بعضی کتابها خیلی زود بر سر زبان ها میافتد. کتاب هایی که بسیار خواندنیاند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. آخر هفته ها میتوانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در «مجله مهر» بخوانید.
خانواده به عنوان اصلیترین و ابتداییترین رکن از ارکان جامعه همواره از سوی اندیشمندان و متفکّرین مورد توجه بوده است. چرا که رشد و تعالی هرچه بیشتر آن به صورت مستقیم بر سیر پیشرفت یک کشور موثر بوده و هست. این نهاد مقدس که سابقه تشکیل آن بسیار قدیمیتر از دیگر نهادهای اجتماعی است، به عنوان سلول بنیادین پیکرهی جامعه، به خاطر جایگاه بسیار مهم و اثرگذارش یکی از مواردی بوده که حضرت آقا در جایگاه رهبری جامعه اسلامی که هم واجد شأن حکمرانی بر امور کشور و هم حکمرانی بر دلها مردم جامعه است، نسبت به آن دغدغههای فراوانی داشتهاند.
این دغدغهها در قالب بیش از یکصد سخنرانی در مناسبتهای مختلف از جلسات خطبهخوانی عقد گرفته تا نشستهای اندیشهی راهبردی با موضوع زن و خانواده و جلسات با بانوان نخبه ایراد شدهاند و بیانگر دیدگاه ویژه ایشان پیرامون مسئله خانواده و سبک زندگی دینی در آن است.
اما گردآوری و ارائه این سخنرانیهای پراکنده در قالب یک مجموعه خواندنی و دلنشین که بتواند در اختیار گروههای مختلف جامعه قرار گیرد، یکی از موضوعاتی بود که در سال گذشته برای اولین بار از سوی موسسه صهبا مورد توجه قرار گرفت. این موسسه که تمرکز اصلی فعالیتهایش بر تحقیق و تفحص در منویّات و دیدگاههای مقام معظم رهبری است، با استفاده از روش کتاب سازی و با استفاده از مجموعهای از سخنرانی رهبری انقلاب، کتابی را به شیوه «ساخت یک جلسۀ مطوَّل مَطوی در محضر مقام معظم رهبری» تولید و منتشر کرده است و نام آن را «خانواده» گذاشته است. در واقع این روش با استفاده از یک پروسه چند مرحلهای تحقیق در بیانات ایشان و با چینش خاص این بیانات در پشت سرهم یک جلسه سخنرانی طولانی و پیچیده را پدید آورده است که خواننده با مطالعه آن اصلاً احساس گسستگی در میان بیانات را ندارد و گویی که همه این سخنرانی طولانی در یک جلسه ایراد شده است.
این کتاب ۱۲۸ صفحهای به شکلی تالیف شده است که مخاطب آن، فقط زوجهای جوان نیستند و هرکس میخواهد خانوادهای تشکیل دهد، یا تشکیل داده و در ابتدای راه است، یا سالهاست که زندگی مشترک را شروع کرده و اکنون در فکر زندگی مشترک فرزندان است، میتواند مخاطب آن باشد.
کتاب خانواده، که به عنوان محور دوره دوم مسابقه کتابخوانی «کتاب و زندگی» نیز انتخاب شده است، تاکنون بیش از هفده بار تجدید چاپ شده است و ۱۵۰ هزار جلد از آن روانه بازار کتاب شده است.
