دکتر حدادعادل، مبنای حرکت امام را در مبارزه با رژیم پهلوی مردمی شدن این حرکت عنوان میکند و میافزاید: مبنای فکری امام، حرکت تودهوار اسلامی و نه حرکتهای ایذایی زیرزمینی بود.
دکتر غلامعلی حدادعادل، سیاستمدار و مدرس دانشگاه است که هماکنون بهعنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی فعالیت میکند. او نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در ادوار ششم تا نهم و پنجمین رئیس مجلس شورای اسلامی و نخستین رئیس غیرروحانی مجلس شورای اسلامی بوده است. وی عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی است.
این چهره باسابقه جریان اصولگرا در گفتوگو با روزنامه همشهری از روزهای انقلاب اسلامی، ماجراهای مجلس هفتم که او ریاست آن را برعهده داشت و نیز جریانهای سیاسی که در این سالها آمده و رفتهاند، میگوید.
غلامعلی حدادعادل با بیان اینکه اگر کسی بخواهد کتابی در معرفی انقلاب اسلامی بنویسد، بخش اول این کتاب را باید با فصلی انتخاب کند که شامل مبارزات ملت ایران از سال ۲۰ تا ۴۱ باشد، گفت: تجربههایی که در طول این دوره و حتی تا بهمن۵۷ بهدست آمد، قابل توجه است و نشاندهنده زمینه سیاسی ـ اجتماعی ایران برای وقوع انقلاب اسلامی است.
او با اشاره به اینکه در این دوره زمانی، ۳گروه عمده سیاسی و فکری در سپهر سیاست ایران فعال بودند، به واکاوی نحلههای فکری و عقیدتی این ۳گروه پرداخت و گفت: در این دوره زمانی، ۳جریان سیاسی چپ، ملیگرا و مذهبی با زیرمجموعهها و شاخههای متنوعی در کشور فعالیت میکردند که گاهی به یکدیگر نزدیک و گاهی از هم دور میشدند. در این مدت، دوره خفقان و سرکوب رژیم کودتا را شاهد بودیم که سبب شده بود تقریبا هیچ حرکت گسترده ادامهداری مقابل رژیم پهلوی شکل نگیرد.
اولین تجمع سیاسی بعد از کودتای۳۲
این فعال سیاسی و از مبارزان دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی با اشاره به اینکه در این دوره غیراز یک تجمع سیاسی مدیریت شده، هیچ تجمع سیاسی غیرفرمایشی دیگری در کشور برگزار نشده بود، ادامه داد: با مصلحتاندیشی آمریکاییها و در دوره نخستوزیری علی امینی به جبهه ملی فرصت خودنمایی داده شد. این عرضاندام هم تنها یکبار انجام و جبهه ملی موفق شد سال ۳۹تجمعی سیاسی را در جلالیه (پارک لاله کنونی) برگزار کند. این تجمع، نخستین تجمع سیاسی غیرفرمایشی یک جریان سیاسی کشور بعد از کودتای سال۳۲ تا آغاز نهضت امام خمینی(ره) در سال۴۲ بود.
حدادعادل، با بیان اینکه در این دوره تاریخی فعالیت جریانهای سیاسی در کشور محدود بود، اما برخی از آنان خارج از کشور اقداماتی را انجام میدادند، افزود: ملیگراها خارج از کشور نشریاتی داشتند. چپها هم در خارج کشور در قالب کنفدراسیون فعالیتهایی میکردند. جریان اسلامی هم در داخل و هم در خارج کشور حضور کمرنگی داشت که تابلوی آن با جریان نهضت آزادی شناخته میشد. دستگیری سران نهضت آزادی و نبود تشکیلات منسجم در آنها و تاسیس دیرهنگام این جریان را شاید بتوان دلیل کمرنگ بودن فعالیت جریانهای اسلامی در آن مقطع دانست.
چرا مردم در این نهضت، امام را همراهی کردند؟
او در پاسخ به اینکه چرا با وجود جریانهای متنوع و دارای لعابهای مردمپسند، جامعه از گروههای سیاسی دیگر دنبالهروی نکرد و جذب امام و اندیشههای ایشان شد، گفت: مبنای رفتاری و حرکتی امام سبب پذیرش تفکر امام در مسیر مبارزه با طاغوت شد. امام مبنایی داشتند که با جریانهای سیاسی دیگر آن دوره همخوانی نداشت. این مبنا درست بود و در عمل موفقیت خود را نشان داد.
