در نیمه تیرماه ۱۴۰۰، یکی دیگر از قسمتهای برنامه تلویزیونی درسهایی از قرآن به موضوعاتی، چون مبارزه با اسراف، حق نظارت افراد جامعه بر یکدیگر، صرفهجویی در مصرف برق و منابع عمومی، بهرهگیری از پیشنهادات مردم برای گسترش معروفها، امر به معروف؛ ویژگی بهترین امت قرآنی و تلاش برای آسانشدن ازدواج و رفع موانع آن، اختصاص یافت.
برنامه هفتگی درسهایی از قرآن با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی با موضوع «شیوههای جدید امر به معروف» از شبکه اول سیما پخش شد. در ادامه مشروح برنامه این هفته درسهایی از قرآن را میخوانید؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
یک بحثی را، یعنی یک حدیثی را بارها شاید شنیده باشید که امام فرمود: همهی عبادتها یک سمت، امر به معروف و نهی از منکر یک سمت و اول کسی که امر به معروف میکند، خود خداست: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (نحل/ ۹۰)
نماز میخواهی بخوانی، در آن امر به معروف است: «حیّ علی الصلاة»، «حیّ علی الصلاة» یعنی بشتاب، بشتاب به سمت نماز یعنی چه؟ یعنی امر به معروف میکنیم، حیّ، «حیّ علی الفلاح»، «حیّ علی خیر العمل» این که هم میگوییم «حیّ علی الصلاة»، هم میگوییم «حیّ علی خیر العمل»، هم میگوییم «حیّ علی الفلاح» معنایش این است که این امر به معروف هم باید تکرار بشود، منتها با قالبهای مختلف.
۱- دعوت به نیکیها، در سایتها و شبکههای اجتماعی
امروز دنیای سایت فراوان شده است. بسیاری از خانوادهها، دوستان، همشاگردیها، دانشگاهها، هر کسی یک سایتی دارد و مطالبی را گیر میآورد و به قول خودشان بارگذاری میکنند. این سایتها بیشتر اخبار چالشی مطرح میشود و مسائلی که مربوط به عرض و آبروی این و آن است، مسائل سیاسی و اقتصادی و چهقدر از این سایتها به سفارشها و توصیههای لازم هست، امر به معروف یعنی توصیهی لازم، منتها توصیه یک خورده عاطفه و محبت داخلش است و تقاضا. امر به معروف، میگوید امر کردم، یعنی نه، خودت را کم نگیر، تو باید امر کنی. آخر و گرنه میگفت که: «توصیة بالمعروف»، «توصیة معروف»، مردم را، دیگران را به کار خیر توصیه کنید، سفارش کنید، سفارش نیست، امر است، یعنی باید سفت گفت، منتها با منطق، منطق ولی محکم.
امر به معروف، بیاییم هر کس که سایت دارد، یک ستونی، یک سطری، یک بخشی از سایتمان برای این باشد که سفارشات لازم، حالا برای تحصیل است، برای جبهه و جنگ است، برای انفاق است، برای گرانفروشی است، برای احتکار است، برای رشوه است، یعنی چیزی نیست که یا معروف باشد، یا منکر، اگر معروف است هل بدهیم، تشویق کنیم و اگر منکر است باز داریم، خطراتش را بگوییم که این کار منکر است، این کار را نکنید.
اعتیاد یک منکر است، فحشاء یک منکر است، کمفروشی یک منکر است، رشوه یک منکر است، یعنی همهی دین ما یا خوبیها است، یا بایدها است یا نبایدهاست. هر کس که سایت دارد بیاید یک ستونی باز کند، سهم امر به معروف را هم بدهد. الآن فصل تابستان که میشود مسئولین نیرو، آب و برق و سد همهاش برای مصرف آب سفارش میکنند. خب اسراف در آب منکر است، تمام حرفهایی که مادر به بچهاش میزند، امر به معروف است. آقا جون بخور، معروف است. نه، نه، نه! نخور، نهی از منکر است. یعنی به خوبیها میگوید یالّا بخور، به بدیها میگوید: نه، نه، نه، نخور. اصلاً همهی دین ما انگار امر به معروف و نهی از منکر است.
