پژوهش بررسي زمينه ها و راهكارهاي ارتقاء نشاط اجتماعي در ايران توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی این پژوهش با رویکردی جامعه محور از متن فرهنگ ایرانی اسلامی به مفهوم شادی و نشاط اجتماعی توسط دکتر موسی عنبری در کمیسیون اجتماعی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی بررسی شده است.
در این پژوهش عنوان شده است: «در تحلیلهای روزمره، شادزیستی مردمی معیاری ملموس برای ارزیابی اثربخشی و پویایی عملکرد یک سیستم اجتماعی و فرهنگی تلقی میشود.»
هدف پژوهش حاضر، جمعبندي اطلاعات و یافتههای پژوهشهای مختلف (با ترکیب متمرکز آنها) و ارائه تبييني هدفمند و راهكارانديش از وضعيت نشاط در جامعه ايراني است. براي این منظور، پژوهش حاضر تبيين سه موضوع «زمينهها»، «نشانگرها» و «عوامل» شادزيستي در ایران تمرکز یافته است.
در این پژوهش تعاریف و نظرگاههای متفاوت زیر از شادی و نشاط ارائه شده است:
در متون و منابع دینی اسلامي (آیات قرآن و روایات) به عنوان یکی از منابع الهام بخش تعریف واژههایی چون «فرح» و «سرور» بیشترین بار معنایی را برای تفهیم «نشاط» به دوش میکشند. در مقابل این واژهها میتوان از «یأس» و «حُزن» نام برد که در قرآن کریم صریحاً در مقابل «فرح» آمدهاند.
در قرآن دو صورت شادي ترسيم شده است: يكي نشاط صحیح و حق که در اثر فضل خدا و تلاش صادقانه فرد حاصل ميشود و اندوه متعاقب ندارد؛ دوم نشاط کاذب(غیرحق) كه شادي ظاهري است ولی باطن آن اندوه و غم است.
در ديدگاه انديشمندان و متفكران نيز با تعريف شادي و شادكامي روبرو ميشويم. از دیرباز اندیشمندانی نظیر ارسطو، افلاطون، اپيكور و ابن سينا به موضوع نشاط انديشيدهاند. افلاطون شادکامی را حالت تعادل میان سه عنصر استدلال، هیجان و امیال و ارسطو آن را عبارت از زندگی معنوی میدانست.
در این پژوهش با اشاره به آرای شوارتز و استراک آمده است: « افراد شادکام کسانی هستند که در پردازش اطلاعات سوگیری دارند؛ یعنی اطلاعات را به گونهای پردازش و تفسیر میکنند که به خوشحالی آنها میانجامد. بنابراین شادکامی مفهومی است که چندین جزء اساسی دارد.»
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی در این پژوهش به اجزای شادکامی اشاره شده و آمده است: نخست آنکه شادکامی جزئی عاطفی و هیجانی دارد و باعث میشود فرد شادکام همواره از نظر خلقی شاد و خوشحال باشد.
دوم آنکه جزئی اجتماعی دارد که گسترش روابط اجتماعی را به دنبال دارد.
سوم جزئی شناختی دارد که موجب میگردد فرد نوعی خاص از تفکر و پردازش اطلاعات را داشته باشد و وقایع روزمره را طوری تعبیر و تفسیر کند که خوشبینی وی را به دنبال داشته باشد.
در ادامه این پژوهش آمده است: در سالهای اخیرحجم انبوهی از کتب ونشریات از منظر روان شناسی با محوریت «زندگی بهتر يا اسرار بهتر زيستن» منتشر شدهاند که با تاكيد بر كردارهاي ذهني و عملي فردي، رسیدن به نشاط را ساده و سهل الوصول میخوانند.
در این پژوهش با نقدی که بر پژوهش های قبل ارائه شده آمده است: پژوهش های قبل نمی گویند که چرا به موازات رشد شهرنشینی،توسعة ارزش های فردگرایانه، رهایی از تقيدات و فرامين زندگي سنتي(جامعه مابعد سنتي)، رشد فرهنگ تودهاي و رسانهاي و رشد تکنولوژی خردورز، بر سطح تنعم و لذت انسان افزوده شده اما از سطح ناخرسندي،نارضايتي و بغض هاي فروخورده آن كاسته نشده است؟ آيا تنعم، رضايتمندي و شادكامي با يكديگر موازانه و ملازمه ندارند؟آيا نشاط جتماعي به واسطه تمتعات و برخورداريهاي اقتصادي حاصل ميشود يا اينكه تابعي از متغيرهاي سياسي، اعتقادي و اجتماعي است؟
یکی دیگر از منظرهای ورود به موضوع شادی و نشاط، توجه و برجستهسازی جنبه های اجتماعی و انساني توسعه است. شادكامي به روايت ادبيات موجود، شرحي از وضعیت زندگی مردم است كه نشانگر امنیت، رضايت خاطر و احساس خوب زيستن است.