با هم بخشهایی از این کتاب را میخوانیم:
پرده اول: تشکیل خانواده، تجدید عهدی دوباره با خدای متعال
در این عقدی که ما میخوانیم، در حقیقت دو طرفِ بیگانه از هم را با همین چند کلمه، با یکدیگر متصل و مرتبط میکنیم، به طوری که از همهی عالم به هم، محرمتر و نزدیکتر و مهربانتر میشوند. با این عقد یک سلولِ جدیدی در پیکرهی اجتماع ایجاد میکنیم، که این پیکرهی اجتماع از سلولهای خانواده تشکیل شده است. اسفند ۷۳
البته مهمترین فایده ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیهی مسائل، فرعی و درجه دو و یا پشتوانهی این مسئله است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرائز بشری... اسفند ۸۰
ازدواج را شرع مقدس اسلام برای زنها و مردها لازم دانسته، زیرا که قوام زندگی بشر به تشکیل خانواده است و تشکیل خانواده هم، بسته به ازدواج است، ۱۲/۱۲/۶۲ و لذا در همهی ازدواجها هم برای اهل ملت خودشان درست است؛ لذا اگر کسی که مسلمان نیست، مسلمان بشود یک زن و شوهری فرضاً، اگر مسلمان شدند، ن ازدواجیآآن ازدواجی که با هم کردهاند، آن ازدواج درست است. اسفند ۶۲
عقدها، ازدواجها، پیوندها، وصلتهای ادیان دیگر را هم بین خودشان اسلام معتبر دانسته است، آنها را زن و شوهر دانسته است، فرزندان آنها را حلالزاده دانسته است. (مرداد ۷۵) نمیگویند دوباره بیایید عقد بخوانید؛ یعنی اسلام به همهی ازدواجهایی که در ادیان و مذاهب است احترام میگذارد، زیرا که اصل ازدواج، این قرارداد شرافتمندانهی بین یک زن و مرد برای زندگی مشترک، این در همهی ادیان یک چیز معتبر و محترمی است.اسفند ۶۲
غالباً مراسم ازدواج، یک مراسم مذهبی است؛ مسیحیها آن را توی کلیسا انجام میدهند، یهودیها آن را در کنائسشان انجام میدهند؛ مسلمانها هم اگرچه در مسجد انجام نمیدهند، اما اگر بتوانند، در مشاهد مشرّفه [در اصطلاح خاص به حرم امامان و امامزادگان گفته میشود]، والّا در ایام متبرک دینی و عمدتاً به وسیله رجل دین، این را انجام میدهند. رجل دینی هم وقتی برای ازدواج نشست، مبالغی دین بیان میکند. بنابراین صبغه، کاملاً صبغه دینی است. ازدواج یک جنبه قدسی دارد؛ (دی ۹۰) منتها در اسلام، ازدواج با یک شرایطی است، با یک احکامی است که هم ازدواج را محکم میکند- مستحکم میکند این پیوند را- و هم اینکه آن را از حالت ارزشهای غیر معتبر میکشاند به ارزشهای معتبر (اسفند ۶۲) خُب، این معنایش چیست؟ معنایش این است که ما به محض ورود در این مرحله، تجدید عهدی با خدای متعال و با تعهدات دینی خودمان بکنیم. شروع خانواده با توجه به خدا باشد. لذا در اسلام برای آحاد مسلمان، در شب عروسی وظایف عبادی معین کردهاند؛ نماز مستحبی دارد، دعا دارد.
