کد خبر: 26068| تاریخ انتشار: دوشـنـبه ، ۱۴ آبان سال ۱۴۰۳ | ساعت ۹:۲۹:۰ | تعداد بازدید: ۱۸۱

حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در آیین افتتاحیه مدرسه نخبگانی علم و دین در دانشگاه تربیت مدرس حضور یافت.
به گزارش مرکز رسانه و روابط عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی، حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در آیین افتتاحیه مدرسه نخبگانی علم و دین در دانشگاه تربیت مدرس اظهار کرد: رنسانس و تحولات پس از آن، که با تکیه بر مبانی‌ چون اصالت عقل انسانی شکل گرفت، زیست مدرنی را پدید آورد که در تقابل با باورهای سنتی قرار داشت. در زیست سنتی و قرون وسطی، عقل معاد نیز جایگاه ویژه‌ای داشت، هرچند عقل انسانی نیز مطرح می‌شد و علم تابع مسحیت می دانستند؛ اما مدرنیته با تاکید بر عقل مستقل، که آن را جدا از وحی و دین و کتب آسمانی می‌پنداشت، به میدان آمد.

تأکید اسلام بر حکمت

وی ادامه داد: مدرنیته عقل مستقل را اصالت می‌دهد، به این معنا که در تفکر مدرن، ابتدا باید تجربه و استدلال عقلانی داشته باشیم و سپس ایمان بیاوریم. این تفکر به‌ویژه در قرن نوزدهم مطرح شد. در مقابل، اسلام نه ایمان‌گرایی قرون وسطایی را می‌پذیرد و نه انحصار عقل در دوره مدرن را قبول دارد. اسلام بر حکمت تأکید دارد؛ یعنی دستاوردی که حاصل جمع چهار نوع عقل است: عقل نظری، عقل عملی، عقل معاش و عقل معاد. حکمت زمانی به دست می‌آید که این چهار عقل در کنار هم به کار گرفته شوند.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: از این رو، ما دو نوع علم داریم: علم سنتی و علم مدرن. استفاده از تعبیراتی مثل معماری سنتی، هنر سنتی و موسیقی سنتی از فرهنگ غربی وارد شده است. در فرهنگ ما، سنت معنای خاصی ندارد.

استاد خسروپناه اضافه کرد: بنابراین، سه مفهوم عقل، علم و حکمت داریم که هر یک به لحاظ فلسفی جایگاه خاصی دارند. دنیای مدرن، که در تقابل با سنت قرون وسطایی ظهور کرد، فلسفه و علم را در کنار هم پیش برد. در نیمه اول قرن هفدهم، تحول فلسفه و علم آغاز شد؛ گالیله و در نیمه دوم نیوتن علم را متحول کردند. در قرن هجدهم نیز فیلسوفی چون کانت ظهور کرد. پس از دکارت، که معتقد بود خداوند با عقل ریاضی جهان را خلق کرده، فلسفه به سمت عقل نظری و عملی پیش رفت و کانت با کتاب «سنجش خرد نظری» این مسیر را تثبیت کرد.

وی اضافه کرد: پس از ماکس وبر، مفهوم عقل به جای عقل نظری و عقل عملی، به عقل برنامه‌ریزی و عملی تغییر یافت. این تغییرات در فلسفه علم نیز بازتاب یافت، جایی که دانشمندان و فیلسوفان به بررسی تطابق دانش با واقعیت پرداختند. برخی حتی می‌پرسیدند آیا علم به درستی واقعیت را منعکس می‌کند یا نه. برای مثال، در مورد عناصر جدول مندلیف، برخی از این عناصر ممکن است صرفاً به خاطر توافق در دانش علمی تعریف شده باشند، که نشان می‌دهد علم استدلال‌پذیری مطلق خود را از دست داده و به نسبیت بیشتری گراییده است.

ظهور نسبی گرایی افراطی در علم
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: با این تحول، نسبی‌گرایی افراطی در علم ظاهر شد، زیرا عقل نظری دکارتی و عقل عملی کانتی تضعیف شدند. کانت با رویکرد خود ضربه‌ای به هر دو نوع عقل وارد کرد و این ضعف، در دانش علمی نیز اثرگذار شد. نیوتن و فیزیک نیوتنی بر پایه فلسفه دکارت شکل گرفتند، و با فلسفه دکارتی می‌توان بسیاری از اصول این فیزیک را توضیح داد. اما کانت که سعی داشت از پایه‌های فلسفی برای تثبیت فیزیک نیوتنی استفاده کند، به نتیجه‌ای نرسید. این موضوع نشان داد که علم به پشتوانه‌های فلسفی نیاز دارد؛ ولی با وجود تلاش‌های کانت، این نیاز به طور کامل برآورده نشد.