حالا یا واجب است یا مستحب؟ یک قسمش برای همهی مردم واجب است. واجب است، حتی برای افراد مریضِ پیرِ نابینا، لال. آن که برای همه واجب است اینکه قلباً ناراحت بشود، این قدم اول است.این دیگر نه چشم میخواهد ببینی، نه دست میخواهد بنویسی، نه پا میخواهد بروی، همین که یک خلافی را دیدی، ناراحت بشوی.
۲- مبارزه عملی با اسراف در مصرف
امام یک خلافی را که میدید حدیث داریم میگفت: «سبحان الله». یک بار امام رضا دید که یک کسی یک میوهای را نیمخور کرد، دور انداخت. دید بخشی از این میوه را نخورده، فوری گفت: «سبحان الله»، منزه است خدا. بعد گفت: حالا اگر شما سیر هستید، یک عده هستند گرسنهشان است.
یک حدیث عجیبی دیدم، دیروز دیدم، امام سجاد علیه السلام اگر میدید در خانهاش اسراف شده، به همان مقدار اسراف کم بچهها میگذاشت، میگفت مثلاً ده گرم یا صد گرم کمتر بیشتر، نان را دور انداختید، دفعهی دیگر صد گرم کمتر بخرید. اینطور نباشد که خریدمان ما یک جور باشد منتها مصرفمان را هر جور که خواستیم.
حتی داریم سفارش شده که چیزهایی که از سفره ریزش میکند، خورده نانها، خورده نانها را به قصد شفا بخورید، این هم تواضعتان خوب میشود، زیاد میشود، هم نعمت خدا و اگر هر کسی، اینها را کم نگیریم، اگر هر کسی یک لامپ را خاموش کند، مشکل برق حل میشود. حتی مذهبیهای ما گاهی وقتها عباداتشان گناه است. مثلاً میخواهد باوضو باشد، چهقدر با وضویی؟ شما با یک لیتر آب میتوانی وضو بگیری؟ با یک لیوان، دو لیوان میتوانی وضو بگیری؟ این شیر را باز میکند، همینطور به صورتش صورتش دست میکشد، آب هم میرود. ما بزرگانی را با چشم خودمان شناختیم و دیدیم که وقتی میخواهد وضو بگیرد کتریاش را میآورد دم باغچه وضو میگرفت، میگفت: هم من وضو میگیرم، هم این بوته آب میخورد.
۳- حق نظارت افراد جامعه بر یکدیگر
امر به معروف را فکر نکنید فضولی است، نظارت است. آخر با اسم که، با عوض کردن اسم که حقیقتها که عوض نمیشود، یک کسی که از امر به معروف بدش میآید میگوید: آقا دخالت در کار من نکند، دخالت نیست، نظارت است و نظارت را خدا گفته است. میگوید هر مسلمانی بر مسلمان دیگر ولایت دارد. «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض» (توبه/ ۷۱). قرآن میگوید: همه ولیّ هم هستید. ولیّ بچه که فقط پدر و مادر بچه نیست. همهی اعضای جامعه ولیّ همدیگر هستند. چرا اسمش را فضولی، دخالت میگذارید؟ ممکن است بگوید: ماشین خودش است ولی میتواند یک جوری رانندگی کند که انواع منکرات نشود، این رقم رانندگی افراد را میترساند، خطر دارد، ترمز کردنش مشکل است، مانور دادن ماشین درست نیست، این رقم مصرف بنزینش، استهلاک ماشینش، یعنی گاهی وقتها ما یک چیزی را یک چیزی میبینیم و حال که یک چیز نیست، چند تا چیز است. من یک وقتی یک مثالی میزدم، میگفتم که شما در یک عروسی برق را خاموش میکنی، فرار میکنی، میخواهی شوخی کنی، فکر میکنی یک شوخی جزئی بود، برق خاموش شد. جریمهاش هم همین مقدار است؟ نه، باید حساب کنیم جریمهاش چهقدر است؟ برق که خاموش شد چه کسی از پلهها افتاد؟ چهقدر بچهها جیغ زدند؟ چهقدر شیرینیها و بشقابها شکست؟ اینها همه برای یک خاموش کردن است. شما چرا کار خودت را میبینی؟! آثار کار را ببینید. حالا ما یک کبریت روشن کردیم! بله، یک کبریت روشن کردی به سیگار زدی، یا یک کبریت روشن کردی به کشتی بنزین در دریا زدی. زدن یک کبریت به یک کشتی بنزین یک معنا دارد، به سیگار هم یک معنا دارد، هر دو کبریت روشن کردید، منتها به کجا زدید؟ اینها حساب دارد. یک مقداری باید بیشتر به هوش باشیم.