امنیت يا رضايت خاطر به معناي احساس در امان بودن از خطراتی اعم از خطرات اجتماعی و طبیعی که ممکن است زندگی فرد را تهدید کند و رهایی از هر گونه تشویش و نگرانی است. در تحقيقات نخستين شادزيستي عمدتاً با ميزان سلامتي، سطح رفاه و رشد اقتصادي در جوامع سنجیده می شده است.
همچنين باور ديگري نيز وجود داشته است كه شادكامي به عوامل جسمي، ژنتیکی وروانشناختي(شخصيت) وابسته است. امروزه محققان علوم اجتماعی با قبول اثرات عوامل مختلف معتقدند که برخی عوامل اجتماعی از قبیل چگونگی ارزیابی افراد از سلامتی، میزان رضایت افراد از زندگی، روابط اجتماعي گرم، سطح دموكراسي و... بر شادزيستي موثر است. از مجموع دادههای متعدد در کشور چنین بر می آید که سطح شادکامی و رضایت از زندگی در سال های مختلف از سال 1380 تا 1389 «متوسط» بوده است. داشتن شغل مناسب، وجود تفريحات، سرگرميها، احساس امنيت در جامعه، احساس نابرابري و بي عدالتي، دينداري و تعاملات اجتماعي افراد، مهمترين عوامل موثر بر افزايش يا كاهش نشاط در جامعه محسوب شده اند. در اين ميان، اهميت شغل، امنيت اجتماعي، احساس عدالت و احساس امنيت به ترتیب بیشتر از سایر عوامل بودهاند.
به طور کلی مهمترين عواملي كه در گفته هاي مردم در سالهاي مختلف بيشترين بار تبييني شادزیستی در كشور را بر دوش ميكشند به ترتیب اهمیت عبارتند از: اشتغال، درآمد (تورم)، احساس امنيت، احساس برابري و گسترش تفريحات و سرگرميها.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی این پژوهش با مرور تاریخ ایران به دنبال استفاده از فرصت های فرهنگی نهفته در فرهنگ ایرانی اسلامی برای زمینهسازی بسترهای لازم برای ارتقاء شادی و نشاط اجتماعی است و به همین منظور بر این باور است که منشاء شادزيستي و فعاليتهاي نشاط آور را بايد در سایه موضوعاتي مانند فلسفة خلقت، فلسفه طبيعت، آئين هاي نيايش و نحوة معيشت جستجو و تحليل كرد.
در واقع سه مقولة «سبك ستايش»، «فرهنگ فراغت» و «فرهنگ كار» ارتباط تنگاتنگی با نشاط مردمي در ايران داشته و دارند. همچنین اين مقولات با جمع و اجتماع تنیده و معنا يافتهاند.
در این پژوهش تأکید شده است: «با نگاهی به مراسم و باورهاي ایراني متوجه خواهیم شد که ایرانیان یکی از ملتهایی بودهاند که شادی و سرور جزء لاینفک زندگی آنان به شمار میرفته است. تعدد و گوناگونی جشنها در فرهنگ ایرانی دلیل اصلي این مدعا است. به همین دلیل نمیتوان فصلی را نام برد که در آن یک جشن بزرگ برگزار نشده باشد. از آنجا که جشن یک پدیده اجتماعی– فرهنگی محسوب میشود، تمامی مراسم و آیینهای مربوط به آن، صبغه ای جمعی و گروهی داشته که علاوه بر زنده و پویا نگهداشتن جامعه در برابر سختیها و مصائب طبیعی و اجتماعی، موجب اتحاد و همبستگی اجتماعی نیز میشد. »
همچنین اشاره شده که «در ميان جشنهاي ملي ايراني وجوه مشتركي وجود دارد. نخست اینکه تقریباً همگی در پیوند با پدیدههای طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد. جشنها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلکه حتی با آیینهایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود.»
دوم اینکه اين جشنها با اينكه برگرفته از دستورهای دینی نیستند، اما با مناسك رفتارهاي عبادي همراه مي شوند. در بسياري از اين جشنها، ستايش و دعا به پيشگاه خالق، يكي از محورهاي مراسم است.
سومین ویژگی گردهماییها و مراسم ایرانی در این است که با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشک و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بـمـو» در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار میشده است.
ویژگی چهارم، پیوند جشنهای ملي ایرانی با آتش است. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگری کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر میبخشد.
پنجمین ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه برمیآید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت میکردهاند؛ چرا که هر کسی در روزی زایش یافته و در روزی در میگذرد. آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن میگرفتهاند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونههای آنرا در شاهنامه فردوسی میبینیم.