استاد خسروپناه از نیمه دوم قرن هجدهم، شاهد نوعی شکاکیت و نسبی‌گرایی در علم و معرفت هستیم. علم مدرن که حاصل عقل نظری دکارتی و عقل عملی است، به تمامی علوم پایه مانند فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، زمین‌شناسی و حتی علوم انسانی مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد و مدیریت تعمیم یافت.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: تعارض بین علم و دین نیز از همین تحول آغاز شد، به‌ویژه در غرب و با مسیحیت. دین مسیحیت در دوران گالیله با مسئله تعارض علم و دین روبه‌رو شد. کلیسا از گالیله خواست تا نظریه‌اش درباره مرکزیت خورشید را نه به عنوان یک واقعیت، بلکه به‌صورت یک فرضیه یا داستانی آموزنده مطرح کند، مثل قصه‌هایی که گرچه واقعیت ندارند، اما درسی برای زندگی به همراه دارند. گالیله نیز به همین ترتیب توضیح داد که این نظریه علمی به‌گونه‌ای نمادین مطرح شده است و هدف آن صرفاً بهبود درک انسان از محاسبات علمی است. محاکمه گالیله در نهایت به اینجا رسید که او به‌جای زندان، در حبس خانگی قرار گیرد. او تا پایان عمر به عنوان یک مسیحی معتقد باقی ماند و از باورهای دینی خود دست نکشید. اما راه‌حلش برای تعارض علم و دین این بود که گزاره‌های طبیعت‌شناسی در دین را سمبولیک و نمادین ببیند؛ به‌عبارت دیگر، او معتقد بود که این گزاره‌ها برای انتقال آموزه‌های معنوی و هدایت به سعادت مطرح شده‌اند، نه برای ارائه واقعیت‌های علمی.

تعارض بین علم و دین در دوران مدرن

استاد خسروپناه بیان کرد: در دوره مدرن، مسئله تعارض علم و دین به شکل جدی‌تری مطرح شد. در حالی که در قرون وسطی به ندرت با چنین چالش‌هایی مواجه می‌شدیم و اگر هم چالشی مطرح می‌شد، به سرعت فروکش می‌کرد، اما با پیشرفت علم و روش‌های جدید علمی در دوران رنسانس، تعارض بین علم و دین در مسیحیت به مسئله‌ای گسترده و عمیق تبدیل شد.

وی افزود: در تمدن اسلامی، تعارضی بین علم و دین به شکل آنچه در غرب مدرن دیده شد، وجود نداشت. دانشمندانی چون ابن سینا، رازی، خوارزمی و خواجه نصیرالدین طوسی آثار متعددی در حوزه‌های مختلف علمی و ریاضی تألیف کرده‌اند. هیچ‌کدام از آن‌ها در آثار خود ادعا نکردند که تحقیقات علمی‌شان برخاسته از دین است. آن‌ها تحقیقات علمی خود را مستقل از آموزه‌های دینی انجام داده‌اند و همواره از عقل و تجربه برای رسیدن به نتایج علمی استفاده کرده‌اند، بدون اینکه این دستاوردها را به دین نسبت دهند. به همین دلیل، هیچ تعارضی میان علم و دین در تاریخ تمدن اسلامی بروز نکرد.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کرد: اما در مسیحیت، آموزه‌های علمی و فلسفی کلیسا را به دین مرتبط می‌دانستند. در واقع، در آن دوره، کلیسا هر نوع علمی را که در تعالیم آن زمان جایگاه داشت، جزو دین تلقی می‌کرد. به این ترتیب، هنگامی که علم مدرن در مقابل نظریات علمی کلیسا قرار گرفت، این تعارض به عنوان تعارض علم و دین مطرح شد، در حالی که این تعارض در حقیقت میان علم مدرن و علم قرون وسطایی بود.