دلهای غافل خیال میکند که مرحلهی عروس و دامادی، فقط مرحلهی اطفای شهوت است؛ فقط مرحلهی ارضای خواهشهای نفسانی است، درحالی که حقیقت اینطور نیست. ارضای خواهشهای نفسانی، برآوردن نیازهای طبیعی است- لازم هم هست، هیچ اشکالی هم ندارد، خیلی هم خوب است- اما حتی برآوردن خواهشهای طبیعی هم بایستی با یاد خدا، با توجه و در راه خدا باشد. غذا هم که میخورید، ابتدا «بسم الله الرّحمن الرّحیم» میگویید، وقتی تمام شد، «الحمدلله» میگویید و خدا را شکر میکنید. دیگر از غذا خوردن، طبیعیتر کاری هست؟! تشکیل خانواده باید تجدید عهدی دوباره با خدای متعال باشد؛ یعنی پیمانی که هر انسانی با خدا دارد، آن را به یاد بیاورد و در قدم اول آن را در همین مسئلهی ازدواج رعایت کند. مهر ۸۱
پرده دوم: بدترین مردم، جوانهای عَزَبند
اینی که بعضیها میگذارند سن ازدواج را، برای سالهای میانی عمر، که در دنیای غرب و تمدن غرب معمول است؛ این هم مثل اغلب چیزهایشان غلط، برخلاف فطرت بشر، برخلاف مصلحت بشر و ناشی از این است که به شهوترانی و بیبندوباری اقبال دارند. (فروردین ۷۷) رسم بعضی از تمدنها و فرهنگهای وارداتی، این چیزی بود که اروپاییها اینجا وارد کردند، که باید حتماً جوانها بگذارند تا تحصیلتشان تمام بشود، شغل بگیرند، نمیدانم شغل هم، حتماً شغل اداری باشد، بعد ازدواج کنند. دخترها هم در سن اوایل بلوغ، که اصلاً معنی ندارد ازدواج، باید بمانند تا یک زن بزرگی بشوند، همه چیز دنیا را تجربه کنند، بعد ازدواج کنند. این رسم اروپاییها بود، خیلی هم چیز بدی بود. چون آنها هم که ازدواج را تاخیر میانداختند، نه از باب این تاخیر میانداختند که معتقد بودند جوانها در سنین جوانی نیاز جنسی ندارند، نخیر، کاملاً هم درک میکردند و قبول میکردند که نیاز جنسی هست، منتها معتقد بودند که نیاز جنسی را در دوران جوانی بایستی جوانها آزادانه تامین کنند؛ یعنی همان چیزی که از نظر ما فساد و فسق و گناه و موجب خراب کردنِ وضع اجتماع است.
برای همین هم بود که زن و شوهر اروپایی و اروپاییمنش، پیوندشان یک پیوند محکم نبود. شما این خانوادههای قدیمی را نگاه کنید؛ شصت سال، پنجاه سال، هفتاد سال با هم زندگی میکنند، بعد هم که یکی از این پیرزن یا پیرمرد فوت میکند، آن دیگری مدتها عزادار است. بنای ازدواج، با محبت گذاشته شده، نسبت به هم صمیمیاند، چیزی خارج از محیط خانوادگی در زمینهی مسائل جنسی و زناشویی، آنها را به خودش جذب نکرده؛ اما زن و شوهر اروپایی نه، خانواده یک واحد بیبنیاد است، استحکامی ندارد، زود متلاشی میشود. طلاق زیاد است، آنجایی هم که طلاق نیست، عملاً طلاق است. زن و شهور، دوران جوانیشان را گذراندهاند- نمیگویم همه، خیلیها اینجور بودند و اینجورند- بدون اینکه به همدگیر احتیاج داشته باشند، بعد هم سَرِ سیری با هم ازدواج کردهاند. تازه در محیط خانواده هم محدود نشدند، نه این؛ نه آن؛ چیزی که آنها را به متصل میکند یک اتاق است، یک آپارتمان است، یک فضای فیزیکی است، یک امر معنوی و یک علقه و رشتهی روحی نیست. این است که آن خانوادهها، خانوادهای نیستند.