۴- صرفهجویی در مصرف برق و منابع عمومی
یکی از وزراء میگفت که ما خانهی امام بودیم. در یک اتاق نشسته بودیم، صحبت میکردیم با بعضی از مسئولین، پرده هم افتاده بود. یک مرتبه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آمد، پرده را پس کرد، یک نگاه به ما کرد و رفت. پرسیدیم که: امام کار به کسی دارد؟ گفتند: نه. امام دید لامپ اتاق روشن است، فکر کرد بیخود مصرف است، آمد لامپ را خاموش کند، بعد پرده را پس کرد دید نه، آدم نشسته است، دیگر خاموش نکرد. یعنی از آن طرف امام میآید که یک لامپ را خاموش کند.
من خودم خدمت مقام معظم رهبری بودم. وقت نماز شد، فقط لامپ بالای سرش را روشن کرد. بله، یک وقت ملاقات رسمی است، افراد مختلف هستند، باید فیلمبرداری بشود، خب باید همهی اتاق روشن بشود، اما الآن که ملاقات رسمی نیست، میخواهم با خدا حرف بزنم، یک لامپ کافی است. ما اگر امر به معروف را تصمیم بگیریم همهی مان خوبیها را سفارش بکنیم، از بدیها جلوگیری کنیم، حالا با شعر است، با طنز است، با فیلم است، با نمایش است، با هر چه میخواهد باشد، گاهی، یعنی باید این کار باشد، حتماً هم هست، من خبر ندارم، ولی سیاست صدا و سیما باید این باشد که هر تهیه کنندهای، میخواهد هر فیلمی درست کند، بگوید چه خوبی در آن فیلم رشد میکند و چه بدی جلویش گرفته میشود. گاهی وقتها فیلم درست میکنند، وقت و پول هم صرف میکنند، ولی هیچی در آن نیست. من یک وقت آمدم پای تلویزیون، دیدم در یک استخر آب یک گاوصندوق است، ته استخر، مثلاً استخر هم پر آب است، میگویند هر کس رفت زیر آب شیرجه رفت، گاوصندوق را باز کرد، جایزه بگیرد. هی شیرجه میرفتند، خسته میشدند، میآمدند بالا، نشد یکی دیگر. من هر چه فکر کردم این فیلم چه فایدهای دارد؟ از زمان تولید یک گاوصندوق تا الآن در کرهی زمین چند تا گاوصندوق در استخر گیر کرده است که حالا شما میخواهی یک راهحلی بدهی که ته استخر گاوصندوق را باز کند؟ یعنی چیزهایی که اصلاً وجود خارجی ندارد.
با هرکس حرف میزنی میگوید سایت ما، سایت وزارت ما، سایت دانشگاه ما، نمیدانم سایت آموزش و پرورش ما، خیلیها سایت دارند، تکنولوژی است از آن استفاده کنید ولی یک ستونی، یک یک دقیقهاش را، یک سطرش را، دو سطرش را. به ما گفتند کارهایتان را باید رنگ الهی بدهید حتی یک گاوی که چین کشته میشود یا استرالیا کشته میشود ولی گوشتش ایران میآید، مصرف بدن شما میشود، آن گاو قصابش باید رو به قبله بسم الله بگوید. این یعنی چه؟ یعنی باید رنگ الهی بدهید ولو به گوشت گاوی که از استرالیا میآید، کارهایتان را رنگ الهی بدهید. به این سایتها رنگ الهی بدهید.