استاد خسروپناه ادامه داد: برای مثال، گالیله نظریه‌اش درباره مرکزیت خورشید را به‌عنوان یک حقیقت علمی مطرح کرد، اما کلیسا از او خواست تا آن را به صورت نمادین و بدون تکیه بر دین بیان کند. گالیله به این پیشنهاد توجه کرد و نظریه‌اش را به شکل یک داستان آموزنده ارائه داد و اعلام کرد که این نظریه علمی ادعای حقیقت مطلق ندارد، بلکه یک "دروغ مفید" است که برای ارتقای فهم علمی مفید است.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: در تمدن اسلامی، دانشمندان از عقل و تجربه بهره می‌بردند و تحقیقاتشان بر اساس روش‌های تجربی و عقلانی صورت می‌گرفت، نه صرفاً بر اساس متون دینی. در تمدن اسلامی، به علم و دین نگاهی توأم با عقل و تجربه داشتند. به‌طور مثال، فیلسوفانی همچون ابن‌سینا و خواجه نصیرالدین طوسی، هرگز تحقیقات علمی خود را به‌عنوان امری وابسته به دین مطرح نکردند، بلکه این دستاوردها را نتیجه‌ عقل و تجربه می‌دانستند. به همین دلیل، در تمدن اسلامی تعارضی میان علم و دین به شکلی که در غرب دیده شد، ایجاد نشد.

وی افزود: در مسیحیت، اما تعارض علم و دین بیشتر به‌خاطر نگاه کلیسا به علم شکل گرفت. مسیحیت دارای کتاب مقدس شامل عهد قدیم و عهد جدید است. مسیحیان شریعت یهود را به‌صورت کامل نپذیرفتند و آموزه‌های علمی و فلسفی کلیسا را جزئی از دین محسوب می‌کردند. در این نگرش، علم همان دین تلقی می‌شد. به همین دلیل، زمانی که علم مدرن با نظریات کلیسا تضاد پیدا کرد، به‌عنوان تعارض علم و دین شناخته شد. در حالی که این تعارض، در واقع بین علم مدرن و علم قرون وسطایی بود.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: در تمدن اسلامی، در قرن سوم هجری، گروهی به‌خاطر وجود روایاتی در طب از پیامبر و امامان، سعی داشتند این علم را به دین مرتبط کنند. اما افرادی چون شیخ صدوق که از بزرگان محدثان بودند، توضیح دادند که این روایات مربوط به آب و هوای زمان پیامبر است و منافاتی با استفاده از تجربیات جدید برای پیشرفت پزشکی ندارد.

تأکید قرآن بر وحدانیت خدا
استاد خسروپناه به آیاتی درباره شناخت توحیدی از جهان اشاره کرد و افزود: این آیات در واقع، هدف‌شان هدایت انسان به سمت نگرش توحیدی است و بیان‌گر آن نیستند که فیزیک و شیمی را کنار بگذاریم و فقط بر اساس این آیات طبیعت را مطالعه کنیم. به عنوان مثال، خلقت‌شناسی در قرآن به انسان‌ها توصیه می‌کند تا هنگام مطالعه طبیعت، به وحدانیت خدا توجه داشته باشند.

وی ادامه داد: در فلسفه‌ اسلامی نیز، از زمان ملاصدرا این دیدگاه وجود دارد که تمامی موجودات عالم، حتی جمادات و نباتات، علم و اراده‌ای درونی دارند، هرچند این علم و اراده به درجات مختلف و متناسب با مرتبه‌ وجودی آن‌ها ضعیف‌تر است. بنابراین، مفاهیمی مانند انتخاب طبیعی که در زیست‌شناسی و ژنتیک مطرح می‌شود، می‌تواند با این نگاه هماهنگی داشته باشد که طبیعت، بر اساس علم و اراده‌ی ذاتی خود، انتخاب‌هایی انجام می‌دهد.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: در گذشته بحث‌هایی پیرامون تبدیل عناصر به یکدیگر وجود داشت که ابن سینا این ایده را نمی‌پذیرفت، اما بسیاری از دانشمندان با تغییرات ساختاری که در طبیعت رخ می‌دهد، موافقت داشتند. انتخاب طبیعی نیز در چارچوب مبانی طبیعی و تفسیر قابل قبول است، اما با اذن الهی صورت می‌گیرد؛ چرا که موجودات نیازمند و وابسته به خدا هستند. در واقع، در کل عالم هیچ موجودی نیست که مستقل از نیاز و وابستگی باشد.

