاش زیاد یکی دو نفر پیدا میشود. علت، همین بیتوجهیهاست. توجه کافی نیست. باید اول فضای مناسب ایجاد شود تا امثال این بزرگان در فلسفه و ادبیات فارسی دوباره ظهور کنند. الان این فضا نیست. الان یک دانشآموز برای درس خواندن نیاز به هزینه مالی زیاد دارد. سابقا افراد با هزینههای شخصی مدارس طلبگی را در شهر میساختند. بنابراین هر بچهای از محرومترین مناطق هم میتوانست در صورتی که استعداد داشت بعد از 7-8 سال یک فیلسوف، یک فقیه، یک عطار و یا یک سنایی بشود. هزینه سنگین تحصیل، قبل و بعد از دانشگاه هم باعث میشود خیلی از افراد از رشد بازبمانند. این مسائلی است که باید توجه شود.
در زمینه زبان و ادبیات فارسی، ما هر سال در یکی از دانشگاههای دولتی همایشی بینالمللی برگزار میکنیم. نهمین دوره آن در بجنورد برگزار شد. ما 700-800 نفر عضو داریم که در دانشگاهها درس میدهند ولی عنوان مقالهها نشان میدهد که اینها اغلب متعهد به ادب ایرانی- اسلامی نیستند. چطور میشود فضای مناسب برای تربیت نیروی متعهد به ادب اسلامی ایجاد کرد؟ حتی از همین افراد باقیمانده نیز استفاده نمیشود. دکتر غلامحسین یوسفی، سعدیشناس برجسته، 10 سال آخر عمرش از او استفاده نشد. چرا استفاده نمیشود از این افراد؟ وقتی از این افراد استفاده نمیشود چگونه افراد میتوانند پرورش پیدا کنند، سعدی و مولانا را بشناسند و ادبیات اصیل ایرانی را که معرف فرهنگ ماست را بشناسند. اخیرا در کنگرهای در هند، متوجه شدم که عطار تمثیلی را از زبان سانکسریت گرفته است. در تمدن اسلامی دروازههای علم باز بوده است و ادبیات ما جامع همه ادبیات است از اوستا، انجیل، تورات هم وام گرفته است مثلا از زبور:
خاموشی از کلام بیهوده به/ در زبور است این سخن مستور
از اوستا از بدیها خود بپیچد بدکنش/ این نوشتستند در اسراء و زند
چند ناگاهان به چاه اندر فتاد/ آنکه او مر دیگران را چاه کند»،
از مسیحیت که در انجیل گفته شده است: «به ملکوت آسمانها نمیرسید مگر کسی که دو بار زائیده شوید» و در ادبیات فارسی گفته شود گر دوباره آدمی زاده بزاد/ پای خود بر فرق علتها نهاد»
در مثنوی مولوی عبارت «گفت پیغمبر..» بارها تکرار شده است. در مقالات ما پژوهش در خصوص عناصر دینی و ملی در ادبیات اصیل ما منسوخ شده است مگر اینکه مستشرقی در گوشهای از دنیا به این پژوهشها دست بزند. اگر بخواهیم این فرهنگ بماند باید فضای مناسب به وجود بیاید وگرنه ما تبدیل به یکی دیگر از کشورهای اسلامی بدون تاریخ، دانشمندان و فیلسوفان بزرگ میشویم. یکی از مستشرقان که به ایران سفر کرده بود تعریف میکرد که در شب اول ما مهمان وزیر علوم در هتل آزادی بودیم، روز بعد مهمان فلان مسئول روابط بینالملل در هتل استقلال، روز بعد و... در طول این مدت هیچ تبادل اطلاعاتی در خصوص فرهنگ این کشور که در این مدت تنها به مهمانی و خوردن گذشت در اختیار ما قرار داده نشد. ما در سال 1381 همایشی برگزار کردیم و در آخر 40 کتاب در خصوص فرهنگ اصیل ایرانی چاپ کردیم. کتاب کسانی که اسم آنها شاید اصلا به گوش شما نخورده باشد مثل ملا رجبعلی تبریزی، دشتکی شیرازی. اینها را بایستی معرفی بکنیم اما امکانات آن را نداریم.
