به بهانه روز کتاب و کتابخوانی، از فیلسوف و علامهای یاد میکنیم که نقش ممتازی در زنده کردن حکمت، فلسفه و تفسیر در حوزههای تشیع بعد از دورهٔ صفویه داشت و علاوه بر اهتمام ویژه اش به نوشتن، شاگردانش هم اهل تالیف فراوان بودند.
سخن از آیت الله سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی است.
ایشان که از دودمان سادات طباطبایی آذربایجان است و با سید علی قاضی و سید محمدعلی قاضی طباطبایی خویشاوندی دارد، در سال ۱۲۸۱ در تبریز متولد شد و در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را از دست داد.
چون در داغ از دست دادن مادر و پدرش بود ابتدا دل به درس نمیداد. برای همین هر چه معلم میگفت، اصلاً نمیگرفت. چهار سال مکتب رفت، اما هیچ از عربی و صرف و نحو آن را فرا نگرفت. تا اینکه یک روز معلمش دعوایش کرد و به او گفت: وقت خود و وقت مرا از بین بردی! این جمله برای محمد حسین بسیار گران آمد. دیگر نتوانست در شهر بماند. از شهر خارج شد و به جایی خلوت و دور از دیگر مردم به کاری مشغول شد. اما کمی بعد، چنان اشتیاقی برای درس خواندن به دل اش افتاد، که دیگر شب و روز را نمیشناخت. خودش از این اشتیاق با عنوان "عنایت الهی" یاد میکرد.
سید محمد حسین به مدت شش سال (۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶هـ. ش) پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها قبل از هر چیز تدریس میشد آثاری، چون گلستان، بوستان و ... را فراگرفت. علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علینقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت. چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ایشان پاسخ گوید از این جهت به مدرسه طالبیه تبریز وارد شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت و از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ هـ. ش مشغول فراگیری دانشهای مختلف اسلامی شد.
علامه طباطبایی بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز همراه برادرشان به نجف میروند و ده سال تمام در نجف به تحصیل علوم دینی و کمالات اخلاقی و معنوی مشغول میشوند. علامه طباطبایی علوم ریاضی را در نجف اشرف نزد آقا سیدابوالقاسم خوانساری (نوه آیتالله سید ابوالقاسم موسوی خوانساری معروف به میرکبیر) فراگرفت.
او دروس فقه و اصول را نزد استادانی، چون آیت الله نائینی و آیتالله محمدحسین غروی اصفهانی خواند و مدت درسهای فقه و اصول ایشان مجموعاً ده سال بود.
یکی از ویژگیهای علمی علامه طباطبایی، حقیقت طلبی ایشان بود. در این باره نوشته اند: «مرحوم علامه طباطبایی، زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد. ایشان، پیش از آنکه به دنبال جریانهای رایج باشد، به دنبال حقیقت بود و هر گاه حقیقت را مییافت و با تأمل و تحقیق، چیزی را کشف میکرد، در بیان و اظهار آن تردید روا نمیداشت. ایشان، اهل هیاهو و جوسازی هم نبود و تنها از راه تدریس و گفتار و نوشتار معارف، نظرات خود را مطرح میساخت».
مزاح علامه با امام خمینی (ره)
حضرت امام خمینی اندکی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به قم رفتند و همسایه دیوار به دیوار علامه طباطبایی شدند. علاقهمندان امام برای دیدار با ایشان، گاهی اوقات از دیوار خانه علامه بالا میرفتند تا به خانه حضرت امام بروند و باعث آزار و اذیت علامه میشدند.
روزی امام به شوخی به علامه گفتند «آقای طباطبایی! ما شما را اذیت میکنیم و باید شما به دادگاه بروید و علیه ما شکایت کنید. علامه نیز در جواب شوخی امام گفت: «دادگاه شما فایدهای ندارد؛ چون مسئولیت دادگاهها با شماست، من باید به خدا شکایت کنم».
