اشاره: استاد محمدرضا سرشار، چهره شاخص فرهنگی حوزه ادبیات داستانی کشورمان در گفتگویی که میخوانید به بررسی لزوم و چیستی نقشه مهندسی فرهنگی پرداخته است:
با سلام و سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید؛ به عنوان سوال نخست لطفا بفرمائید به نظر شما نیاز امروز جامعه ما به نقشه مهندسی فرهنگی کشور چیست؟
من هم به شما و خوانندگان و مخاطبان شما سلام و عرض ادب دارم، به طور کلی هر ملتی در مسائل کلان قطعا به نقشه راه نیاز دارد و اینکه انتظار داشته باشیم خود مردم یا مثلا موسسات خصوصی بتوانند چنین نقشه راهی را در این نوع مسائل طراحی کنند، انتظار درستی نیست.
البته در هیچ جای دنیا هم این گونه امور را به امان مردم و نهادهای خصوصی رها نمیکنند و بنابراین در قطعیت لزوم این امر هیچ تردیدی نیست و باید این مطلب را نیز به این اضافه کنیم که حیطه انجام این کار نیز برعهده خود نظام و دولت است.
بنابراین یک نهاد فرادولتی باید متولی این امر باشد و خوشبختانه در کشور ما شورای عالی انقلاب فرهنگی برای همین کار پیشبینی شده است یعنی مجموعهای که اولا اعضای آن را دولت تعیین نمیکند بلکه یک مرجع فرادولتی مثل ولی فقیه تعیین میکند؛ در عین حال که خود دولت نیز به عنوان یک شخصیت حقوقی در این شورا نقش بسیار جدی و موثری دارد.
در مورد لزوم نقشه مهندسی فرهنگی هم باید به طور مختصر اشاره کنم که اگر این نقشه اجرایی نشود بسیاری از اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی با اختلال و نقص مواجه میشوند.
شما مدیریت انجمن قلم را بر عهده دارید و با توجه به تاثیرگذاری قشری که در این انجمن عضو هستند، فکر میکنید انجمن قلم چطور میتواند در اجرای سیاستهای نقشه مهندسی فرهنگی کشور نقش ایفا کند؟
در کشور ما علیرغم شعارهایی که در دهه 70 و بهخصوص در دوران اصلاحات مبنی بر سپردن کار مردم به مردم و دخالت دادن آنها در سرنوشت خودشان ازجمله از طریق موسسات مردمنهاد مطرح شد، متاسفانه این موسسات جایگاه واقعی در تعیین سیاستهای کشور در رشتههای خودشان ندارند و بیشتر یک اسم هستند.
حتی در موارد کوچکی مانند جوایز دولتی که الان وجود دارد، این موسسات را دخالت نمیدهند اما مرتب شعار میدهند که ما میخواهیم این جوایز را به مردم واگذار کنیم اما در عمل خودشان یک گروه، مثلا تحت عنوان بنیاد فلان، درست میکنند و از این جیب در میآورند و داخل آن جیب میکنند. در این مسائل راست نمیگویند و نهایتا موسساتی مانند انجمن قلم کاری که میتوانند بکنند این است که تألیف کنند و نظر بدهند.
این نظرها نیز حکایت همان است که "آنچه البته به جایی نرسد فریاد است" و در واقع در اغلب مواردی که به اهالی قلم مربوط بوده است و از طرف دولت تصمیماتی گرفته میشده است و نیاز به نقد و اصلاح داشته است، نظر دادهایم؛ اما تا به امروز از این نظر دادنها، جز مورد غضب دولتها واقع شدن بهرهای نبردهایم و عملا نتیجهای ندیدهایم.
یکی از اهداف نقشه مهندسی فرهنگی کشور تربیت نسل جدیدی از هنرمندان است که در راستای اهداف عالی که در این سند پیشبینی شده است، بتوانند حرکت و تولید اثر کنند. انجمن قلم چطور میتواند در تربیت نسلی کمک کند که اهدافی مثل سبک زندگی ایرانی اسلامی و یا هویت اسلامی ایرانی در آثارشان هویدا باشد؟
همانطور که اطلاع دارید ورود در کارهای اجرایی نیاز به بودجه دارد و تشکلهایی مانند انجمن قلم ایران حتی یک ریال بودجه از هیچ جایی دریافت نمیکند؛ نه شهرداری و نه وزارت ارشاد.
این درحالی است که طبق قانون هم شهرداری، هم وزارتخانههایی چون ارشاد موظف هستند بخشی از بودجهشان را به حمایت از این تشکلها اختصاص بدهند اما در عمل ما شاهد این موارد نبودهایم و در یک سری موارد جزئی، آن هم برای اولینبار امسال، با چنگ و دندان و تلاشهای زیاد توانستیم از طریق شورای شهر مختصری از شهرداری بگیریم اما همین را هم با خفت میدهند؛ اما میخواهم عرض کنم که مجموعهای که قرار است با حق عضویت اعضا اداره بشود و این حق عضویت اعضا حداکثر حقوق یک ماه کارمندان این مجموعه را تامین میکند. بقیه 11 ماه سال، حتی در تامین هزینه آب و برق جاری خودش درمانده است و باید شروع کند و یک سری فعالیتهایی را انجام بدهد که بتواند به صورت بخور و نمیر خودش و مجموعه را اداره کند.
