کد خبر: 4913| تاریخ انتشار: سـه شنبه ، ۸ مرداد سال ۱۳۹۸ | ساعت ۹:۳۵:۰ | تعداد بازدید: ۲۷۵۵

رئیس کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گوید: وقتی می‌خواهیم فرهنگ توده مردم را اصلاح کنیم نقطه شروع آن مدیران است که آنها باید اراده اصلاح داشته باشند. بخشی از آن اراده اصلاح در رفتار خودشان و بخشی از آن معطوف به فعالیت مدیریتی‌شان است.
«اقتصاد نفتی و فرهنگ کار» سوژه‌ای است که مشغول پیگیری آن هستیم و برای این موضوع سراغ دکتر حسن بنیانیان،  رئیس کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی، رفتیم و نقش فرهنگ در اقتصاد نفتی را با او به بحث گذاشتیم.
بخش اول این مصاحبه چندی پیش منتشر شد و در بخش دوم سراغ مصادیق رفتیم! او بخشی از سوءاستفاده از آقازده‌ها را متوجه مردم کرد و معقتد است که مردم باید مطالبه داشته باشند. بنیانیان به معیوب بودن ساختار معتقد است و مدیران را نقطه شروع اصلاح فرهنگی می‌داند.
دکتر بنیانیان در این گفت‌وگو از«بایدهایی» سخن می‌گوید که مخاطب آنها روشن نیست ولی او بر این باور است که کارهایی که صورت می‌گیرد «بُرد» ندارد.
در ادامه مشروح بخش دوم این گفت‌وگو منتشر شده است.
مدیران نقطه شروع اصلاح فرهنگی هستند
در مباحثی که شما مطرح کردید پیکان همه اتفاقات به سمت مردم بود در صورتی که در تعالیم و آموزه‌های دینی داریم که «الناس اشبه بامرائهم منهم بآبائهم» در واقع تجلی رفتار مسئولین در رفتار مردم دیده می‌شود، در این میان مسئولین در این فرهنگ نفتی چه نقشی دارند و اگر دنبال ایجاد اصلاح هستیم باید از همین «امرائهم» شروع کرد. از دیگر سو وقتی حرف از فرهنگ نفتی می‌زنیم باید آقازادگی را مساوی با فرهنگ نفتی بدانیم و اگر کاری سخت است چون یک آقازاده از پیش وارد کار شده و مسیر را برای نفرات بعدی بسته و افراد توان حضور در این مسیر را ندارند چون به هر حال یک آقازاده از امکاناتی برخودار است که دیگران از آنها بی‌بهره هستند. یا در نقد نظام آموزشی باز هم می‌بینیم که همین مرام آقازاده سالار در آن پررنگ است به این معنا که فلان مسئول برای اینکه بتواند فرزندش را در هیات مدیره فلان شرکت زیرمجموعه یا جایگاه مشاور فلان وزیر قرار دهد قوانین آموزشی وضع کرده تا فرزندش دکترا بگیرد بعد دیده صدای مردم ممکن است در این روش بلند شود گفته همه امکان داشته باشند تحصیل کنند ولی در رسیدن به آن امکان و موقعیت شغلی باز هم فیلترها طوری است که فقط همان آقازاده به نقطه نهایی می‌رسد و باقی فقط دکترا دارند ولی بیکارند. می‌خواهم بگویم اگر از نظر شما فرهنگ دارای مشکلاتی است بخش زیادی از آن زاده رفتار مسئولین است و با این نگاه که مسئولین مقصر اصلی هستند؛ راه چاره کجاست؟
ببینید وقتی حرف از فرهنگ می‌شود منظورمان تفکر و باورهای رایج و غالب در جامعه است و چون غالب مردم هستند به محض اینکه آسیب‌شناسی می‌کنند پیکان به سمت مردم است. اما این نکته‌ای که روی آن دست گذاشتید درست است. وقتی می‌خواهیم فرهنگ توده مردم را اصلاح کنیم نقطه شروع آن مدیران است که آنها باید اراده اصلاح داشته باشند که بخشی از آن اراده اصلاح در رفتار خودشان است، بخشی از آن اراده اصلاح معطوف به فعالیت مدیریتی خودشان است. وقتی این‌ها را کنار هم قرار می‌دهیم جمعی از مولفه‌ها را دربر می‌گیرد! وقتی یک وزیر راه که باید دکترای مهندسی راه و ساختمان داشته باشد در محل قرار می‌گیرد می‌بیند کارش نیست که بتواند این فرهنگ را اصلاح کند و حتی کار خودش نیست تا ببیند که کجای مشی مدیریتی‌اش نیاز به اصلاح دارد. باید برود یک متخصص امر بیاورد تا از او بخواهد که به این مدیر بگوید که کجای کار مدیریت من غلط است و دوم؛ روش‌هایی که در این وزارتخانه اعمال می‌شود کدام نیاز به اصلاح دارد و بالاتر (در بخش اول منتشر شد) مثال‌هایی زدم!