احترام استاد به شاگردانش زبانزد بود
برخی از ویژگیهای مربوط به تدریس علامه طباطبایی را میتوان در پرهیز از پراکنده گویی؛ بیان مطالب عالی با عبارات کوتاه و رسا؛ تکریم مقام دانشمندان و احترام به مقام علمی آنان؛ توجه کامل به اشکال شاگردان و رعایت احترام آنان؛ فروتنی و متانت در پاسخ به پرسشها و شتاب نکردن در جوابگویی و نکاتی مانند آن، بیان کرد.
علامه طباطبایی در خاطرهای نقل میکند، زمانی که شهید مطهری در جلسه درس حاضر میشدند، بنده از شوق و شعف، حالت رقص پیدا میکردم، به جهت اینکه میدانستم هر چه میگویم هدر نمیرود و محفوظ است
توجه به تحقیقات دیگر مکتبها و منابع غیراسلامی
علامه طباطبایی فقط به بازگویی و شرح حکمت صدرایی بسنده نکرد و با انتشار کتب فراوان و تربیت شاگردان برجسته در دوران مواجهه با اندیشههای غربی نظیر مارکسیسم به اندیشه دینی حیاتی دوباره بخشید.
یکی از ویژگیهای علامه طباطبایی، توجه به تحقیقات و یافتههای دیگر دانشمندان در دانشهای گوناگونِ روز بود. ایشان در عین تسلّط بر فلسفه و عرفان و متون اسلامی، هرگز خود را در این محدوده محصور نساخت، بلکه مرزهای معرفت و تحقیق را تا منابع غیراسلامی نیز گسترش داد و معتقد بود که «باید جهان را شناخت و نباید خود را در برجهای خویش محصور و منزوی کرد». آشنایی علامه با معارف دیگر مکتبها و حوزههای فکری دیگر، سطحی نبود و عمق و غنای بالایی داشت.
با آن مقام علمی اش، از گفتن "نمی دانم " ابایی نداشت
علامه طباطبایی، با آن همه مقام علمی خویش، بارها در پاسخ پرسش ها، واژه «نمی دانم» را بر زبان جاری کرده بود.
یکی از شاگردان وی در این باره میگوید: «در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم، هرگز کلمه «من» از ایشان نشنیدم. در عوض، عبارت «نمی دانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیده ام. همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن عار دارند، ولی این دریای پرتلاطم علم و حکمت، از فرط تواضع و فروتنی به آسانی میگفت و از گفتن آن، هیچ ابایی نداشت.
تألیفات و آثار علامه طباطبایی
بیشتر شبها تا طلوع آفتاب بیدار بود و مطالعه میکرد. این تب و تاب آموختن، تا آخرین روزهای زندگی اش با او بود.
علامه هر روز، به جز روز عاشورا، روزانه حداقل ۱۴ ساعت مطالعه و تحقیق میکرد. جالب اینکه تالیفات اش را بدون نقطه مینوشت و موقع مرور نقطهها را اضافه میکرد. چون محاسبه کرده بود، این طور نوشتن، وقت کمتری میگیرد.
علامه طباطبایی دو اثر شاخص دارد، که بیشتر از سایر آثار وی مورد توجه قرار گرفتهاست. نخست تفسیر المیزان است، که در ۲۰ جلد و طی ۲۰ سال به زبان عربی تألیف شدهاست. در این تفسیر، از روش «تفسیر قرآن به قرآن» استفاده شدهاست، و علاوه بر تفسیر آیات و بحثهای لغوی در بخشهایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و اجتماعی نیز دارد. این اثر به دو شکل منتشر شدهاست: نخست در چهل جلد، و سپس، در ۲۰ جلد. این اثر توسط سید محمد باقر موسوی همدانی به زبان فارسی ترجمه شدهاست.
اثر مهم دیگر او اصول فلسفه و روش رئالیسم است. این کتاب شامل ۱۴ مقالهٔ فلسفی است، که طی دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی تألیف شده و توسط مرتضی مطهری و با رویکرد فلسفهٔ تطبیقی شرح داده شدهاست.