۵- بهرهگیری از پیشنهادات مردم برای گسترش معروفها در جامعه
ما باید در سایتهایمان یک منکری را تضعیف کنیم و یک معروفی را در آن برجسته کنیم و خود پروژهاش را هم مردم بدهند، مردم بهتر از خود خواص، بعضی وقتها، نه بعضی وقتها، بسیاری از وقتها فهم مردم بهتر از فهم خواص است، فهم مردم عادی، بهتر از خواص است. مثلاً به معلمین بگوییم برای تشویق بچهها راهنمایی کنید، چگونه میشود بچه را به تحصیل علاقهمند کرد؟ بعد هم یک جایزه تعیین کنید، بگویید نامهها را میخوانیم هر کدام بهتر بود. بعد همان نامهای که برتر شد، همان را فیلمش کنید. یعنی سوژهی فیلم در امر به معروف را از خود آموزش و پرورش بگیریم. مصرف آب، مصرف بنزین، کتاب. بنده از یکی از مسئولین رده بالا، قبلاً معاون وزیر آموزش و پرورش بود، مسئول انتشارات کتاب بود، من از ایشان شنیدم، میگفت: بعضی از کشورها که کاغذ تولید میکنند و به کشورهای دیگر میفروشند، خودش تولید کنندهی کاغذ است و فروشندهی کاغذ به دنیا است، اما آموزش و پرورشش کتابها نه بار میخواند، یعنی یک سال میخواند میدهد سال دوم، سال سوم، ولی ما که کاغذ میخریم، یک بار مصرف میکنیم. آن که کاغذ تولید میکند، صرفهجویی میکند، ما که مصرف میکنیم، ولخرجی در کاغذ میکنیم.
هر روزنامهنویسی، هر مجلهنویسی، هر کتابنویسی بگوید اگر این را نمینوشتم چه میشد؟ این علامت این است که به درد میخوریم یا نمیخوریم.
یکی از علمایی که واقعاً مورد غبطهی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بزرگان است، حاج شیخ عباس قمی است، صاحب کتاب مفاتیح. یک کتاب نوشته، این کتاب مفاتیح همهی کتابها را کنار زد، تمام کتابها را کنار زد، بغل قرآن رفت. در هر خانهای یک قرآن هست، بغلش هم یک مفاتیح است. تازه حاج شیخ عباس قمی فقیه هم نبود، مجتهد هم نبود، خودش مقلد بود، تقلید میکرد. یعنی یک کسی که مجتهد هم نیست، کتابش همهی کتابها را عقب میزند، میرود پهلوی قرآن مینشیند. این را برکت میگویند.
من از یکی از علمای مشهد آیت الله مروارید خدا رحمتش کند، از ایشان شنیدم، گفت: من و حاج شیخ عباس قمی مهمان شدیم یکی از اطراف مشهد، از باغات اطراف مشهد یک کسی ما را دعوت کرد. حاج شیخ عباس هم بود، تا نشست دستمالش را باز کرد، کتابش را درآورد، شروع به نوشتن کرد. صاحب باغ گفت: آقا امروز، روز استراحت است، قلم و دفتر را کنار بگذار. گفت که: شما میگویید من عمرم تلف بشود، نان امام زمان را بخورم، کار نکنم؟! گفت: آقا نان امام زمان نیست، این ملک شخصی است، خمس نیست، سهم امام نیست، بیتالمال نیست، یک روز ما شما را آوردیم اینجا یک پذیرایی کنیم. فرمود: من که نمیخواهم بداخلاقی کنم، شما هر وقت سؤال کردید، قلم را کنار میگذارم، با شما حرف میزنم ولی وقتی میبینم جلسه افت کرده، هیچ کس هیچی نمیگوید، من یک ساعت مینویسم، من از پاره وقتها استفاده میکنم. اینطور مواظب عمرشان بودند.
آیت الله مشکینی درس اخلاق برای ما میگفت. میگفت: شیخ انصاری (شیخ انصاری یک عالمی بود که در این قرن اخیر هر کس مجتهد شده است، کتاب او را خوانده مجتهد شده است) آمد خانه، سفره باز بود، منتها غذا در آن نبود. کنار سفره نشست و بعد بلند شد دو رکعت نماز بخواند. گفتند: مگر نماز نخواندی؟ گفت: چرا نماز خواندم، الآن دیدم تا شما غذا بیاورید من باید چند دقیقه بیکار بنشینم و اسراف عمر هم از گناهان کبیره است و عمرم تلف میشود، گفتم دو رکعت نماز بخوانم تا غذا حاضر بشود. یعنی اینطور صرفهجویی از عمرشان.
دکتر به امام گفته بود که شما مقداری قدم بزنید، مثلاً صبحی، عصری، یک برنامهی ورزش به امام داده بود و آن هم قدم زدن، ایشان وقتی میخواست قدم بزند، تسبیحش را از جیبش درمیآورد و ذکر میگفت و راه میرفت، میگفت: من که دارم قدم میزنم برای سلامتیام، ذکر خدا را هم بگویم.
حضرت امیر علیه السلام کفشهایش را وصله میکرد و ذکر میگفت، میگفت: «سبحان الله و الحمدلله». گفتند: چه میکنی؟ گفت: با دستم وصله میکنم، چرا زبانم بیکار باشد؟! شما نگاه کنید اگر هر خانهای یک ساک لباس زیادی داشته باشد، حالا بعضی خانهها که ساکهای زیاد، لباس زیاد دارند، حالا خانهی معمولی، میانگین حساب کنیم هر خانهای یک ساک لباس زیادی دارد، اینها ساک لباس زیادی را یک جایی بدهیم، چند تا کشتی لباس میشود؟ منتها لباس کهنه نه، لباسهای.
قرآن یک آیه دارد میگوید چیزی که به فقیر میدهی، یک چیزی بده که اگر خودت هم فقیر بودی، میگرفتی. گاهی وقتها ما یک لباسی را به یک فقیر میدهیم، اما اگر خودمان فقیر بودیم، آن را به خودمان میدادند ناراحت میشدیم. «لَسْتُمْ بِآخِذيهِ» (بقره/ ۲۶۷): قرآن میگوید خودت بودی، نمیگرفتی، «إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيه» (بقره/ ۲۶۷) مگر اینکه اغماض کنی، از درد ناچاری، سرما، گرما، مجبور باشی میگیری، ولی به طور طبیعی خودت بودی، این لباس را نمیگرفتی، پس خودت هم این لباس را به فقیر نده، لباسی بده که. حالا.
بحث امروز ما چه بود؟ سایت فراوان شده، در سایتها انتقال افکار، اخلاق، سیاست، گله، انتقاد، مسخره کردن، خنداندن، گریاندن، در سایتها ارتباطات مردم به روز شده است، یعنی آن طرف دنیا یک کسی حرف میزند، بعد لحظاتی در موبایل شما هست، از این امکانات نمیخواهیم «تَزَوَّدُوا»؟ قرآن میگوید: «تَزَوَّدُوا» (بقره/ ۱۹۷)، «تَزَوَّدُوا» یعنی زاد و توشه بردارید، فکر خودمان هم باشیم.