ویژگی ششم جشنها، عموميت و وحدت در آنهاست. ایرانیان جشنها و آیینهای میهنی خود را به گونهای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفتانگیزی برگزار کرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیدهاند. کسانی که با تعصبهای نابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران میدانند، به این همبستگی باشکوه مردمان ایرانی آسیب میزنند.
هفتمين ويژگي اين است كه همه اين جشنها جداي از كار و تلاش اجتماعي نبوده اند. در اين جشنها، كار، فراغت و اجتماع، عناصر اصلي قابل توصيف بودهاند. در جامعه سنتي ايراني بين كار و فراغت تفكيكي نميتوانستيم قائل شويم. در جامعه سنتي ما مفهومي بهنام اوقات فراغت نداشتيم. اگر امري با نام فراغت و در زيرمجموعه فعاليتهاي فراغتي صورت ميگرفت، هر چند ضروري بود، اما داراي شأن و ارزش اجتماعي نبود بلکه چيزي كه ارزش داشت، خود كار بود. كار بر فراغت غلبه داشت و فراغت حوزه مستقلي نداشت، بلكه در زيرمجموعه مفهوم كار تعريف ميشد.
بحث اين است كه فراغت في نفسه هدفي در زندگي افراد نبود و انسانها در توصيف فعاليتهاي زندگي خود جايگاهي براي آن قائل نبودند. فراغت اگر خارج از كار يا فراتر از آن مطرح ميشد، ارزش اجتماعياش كاهش پيدا ميكرد. جامعهاي كه نيازهايش را كاملا با كار تامين ميكرد، فراغت را بطالت و رخوت ميخواند. قطعاً در آن جامعه نيازهاي اولي افراد نيازهاي اقتصادي تعريف مي شدند كه با كار تامين مي شدند.
شايد اگر بخواهيم نزديكتر به واقع بگوئيم، فراغت در اين زمانه «وقتگذراني به بطالت» خوانده ميشود بنابراين فراغت كاملاً در استثمار كار قرار داشت. حتي اگر ما فراغتي مثل فراغت مذهبي هم در رفتار افراد ميديديم، آن فراغت را به معناي كار تعريف ميكردند. شايد مهمترين شكل فراغت و حتي سفرهاي فراغتي در دوره سنت اعمال و فعاليت هاي مذهبي بود. اما براي اين اعمال كاركردي فراتر از كار و فراغت تعريف ميشد. سفرها و كردارهاي مذهبي را به آساني نمي توان در زيرمجموعه امور فراغتي جاي داد. اساسا هدف زندگي به حساب ميآمدند و جاي دهي آنها در چارچوب هاي روزمره كار يا تفريح نادرست است. این رفتارها معمولاً انسجام اجتماعی را تقویت می کردند، لذا ميتوانيم بگوييم که آن فعالیتها هم به نوعی كار و ابزار بودند، چون كاركرد داشتند. زندگيهاي وابسته به زمين باعث شده بود كه بين محيط كار و خانه فاصلهاي نباشد. خانه هم محل استراحت و فراغت و هم بنگاه اقتصادي بود. خانه محل مصرف و توليد بود. اين اختلاط بر درهم آميختگي كار وفراغت موثر بود. تعريف اجتماعي از كار آن چنان بود كه فرد نشاط و فراغت خود را در آن ميديد به طور كلي در اين دوره. اين دو آن قدر با همديگر امتزاج پيدا كردهاند در هم تنيدهاند كه نميتوانيم آنها را از هم جدا كنيم.
نكته ديگر ايناست كه در جامعه ايراني اوقات فراغت و نشاط كاملاً به واسطة جمع تعريف ميشد اگر فرد خواستههاي جمع را برآورده ميكرد، احساس نشاط ميكرد. پس كسي منزوي ميشد كه از جمع فاصله داشت. حتي يكی از جنبههاي عزاداری ها، ايجاد نشاطي بود كه از حضور در جمع تامين ميشد. مراسم عزداري جمعي اگرچه بر تاسف و نگراني جمعي ميافزودند اما منشا روابط پرنشاط در ميان افراد نيز بودند. در واقع، شور جمعي، شكل تاسف يا شادي حاكم بر جمع را تحت الشعاع قرار ميداد. اين جمعها وحدت اجتماعي و به تبع آن نشاط گروهي را توليد ميكردند که ارزش اجتماعي داشت.
در سالهاي اخير از تاثير عوامل فرهنگي نيز سخنهاي فراوان رفته است. استدلال اين است كه در سالهاي اخير در سطح جهاني فرآوردهاي اقتصادي در حال رشد بودهاند، اما به تناسب آنها سطح شادكامي انساني افزايش نيافته است.
متن این پژوهش را میتوانید از اینجا دانلود کنید: