دکتر داوری اردکانی با انتقاد از بیتوجهی دستگاههای سیاستگذار علمی کشور به علوم انسانی، تصریح کرد: در دنیای امروز از دگرگونی چارهای نداریم، اما سؤال این است که این دگرگون شدن چگونه باید باشد؟ امکانهای آن چیست؟ آیا باید تابع شرایط طبیعی و تاریخ تجدد باشیم؟ بنابراین باید بیندیشیم که در برابر کدام جهان هستیم؟
آیین افتتاحیه مدرسه علوم انسانی روزگار نو با سخنرانی دکتر رضا داوری اردکانی و محمد رجبی برگزار شد. دکتر رضا داوری اردکانی در این نشست به توضیح درباره اهمیت علوم انسانی پرداخت و اظهار کرد: امروز علوم انسانی که یکی از مسائل ما شده است و گرفتارش هستیم با مشکلاتی مواجه است. اول اینکه دستگاههای علمی و مراکز سیاست علم ما به علوم انسانی وقعی نمیگذارند. امروز توجه به علوم انسانی ناگزیر شده است، نه اینکه دستگاهها آگاهانه به علوم انسانی توجه کرده باشند. مرحوم امیرکبیر میگفت که پزشکی میخواهم، داروسازی میخواهم، توپخانه میخواهم و ... . او علم کاربردی میخواست؛ لذا در دارالفنون هیچ مجالی برای فرهنگ جدید غربی نبود. برای علم اجتماعی هیچ مجالی نبود. این در حالی است که علم اجتماعی در غرب مدعی داشت. در پایان قرن نوزدهم دورکیم بیش از صدهزار صفحه مطلب نوشت که نصف آن در دفاع از جامعهشناسی و توجیه جامعهشناسی بود. در آن روز علوم اجتماعی نیاز به دفاع داشت. در آن شرایط آمدن علوم انسانی به ایرانی وجهی نداشت، ما هم تصور میکردیم به این علوم نیازی نداشتیم و به درد ما نمیخورد.
سبک زندگی ثابت در گذشته
وی ابراز کرد: برخی مدعی هستند که علوم اجتماعی، علم آزادی است. این حرف به یک معنا درست است. وقتی میگوییم «آزادی»، آزادی لفظ مبهمی است و هر کس یک برداشت از آن دارد. ما علوم انسانی را میخوانیم چون از جامعه قدیم جدا شدیم. جامعه قدیم جامعه ثبات بود. هزار سال میگذشت و جامعه تغییراتی به معنای نو شدن نداشت. در آن زمان جامعه ثابت بود. از زمان مادها تا دوره اسلام تاریخ ایران چقدر تفاوت کرده است؟ شیوه زندگی دگرگون شده یا نشده است؟ ابوریحان بیرونی همانطور زندگی میکرد که اخلاف او دویست سال قبل در بخارا زندگی میکردند.
رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: عالم ما عالم تغیر است. ما هم چارهای نداریم از دگرگون شدن. این دگرگون شدن چگونه باید باشد؟ امکانهای دگرگون شدن چیست؟ آیا من موجودی هستم مثل سنگ و درخت که تابع شرایط طبیعی هستم؟ یک تاریخی به وجود آمده است که اسمش تجدد است و قدرت گسترش در درون آن نهفته است و از درون گسترش پیدا میکند. آیا این تاریخ هرطور گسترش پیدا میکند من هم باید تابع آن باشم؟ آیا باید به هر جا مرا میبرد، بروم؟ این ممکن نیست. حتی تجدد هم این را نمیخواهد. بنابراین من باید بیندیشم که در برابر کدام جهان هستم. چگونه میتوانم باشم و منحل نباشم؟ وقتی میگویید علوم اجتماعی علم آزادی است، من چگونه میتوانم آزاد باشم؟ من چگونه میتوانم راه را انتخاب کنم؟ راههای موجود کدام است و من کدام راه را باید انتخاب کنم؟ لذا ضروری است علم اجتماعی را بدانم.
به دانشمند نیاز نداریم، دانش میخواهیم
این چهره ماندگار تأکید کرد: در سیاستگذاری علمی و فرهنگی ما این اندیشه غلبه کرده که اگر فیزیک و شیمی و مکانیک داشته باشیم کار تمام است و از مزایای تجدد بهره خواهیم برد. خیر، این گونه نیست. فیزیک و شیمی را نمیشود هر جا برد و توقع داشت منشأ اثر باشد. امروز علم ما علم ضعیفی نیست. دانشمندان بزرگی داریم. به همان میزان که در اینجا دانشمند داریم در خارج کشور هم دانشمند داریم. اگر به آنها نیاز داشته باشیم، حاضرند به کشورشان خدمت بکنند. همه ایرانیهایی که خارج کشور هستند، ایران را دوست دارند و حاضرند هر خدمتی میتوانند برای کشور انجام دهند.
وی ادامه داد: ما به دانشمند نیاز نداریم؛ بلکه به دانش نیاز داریم. دانش را در جای خودش قرار ندادیم. قدما معتقد بودند که علم شرف ذاتی دارد. علوم قدیم شرف ذاتی داشت و مردم علوم را به خاطر شرف ذاتیاش میخواندند، برای تغییر زندگی نمیخواندند. برای کمال میخواندند. آیا امروز پژوهش علمی میخواهد انسان را به کمال برساند؟ خیر، آیا تحقیقات فیزیک اتمی انسان را به کمال میرساند؟! علم امروز علم کارساز است.
چرا مانند آمریکا و ژاپن مقاله ننویسیم؟
داوری اردکانی افزود: نباید سیاست علمی کشور مقاله نوشتن باشد. میدانید چرا آمریکا و ژاپن این کار را میکند؟ برای اینکه دانشگاه به بازار نرود. برای اینکه بازار طرحهای خودش را دارد. برای اینکه دانشگاه در مقامی بماند که بتواند به بازار مدد برساند؛ لذا ژاپن هم همین کار را میکند. حالا شاید بگویید آمریکا و ژاپن دارند مقاله مینویسند، چرا ما مقاله ننویسیم؟ خب بفرمایید شما هم بنویسید؛ اما توجه داشته باشید مقالات آنها با مقالات ما فرق دارد. مقالات ما به خارج کشور پرتاب میشود. نه در کتاب ما میآید و نه در کلاس ما میآید. این تلقی به علم قابل تامل است.
وی در پایان اظهار کرد: نظر من این است که ما از علم هیچ چیز نمیفهمیم. علم داریم، عالم هستیم، ولی از خود علم چیزی نمیدانیم. باید از علم دانست. از علم دانستن مددکارهایی دارد. چیزهایی میتواند به ما مدد کند که علم را بفهمیم. علوم انسانی میتواند به ما مدد کند؛ البته بیشتر فلسفه این کار را میکند. نکته دیگر اینکه علوم انسانی را با نظر انتقادی بخوانید. علوم دیگر را لازم نیست با نظر انتقادی بخوانید، اما علوم انسانی را با نظر انتقادی بخوانید و برایش قید نگذارید. شما نمیتوانید برای علم قید بگذارید. اصلا علم قید نمیپذیرد. به سمت علم بروید و تسلیم حق باشید.
منبع:ایکنا