پژوهش «جستارهایی در جامعه شناسی هیئت های مذهبی» به کوشش، محسن حسام مظاهری (مجری طرح) و با تلاش دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، نقطه عزیمت این پژوهش اهمیت و حساسیت مقوله عزاداری عاشورا و دیگر آیینهای مذهبی است که از دیرباز طیف وسیعی از آثار، اعم از کتاب و رساله دربارۀ آنها و حواشی پیرامون و مقولات مرتبط با آنها به رشته تحریر درآمده است.
روش تحقيق در اين پژوهش، عمدتاً میدانی و تحلیل محتوای متون مربوطه بوده است، همچنین رویکرد كلی در پژوهش، غالباً مبتنی بر يك نگاه «ساختی ـ كاركردی» در بستر تاريخ است.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، در ابتدای این پژوهش عنوان شده است، رمز اينكه حيات تشيع با زنده نگهداشتن خاطرۀ اين واقعه گره خورده، همین است که ابتكار تشكيل مجالس سوگواری و اقامۀ عزای سالار شهيدان كه اولبار توسط خود ائمۀ طاهرين (صلواتاللهعليهماجمعين) صورت گرفت و در طول تاريخ توسط پيروان راستين ایشان استمرار يافت.
همچنین در ادامه پژوهش در بخش
«عزاداری در بستر تاریخ» نیز اشاره شده است که پس از واقعه عاشورا، مراسم عزادارى امامحسين(عليهالسلام) نخستينبار در روز يازدهم محرم سال 61 هجرى در كنار اجساد مطهر شهيدان توسط اهل بيت(عليهمالسلام) برگزار شده است.
هنگام ورود كاروان اسيران به كوفه، امام زینالعابدین و حضرت زينب و امكلثوم (عليهمالسلام) براى مردم كوفه، كه براى تماشا آمده بودند، سخنرانى كردند و در پى اين سخنرانیها، صداى ضجه و گريه از خانهها و مردم كوفه بلند شد، كه به نوعی عزاداری برای شهدا و افشاگری امويان بود.
پس از ورود كاروان اسرا به شام، و خطابهخوانی امام سجاد(عليهالسلام) در شام، يزيد به اهلبيت امام حسين(عليهالسلام) اجازه داد كه عزادارى كنند و آنان به مدت سه روز، به طور رسمى، در شام عزادارى كردند، عزاداری بعدی در مدينه برپا شد و پس از ورود اهلبيت به مدينه، عزاى عمومى بر پا شد و تمامى مردم مدينه ناله و ضجه كردند.
حلقههای عزادارى توسط اشخاص و افراد سرشناس برپا شد، از جمله كسانى كه در مدينه، مجلس عزادارى برپا كردند، حضرت زينب(سلاماللهعليها) بود.
این پژوهش ادامه میدهد، از جمله كسانى كه در مدينه، مجلس عزادارى بر پا كردند، حضرت زينب(سلاماللهعليها) بود. اين عزادارى، مدينه را در آستانه انفجار و حركت عمومى قرار داد و عمربنسعد، جريان را به يزيد گزارش داد و اعلام كرد كه: «تحقيقاً وجود زينب در مدينه، اندیشهها را تحريك مىكند. زيرا او سخنور و دانا و باهوش است. خود و كسانى كه با او همراهى میکنند، در نظر دارند براى خونخواهى حسين قيام كنند». همين مسأله سبب شد كه آن حضرت به شام يا مصر تبعيد شد، و در همان ديار هم رحلت نمود.
که
پس از شهادت امام حسين(عليهالسلام)، ائمه، خود اقامه عزادارى میکردند و شيعيان را به اقامه عزا و گريه و عزادارى تشويق میکردند.
حضرت امام رضا(عليهالسلام) درباره سوگواری پدر بزرگوارش، حضرت امام موسیبنجعفر(عليهالسلام) چنين میفرمايد: « روش هميشگی پدرم امام موسیبنجعفر(عليهالسلام) اين بود، كه هرگاه ماه محرم میرسيد، پيوسته اندوهناك بود و خندهای در چهره نداشت؛ تا دهۀ عاشورا سپری شود، روز عاشورا هم روز گريه و سوگواری و مصيبت او بود».
عزاداری برای امامحسين(عليهالسلام)، بعد از واقعهكربلا، در بين دوستان و شيعيان آن حضرت معمول بوده است، ولی به دليل مخالفتها و ستمكاری خلفا و حكومتهای وقت، اين كار پيوسته در خفا انجام میشد.