همانطور که میدانید ریشه هر تغییر و تحولی از آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش در زمینه ترویج زبان و ادبیات فارسی، با توجه به تحولاتی که در ان اتفاق افتاده است، چکار میتواند بکند؟
تا به حال 128 بزرگداشتنامه از بزرگان ایران چاپ کردهایم و دهها بار با آموزش و پرورش مکاتبه داشتهایم تا این مجموعه چاپ شده را تهیه کنند تا دانشآموزان از آنها استفاده کنند. از اقشار مختلف، روحانی و غیرروحانی، زن، مرد، دانشگاهی و حوزوی فارغ از مرزبندی در این مجموعه حضور دارند. آیا این متن حرامی است که یک دانشآموز مطالعه کند تا افرادی چون مصطفوی و بزرگانی چون حسینعلی راشد را بشناسد. راشد کسی بود که که دکتر فتحالله مجتبایی در مورد او میگفت «اگر راشد نمیبود امثال ماها طعمه کمونیسم بینالمللی شده بودیم» این در دورانی بود که کمونیسم اندیشه بسیار قوی بود و همه را جذب میکرد. از اساتید دانشگاه امثال بدیع الزمان فروزانفر، دکتر محمد معین. چنین افرادی باید برای بچههای ما الگو بشوند نه اینکه به راحتی در مجلات یا رسانههای دیگر افراد ناصواب غربی الگوی بچههای ما بشوند. این موجی است که همه ما را دربرگرفته است اما ما هم راه داریم که جلوی آن را بگیریم. در مورد زنان افرادی چون توران میرهادی را معرفی کردهایم. چرا دختران ما امثال خانم میرهادی، بنیانگذار شورای کتاب کودک، را نمیشناسند اما الگوهای غربی را بهتر میشناسند. این شورا توانست با نیروی معنوی خودش متجاوز از 100 نفر را به همکاری در نوشتن فرهنگنامه کودکان و نوجوانان بکشاند. در معرفی و بزرگداشتنامهها به هیچ عنوان مسائل قومی و جناحی در نظر نبوده است. کسانی مثل بدیع الزمانی کردستان و شرفکندی از بزرگان کردزبان فارغ از مسائل مذهبی و قومی را مطرح کردهایم. هر کسی که به فرهنگ این کشور خدمت کرده است مورد نظر بوده است. این افراد باید معرفی بشوند. دانش آموزان ما باید با این مشاهیر آشنا شوند. دختران ما کسانی مانند ژاله آموزگار، فاطمه سیاح را بشناسند و آنها را از نظر تقوا و علم الگوی خود قرار دهند.
شرح حال آقای حسن انوری- که فرهنگ لغت فارسی را نوشته است- و یا آقای سمین نیساری که ترکزبان بودند اما همه طول عمرشان خدمت به زبان فارسی بود نقض ادعای پانترکیستها میباشد. استاد ما مرحوم میرزا محمدعلی مدرس تبریزی که مجتهد بود و ترکزبان نیز میباشد، 6 فرهنگ زبان فارسی نوشته است. بزرگان باید معرفی بشوند و نسل جدید اینها را بشناسند. بنابراین غرب مهم نیست و هجمه آن هم مهم نیست. اگر ما قوی باشیم، فرهنگ خودمان را بشناسیم و معنویات را داشته باشیم به سراغ الگوهای غربی نمیرویم.
با توجه به اینکه شما استاد دانشگاه مکگیل کانادا نیز هستید، وضعیت زبان فارسی را در میان ایرانیان خارج از کشور چگونه میبینید؟
به طور کلی در تمام کشورها کرسیهای زبان فارسی رو به ضعف گذاشته است. علتهای مختلفی وجود دارد. بعضی جاها اساتید مناسبی را ندارند و در برخی جاها متولیان امر، افراد مناسبی نیستند. در نتیجه وضع کرسیهای زبان فارسی در دانشگاههای دنیا و همینطور میزان آشنایی جوانان ایرانی خارج از کشور با زبان مادریشان مانند سلبق نیست. اساسا وقتی که در داخل به این موضوعات توجه کافی نمیشود، به تبع در خارج نیز اهمیت موضوع کاسته میشود. حتی در همایشهای علمی که برگزار میشود نیز به جای دانشمندان و اساتید، استاندار و بخشدار آن هم به صورت فرمایشی شرکت میکنند. در بحث علم حضور و به کارگیری دانشمندان و اساتید ضروری است و نباید مسئله به ابزاری برای خودنمایی کارگزاران سیاسی تبدیل شود.