حدادعادل توضیح داد: امام میگفتند مقصر مشکلات مملکت شخص شاه است و باید شاه را در مبارزه مخاطب قرار داد. از این جهت با جریانهایی مانند جبهه ملی و مانند آن که قائل به مبارزه دمکراتیک با شاه بودند یا نهضت آزادی که اعتقاد داشتند مبارزه باید از مسیر صندوقهای رأی انجام شود، نظری متفاوت داشتند.
این استاد دانشگاه به دیدگاه امام راحل درباره احزاب اشاره و با ارائه مستنداتی در این زمینه از نقد امام به چارچوبهای فکری و رفتاری احزاب خبر داد و افزود: امام قائل به مبارزه سیاسی در قالب احزاب متعارف سیاسی نبود و به این نوع از مبارزه با رژیم پهلوی از سوی احزاب نقد داشتند؛ نقدی که آن را در یکی از سخنرانیهای خود هم بیان کردهاند.
حدادعادل، با تأکید بر اینکه امام تلاش کرد، برخلاف احزاب و جریانهای سیاسی وقت مردم را مخاطب خود قرار دهد و میان آنان خطکشیهای مرسوم گروههای سیاسی را انجام ندهد، افزود: امام مخاطب خود را در مبارزه سیاسی تنها محدود به نخبگان، دانشجویان، روشنفکران، کارگران و دهقانان نکرد، بلکه مخاطب خود را همه اقشار قرار داد. امام با انسان مسلمان ایرانی با هر درجهای از سواد و قشری صحبت میکرد؛ درحالیکه دیگر گروههای سیاسی چنین تفکری نداشتند.
این پژوهشگر تاریخ با اشاره به اینکه حزب توده بهعنوان یکی از سازمانیافتهترین جریانهای سیاسی سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ نتوانست میان مردم پایگاه ثابتی برای خود داشته باشد، به دلایل ناکامی این حزب در جذب مردم اشاره کرد و گفت: حزب توده از نظر سیاسی سازمانیافتهترین حزب ایران بود. با وجود گذشت سالها از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری احزاب جدید در ایران، شاید هنوز هم این سخن درست باشد که هیچ حزبی مانند توده نتوانسته است سازمانیافته عمل کند.
او ادامه داد: بعد از کودتای سال۳۲، حزب توده بهشدت بدنام شد. این حزب، با وجود همه شعارهای ضدامپریالیستی که سرمیداد روزی که امپریالیست در ایران کودتا کرد، کاری انجام نداد؛ چراکه از نظر مکتبی و ایدئولوژیک وابسته به شوروی بود و تا آنها اجازه نمیدادند سران توده نمیتوانستند تصمیمگیری در مورد حوادث و اتفاقات داخل ایران داشته باشند.
حدادعادل به اقدامات نظامی برخی دیگر از گروههای سیاسی مقابل رژیم پهلوی اشاره کرد و با بیان اینکه امام با برخی اقدامات جریانهای سیاسی مخالف بودند، ادامه داد: سازمان مجاهدین(منافقین) با اقداماتی مانند هواپیماربایی، ایجاد خانه تیمی، ترور مستشاران آمریکایی یا افسران ساواک تلاش میکرد با رژیم طاغوت مبارزه کند، اما امام معتقد بود این حرکتها به پیوستن مردم و بسیج عمومی در مقابل رژیم منتهی نمیشود و طاغوت بهراحتی چنین حرکتهایی را سرکوب میکند.
این مبارز سالهای دوران انقلاب اسلامی به رویکرد جریان ملیگرا در بحبوحه مبارزه با رژیم پهلوی اشاره کرد و با بیان اینکه این جریان همواره خطوط قرمز خاصی را در مسیر مقابله با رژیم پهلوی برای خود ترسیم کرده بود، افزود: جریان ملیگرا مبارزات خود را پایینتر از سطح دربار تنظیم کرده بود. آنان به شخص شاه کار نداشتند. این جریان حتی تمایل به آمریکاییها داشت که در خاطرات سران این جریان نیز به این موضوع اشاره شده است.
او با بیان اینکه سران ملیگرا دنبال تغییر حکومت پهلوی نبودند و خواهان سلطنت شاه و نه حکومت او بر ایران بودند، این تفکر را در این جریان ریشهدار میخواند و میگوید: حتی سال۵۷ هم مقارن با پیروزی انقلاب، این تفکر در برخی نیروهای ملیگرا و ملی مذهبی وجود داشت که شاه برود و ولیعهد او در ایران پادشاهی کند تا به قانون اساسی مشروطه بازگردیم. این تفکر مغایر با مبنا و منظومه فکری امام بود.