پیرمرد و پیرزن در سنینی که یک مقداری پا به سن میگذارند- که پیری آنها هم پیری زودرس است، کسی که شصت سالش است، یک پیرمرد تمام عیار است. این دیگر از زندگی لذتی نمیبرد- شصتسالههای ما اینجا نوه و نتیجه و هی دانه دانه میشمردند، حالا شدند سیتا، حالا شدند سی و دوتا، نوه و نتیجهشان؛ آن نه، آن جداست اصلاً- چون از اول، این کانون، یک کانون محبت، یک کانون گرمگیری بنا نشده، از اولش با سردی و با بیاعتنایی و با سیری و اینجوری اصلاً بنیاد شده این کانون، اینجوریست. البته نمیگویم صددرصد آنها اینجوریاند یا صددرصد خانوادههای ما گرم و گیرا و خوبند، نه، شکل غالب را میگویم؛ اینجا غالباً اینجوری است، آنجا غالباً آنجوری است. همان را وارد ایران هم کردند، در محیطهای اسلامی هم آوردند. اسلام این را قبول ندارد. اسلام میگوید که نخیر، دختر و پسر از اوان احتیاجشان ازدواج را آغاز کنند، خانواده را تشکیل بدهند، منتظر چه هستند؟ لذاست که میفرماید: «اِنَّ شَرَّ النّاسِ العُزّابُ» بدترین مردم، جوانهای عَزَبند؛ چه پسر، چه دختر. یعنی آنی که احتیاج به زن دارد، احتیاج به شوهر دارد، اما ازدواج نکرده، این عزب است. این بدترینند. اسفند ۶۲
پرده سوم: جامعهی اسلامی، بدون بهرهمندی از نهاد خانوادهی سالم، اصلاً امکان ندارد پیشرفت کند
خانواده، کلمهای طیّبه است. کلمهی طیّبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود برکت و نیکی میتراود و به پیرامون خودش نفوذ میدهد. کلمهی طیّبه همان چیزهایی است که خدای متعال آن را با همان اساس صحیح بشر اهدا کرده. اسفند ۷۹
خانواده یک اجتماع کوچک است که اول از زن و شوهر شکل میگیرد؛ بعد با آمدن فرزندان گسترش مییابد؛ از فرزندان، باز فرزندانی به وجود میآیند و مثل درختی که شاخ و برگ میکند، بارور میشود. خدای متعال، دوستدار این اجتماعات کوچک است. بهمن ۸۱
جامعهی اسلامی، بدون بهرهمندی کشور از نهاد خانوادهی سالم، سرزنده و با نشاط، اصلاً امکان ندارد پیشرفت کند. بالخصوص در زمینههای فرهنگی و البته در زمینههای غیرفرهنگی، بدون خانوادههای خوب، امکان پیشرفت نیست. پس خانواده لازم است، حالا نقض نشود که شما میگویید در غرب خانواده نیست؛ پیشرفت هم هست. آنچه که امروز در ویرانی بنیاد خانواده در غرب روز به روز بیشتر دارد. نمودارهایش ظاهر میشود، اینها اثرش را خواهد بخشید؛ هیچ عجلهای نباید داشت. حوادث جهانی و حوادث تاریخی اینجور نیست که زود بازده و زوداثر باشد؛ اینها بهتدریج اثر خواهد گذاشت، کما اینکه تا حالا هم اثر گذاشته. آن روزی که غرب به این پیشرفتها دست پیدا کرد، در آنجا هنوز خانواده سرجای خودش بود؛ حتی مسئلهی جنسیت با همان رعایتهای اخلاقیِ جنسی- البته نه به شکل اسلامی، بلکه به شکل خاص خودش- وجود داشت. اگر کسی با معارف غربی آشنا باشد، هم در اروپا و هم بعداً در آمریکا این را میبیند و مشاهده میکند. این مسئله رعایتهای اخلاقیِ دو جنس نسبت به یکدیگر، مسئلهی حیا، پرهیز از تهمت، اینها چیزهایی بود که آن روز یک زمینههایی فراهم شد و به اینجا رسید. وضع امروز هم فردای بسیار تلخ و سختی را برای آنها رقم میزند. دی ۹۰
اینی که میبینید غربیها در داخل کشورهای شرقی، کشورهای اسلامی، کشورهای آسیایی، این همه سعی میکنند شهوترانی را رواج بدهند، برای چیست این؟ یکی از عللش همین است که میخواهند با این کار خانوادهها را متلاشی کنند تا فرهنگ اینها را تضعیف کنند تا بتوانند سوار اینها بشوند. چون یک ملتی تا فرهنگش تضعیف نشود، کسی نمیتواند او را مهار کند، به دهان او دهنه بزند و سوار او بشود و او را براند. آن چیزی که ملتها را بیدفاع میکند، دست اجانب اسیر میکند، از دست دادن هویت فرهنگیست. این کار هم، با برهم خوردن بنیاد خانوادهها در جامعه، آسان میشود برای استعمارگرها و دشمنها. فروردین ۷۷
پرده چهارم: زن سرکارگر خانه نیست!