اما از آغاز قرن سوم، عزادارى وضعيت ديگرى يافت. در قرن سوم و چهارم و پنجم، همزمان با تشكيل دولتهاى آلبويه در عراق و حمدانيون در سوريه و فاطميون در مصر نفوذ مذهب تشیع گسترش يافت و مراسم عزادارى توسعه يافت و در بسيارى از شهرها روز عاشورا عزا و تعطيل عمومى اعلام شد و در اين بين، تشكيل حكومت آلبويه، از اهميت خاصی برخوردار است.
لذا، در طول تاريخ میبینیم، هرگاه اندك مجال و خرده آزادی نسبی فراهم شده است، اين مجالس، رنگ علنی يافتهاند و در باقی مقاطع هم، در خفا به حيات پنهان خود ادامه دادهاند، اين روند ادامه يافت تا عصر حاكميت ديلميان كه برای اولينبار، «آل بويه»، يك دولت شیعی - ایرانی تشكيل دادند.
اولين، نمونههای آنچه كه ما امروز تحت عنوان: دستههای عزاداری و هيأتهای مذهبی میشناسيم، به اين دوره مربوط میشود و با ظهور بزرگترين و مقتدرترين دولت شیعی، «صفويه»، و علیالخصوص دوران سلطنت «شاه عباس اول»، برای هميشه ديگر از نهانخانه برون آمده و توسعه روزافزون پیدا کردند.
نقطۀ عطف ديگر، عصر «قاجار» و بهخصوص عهد ناصری است كه دستههای مذكور، با آميختگی و همراهی هنر «تعزيه» رواج چشمگيری پیدا میکنند.
پس از اين دوره هم، هيئات مذهبی به عنوان يك خردهنظام قوی در دستگاه تبليغ مذهبی، دوشادوش خردهنظام «روحانيت و حوزه» گسترش يافته و بر قدرت خود افزودند، هرچند با اعمال، و برنامههای دينستيزانه پهلوی اول و دوم، اندكی از اين قدرت كاسته شد؛ اما پيروزی انقلاب اسلامی، به مثابۀ خون تازهای در كالبد اين گروهها بود، و تاريخ حيات آنان را وارد مرحلهی تازهای كرد.
مرحلهای كه در آن، تحولات گستردهای را، هم در قالب و هم درونمايه، پذيرا شدند و از آن شكل نسبتاً یکسان و مشابه پيشين، به سمت اشكال متعدد، با هويتها، و تعاريف و كاركردهای مجزا پيش رفتند، ظهور «هيئات انقلابی»، مظهر اين تحولات است.
به بیان صریحتر، پیروزی انقلاب اسلامی را می توان نقطۀ عطف مهم و کلیدی در حیات مجالس سوگواری تلقی کرد.
بنابراین در یک تقسیمبندی هیأتهای مذهبی پس از انقلاب را میتوان به دو دسته هیئات سنتی و هیئات انقلابی تقسیم کرد.
در بخش مربوط به
«هیئتهای سنتی» این چنین آمده است که
، در هيئات سنتی، وجود عوامل پايدار وثباتبخشی نظير: سازماندهی شديد، وجود تقسيمكار مشخص، حاكميت آداب و قوانين مشخص و نيز سلسلهمراتب درونی، شرايطی را فراهم ساختهاند، كه در مجموع، درصد پایداری و ماندگاری سازمان هيأت را بالا برده است.
- در سازمان نسبتاً پیچیده هيئتهای سنتی، قوانين و آداب و شئونی جاری و ساری است كه بيشتر جنبه موروثی داشته و بر مبنای تقسيمكار مبتنی بر توانايیهای جداگانه اعضای هيأت استوار است.
- با توجه به وجود هنجار مكانی و نيز ثبات نسبی محل سازمان در هيئتهای سنتی، محوريت سازمان را عموماً محل برگزاری آن (كه غالباً مسجد / حسينيه / تكيۀ شناختهشده و مشهوری است) عهدهدار هستند.
- در هيئتهای سنتی با وجود يك هنجار قوی و مشخص در زمينه محل سازمان هيئت مواجه هستیم که مطابق اين هنجار، محل برگزاری هيئت، اولاً، بايد «ثابت» باشد. ثانياً، بايد «مالكيت عمومي» داشته باشد و ثالثاً، بايد «كاربرد خاص» داشته باشد، به بیان صریحتر در عرف مردم، وجهه يك مكان مذهبی را دارا هستند.