این کتاب نخستین و یکی از مهمترین کتابهایی است که به بررسی مباحث فلسفی، با توجه به رویکردهای حکمت فلسفی اسلامی و فلسفهٔ جدید غربی پرداختهاست.
علامه علاوه بر اینکه حکیم، فیلسوف، عارف، فقیه و مفسر قرآن بود، دارای قریحه شعر نیز بود و غزلهای عرفانی عمیق که توأم با وَجد و حال، و سراسر عشق و اشتیاق است میسرود. او در أشعار عرب به شعرهای ابن فارض بخصوص به «نظمُ السُّلوک» علاقهمند بود و در أشعار فارسی «دیوان خواجه حافظ شیرازی» را میستود؛ و گاهی نیز برای دوستان از سرودههای خود میخواندند، که بخشی از غزل "مرا تنها برد" علامه به این شرح است:
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که میرفت مرا هم به دل دریا برد
جام صهبا ز کجا بود؟ مگر دست کی بود
که به یک جلوه دل و دین ز همه یک جا برد
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که درین بزم بگردید و دل شیدا بـرد
خودت آموختی ام مهر و خودت سوختی ام
با برافروخته رویی که قرار از ما برد
همه یاران به سر راه تو بودیم، ولی غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد
همه دل باخته بودیم و پریشان که غمت
همه را پشت سر انداخت مرا تنها برد.
علامه از نگاه بزرگان
علامه شهید مرتضی مطهری، متفکر بلند آوازهی حوزه و دانشگاه درباره علامه مینویسد: او بسیار مرد عظیم و جلیل القدری است {... } مردی است که صد سال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند.»
آیت الله جوادی آملی هم در شان علامه میگوید: اگر استاد علامه طباطبایی را فارابی عصر بنامیم سخنی به گزاف نگفته ایم ... شهید مطهری (با آن همه علم و فضیلت) در مقابل علامه، به سان قطرهای بود در برابر دریا!»
یکی از شاگردان علامه نقل کرده است: شنیدم وقتی در عتبات بودند به توسل و بکا بر امام حسین علیه السلام و شرکت در مجالس عزاداری مراقبت داشتند و در دستورات اخلاقی خود به نقل از اساتیدشان میفرمودند:هیچ کس به هیچ مرتبهای از معنویت نرسید و گشایش و فتح بابی نکرد مگر در حرم مطهر امام حسین علیه السلام و یا در توسل به آن حضرت.
آیت الله خامنهای مقام معظم رهبری درباره علامه میگوید: او مجموعهای از معارف و فرهنگ اسلام بود؛ فقیه بود؛ حکیم بود؛ آگاه از اندوختههای فلسفی شرق و غرب بود؛ مفسر قرآن بود؛ از علوم اسلامی، یعنی علومی که از اسلام نشأت گرفته یا از آن تغذیه کرده است، مطلع بود: از اصول، از کلام، ادبیات، از نجوم و هیئت و ریاضیات و از برخی علوم بی نام و نشان دیگر.
این فرزانه قرن، زمین را هرگز قرارگاه خود نپنداشت و چشم به رحمت حق داشت و سرانجام در بامداد حزن انگیز ۲۴ آبان سال ۱۳۶۰ چهره از شیفتگان و مریدان خود مستور ساخت و آنان را که از شهد کلام و نسیم نگاه و فیض حضورش سرمست بودند در حسرتی ابدی باقی گذارد.
امام خمینی (ره) پس از رحلت علامه طباطبای در طلیعه یکی از بیانات خود فرمودند: «من قبلا باید از این ضایعهای که برای حوزههای علمیه و مسلمین حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است اظهار تاسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزههای علمیه تسلیت عرض کنم خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان و متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید.
یکی از خدمتهای ارزنده علامه طباطبایی به جامعه اسلامی آن بود که با نوشتن تفسیر گران سنگ المیزان، گرد غربت را از چهره قرآن زدود و در این زمینه گامی بسیار بلند برداشت.
روحش شاد و یادش پر رهرو ...