۶- امر به معروف، ویژگی بهترین امت قرآنی
قرآن میفرماید: میخواهید بهترین آدمها باشید؟ «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة» (آل عمران/ ۱۱۰) این که میخوانم آیه قرآن است: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة» شما بهترین مردم هستید، به چه شرط؟ به شرطی که ایمان داشته باشید و امر به معروف کنید. یعنی نسبت به خوبیها حساس باشید، تشکر، تلگراف. نسبت به بدیها. یک مقدار هم تشکر و انتقادمان هم میزان داشته باشد. گاهی وقتها ما یک چیزی را زیادی تشویق میکنیم. الآن در اصناف ورزشها یک وقت ممکن است مثلاً به یک ورزش بیشتر میرسند، به یک ورزش کمتر میرسند، در درسها به یک درس بیشتر میرسند، به یک درس کمتر میرسند. ما مثلاً فرض کنید که میخواهیم خانه بخریم، خیلی خب به مترو نزدیک است؟ به خیابان اصلی نزدیک است؟ روی خط سیل و زلزله نیست؟ همه محاسبات خوبی است، چند سال ساخت است؟ نقشه دارد؟ پایانکار دارد؟ همهی اینها درست، عقل میگوید اقتضا. یک کسی رفته بود پهلوی امام، گفته بود: آقا این نمایندهی شما در فلان سازمان مشکل دارد. امام فرمود: مشکلش چی هست؟ گفت: زمستانها که هوا سرد است، میرود بندر عباس بازدید میکند، بوشهر که هوا گرم است، خوزستان. تابستانها که هوا داغ است، میرود ملایر و همدان و دماوند سرکشی میکند. یعنی سرکشیاش را از ادارههای زیر نظر سازمان، سرکشیاش را میگذارد هر جا خوش است، زمستان میرود منطقهی گرمسیر و تابستان میرود منطقهی سردسیر. امام فرمود: خب این اشکال است؟! این مقتضای عقل است. خب عقل میگوید وقتی تابستان است میخواهی بنشینی سایه بنشین، زمستان است برو آفتاب بنشین، این را عقل میگوید. یعنی رفته پهلوی امام شکایت کند به من همچین گفتند، نماینده امام میگفت، میگفت شکایت مرا پهلوی امام کردند، امام فرمود این کار عقلی بوده است. حالا تمام محاسباتی که در خرید منزل میکنید، سیل، زلزله، ترافیک، فرودگاه، صدا، دسترسی به خیابان اصلی، فرعی، چی چی، همه درست، اما نباید حساب کنیم که فاصلهی خانه به مسجد چهقدر است؟ این فاصلهی دور شما میتوانی ماهی یک بار به مسجد بروی؟ نه، ما فاصلهی خانه با مسجد را از حسابمان انداختیم. قرآن میگوید: «نَسُوا اللَّهَ» (حشر/ ۱۹) اینها خدا را فراموش کردند، «فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» (حشر/ ۱۹) خدا هم یک کاری میکند که اینها خودشان را فراموش کنند. عمرشان را سر یک چیز بیخودی هدر میدهند. یک ساعت، دو ساعت بحث مینشینند، آخرش میبینی پایش به جایی بند نمیشود.
همه تصمیم بگیریم روزی یک امر خیر انجام بدهیم. هشتاد میلیون جمعیت با کم و زیادش، اگر ده درصد اینها روزی یک امر به معروف کنند، میشود روزی ده میلیون امر به معروف. ده میلیون سفارش. این سفارشها حالا قالب شعر است، طنز است، میشود قالب طنز هم باشد. از خود مردم هم کمک بگیریم. صرفهجویی آب. بهترین طرح جایزه دارد. صرفهجویی برق، بهترین صرفهجویی. صرفهجویی کاغذ، صرفهجویی دارو، صرفهجویی لباس، صرفهجویی عمر. ما میتوانیم استفاده کنیم. بعضی از استانها، سالهای دیگر هم به نظرم گفتم، در ذهنم است حرف را یک جا گفتهام، مثلاً گاهی فاصلهی بین هوای گرم و هوای سرد یا معتدل بیست دقیقه راه است، این منطقه هوایش گرم است، شما اگر نیم ساعت سوار ماشین بشوی، منطقهی دیگر هوایش معتدل است، خب یک برنامهریزی کنیم تابستانمان هدر نرود. ساعت کار را عوض کنیم، حتی حوزههای علمیه تابستان هوا داغ است، نمیشود صبحها، سحر درس بخوانند، محال است؟! میگوییم بابا حوزهی علمیه درسهایش از ده شب شروع میشود تا دو بعد نصف شب. آن چهار ساعتی که روز در هوای داغ میخواهید بخوانید، میگویید: هوا داغ است، پس حوزه تعطیل است، شب و سحر و بینالطلوعین بخوانید که هوا داغ نیست. ما گاهی وقتها خودمان روی میخ مینشینیم میگوییم: آخ! چه کسی گفت روی میخ بنشینی؟! بلند شو آن طرف بنشین. چه کسی گفت: شما روز درس بخوانی تا بگویی حالا که روز است، داغ است، پس مدرسه تعطیل است؟! زمان را عوض کن.