حدادعادل، مبنای حرکت امام را در مبارزه با رژیم پهلوی مردمی شدن این حرکت عنوان میکند و میافزاید: مبنای فکری امام، حرکت تودهوار اسلامی و نه حرکتهای ایذایی زیرزمینی بود. امام مردم را مخاطب قرار داده بود و جوهره این کار اعتقادات دینی بود. این رویه براساس مصلحت انتخاب نشده بود، بلکه امام بر پایه تعالیم دینی و بهعنوان یک مسلمان وارد مبارزه با رژیم شد که این موضوع عامل جذب مردم به ایشان شد.
ادعای منافقین از سهم داشتن در انقلاب
وی در پاسخ به این شبهه که منافقین مدعی هستند در راه پیروزی انقلاب اسلامی هزینه داده و بار مبارزه مسلحانه انقلاب را آنان به دوش کشیدند، اما سهمی از انقلاب به آنان داده نشد، با بیان اینکه تاریخ را نمیتوان تحریف کرد، گفت: بعد از سال۵۰ و اول شهریور به تشکیلات منافقین ضربه سختی از سوی رژیم وارد شد و عملا رژیم تا سال۵۶ مشکلی از بابت فعالیتهای نظامی منافقان نداشت و درگیری نظامی و مسلحانهای از آن سال تا پیروزی انقلاب اسلامی رخ نداده بود.
حدادعادل در واکنش به این شبهه که برخی میگویند: «بهتر بود امام به این جریان سهمی در اداره امور انقلاب میداد تا وقایع سال۶۰ و بعد از آن رخ ندهد» با رد این موضوع گفت: مشکل منافقین با امام مبنایی بود و به این دلیل امام هیچ سهمی به منافقین ندادند. علت این بود که آنها اصلا قانون اساسی را قبول نداشتند و در رأیگیری قانون اساسی، اینها نظر خود را منفی اعلام کردند. بعدا که انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد و رجوی کاندیدا شد، امام بیانیه دادند که کسی که قانون اساسی را قبول ندارد، نمیتواند رئیسجمهور شود و به این دلیل پرونده جریان منافقین با این بیانیه بسته شد.
جریان اصلاحات غربگراست، اما...
رئیس مجلس هفتم در ادامه با اشاره به رویکردهای جریانهای سیاسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رویکردهای غربگرایانه برخی از این احزاب اشاره کرد و با بیان اینکه جریان اصلاحات را جریانی غربگرا میداند، افزود: از نظر من جریان اصلاحات جریان غربگراست. وقتی میگویم غربگرا، منظورم اینکه همه آدمهای این جریان جاسوس و مزدورند یا از خارجیها دستور میگیرند، نیست. از نظر من تفاوت جریان اصلاحات با جریان انقلابی این است که نگاه به غرب دارد و به داخل و توان داخلی بیتوجه است.
حدادعادل با بیان اینکه اصلاحات تکلیف خود و هدفی را که در کشور دنبال میکند به شکل شفاف توضیح نداده است، افزود: مشکل این جریان این است که دوگانه عمل میکند. هروقت میخواهد از شورای نگهبان تأیید بگیرد و از مردم رأی بگیرد، خود را پشتسر امام مخفی میکند و وقتی رأی میآورد، دنبال گرایشهای خودش میرود. مشکل این است که اینها باید این موضع خود درباره کشور و نگاهشان به مسائل را به شکل روشن بیان کنند.
رئیس مجلس هفتم با بیان اینکه کسانی که روزگاری علیه آیتالله منتظری به امام نامه نوشتند، بعدا رهبر اصلاحات شدند و از او دفاع کردند، اضافه کرد: آن ۴-۳نفری که علیه آقای منتظری با امام در ارتباط بودند، جزو سران اصلاحات شدند. اینها در مجلس ششم بودند. نمایندهها میرفتند و پشت تریبون از منتظری دفاع میکردند و این آدمها در مجلس تماشا میکردند. اصلاحات هرگز باطن اعتقاد خود را برای مردم نگفته است. اصل تفکر سیاسی حاکم بر این جریان برای تودههای مردم هرگز روشن نشده است و این جای سؤال دارد.
منبع:فارس