وی اضافه کرد: اگر ما شناخت طبیعت را از دیدگاه توحیدی در قرآن به عنوان خلقت‌شناسی در نظر بگیریم، هیچ تعارضی با تحقیقات علمی ایجاد نمی‌شود. در قرآن، آیاتی وجود دارد که به آغاز آفرینش طبیعت اشاره می‌کند، مانند آیه ۳۰ سوره انبیاء. همچنین برخی از آیات به مباحث انسان‌شناسی اشاره دارند؛ ولی قرآن مستقیماً نمی‌خواهد توضیحات علمی ارائه دهد بلکه هدف آن ارائه درک توحیدی از خلقت است. قرآن نمی‌خواهد که مفاهیم زیست‌شناسی یا فیزیک را مستقیماً توضیح دهد، بلکه قصد دارد درکی توحیدی از آفرینش ارائه دهد.

استاد خسروپناه بیان کرد: از این منظر، هیچ تعارضی میان آیات قرآن و علم مدرن وجود ندارد، اگر تفسیر دقیقی از این آیات داشته باشیم. قرآن به دنبال آن نیست که عقل نظری و عملی را تعطیل کند، بلکه در کنار عقل، وحی را به عنوان راهنمایی برای بشر ارائه می‌دهد. پیامبران نیز برای تکمیل حجت الهی به انسان‌ها فرستاده شدند تا مردم عذری در پیشگاه خدا نداشته باشند. بنابراین، تعارض میان علم و دین عمدتاً در تاریخ مسیحیت شکل گرفت و این مسئله به دلیل کم‌دقتی برخی شبه‌روشنفکران به حوزه تفکر اسلامی وارد شده است.

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام کرد: مرحوم بازرگان در کتاب خلقت انسان در قرآن، نظریه‌ای مطرح می‌کند مبنی بر اینکه خلقت انسان به صورت تدریجی بوده است. مرحوم صحابی نیز به دلیل تخصص در زیست‌شناسی، با استناد به آیات قرآن، دیدگاه مشابهی دارد. اما علامه طباطبایی در جلد شانزدهم تفسیر المیزان، در نقد نظریه آنها بیان می‌کند که آیات قرآن ظهور در خلقت دفعی انسان از خاک دارند، نه تدریجی. مرحوم صحابی نیز در چاپ بعدی کتاب خود به مباحثات علمی که میان او و علامه طباطبایی بر این اساس شکل گرفته بود اشاره کرده است. با این حال، به نظر من هر دو دیدگاه اشتباه است، زیرا قرآن قصد بیان این را ندارد که انسان از حیوانات تکامل یافته یا خلقت او دفعی بوده است. در قرآن، مراحل خلقت انسان از خاک، گل و دیگر عناصر به صورت تدریجی آمده است، اما این مراحل به معنای پذیرش تئوری تکامل نیست.

هدایت و توحید؛ هدف اصلی قرآن

وی ادامه داد: قرآن در مقام اثبات یا رد نظریه‌ای علمی در مورد خلقت انسان نیست. هدف قرآن هدایت و توحید است، نه توضیح زیست‌شناسی. بنابراین، تحمیل یک نظریه علمی به قرآن نادرست است. در علوم طبیعی، ما هیچ‌گاه به اثبات صددرصدی یا ابطال مطلق دست نمی‌یابیم؛ حتی نظریه ابطال‌گرایی به طور کامل معتبر نیست. ما بیشتر از نظریه‌های قابل ترجیح استفاده می‌کنیم و بر اساس شواهد آن‌ها را تقویت می‌کنیم.

درباره رابطه علوم انسانی و دین عنوان کرد: در علوم طبیعی به دلیل ماهیت تجربی آن، تعارضی با دین وجود ندارد، چرا که علم تجربی در محدوده شواهد عمل می‌کند، در حالی که علوم انسانی بیشتر نیازمند تفسیرهای انسانی هستند. به همین دلیل، در علوم انسانی و اجتماعی ممکن است نظریات، تعارضی با دین داشته باشند؛ برای مثال، نظریات مارکس از تعارض با دین سخن می‌گوید. اما نظریاتی که بر این تعارض تأکید دارند، لزوماً در دسته علم تجربی قرار نمی‌گیرند.

منبع:مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها

لطفا کد زیر را وارد نمایید

اخبار مرتبط

آرم شورای عالی انقلاب فرهنگی

اطلاعات تماس

تهران، خیابان طالقانی، شماره 436

کدپستی: 1591814313
(+9821) 66976601 - 7