یک بار حضرت امیر آمد از کنار یک مغازهی قصابی، گوشتفروش برود. قصاب گفت: یا علی، گوسفند خوبی کشتم، بیا یک مقدارش را خانه ببر. حضرت فرمود: پول ندارم. گفت: آقا مخلص شما هستیم، نسیه کنید، فردا بدهید. حضرت امیر فرمود: چرا به تو بگویم فردا پول، به شکمم میگویم فردا گوشت. چرا نسیه کنیم فردا گوشت.
۷- تلاش برای آسانشدن ازدواج و رفع موانع آن
الآن ازدواج یک مشکل شده است. منکرات ازدواج. این منکرات را به هر نحوی هست، قانون است، طنز است، شعر است، تجربه است، تاریخ است، تشویق است، به هر قیمتی هست، این عروسیهای ساده را تلویزیون، ازدواج آسان، عروسیهای ساده را. یا مثلاً فرض کنید که دختر و پسر عقد بستهاند، نسبت به هم حلال هستند، میتوانند کنار هم باشند، اما میگوییم رسم ما این است که بین عقد و عروسی مثلاً فلان مدت باید فاصله باشد. فاصله برای چه هست؟ پسر عمهام بنایی میکند، دختر خالهام دانشگاه دارد، این خیاطی میرود و و و ، یک سری آداب و رسوم درست میکنیم، ازدواج یک طناب کلفت شده، دارد جوانها را خفه میکند. معروف ازدواج است، امر به معروف، یعنی امر به ازدواج، امر به ازدواج هم سفارشی زبانی نیست، هر کسی یک کاری میخواهد بکند، اصلاً نذر کنیم که اگر خدا این مشکل را، تمام کسانی که دخترشان را شوهر دادند، پسرشان را داماد کردند، نذر کنند به شکرانهی اینکه بچههای من به سروسامان رسیدهاند، یک خانواده را من اداره میکنم، دامادی یک داماد، یا جهازیهی یک دختر را من جور میکنم. نذر کنیم برای اینها و اگر نذر کنیم مشکل خودمان هم حل میشود، چون سفارش شده که شما اگر دلت به حال دیگران بسوزد، خدا لطفش را به شما سرازیر میکند. نگوییم به ما چه، ما دخترمان عروس شد، پسرمان هم داماد شد، ما دیگر کار نداریم. پس همسایه چی؟ فامیل چی؟ گاهی هم یک نفری نمیشود. آقا تمام فامیل بیاییم هر فامیلی یک خانواده را به سروسامان برسانیم. بالاخره در فامیل همه که فقیر نیستند، افرادی متوسط هستند. متوسطین و متموّلین هر خانواده بیایند یک مشکل را حل کنند. خلاصه از این سایتهای فامیلی، دانشگاهی، اینها، از این سایتها برای امر به معروف و نهی از منکر ستونی باز کنید.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
سؤالات این هفته:
۱- در آیه ۹۰ سوره نحل، خداوند به کدام معروف، امر میکند؟
۱) رعایت عدالت
۲) احسان به مردم
۳) هر دو مورد
۲- آیه ۷۱ سوره توبه، ولایت چه کسی بر چه کسی را مطرح میکند؟
۱) ولایت پدر بر فرزند
۲) ولایت خدا بر مردم
۳) ولایت مؤمنان بر یکدیگر
۳- آیه ۲۶۷ سوره بقره درباره آداب کدام یک از دستورات دینی است؟
۱) اقامه نماز
۲) انفاق به نیازمندان
۳) دعا و نیایش با خدا
۴- قرآن، اولین شرط تحقق امت برتر را چه میداند؟
۱) امر به معروف
۲) جهاد در راه خدا
۳) حکومت معصومان
۵- بر اساس قرآن، فراموشکردن خدا در زندگی، چه سرزنشی به دنبال دارد؟
۱) فراموش کردن دیگران
۲) فراموش کردن خود
۳) فراموش کردن قیامت
علاقهمندان میتوانند از طریق بخش مسابقات سایت www.Qaraati.ir یا صرفاً ارسال اعداد گزینه صحیح بهصورت يك عدد پنج رقمی، از چپ به راست (مانند ۲۳۱۲۳) به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۱۱۴ در این مسابقه شرکت کنند.
منبع:ایکنا