- در هيئتهای سنتی، «منبر» و «روضه» هميشه دو ركن به همپيوسته و حتمی هستند. قوانين و قواعد، كاملاً مشخص و مرزبندیشده است، سلسله مراتب معين و جاافتاده حاكم است. بهطوریكه هر چيز دقيقاً سرجای خودش قرار گرفته است. تقسيمكار، كاملاً مشخص است و نقشها تعريفشدهاند: آخوند، بانی، آشپز، پيشكسوت، مياندار، رئیسدسته، سينهزن، زنجيرزن و … آداب زياد و ابزارآلات پرتكلف ديده ميشود. محوريت با محلههاست.
- لذا، همبستگی و انسجام درونی در حد بالايی است، تا جايی كه كار به رقابت هيأتهای محلات با هم كشيده میشود. عناصر استقلال و هويتجمعی هيأت، نظير: پرچم و علم مخصوص، نقش بسيار حياتی دارند و برگزاری هيأت، مخصوص مقاطع خاصی از سال است: برای عزاداری، غالباً محرم و صفر؛ و برای جشن، صرفاً شب نيمهشعبان، با آداب خودش: طاق نصرت و آذينبندی كوچه و محله و…
در هيئتهای سنتی، با وجود يك هنجار قوی و مشخص در زمينه محل سازمان هيأت مواجهايم، مطابق اين هنجار، «هر مكانی، شايستگی مجلس اهلبيت بودن را ندارد و رعايت شئون و آدابی الزامی است». لذا محل برگزاری هيئت، اولاً بايد «ثابت» باشد؛ تا بتواند به طور دائم و هميشگی از حضور توده مردم متدين برخوردار شود. كه اين امر، با توجه به وجود «هنجار زمانی» و محدوديت زمانهای برگزاری هيئت، امكانپذير است. ثانياً از آنجا كه «مجلس اهلبيت، در انحصار و قبضه هيچكس و هيچ گروهي نيست»، محل هيئت بايد مالكيت عمومی داشته باشد و از اماكن عمومی و تودهای محسوب شود؛ تا زمينه حضور همه اقشار و سنين، اعم از زنان و مردان، در آن فراهم باشد و ثالثاً بايد «كاربرد خاص» داشته باشد.
به بیان صریحتر در عرف مردم، وجهه يك مكان مذهبی را دارا باشد؛ نظير: مسجد، تكيه و حسينيه.
همچنین در ادامه اشاره شده است که، عليرغم آنكه در هيئت سنتی همه اصناف و گروههای اجتماعی حضور دارند، ليكن خصوصاً در ساليان اخير مشهور آن است كه هيئت سنتی، به صنف «بازاريان» منسوب میشوند و اين مسئله را میتوان توجيه كرد که برگزاری هيئت بزرگ سنتی بزرگ و گسترده، به تكلّف زياد و آداب و لوازم متنوع خود، پرهزينه وگران بوده است و بهگونهای كه تنها بعضی از كسبه و بازاريان متحول و متدين توانايی و استطاعت آن را داشتند. همين مسئله در طول تاريخ منجر به آن شده است كه بازارهای بزرگ و مركزی شهرها و ولايات، به يكی از مراكز محوری برگزاری هيئات و دستهجات عزاداری مبدل شدند.
در بخش مربوط به «مداحی سنتی» همچنین آمده است:
اخلاق مداحی، به عنوان يكی از فضايل و بايستههای يك مداح سنتی، مجموعهای از آداب و هنجارهای رفتاری را شامل میشود كه التزام به آنها همواره عامل احترام، و مشروعيتبخش مداحی و مداحان سنتی بوده است.
محتوای مداحی سنتی را می توان شامل این موارد دانست: زيارتخوانی، مناجاتخوانی، ادعيهخوانی، روضهخوانی، حماسیخوانی، نقل روايات و احاديث، نقل داستان و حكايت.
درونمايه مداحی سنتی، نسبتاً ثابت، مبتنی بر نوعی نظام آموزش سنتی، جا افتاده و مشهور، و آرام و محكم است.
در مداحي سنتی، فرايند آموزش نقش محوری و چشمگيری دارد. سيستم آموزش، در مداحی سنتی، ویژگیهای زير را دارا است:
اول: در روش، «تعليمی» و «استاد و شاگردی» است، مثلاً مشخص است كه فلان مداح، كی، كجا و نزد چه كسی آموزش ديده و شاگرد چه استادی بوده است.
