پژوهش «طراحی الگوی ارزيابي و انتخاب روشهای آیندهنگاری در چرخه سیاستگذاری فرهنگی»؛ به کوشش دکتر سعید خزائی(استاد راهنما) و همچنین امیررضا نقش (مجریطرح) در سال 1396 انجام شده و با تلاش معاونت پژوهشی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، نقطه عزیمت این پژوهش با
هدف طراحي الگوی ارزیابی و انتخاب روشهای آیندهنگاری در چرخه سیاستگذاری فرهنگی به روش ترکیبی (آمیخته) انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش در دو سطح کیفی و کمی به ترتيب شامل 15نفر از متخصصان حوزه فرهنگ و آیندهپژوهی و 70نفر از متخصصان موضوعی بوده است.
بخش اول به شیوه نمونهگیری هدفمند تا سطح اشباع دادهها و بخش دوم با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران تعداد 60نفر بهعنوان حجم نمونه انتخاب شده است.
مهمترین سؤالات این پژوهش به قرار زیر است:
الگوی ارزیابی و انتخاب روشهای آیندهنگاری در چرخه سیاستگذاری فرهنگی کدام است؟
شاخصهای ارزيابي و انتخاب روشهای آیندهنگاری در هر يك از مراحل چرخه سیاستگذاری فرهنگي كدامند؟
روشهای آینده نگاری بهینه در هر یک از مراحل چرخه سیاست گذاری فرهنگي كدامند؟
در حقیقت کاربست آیندهنگاری در حوزه برنامهریزی یک مزیت رقابتی برای نهاد سیاست بهشمار میآید و ازسوی دیگر بهدلیل جایگاه ویژه گفتمان فرهنگی در عصر جدید در سیاستگذاری فرهنگی و همچنین جایگاه ویژه آن در چشمانداز ایران و افزون بر آن بهدلیل پیچیدگیهای سیاستگذاری فرهنگی، آیندهنگاری در حوزه فرهنگی ضرورت غیرقابل انکار است.
لذا،
مسئلهمندی سیاست فرهنگی از منظر آیندهنگاری قابل لمس است؛ رسیدن به آینده مطلوب از منظر سیاستگذاران فرهنگی از یکسو نیازمند دانستن وضع حال و موجود فرهنگ و ازسوی دیگر نیازمند مطالعه احتمال وقوع رویدادهای آتی است.
در بخش مربوط به نتایج پژوهش «طراحی الگوی ارزيابي و انتخاب روشهای آیندهنگاری در چرخه سیاستگذاری فرهنگی»، این چنین بیان شده است:
حوزه قلمرویی پژوهش حاضر سیاستگذاری و خاصه در حوزه فرهنگ میباشد از این منظر نوع نگرش به فرهنگ میتواند تعیینکننده ماهیت روش بکارگیری در تدوین سیاست باشد که خمیرمایه وجود کنشها، ارزشها، هنجارها، نهادها و باورهای یک جامعه هستند که از آنها باعنوان «فرهنگ» یاد میشود.
نظام عمومی کنش بهنحوی ترتیب یافته است که فرهنگ یک جامعه نظام اجتماعی آن را هدایت و کنترل میکند و نظام اجتماعی، سیستم شخصیتی اعضای جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد و جهتگیری کنش را مشخص میکند.
سیاستگذاری فرهنگی نیز برای نیل به اهداف خود به تغییر از طریق تحول ارزشی بیشتر امیدوار است تا تحولات ناشی از فناوری که ممکن است دوام چندانی نداشته باشند.
لذا روش فناوری کلیدی درواقع از طریق بازشناسی فناوریهای فرا روی میتواند کاربردهای آتی آن در جامعه را پیشبینی کند، این نوع نگرش به فرهنگ وجه مادیگرایانه دارد.
در حالیکه بخش کوچکی از فرهنگ را میتوان در روبناها و مادیت جست.
بخش قابل توجهی از فرهنگ در ارزشها و ماهیت غیرمادی متبلور میشود از اینرو فناوری کلیدی سهم کمتری در بین روشهای موجود خواهد داشت.
