همایش الگوی حکمرانی اسلامی-ایرانی پیشرفت با بهرهگیری از تحول علوم انسانی، اجتماعی و هنر در فرهنگستان علوم برگزار شد. این نشست با حضور اندیشمندان و صاحبنظران برگزار شد و مباحثی پیرامون مفهوم علم، فلسفه علوم انسانی، و جایگاه آن در حکمرانی اسلامی-ایرانی مطرح شد.
به گزارش مرکز رسانه و روابط عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی، حجتالاسلام و المسلمین حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در این نشست با اشاره به تنوع طبقهبندی علوم در جهان اسلام و تفاوت آن با جهان مدرن، اظهار داشت: ما در جهان اسلام با طبقهبندیهای متنوعی از علوم روبهرو هستیم که این تفاوتها صرفاً ذوقی نیستند، بلکه بر مبانی عمیق و بنیادینی استوارند. در جهان مدرن نیز طبقهبندی علوم تحت تأثیر مبانی و نسبتهای خاصی قرار دارد که حاصل شرایط فرهنگی و فلسفی حاکم بر آن است.
وی افزود: امروزه واژه علم (Science) به معنای خاصی به کار میرود و مفاهیم دیگری مانند knowledge در کنار آن مطرح میشود. این در حالی است که معنای علم از نیمه دوم قرن نوزدهم تا پایان قرن بیستم تغییرات گستردهای داشته که ناشی از تحولاتی است که در چارچوب فکری غرب رخ داده است.
پارسانیا با اشاره به رویکرد مدرن به علوم انسانی گفت: در ادبیات مدرن، استفاده از اصطلاح علوم انسانی (Humanities) کمتر رایج است و بیشتر از علوم اجتماعی سخن گفته میشود. در این رویکرد، علوم اجتماعی در برابر علوم طبیعی قرار میگیرد و هر دو زیرمجموعه Science محسوب میشوند. ترجمه واژه Humanities به علوم انسانی در زبان فارسی، یک خطای راهبردی بوده که درک ما را از این مفهوم دچار انحراف کرده است.
وی با مرور تاریخی تحول علم در غرب، دیدگاههای فیلسوفانی چون دکارت، کانت و آگوست کنت را بررسی کرد و افزود: در فلسفه دکارت، عقل بهعنوان یک حقیقت جوهری در نظر گرفته نمیشود و تنها بهعنوان قوهای انسانی مطرح است. این دیدگاه در فلسفه کانت ادامه یافت و عقل به ابزاری برای صورتبخشی به جهان تبدیل شد، نه شناخت آن. کانت، مفاهیمی همچون شهود حسی، زمان، مکان و علیت را به اموری ذهنی محدود کرد و این تحول زمینهساز ظهور اندیشههای کنت شد.
پارسانیا در ادامه به تأثیر آگوست کنت بر تحول علم مدرن اشاره کرد و گفت: کنت، علم را به دانش آزمونپذیر محدود کرد و مفاهیمی مانند خدا، خلود و متافیزیک را صرفاً ذهنی دانست و آنها را از حوزه علم خارج کرد. او معتقد بود آنچه قابل مشاهده و آزمونپذیر نباشد، فلسفه است، نه علم. این تعریف، نقطه عطفی در تاریخ علم مدرن بود که تناقضها و محدودیتهای متعددی را به دنبال داشت.
وی افزود: در سنت اسلامی، عقل جایگاهی رفیع دارد و بهعنوان اولین مخلوق خداوند معرفی شده است. در این دیدگاه، علم شامل دانشهای آزمونپذیر، عقلی تجریدی و نقلی است و تمامی این دانشها، اعم از فلسفه، فقه و حقوق، بخشی از علم به شمار میروند. برخلاف دیدگاههای مدرن، در جهانبینی اسلامی، ارزش و دانش از یکدیگر جدا نیستند و همه حوزههای معرفتی در یک کل منسجم به هم پیوند میخورند.
پارسانیا همچنین به دیدگاه **ماکس وبر** درباره دانش و ارزش اشاره کرد و گفت: وبر معتقد بود علم حق ندارد درباره بایدها و نبایدها اظهار نظر کند. او میان علوم طبیعی و علوم انسانی تفاوت قائل شد و تأکید کرد که موضوع علوم طبیعی، مشاهدهپذیر و بیرونی است، در حالی که علوم انسانی به بررسی موضوعات درونی و ساخته ذهن انسانها میپردازد. علوم انسانی برساخته انسانها و ابزار زندگی آنها است و روش آن، بیشتر تفسیری است تا تبیینی.
وی با توضیح روشهای معرفتی در علوم انسانی افزود: در جهان اسلام، عقل بهعنوان فیض الهی و سرچشمه معرفت شناخته میشود. علوم انسانی به معنای مدرن آن، بخشی از علوم اسلامی به شمار نمیآید. مفاهیمی مانند فلسفه، الهیات، فقه و حقوق در چارچوب معرفت اسلامی جای میگیرند و تمامی آنها دارای مبانی عقلانی و تبیینی هستند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان تأکید کرد: برای پیشرفت و توسعه در حکمرانی اسلامی-ایرانی، باید به بازنگری در مبانی معرفتی و فلسفی خود بپردازیم و از اشتباهات راهبردی همچون ترجمه نادرست مفاهیم کلیدی پرهیز کنیم. این بازنگری میتواند پایهای برای تقویت هویت معرفتی و حرکت به سوی پیشرفت در چارچوب حکمرانی اسلامی باشد.