چنین مجموعهای چطور میتواند وارد فعالیتهای بزرگ بشود؟ تا به حال ما چند طرح بزرگ در دولتهای مختلف ارائه دادهایم مثلا طرح ایجاد اتحادیه نویسندگان جهان اسلام. برآورد هزینه کردهایم و اعلام کردهایم که انجمن آمادگی دارد که متولی این طرح بشود و موارد دیگری را ارائه کردهایم اما به هیچیک از اینها حتی پاسخی داده نشد؛ حمایت که جای خودش را دارد.
با وجود این، در عرصه پرورش نیروهای جوان در زمینه نویسندگی، شاعری و ادبیات کودکان از حدود 2 سال و نیم پیش، طرحی را به نام "فرصت برابر" عرضه کردیم درآنجا ما اعلام کردیم که انجمن قلم ایران آمادگی دارد که هر نقطه از ایران، مدرسان درجه یک، در عرصههای شعر، ادبیات و داستان اعزام کند و به طور رایگان کارگاههای رسمی آموزش برگذار کند؛ یعنی هزینه مدرس را خود انجمن بپردازد. تا امروز حتی استقبال فکری از این طرح هم نشده است. یعنی جز استان گرگان که آن هم بعد از حدود 2 سال، امسال پیشقدم شد و ما اولین دوره را در آنجا برگزار کردیم، حتی از طرحهای رایگان استفاده نمیشود و این جای تعجب دارد.
این دیگر ربطی به دولت ندارد بلکه مردم باید بخواهند. نمیدانم چطور است اما انگار فکر و ذکر عمومی ما چیز دیگری غیر از فرهنگ و مسائل مربوط به آن است. در عین حال انجمن تا این مقداری که توانسته اعلام آمادگی کرده است. الان ما داریم برای آثار نوقلمان با هزینه خودمان حق تالیف میدهیم. ضمن اینکه مرکزی تحت نام "مرکز بررسی آثار" درست کردهایم و آثار نوقلمان را به طور رایگان نقد میکنیم، برایشان جواب ارسال میکنیم. این مقدار کاری بوده است که ما تا به حال توانستهایم و انجام دادهایم. یا کار دیگر برگزاری جایزه قلم است که فکر میکنم دوره سیزدهم آن برگزار شد. اینها کارهایی بوده است که ما در محدوده امکاناتمان انجام دادهایم و خوشبختانه مستمر هم بوده است و مقطعی نبوده است.
به نظر شما به عنوان یک فعال حوزه ادبیات چه سیاستهایی در حوزه ادبیات باید در ستاد اجرای نقشه مهندسی فرهنگی در نظر گرفته شود که بتوانیم به اهداف نقشه برسیم؟
من در جاهای مختلف و حتی در حوزه هنری هم این را عرض کردهام که یک جایی مثل تلویزیون وظیفه روزمره دارد که خیلی سنگین هم هست؛ لذا نمیتواند از یک چارچوبهای ازپیش تعیینشدهای فراتر برود. یک جاهایی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حوزه هنری، امور تربیتی، انجمن قلم در یک شرایط ایدهآل از نظر مالی، چون وظیفه از پیش تعیینشدهای ندارند میتوانند وارد کارهایی بشوند که لازم است و همچنان زمین مانده است.
به نظر من مهمترین این کارها پژوهش در هر رشتهای است. الان ما در ادبیاتمان بهخصوص در داستان، نمایشنامه و در سینما بیش از 90درصد غربزدهایم. به صورت دلخواه یا به اجبار چیزی که ما الان به عنوان سینما، نمایش یا داستان داریم، ایرانی نیست.
قدم اول برای عبور از این مرحله پژوهش است. یعنی باید به میراث گذشتهمان که در برخی از این زمینهها داشتهایم برگردیم و مطالب نظری را از آنجا استخراج و جایگزین برخی از این مطالبی که کاملا از غرب آمده است کنیم. قدم دوم آموزش است. البته اینها پشت سر هم نیستند بلکه باید همزمان انجام بشوند. آموزش از آن مسائلی است که متاسفانه در طول سالهای بعد از انقلاب خیلی کم مورد توجه قرار گرفته است.
ما مرتب باید با تأسیس مراکز غیردولتی و غیررسمی مثل دانشکدهها که مجبورند واحدهای مشخصی را بگذرانند و آن واحدها هم دقیقا برگرفته از معارف غربی است، کارگاه کوتاهمدت کاربردی در زمینه سینما، ادبیات و... تشکیل بدهیم و با گزینش نیروهای مستعد و متعهد و نه هر نیرویی باید گستره آموزش را افزایش بدهیم. یعنی اصلا نباید این آموزشها تعطیلی داشته باشد. این مراکز مثل دانشگاه، مثل حوزه و مثل جاهای دیگر باید ادامه داشته باشد. کار سوم تولید است؛ تولید آثار ارزشمند ارزشی؛ ارزشمند هم از نظر هنری و هم از نظر محتوا. ما باید اینها را اینجا انجام بدهیم. از بخش خصوصی اعم از سینمای خصوصی یا تئاتر خصوصی خیلی نمیتوانید توقع داشته باشید که به دنبال ارزشها باشند. به هر حال بعضی معضلات اقتصادی، دیدگاهها و مشکلات دیگر باعث میشود که به دنبال آثاری باشند که مشتری داشته باشد. این جور مراکز باید به دنبال آثاری باشند که در عین حال که مخاطب بسیار دارد آن ارزشها را هم لحاظ میکند.
به نظر من این سه امر یعنی پژوهش، آموزش و تولید در عرصه آثار فرهنگی و هنری ارزشی باید مبنای اجرای مهندسی فرهنگی باشد.