گفتنی است نتایج این پژوهش تصریح میکند فناوری کلیدی در زمره کمکاربردترین روشهای آیندهنگاری در حوزه بدیلسازی است.
در واقع این مسئله میتواند بهنوعی نشاندهنده تقدم ماهیت غیرمادی به وجه مادی فرهنگ در تنظیم سیاستهای فرهنگی داشته باشد، موضوعی که بهمراتب ایران بعد از انقلاب با آن مواجه شد شکاف بین ارزشهای سنتی و روبناها و ابزارهای مادی بود که از سپهر فرهنگی دیگری وارد کشور شده بود و همین امر موجب ایجاد تأخر فرهنگی با شکاف میان «ابزار» و «فرهنگ استفاده از آن» شد.
پایان سخن اینکه:
1. شاخصهایی همچون قلمرو، تجهیزات، نیروی انسانی، زمان و... نشان از این دارند که این شاخصها میتوانند 1.برای کلیه روشهای آیندهنگاری ملاک عمل قرار گیرند. بر این اساس پیشنهاد میشود برای روشهای آیندهنگاری این شاخصها بهعنوان شاخصهای ثابت در تمام قلمروهای موضوعی مدنظر قرار گیرند.
2. اکثر پژوهشهای انجام شده به موضوعاتی همچون فناوری، علم و حوزههایی که کارکردهای ملموس داشتهاند، پرداختهاند،
در حالیکه ضرورت ایجاب میکند با توجه به اهمیت مضاعف موضوع فرهنگ در گفتمان غالب سیاست ایران و احتمال روند رو به رشد سازههای فکری معطوف به تقویت فرهنگ در آینده، توجه به این موضوع بیشتر خواهد شد.
لذا پیشنهاد میشود در حوزههای مختلف فرهنگی بهصورت خرد و میانه موضوعات مختلفی برای بررسی با رویکردهای آیندهنگاری ملاک نظر قرار گیرد. بهگونهای که در کوتاهترین زمان بانک تحقیقات معطوف به آینده در این حوزه نیز همپای تحقیقات صنعتی و فناورانه رشد یابد.
3. با توجه به یافتههای پژوهش درخصوص رتبهبندی روشهای آيندهنگاري در مرحله تشخیص مسئله از آنجا که روشهای پويش محيط، تحليل روند و مرور ادبيات و SWOT در صدر روشها قرار گرفتند پیشنهاد میشود بهدلیل خاصیت تأکید استنادی و منابعی این روشها در حوزه فرهنگ بانک اطلاعات دادهای تهیه شود. یکی از مهمترین معضلاتی که در حوزه سیاستگذاری فرهنگی در ایران وجود دارد فقدان اطلاعات و دادههای واقعی از زمینه فرهنگی است. موضوعی که تا حد زیادی در کشورهای توسعه یافته حل شده است. برای مثال نرخ اشتغال در حوزههای فرهنگی، سهم بروندادهای فرهنگی و تولیدات آن در تولید ناخالص داخلی و همچنین ارزش افزوده محصولات فرهنگی در ایران همچنان مبهم و غیرقابل محاسبه است. موضوعی که سهم زیادی از اقتصاد کشورهای توسعهیافته را برپایه خود شکل داده است، استفاده از ظرفیتهای فرهنگ در این عرصه است. یکی از مهمترین عرصههایی که در حوزه مطالعات و سیاستهای فرهنگی در کشورهای پیشرفته در حال رشد است مقوله صنایع خلاق فرهنگی است، موضوعی که در ایران نسبت به آن توجه جدی صورت نگرفته است. این مهم زمینه رشد این صنایع را بهصورت زیرزمینی فراهم کرده است، از اینرو آیندهنگاری از طریق روشهای منتخب در این مرحله نیازمند وجود بانکهای اطلاعات کافی و مناسب است و
پیشنهاد میشود نهاد سیاستگذار در این زمینه از طریق استخراج عناصر صنایع فرهنگی خلاق از زیرزمین و هدایت آن به شکل رسمی و سازماندهی شده امکان آیندهنگاری از طریق مطالعه محیطی و استنادی را فراهم آورد.