اسلام مرد را قوام میداند، زن را ریحان، نه جسارت به زن است، نه جسارت به مرد. نه نادیده گرفتن حق زن است، نه نادیده گرفتن حق مرد است؛ بلکه درست دیدن طبیعت اینهاست. ترازویشان هم برابر است اتفاقاً؛ یعنی آن جنس را، جنس لطافت و انس و زیبایی و آرایش معنوی محیط زندگی را، وقتی در یک کفه میگذاریم، با این جنسِ مدیریت و کارکرد و محل اعتماد و اتکا بودن زن و تکیهگاه بودن زن، وقتی این را هم توی کفهی ترازو میگذاریم؛ این دو کفه میشود با هم برابر. نه آن بر این ترجیح دارد، نه این برآن ترجیح دارد. حالا بعضی از مسلکهای غلط که مخصوص زنها هم نیست، مردها هم گاهی همان مسلکها را دنبال میکنند، دنبال این هستند که بگویند نه، این ترازو را بیاییم اجناسش را جابه جا کنیم؛ حالا جابه جا بکنیم، چه کار میشود؟ جز اینکه اشتباه میکنید؟ جز اینکه این بوستان به زیبایی و نیکی پرداخته شده را خرابش میکنید؟ غیر از این کار دیگری نمیکنید، محیط خانواده را هم بیاعتماد میکنید، زن و مرد را هم به هم دچار تردید و دو دلی میکنید، آن محبت و عشقی که مایهی اصلی کار است؛ آن را شما از دست میدهید، این است.
گاهی اتفاق میافتد، دیدید، مرد نقش زن را پیدا میکند در خانه. زن میشود حاکم مطلق، به مرد دستور میدهد؛ این کار را بکن، آن کار را بکن، مرد هم دست بسته تسلیم است؛ این یک شکل است. خب، اینجوری مردی دیگر نمیتواند مورد تکیهگاه زن باشد. زن یک تکیهگاه خوب را دوست میدارد، [دیگر آن] فایده ندارد. گاهی اوقات از این طرف، مردها یک چیزی را تحمیل میکنند؛ فرض کنید که تمام خرید و کار و سر و کله زدن با همهی مراجعات خانه با خانم است. مرد تحمیل میکند، چرا؟ چون من در دانشگاه کار دارم، در آن اداره کار دارم، وقت ندارم- مبنا وقت نداشتن است- باید بروم اداره؛ کارها را باید خانم بکند. یعنی کارهای سنگین، بیجاذبه برای زن؛ البته ممکن است چند صباحی سرگرمش بکند اما کار او نیست. اسفند ۷۸
شما اگر در تعبیرات اسلامی ملاحظه کنید، درباره زن، درست همان تعبیرات واقعی وجود دارد. «المَراَهُ رَیحانَهُ و لَیسَت بِقَهرَمانهٍ» زن، گل است- ریحان یعنی گل- انسان با گل چه کار میکند؟ نوع برخورد با گل چگونه است؟ اگر گل را گل بشناسند و برخورد گُلانه با آن بکنند، مایهی زینت و موثر است و وجود خودش شاخص و بارز خواهد بود.
«و لَیسَت بِقَهرَمانهٍ»؛ قهرمانه به معنی قهرمانی که به فارسی میگوییم نیست؛ یک تعبیر عربی است که از فارسی گرفته شده است. قهرمان به طور خلاصه یعنی: مباشر امور، سر کارگر. یعنی در خانهی شما، زن را به عنوان مباشر امور خودتان ندانید. خیال نکنید که شما رئیس هستید، کارهای خانه، بچهها و امثال آن به عهدهی یک سرکارگر است؛ سرکارگر هم زن است و باید در برخورد با او رئیسانه عمل کنیم!
نه؛ قضیه اصلاً این نیست. ببینید؛ برخورد، برخورد حقیقی و مستقیم به سوی طبیعت زن است. زن که نمیتوان طبیعت خودش را فراموش کند. تیر ۷۶
منبع:مهر