حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه معتقد است: آیتالله مصباح یزدی خیلی صریح به نقد جریانهای انحرافی میپرداخت، به همین دلیل برخی عصبانی میشدند و نسبتهای دروغ و ناروا به ایشان میدادند و او را به تئوریپرداز خشونت متهم میکردند و یا اینکه میگفتند ایشان مردمسالاری را قبول ندارد و قبل از انقلاب، انقلابی نبوده و یا اینکه عضو انجمن حجتیه است.
مرحوم آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، فقیه و فیلسوف معاصر در طول حیات خود، دغدغه تبیین و ترویج دین و معارف دینی را داشت و در این زمینه آثار متعددی تألیف و شاگردان زیادی تربیت کرد و سالها در حوزه علمیه قم به تدریس پرداخت و مؤسسه پژوهشی امام خمینی(ره) را تأسیس کرد. خبرنگار ایکنا در اصفهان به مناسبت درگذشت این فقیه و عالم معاصر، گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، پژوهشگر دینی و استاد حوزه و دانشگاه داشته که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ در اندیشه مرحوم آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، چه نوع فهم و قرائتی از دین و دینداری وجود داشت و رویکرد ایشان به این مسئله چگونه بود؟
من تعبیر قرائت را خیلی نمیپسندم، چون بحث قرائت مختلف از دین، مبتنی بر مبانی نسبیگرایی است، یعنی اینکه هر کسی قرائتی از دین دارد و یا اینکه در این زمینه دو نفر انسان هیچ وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند. نگاه آیتالله مصباح یزدی به دین، نگاه همه فقها و علمای شیعه و سنی از عصر رسول اکرم(ص) تاکنون بوده و آن هم اینکه دین فقط به رابطه انسان با خدا نمیپردازد، بلکه رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خود، رابطه انسان با انسانهای دیگر و جامعه را نیز شامل میشود.
بنابراین نظر کسانی که دَم از سکولاریسم میزنند و دین را از عرصههای اجتماعی جدا میکنند، مطابق با نظر متفکران مسلمان نیست، البته نظر برخی از غربزدگان اینطور است که سکولاریسم غربی را به صورت التقاطی بر آموزههای دینی تحمیل میکنند، اما متفکران اسلامی چه علمای شیعه و چه علمای اهل سنت، معتقد به حضور دین در عرصههای اجتماعی هستند. آیتالله مصباح یزدی نیز همین نظر را داشت. تفاوتی که بین نظر ایشان با برخی علمای زمان خودشان بود این نیست که مثلاً علمای زمان سکولار بودند، ولی آیتالله مصباح یزدی قائل به پیوند دین و سیاست و جامعه بود. بلکه تفاوت نگاه ایشان با برخی از علمای زمان خودشان این بود که ایشان حساسیت زیادی در تقابل با شبهات داشت، یعنی وقتی شبههای مطرح و یا از سکولاریسم دفاع میشد، به آن جواب میداد و با استدلال و منطق آن را نقد میکرد. این روحیه دفاعی و پاسخگویی، تفاوت ایشان با برخی از علمای عصر خودشان بود. البته علمای دیگری هم هستند که به شبهات پاسخ داده و میدهند که نمونه آن آیتالله سبحانی، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله جوادی آملی و یا در عرصه پاسخگویی به شبهات وهابیت، آیتالله صافی گلپایگانی و... است، در واقع اینطور نیست که علمای دیگر نقش دفاعی و پاسخگویی به شبهات نداشته باشند. اما آیتالله مصباح یزدی در حوزه پاسخگویی به شبهات کلام جدید، نقش جدیتری داشت و در واقع در راه معرفی اسلام جامعنگر را که امام(ره) به دنیای غرب معرفی کردند، ادامه داد.
ایکنا ـ در مقوله رابطه دین و سیاست، ایشان نظریههای خودشان را براساس چه مبانی و استدلالهایی بیان میکرد و چه الزاماتی برای آن قائل بود؟
در این زمینه مبناهای متعددی داشت؛ اول اینکه دین حضور جدی در عرصه سیاست دارد. دوم اینکه احکام کلی سیاست، از دین به دست میآید و این احکام تا روز قیامت زنده هستند و کسی حق ندارد این احکام را تعطیل کند. مبنای سوم هم این بود که بخشی از این احکام، احکام تکلیفی و بخشی از آن وضعی هستند، احکام وضعی مربوط به حقوق انسانها است که مواردی مثل حق آزادی، حق حیات، حق مشارکت و... را شامل میشود. ایشان وقتی از اسلام سیاسی یا سیاست اسلامی سخن میگوید، معتقد است حاکمیت باید در حد امکان تمام احکام را از جمله حقوق مردم که همان آزادیهای مشروع است، پیاده کند. لذا اینکه به آیتالله مصباح یزدی نسبت میدهند که ایشان هیچ شأنی برای مردم در حکومت قائل نیست، نسبت ناروا و دروغ است. چنین کسانی شاهدی که برای مدعای خود ارائه میکنند، میگویند آیتالله مصباح یزدی گفته در بحث ولایت فقیه و نصب ولایت فقیه، مردم نقشی ندارند. در صورتی که همه فقها گفتهاند مردم در این زمینه نقشی ندارند، مثلاً وقتی گفته میشود، ولایت پدر بر فرزند، ولایت پدر منصوب از سوی فرزندان نیست که هر فقط خواستند بگویند ولایت پدر را قبول نداریم و یا ولایت را به پدر دادهایم، نه اینطور نیست، زیرا این ولایت را خداوند به پدر داده است و یا ولایتی که خداوند به پیامبر(ص) دادهاند، اینطور نیست که مردم مدینه جمع شوند و بگویند یا رسولالله ما ولایت را از شما گرفتیم و یا اینکه بگویند امام علی(ع) ولایت ندارند، نه اصلاً اینطور نیست، بلکه این ولایت را خداوند داده است، ولایت فقیه هم از جانب خداست، اما نکته مهمی در این زمینه وجود دارد و آن هم اینکه این ولایت وقتی بخواهد تحقق خارجی و عینی پیدا کند، حتماً مردم باید آن را بخواهند و در آن مشارکت داشته باشند، چون به زور نمیتوان اعمال ولایت کرد، کما اینکه در زمان امام علی(ع) با هر نوع زور و نقشهای که شد، اجرا و اعمال این ولایت را از ایشان گرفتند، بعد مردم آمدند به سراغ امام علی(ع) و ایشان هم ولایت را اعمال کردند.
بیشتر بخوانید:
جامعیت علمی آیتالله مصباح یزدی برجسته بود
بنابراین نصب ولایت با اعمال ولایت متفاوت است، یعنی نصب ولایت الهی و اعمال ولایت حتماً باید با مشارکت و خواسته و پیگیری مردم باشد. امام خمینی(ره) قیام خود را از سال ۴۲ شروع کردند، اما در سال ۵۷ حاکمیت ولایت فقیه را اعمال کردند.
ایکنا ـ یعنی آنجایی که بحث مقبولیت مطرح میشود باید آرا و نظر مردم را لحاظ کرد، و آنجا که بحث مشروعیت مطرح میشود باید آن را از این مقوله جدا کرد؟
بله، مشروعیت فقهی و فلسفی ولایت، الهی و مقبولیت آن مردمی است. امام(ره) در کتاب ولایت فقیه نیز همین نظر را مطرح کردهاند. اصلاً نظریه مرحوم آیتالله مصباح یزدی با نظریه امام(ره) تفاوتی ندارد. اما کسانی که ادعا میکنند طرفدار امام هستند و امام را قبول دارند، به آیتالله مصباح یزدی حمله میکنند، اگر اینطور هست باید این حملات را به امام(ره) هم داشته باشند. بنابراین معلوم میشود اینها چون نظریه انتصاب ولایت الهی برای فقیه را قبول ندارند، میخواهند تلافی آن را بر آقای مصباح پیاده کنند.
مرحوم آیتالله مصباح یزدی خیلی صریح به نقد جریانهای انحرافی میپرداخت، به همین دلیل برخی عصبانی میشدند و ایشان را به تئوریپرداز خشونت متهم میکردند و یا اینکه میگفتند ایشان مردمسالاری را قبول ندارد و قبل از انقلاب، انقلابی نبوده و یا اینکه عضو انجمن حجتیه است و از این حرکتها و حرفهای ناجوانمردانه که متأسفانه از سوی عدهای بیتقوا مشاهده میکنیم. اما کسانی که مرد میدان هستند باید منصفانه بحث و نقد کنند، من نمیگویم آنها هرچه آیتالله مصباح یزدی میگویند را قبول کنند، نه؛ کما اینکه آیتالله مصباح یزدی نیز نقدهایی به استاد خود یعنی مرحوم علامه طباطبایی داشت و شاید شاگردان آیتالله مصباح یزدی نیز نقدهایی به ایشان داشته باشند، اما در نقد دیگران باید انصاف، عدالت و مردانگی لحاظ شود.
ایکنا ـ یعنی شما معتقدید منتقدان ایشان به فهم درستی از آرای ایشان نرسیده بودند؟
بله. چون پیشفرض اینها از اول این بوده که آیتالله مصباح یزدی اشتباه میکنند، به همین دلیل شروع به نقدهای مغالطهگونه علیه ایشان کردند. در حالی که ابتدا باید حرف را شنید و منصفانه آن را نقد کرد. اخلاق مرحوم آیتالله مصباح یزدی هم این بود، یعنی وقتی میخواستند شبههای را نقد کند، آن شبهه را آنقدر میپروراند و بعد آن را مطرح میکرد که برخی خیال میکردند انگار آیتالله مصباح آن شبهه را قبول کردهاند، اما بعد ایشان آن شبهه را با استدلال نقد میکرد.
ایکنا ـ آیتالله مصباح یزدی به عنوان فقیه، متکلم و فیلسوف شهرت داشتند، به نظر شما کدام یک از این وجوه در شخصیت ایشان برجستهتر بود؟
به نظر من عرفان توحیدی ایشان نسبت به سایر وجوه و ابعاد شخصیتی ایشان برجستهتر است. ایشان سالها شاگرد امام(ره)، علامه طباطبایی و ۱۵ سال نیز شاگرد فقهی و اخلاقی آیتالله بهجت بود و آن نگاه توحیدی و عرفانی که به آدم و عالم داشت را از ایشان به ارث برده بود. در روحیه دفاعی نیز بیشتر از شهید مطهری تأثیر پذیرفته بود، چون ارتباط خوبی با شهید مطهری داشت.
از ابعاد عرفان توحیدی ایشان کمتر گفته میشود، خود ایشان نیز انسانی نبودند که بخواهند برای خودشان کرامتهایی قائل شوند و حتی اجازه نمیداد کسی کرامتهایی از او نقل کند. در واقع در مسائل عرفانی کتوم بود، در حالی که انصافاً اهل سیرو سلوک و تهجد بود و مراقبتهای ویژهای نسبت به مسائل سلوکی داشت.
ایکنا ـ ایشان در زمینه فلسفه از کدام شخصیتها و مکاتب فلسفی تأثیر پذیرفته بود و اینکه گفتید نقدهایی به علامه داشتهاند، این نقدها در چه زمینههایی بوده است؟
طرفدار حکمت متعالیه و تأثیرپذیرفته از علامه طباطبایی بود. البته نقدهایی به علامه داشت که بحث آن مفصل است و باید در فرصت دیگری به آن پرداخته شود، به عنوان مثال همانند طرفدار حکمت متعالیه، قائل به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت بود، اما در برخی مواقع نشان میدادند برخی از مطالبی که در فلسفه آمده است، مبتنی بر اصالت ماهیت است و باید اینها را اصلاح کرد.
منبع:ایکنا