دوم: «حضوری» است و تنها با شركت در جلسات آموزش استاد، امكانپذير است. بماند كه در روزگار پيشين، اصولاً امكانات ارتباطی امروزی، نظير ضبط صوت، فيلم و … هم وجود نداشت كه شكل ديگری را قابل تصور سازد.
سوم: مبتنی بر يك سلسله آداب و قوانين مشخص و نسبتاً ثابت است. هر چند آموزههای همه اساتيد الزاماً یکسان نيست و هركدام سليقهها و روشهای خود را دارند. اما، موضوعات و مواد آموزشی از يك جنس هستند.
چهارم: به جهت آموزشها و تمرينهای زياد، امری زمانمند است و مانند آموزشهای امروزی كوتاه مدت و فشرده نيست و اصولاً نمیتواند باشد، چرا كه دستهای از آزمودهها به صورت غيرمستقيم و در گذر زمان از استاد به شاگردش انتقال مییابد.
پنجم: استاد از مقام شامخی برخوردار است؛ مقامی بسيار فراتر از صرفاً يك تدريس كننده كه به استاد، وجهه مرجعيت هنجاری و الگویی برای شاگرد بخشیده است. تنها درصدی از آموزههای يك استاد، آنهايی است كه در كلاس به شاگرد يا شاگردانش منتقل میكند. عمدۀ اين آزمودهها، در رفتار و منش، و نيز گفتهها و كنايههای موردی و در خفا و گاهبهگاه تجلی یافته است. به اصطلاح نَفَسِ استاد است كه شاگرد را میپرورد. پس: نزد هركس نبايد زانو زد؛ كما اينكه هر استاد هم، هر كسی را به شاگردی نمیپذیرد. پس هم شاگرد و هم استاد، مرحله گزينش را طی میکنند.
والايی شأن و رتبه يك استاد در سيستم آموزش سنتی آنقدر است كه شاگردانش، حتی وقتی خود به مرتبه استادی نايل میشوند، گهگاه در اقوال خود، ياد و خاطره استادشان را زنده نگهداشته و فيالمثل در مقامهای مختلف، از سخنان و آموزههای او شاهد میآورند كه: [بر فرض:] «استاد ما ـعليهالرحمهـ ميگفت: فلان… »
ششم: «فردی» است، بدين معنا كه چه كميت ( مدت زمان آموزش)، و چه كيفيت آموزش و آموزهها، بسته به برداشتی است كه استاد از استعداد و قابليتهای هر یک از شاگردان دارد، لذا ممكن است براي يكي از ايشان، ساعتها وقت بگذارد و برای ديگری به ساعتی آموزش اكتفا كند، يا يكی را پس از چندی اجازه خواندن (مداحی) دهد و حتی در مجالس خود فرصت آزمون و خطايی در اختيارش بگذارد؛ و به ديگری تا سالها بعد، چنين اجازهای ندهد.
بخش دیگر این پژوهش به هیئات انقلابی، تاریخچه، اجزاء و ویژگیهای آن میپردازد.
شاخصۀ مهم هيئات انقلابی، پررنگشدن و محوريتيافتن «ادعيه و زيارات» است و اين برهه را میتوان دوران رونقيافتن مجالس ذكر و دعا و توسل دانست: چه در جبههها و مناطق جنگی، و چه در شهرها و مناطق پشتجبهه.
این پژوهش ادامه میدهد: اصلیترين اهداف و كاركردهای هيئتهای انقلابی پس از جنگ، حركت در جهت حفظ و تحكيم ارزشهای انقلاب و دفاعمقدس، و نيز زنده نگهداشتن خاطره رشادتها و ايثار شهدای جنگ تحميلی است.
همچنین یکی دیگر از وظايفی كه هيئات انقلابی اين دوران، آن را سرلوحهكار خود قرار داده است، «فعاليت فرهنگی در جهت مقابله با تهاجم فرهنگی غرب»، «انتقال فرهنگ و ارزشهای انقلاباسلامی به نسل جديد» و «مقابله با جريان اباحهگری و دينگريزی جوانان» است. به طور طبيعی، و از آنجا كه قشر جوان و نوجوان، بيش از ديگران آماج حملات ضدفرهنگی دشمن هستند و نيز از آنجا كه آينده نظام و انقلاب، به دست اين نسل است؛ فعاليت اين هيئات، رویکرد جوانگرا يافته و سعی شده است با زبان و ابزارهای نسل جديد، فضای گفتوگویی بين دو نسل اخير انقلاب ايجاد و از پرتوی آن، «حفظ الگو» به عنوان يكی از لازمههای استمرار حيات نهاد انقلاب، ميسر شود.