4. باتوجه به یافتههای پژوهش
پیشنهاد میشود باتوجه به اینکه روشهای موجود دارای خاصیتهای مشارکتی بیشتری هستند سهم مشارکت خبرگان در فرآیندهای تصمیمگیری بیشتر شود.
منظور از خبرگان در فرایند سیاستگذاری فرهنگی صرفاً خبرگان سیاسی نیست، خبرگان سیاسی بسیاری از بدیلهای فرهنگی را بهدلیل مصالح سیاسی مورد بیمهری قرار میدهند.
پیشنهاد میشود از طریق سازوکار توسعه دموکراسی فرهنگی در سطح خبرگان و حتی دگراندیشان فرهنگی فضای گفت و شنود مؤثرتری در این عرصه حاکم گردد.
5. فقدان صلاحیتهای مدیریتی و ضعف ساختاری و محتوایی در حوزه فرهنگ از مهمترین دلایل ضعف و ناکارآمدی سازمانهای فرهنگی سیاستگذار در زمینه سیاستگذاری فرهنگی است که بیتوجهی به صلاحیتهای مدیریتی، ضعف در حوزه تصمیمگیری بازخوردهای غیرقابل جبرانی در عرصه فرهنگ به همراه دارد و زمانی که در مورد تبیین مسئله، شیوه حل مسئله و هدف آن توافق وجود داشته باشد از مدلهای عقلایی تصمیمگیری استفاده میشود که در این شرایط میزان اطمینان بالا بوده و همه چیز قابل پیشبینی است.
به عبارت صریحتر مدیریت در این حالت میزان ریسک و خطر بسیار کمی را تحمل میکند درحالی که تصمیمگیریها در حوزه فرهنگی صرفاً نمیتواند متکی بر عقلانیت باشد، از اینرو عموماً حالت ائتلافی در تصمیمگیری اتفاق میافتد که مدیران سازمانها گرایش بالایی به حاکمیت بر فرآیند تصمیمگیری داشته علیرغم تخصص ناکافی درخصوص مسئله فرهنگی تمایل زیادی به سیاسیکاری و مذاکرات پشت پرده برای دستیابی به راهکار رضایتبخشی سیاسی از خود نشان دهند؛ در سازمانهای فرهنگی که ذینفعان آن تمامی افراد جامعه هستند توجه به تمام جنبههای یک تصمیم حائز اهمیت است، ممکن است تصمیمی که از بعد نظری کاملاً عقلایی به نظر میرسد در عمل از عقلانیت کافی برخوردار نباشد.
6- در زمینه آموزش مدیران و تصمیمگیرندگان عرصه سیاستگذاری فرهنگی به مقوله مهمی همچون صلاحیتهای فرهنگی توجه جدی شود. توجه به دانش میانفرهنگی ، مهارتهای میانفرهنگی، تنوع نیروی انسانی در سازمانهای فرهنگی، توسعه آموزشهای حرفهای، بهبود هوش فرهنگی از جمله راهکارهای پیشنهادی برای تحقق این امر است.
7- توجه جدی به مقوله ارزیابی عملکرد سازمانهای فرهنگی صورت گیرد که این مسئله میتواند استفاده از روشهای آیندهنگاری را در این مرحله بهبود بخشد.
لذا، توجه به شاخصهای زیر حائز اهمیت میباشد:
شاخصهای اثربخشی(میزان نیل به اهداف تعیین شده براساس رویکردهای مختلف)،
میزان دسترسی و بهرهمندی از منابع(مالی، اعتباری، انسانی و....)،
فرآیند های درونی(رضایت، تعلق، خلاقیت، کارآفرینی سازمانی و....)،
نتایج(کالاها، خدمات و محصولات فرهنگی)،
رضایت ذینفعان(اجتماع، حاکمیت، سهامداران و...)،
عرصههای رقابتی(سهم بازار و....)،
شاخصهای کارایی(میزان منابع مصرف شده برای دستیابی به نتیجه)،
مقدار کار انجام شده در ازای منابع صرف شده،
میزان استانداردسازی فعالیتها،
میزان سنجشپذیرکردن فعالیتها از جمله این شاخصها هستند.
فایل پژوهش مذکور را میتوانید از اینجا دانلود کنید: