معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد، با ارائه نقدهایی پیرامون سند ۲۰۳۰ گفت: این سند حربهای در راستای اجرای منافع نظام سلطه و پایدار و نه پایدار است و کاری میکند که همه رباتی برای اجرای این سند شوند. هیچ تردیدی نیست که مفاهیم به کار رفته در این سند مفاهیم خوبی هستند، اما واقعیت جهانی و فلسفی چیز دیگری است، کاری که میکنند این است که تفسیر و شاخصهای مفاهیم این سند را تبیین میکنند و همگان موظف به اجرای آن بدون هیچ مشارکتی هستند.
نشست واکاوری سند ۲۰۳۰ از منظر حکمرانی، علم و نظم تمدنی به همت سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، امروز چهارشنبه ۲۳ مهرماه، با حضور و ارائه بحث از سوی حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه، عضو هیئت علمی دانشگاه و معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی و مهدی معافی، پژوهشگر اندیشکده روزگار نو برگزار شد.
حجتالاسلام خسروپناه، معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی، در این نشست با بیان اینکه در باب سند ۲۰۳۰ نقدها و تحلیلهایی انجام و بعضاً آثاری منتشر شده است، اظهار کرد: دستور کار سند ۲۰۳۰ با شعار «دگرگونی جهان ما» تدوین شد، اگرچه وقتی اهداف اصلی توسعه پایدار که مدنظر این سند نیز هست را مطالعه میکنیم، تعابیر زیبا و حتی اسلامیاند؛ از جمله پایان دادن به فقر در همه اشکال و در همه جا؛ مگر اسلام با این مخالف است؟ اهداف این سند مقدس و ارزشی است و نکات خوبی دارد و آن را هم برای همه کره زمین میخواهند. مفاهیمی همچون مردم، کره زمین، صلح، مشارکت، نیکبختی و ... را آورده و در کنار اینها احوالات مردم جهان و وضعیت اسفبار جهان را به خوبی بیان کرده است.
بیتوجهی به بحران هویت در سند ۲۰۳۰
خسروپناه با ارائه نقدهای خود نسبت به سند ۲۰۳۰ ادامه داد: امروزه با بحرانهای بیشماری روبرو هستیم از جمله بحران هویت که در این سند به این مسئله اشارهای نشده است و اتفاقاً بسیار مهمتر از سایر بحرانهای اقتصادی و اجتماعی است.اهداف ۱۷ گانه ذکر شده در این سند مقدس و ارزشی هستند و این سند دارای مبانیای است که نشان میدهد سند دارای یک عقبه فلسفی است، اما تنها یک سوم سطح آب را توصیف میکند و نقدهایی به آن وارد است. نخستین نقد، به اجرای آن در کشور ماست. این سند بینالمللی است، اما چطور مجلس شورای اسلامی و یا شورای انقلاب فرهنگی مجوز ابلاغ و اجرای آن را میدهند؟ هر چند تا آنجایی که شنیدهام وزیر وقت آموزش و پرورش این سند را امضا و معاون اول رئیس جمهور ابلاغ میکند و وارد فاز اجرایی میشود. چرا این سند به فرایند و مراحل قانونی راه پیدا نکرده است؟ انقلاب اسلامی در جهت مقابله با استکبار و ظلم به وجود آمد، در حالی که این سند یک معاهده سیاسی و حکمرانی الزامآور است. این سند همه ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در بر میگیرد، اما چرا از آموزش و پرورش شروع شد؟ در واقع این سند آسیبی جدی به استقلال سیاسی، مدیریتی و اقتصادی جمهوری اسلامی وارد میکند و این در تعارض با نص صریح قانون است. همه کشورها باید تابع این سند حکمرانی باشند، اما تابعیت از آن با استقلال کشورها در تعارض است. اگر چه نسبت به اشتراکات باید تصمیمگیری مشترک شود، اما نه اینکه مسائل فرهنگی خاص هر کشور و ملتی منتفی شود. این کاری است که این سند میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه، با تأکید بر اینکه نقد دیگر نسبت به این سند تنافی آن با مفاهیم انقلاب اسلامی است، گفت: در انقلاب اسلامی بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مطرح شده، اما آیا گفتمان تمدن نوین اسلامی و یا گفتمان تحول بنیادین آموزش و پرورش با گفتمان توسعه پایدار در این سند در تعارض است یا خیر؟ بنده میگویم هست. الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت حتی با سایر کشورهای اسلامی نیز متفاوت است. نقد دیگر نسبت به این سند، ناسازگاری این سند با آیین نامههای اجرایی دولت و اسناد بالادستی و قوانین موضوعه جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی سیاستهایی در موضوعات اقتصاد مقاومتی، بهداشتی، زیست محیطی و ... دارد، اما این سند همه این قوانین و سیاستها را زیر سوال میبرد و میگوید اینها باید کنار گذاشته شود. واقعاً اگر چنین اتفاقی در آمریکا و انگلیس و مطابق مبانی ما میافتاد چه میشد؟ تحول بنیادین آموزش و پرورش ما بر مبنای الگوهای اسلامی است و این سند مخالف آن است.
عدم تطابق اهداف سند ۲۰۳۰ با واقعیتهای جهان
وی افزود: نقد دیگر مطابقت نداشتن اهداف و آرمانهای سند ۲۰۳۰ با واقعیتهای جهان است. این سند مشکلات و مسائلی که در جهان وجود دارد را در نظر نگرفته است. تدوین کنندگان این سند در زبان با تروریستها مخالفت، اما در عمل از آنها حمایت میکنند و نهایتاً سند ۲۰۳۰ را تحویل ما میدهند. آیا جنایتها بعد از تشکیل سازمان ملل کمتر شده یا بیشتر شده است؟ آمار میگوید هر کجا این سازمان سند و کنوانسیونی را طراحی و ابلاغ کرده، ظلم بیشتری اتفاق افتاده است. برای نمونه عرض میکنم؛ امروزه با پدیدهای با عنوان دزدان دریایی سومالی روبرو هستیم، اینها واقعیت زمان ماست و تنها یک مثال از بیشمار است. بومیان سواحل سومالی در حاشیه خلیج زندگی میکردند و زندگی آنها از طریق ماهیگیری تأمین میشد. از سال ۱۹۹۰ کشتیهای اقیانوسپیمای سرمایهداری به آنجا رفتند و شروع به ماهیگیریهای غیرقانونی کردند و زبالههای سمی و اتمی را در سواحل این کشور ریختند و حفظ حیات مردم آنجا دیگر از طریق ماهیگیری ممکن نبود. حال این سند از حفاظت از محیطزیست سخن میگوید! این سند چه تضمینی برای جلوگیری از این پدیدهها دارد؟
معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اضافه کرد: بین غربگزینی و غربستیزی، من طرفدار غربگزینی انتقادی هستم، اما این را هم میگویم که علم مدرن خود زاییده بسیاری از بحرانها بوده است و از علم استفادههای غیرانسانی شده است. سازمان ملل که حقوق خود را از نظامهای سرمایهداری میگیرد آیا توان مقابله با تولید بمبهای شیمیایی و اتمی را دارد؟ بسیاری از بحرانها زاییده علوم مدرن بوده است. نظم ناعادلانه جهانی دستاوردی به غیر از ظلم و فساد نداشته است. حال این سند چه تضمینی برای گسترش صلح و عدالت دارد؟ ما اعتمادی به این سند نداریم به این دلیل که حرفهای اخلاقی و خوب میزند، اما در عمل اتفاق دیگری میافتد. این حرف من نیست، هانتینگتون میگوید که نظام سرمایهداری و سیاست مدرن از صلح حرف میزند و حتی جایزه صلح نوبل میدهد، اما از ظلم و استعمار طرفداری میکند. همین بس که به فردی این جایزه را اعطا میکنند که زنده زنده دستور سوزاندن آدمها را میدهد.
مفاهیم موجود در سند تفاسیر متعدد دارد
خسروپناه با تأکید بر اینکه نقد دیگر این است که مفاهیم سند اشکالاتی دارد و تفسیرهای متفاوتی از آن حاصل میشود، ادامه داد: همه کشورها و ملیتها میتوانند تفسیر خود را داشته باشند، اما آنهایی که بودجه سازمان ملل را تأمین میکنند این مفاهیم را تفسیر میکنند. تساوی جنسیتی در این سند آمده، ما این مفهوم را قبول نداریم و حرف از عدالت جنسیتی میزنیم و یا میگوییم عدالت آموزشی نه تساوی آموزشی. در جای دیگر این سند بر ترویج جوامع صلحخو تأکید دارد، خوب این با کدام معیار تفسیر میشود؟ مردمسالاری در ایران دیکتاتوری تفسیر میشود و دیکتاتوری در عربستان میشود مردم سالاری! اینها واقعیات موجود دنیاست و حالا سند ۲۰۳۰ میخواهد معجزه کند؟ این مفاهیم زیبا در این سند اگر بخواهد اجرا شود باید مقابل نظم جهانی موجود بایستد، اما آیا این سند میتواند؟ تمام مفاهیم این سند همچون مشارکت مردم، صلح، تساوی جنسیتی و ...، طبق نظریههای علوم انسانی تفسیربردار هستند، یا باید هر کشوری تفسیر خود را داشته باشد یا اگر نمیپذیرند یک عده بنشینند آن را تفسیر کنند، اما چه کسانی این کار را میکنند؟ پاسخ مشخص است.
وی در ادامه با بیان اینکه اصولاً سند ۲۰۳۰ مبتنی بر مبانی لیبرالیستی است، گفت: عدالت، زن و خانواده در نظام لیبرالیستی تعاریف دیگری دارد و در نظام اسلامی تعریفی دیگر. اساساً مبانی در مفاهیم علوم انسانی معناساز هستند، برای مثال هر واژهای در مبانی جان لاک یک تعریف و در مبانی هگل تعریف دیگری دارد. معانی و مفاهیم متفاوت است، چون مبانی متفاوت است. حتی تعریف متفکران غربی از عدالت متعدد است. جالب است رالز و پاپر هر دو لیبرال دموکرات هستند، اما تعریف هر دو که در یک جریان قرار دارند، متفاوت است.
تحقق سند ۲۰۳۰ محال فلسفی است
این عضو هیئت علمی دانشگاه، نقد دیگر نسبت به این سند را محال فلسفی بودن تحقق این سند در جهان عنوان و اظهار : یک وقت میگوییم محال وقوعی است، اما یک وقت سخن از محال فلسفی است. یک مقدمه برای فهم بهتر این قضیه میگویم؛ مدرنیته سه رکن اومانیزم، سوبژکتیویسم (عقلانیت خودبنیاد) و سکولاریزم دارد. در حال حاضر هیچ مکتب فلسفی در دنیای غرب وجود ندارد که متافیزیک حتی از نوع غیردینی را قبول داشته باشد و دانش را از ارزش جدا میداند. امروزه در جهان، تمام مبانی علوم انسانی مبتنی بر فلسفه است، علم بدون فلسفه هم که وجود ندارد. عقلانیت خودبنیادی بعدتر به عقلانیت ابزاری و نهایتاً به عقلانیت نسبی گرایانه تبدیل شد. نسبیگرایی یعنی معیاری برای سنجش وجود ندارد. حال نسبیگرایی ارزشی یعنی از مفاهیم معرفتی و ارزشی هر کسی یک تعریفی دارد، آیا در این صورت میتوان به تعریف مشترکی رسید؟ با فلسفه نسبیگرایی چطور میتوان این مفاهیم را تعریف کرد؟ با این پارادایم، توصیههای این سند به جوک شبیه است. سند ۲۰۳۰ وقتی میتواند اجرایی شود که نظام حاکم لیبرالیستی و فلسفه غرب را کنار بگذارد.
خسروپناه با بیان اینکه توسعه پایدار بدون علم پایدار ممکن است، گفت: هر که میگوید علم پایدار وجود دارد، فلسفه علوم انسانی را نمیداند. حداقل سه پارادایم تبیینی، تفهمی و انتقادی بر علوم انسانی حاکم است، بعدتر پارادایمهای نسبی گرایانه نیز هست و هر کدام از این پارادایمها تفاسیر متعدد دارند. مگر علوم انسانی یک پارادایم دارد که براساس آن یک توصیف استخراج کنیم؟ اگر یک پارادایم نزد تمامی نظریه پردازان علوم انسانی اجتماعی شکل گیرد، میتوان از مفهوم مشترک سخن گفت. نظریه توسعه پایدار، نظریه شخصیت و نظریههای دیگر در هر یک از علوم یکسان نیستند و نظریههای متعددی وجود دارد. بر این اساس آیا تعریف واحدی از رشد، فرهنگ، صلح و ... میتوان ارائه کرد؟ برای مثال هر یک از نظریهها در تفسیر صلح تعاریف متعددی ذیل این سند ارائه خواهند کرد.
معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد در پایان اظهار کرد: هر زمان روحیه انقلابی را از دست بدهیم منفعل خواهیم شد. حضرت امام(ره) توصیه میکردند روحیه انقلابی داشته باشید و این روحیه انقلابیگری یعنی پذیرش عقلانیت، بصیرت، مشارکت مردمی که مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز هست و میگویند با استدلال و منطق استعمار نو را نقد کنید. این یعنی عمق، مبانی و واقعیت امروز را ببین و عملکرد استعمار نو را ارزیابی کنید. ارزیابی و تحلیل بنده از غرب مدرن این است که سند ۲۰۳۰ حربهای در راستای اجرای منافع نظام سلطه است. این یک حقیقت به دست آمده از واقعیت تمدن غرب است. این سند پایدار و نه پایدار است و کاری میکند که شما رباتی برای اجرای این سند بشوید. هیچ تردیدی نیست که مفاهیم به کار رفته در این سند مفاهیم خوبی هستند، اما واقعیت جهانی و واقعیت فلسفی چیست؟ کاری که میکنند این است که تفسیر و شاخصهای مفاهیم این سند را تبیین میکنند و شما موظف به اجرای آن هستید، بدون هیچ مشارکتی. وقتی دلسوزان مفاهیم این سند را سطحی و عمقی فهمیدند با دنیا به گفتوگو بپردازند، هیچ اشکالی هم ندارد. بسیاری از مواقع این کار را کردهایم و پذیرفتهاند. خود من بعضاً گفتوگو با شخصیتهای خارجی را بهتر دیدم تا سخن گفتن با برخی شخصیتهای داخلی. هیچ اشکالی ندارد اگر دولت چندین جلسه برای بررسی سند ۲۰۳۰ برگزار کند.
تفاوت سند ۲۰۳۰ با سند تحول بنیادین
در این نشست همچنین مهدی معافی، پژوهشگر اندیشکده روزگار نو با ارائه بحث خود پیرامون آشنایی با سند ۲۰۳۰ اظهار کرد: این سند که در سال ۲۰۱۵ تصویب شده است لایههای متفاوتی دارد. ابتدا مروری بر چیستی و محتوا و نظام حکمرانی آن باید داشت و سپس باید بررسی کنیم از توسعه پایدار در این سند که به عنوان کانون همگرایی سیاستگذاری جهانی معرفی شده و به سمت تأسیس نظم جدید جهانی میرود، چگونه به واقعیت تبدیل خواهد شد. دستور کار سند ۲۰۳۰ با شناسایی چند چالش عمده جهانی آغاز میشود؛ بخش اول مجموعه چالشهایی است که مربوط به نابرابریهای اجتماعی بوده که این چالش با وجود بهرهمندی از تکنولوژی و مواهب آن بین کشورها و درون کشورها متفاوت است. چالشهای زیست محیطی مانند تغییرات و آب و هوایی و از بین رفتن اکوسیستمها چالش بعدی است.
وی با بیان اینکه تمرکز سند بر پنج گلوگاه است که به زعم این سند به واسطه اینها بر چالشها غلبه خواهد کرد، افزود: این پنج گلوگاه رونق و شکوفایی، همکاری و مشارکت، صلح، سیاره و مردم است. اهداف سند گسترده است، اما اگر تحقق آنها مدنظر باشد و صرفاً دولتهای ملی بخواهند بار توسعه را به دوش بکشند، نمیتوان به آنها اتکا کرد و باید بازیگران جهانی و دولتهای محلی و بخش غیرانتفاعی و بخش خصوصی در این قضیه مشارکت داشته باشند.
این پژوهشگر اضافه کرد: با تأکید بر این گلوگاهها، ۱۷ هدف مانند رفع فقر و گرسنگی، حفظ سلامت، آموزش باکیفیت، برابری جنسیتی، حفظ آب و فاضلاب، جوامع پایدار، تا مبارزه با تغییرات آب و هوایی و حفظ اکوسیستم زمین و اقیانوسها و نهایتاً صلح در این سند آورده شده است. آن چه که در این اهداف مشاهده میشود این است که میتوان آنها را به سه دسته اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تقسیمبندی کرد و بعضاً برخی اهداف مانند به صفر رساندن فقر و گرسنگی هم اجتماعی و هم اقتصادی است و یا اهداف دیگری که در چند حیطه دستهبندی میشوند. در ذیل این اهداف اصلی، ۱۶۹ هدف فرعی هم وجود دارد که برای آنها شاخصهای اندازهگیری تعیین شده است و بر این اساس کشورها و مناطق پیمایش و رصد میشوند. تحقق این اهداف نهایتاً باید بتواند رشد اقتصادی را در کنار فراگیری و عدالت اجتماعی و پایداری زیست محیطی منجر شود. در دستور کار ۲۰۳۰ این توجه وجود دارد که اگر رشد اقتصادی ایجاد شود و منجر به برابری اجتماعی نشود، آن توسعه مدنظر حاصل نمیشود، لذا همه ابعاد توسعه در کنار هم اهمیت دارد.
حضور بازیگران متعدد در اجرای سند
وی با اشاره به ساختارهای نظام حکمرانی تحقق دستور کار سند ۲۰۳۰، گفت: طبق برنامههای توسعه از ابتدای قرن ۲۰، دولتها اصلیترین مسئولان توسعه در کشور بودند و بار توسعه بر دوش آنها بود، اما با تغییرات سیاسی در نیمه دوم قرن ۲۰ و حضور دیگر بازیگران مدنی و خصوصی شاهد عدم کفایت نظام دولتی برای تحقق اهداف بودیم، لذا در این سند تلاش شده شبکه حکمرانی و مجموعهای از بازیگران برای تحقق اهداف طراحی شود و ابزارها متنوع شدند. در زمینه اجرا و تحقق اهداف چیزی که قابل توجه بوده این است که ذیل تنها یک هدف چندین زیرشاخه در نظر گرفته میشود که با کمک اینها به هدف اصلی دست پیدا میکند. سند یا دستور کار چیزی نیست که نوشته و تمام شود، بلکه به ظرفیتسازی و قابلیتها و منابع مالی آن نیز باید توجه شود؛ بنابراین اگر معلم قابلیت این را نداشته باشد که مفهومی را به دانشآموزان منتقل کند نوشتن سند کار بیهودهای است.
معافی با تأکید بر اینکه دستور کار سند با نوشتن پایان نمییابد، افزود: با استفاده از تجربیات سند ۲۰۳۰ در طرح و اجرا میتوان دستور کار و سند بومی طراحی و به درستی اجرایی کرد. راههای متفاوتی برای اجرا وجود دارد. در بخش پیگیری و ارزیابی این سند ساختاری وجود دارد که برای پایش و رصد اهداف و اجرای سند در سطح جهان اقدام میکند. اگر به برنامههای توسعه نگاهی بیندازیم خواهیم دید در بعد از جنگ جهانی دوم برنامههای توسعه گسترش پیدا کرد و در این رابطه با استقلال دولت ملتها مواجهیم و برنامههای توسعه نقش استعماری ایفا میکنند. وقتی این ایده و برنامههای توسعه وارد کشورهای جهان سوم میشود، آنها شروع به بازسازی صنایع خود میکنند و صنایع جدیدی وارد میشود که قبلتر نبوده است و این صنایع سنتی و بومی را از بین میبرد. در این وضعیت اقتصاد بهبود پیدا نمیکند، با وجود آنکه صنایع جدید و پیشرفتهتر به داخل آن کشور وارد شده است، اما پیامد توسعه صنعتی در دست گرفتن ساختار اقتصادی آن کشور و بعدتر در دست گرفتن انسجام اجتماعی و سیاسی آن است.
وی افزود: توسعه اقتصادی با رویکرد اجتماعی با ایده بازتوزیع درآمد جلو میرود و نهایتاً اقتصاد این کشورها دچار مشکل میشود و وقتی اقتصاد کشورهای جهان سوم دچار مشکل میشود با بحران بدهیها روبرو میشوند. وقتی الگوی نئولیبرالیسمی در این کشورها توسعه مییابد بحرانهای اجتماعی و ناپایداری اقتصادی گستردهتر میشود، برای مثال در این کشورها دیگر صنایع ملاحظات زیست محیطی را به دلیل هزینههای بالا رعایت نمیکنند.
این پژوهشگر با بیان اینکه وقتی توسعه و اقتصادی سرمایهداری در قرن ۲۰ دچار بحران در هر یک از حوزههای اجتماعی اقتصادی و یا زیست محیطی میشود، به سایر حوزهها نیز منتقل میشود، گفت: اکنون در وضعی قرار گرفتهایم که بحران در همه حوزهها وجود دارد. مسئله جهانی کرونا نمونهای از این بحرانهاست که مسئله به هیچ وجه مربوط به یک کشور نیست و یک مسئله اجتماعی صرف و یا سلامت صرف نیست و بحرانی در همه حوزهها پدید آورده است؛ بنابراین مسئله اصلی در توسعه پایدار همگرایی بین بخشهای مختلف است.
معافی در پایان بیان کرد: ما با یک هیولای جهانی مواجهیم که نظام دانشی و حکمرانی را در کنار هم قرار میدهد و حاصل یک فرایند تدوین دستور کار است که توانسته بازیگران مختلفی را در تدوین سند مشارکت دهد و تقریبا همه شرکتها، کمپانیهای مشهور و دولتهای ملی و محلی خود را ملزم به رعایت اهداف سند ۲۰۳۰ میدانند. اگر خود را مقابل ۲۰۳۰ قرار دهیم با رقیب قدرتمندی مواجهیم. این رقیب از جایی شروع کرده که اشتراکاتی وجود داشته است. بخش مهمی از مقابله این است که شناخت خوبی نسبت به این سند داشته باشیم، گاهی مشارکت نقادانه است، اما مسئله این است که گستره حکمرانی و مسائلی که بر آن تأکید دارد چیست؟ لزوماً اولین راهی که به ذهن ما میرسد راه اصلی برای مقابله نیست. مسئله پیچیده و نیاز به کار و پژوهش زیاد دارد و پیش از موضعگیری نیاز به شناخت این سند داریم.
منبع:ایکنا