این را همه ما می‌پذیریم که این بیماری در ادارات هست و وقتی وجود این بیماری را پذیرفتی باید از کسی دعوت کنی تا با مکانیزم‌های آموزشی و تشویقی این درد را درمان کند. این یک وجه از کار است. مثلا می‌بینیم در مناطق محروم برای فرد کارخانه‌دار احترامی قائل نیستند چون قبل از انقلاب سرمایه‌داران زالوصفت داشتیم و این نگاه همچنان وجود دارد در صورتی که در شرایط کنونی کسی که سرمایه‌اش را در تولید قرار داده انسان محترمی است چون می‌توانسته به‌جای اینکه سرمایه‌اش را در تولید قرار دهد سکه بخرد یا در بانک بگذارد؛ حالا تو به عنوان امام جمعه وظیفه داری هفته‌ای یک مرتبه کارت این باشد که با حضور در محل کار او بابت این اقدام تولیدی و حرکت از او تشکر کنی و از رادیو و تلویزیون محلی نیز دعوت کنی این حرکت را پوشش بدهند.
اما امروز نوعا این افراد تحت فشارند، از نزدیک با آنها گفت‌وگو کنید می‌بینید از این گلایه دارند که رئیس آب منطقه‌ای، برق منطقه‌ای یا استاندار، جوانی را با یک نامه می‌فرستند که او را استخدام کنند در صورتی که او کارگر نمی‌خواهد ولی چون مثلا فرماندار این نامه را فرستاده و ممکن است فردا کارش به او بیفتد می‌گوید تو این گوشه مشغول باش، دو روز بعد از طرف امام جمعه نامه می‌آید، سه روز بعد به همین شکل و جمع این قصه اینطور می‌شود که اگر این‌ها را نیاورد سرکار یک‌طور مسئله دارد و اگر بیاورد مشتی کارگر بیکار دارد. از نزدیک که ببینید متوجه می‌شوید کارخانه تولیدی داشتن چقدر سخت است.
ساختار معیوب است
پس به این می‌رسیم که ساختار معیوب است؟
بله، من می‌خواهم بگویم که مشکل ما در روابط فرهنگی است که مثلا امام جمعه را آموزش بدهیم که چطور در این منطقه فعالیت کند که این مشکلات ایجاد نشود.
این «ما» چه کسی است؟
رهبر انقلاب یک دبیرخانه‌ای درست کرده‌اند و یک طلبه باسوادی مانند حجت‌الاسلام علی‌اکبری را در راس آن قرار داده‌اند. این عزیز باید افرادی که بلدند را دعوت کند و این ائمه جمعه را هزار تا هزار تا یا دویست تا دویست تا جمع کند و این مسائل را برایشان بازگو کند تا به یک جمع‌بندی برسند که نقش امام جمعه در رونق تولید چیست؟
همه منتقدند
بی‌شک نقش امام جمعه در این امر سخنرانی کردن نیست!
سخنرانی نیست، هرچند تببین آنها در خطبه‌های نماز جمعه به صورت علمی انجام می‌گیرد یک سری اقدام عملی هم باید صورت بگیرد. همین امام جمعه می‌تواند ادارات را جمع کند و مشکلات را به آنها بگوید و بخواهد هرکس در حوزه خودش دستی بر فعالیت خود بکشد مثلا بگوید آقای مدیر کل صنعت تو در این جایگاه که دیگر نباید در جایگاه نقد اداره صنعت باشی، البته که به وقت خودش نقد خوب است ولی خودت از خودت سوال کن ببین امروز در چه وضعیتی هستید!
امروز وقتی به یک اداره می‌گویی تو چه کرده‌ای، اداره خودش را رها می‌کند و می‌رود سراغ نقد دیگر ادارات! ما همین فرهنگ را اصلاح کنیم که طوری نیست دیگران را نقد کنی ولی قبل از آن یک آسیب‌شناسی از خودت داشته باش و آسیب‌های خودت را بشناس و بگو ریشه‌های آنها در کدام ادارات است.
تصور کنیم شما با همسرت اختلاف داری و به محض اینکه بگویند مشکل کجاست و آنها را بنویس هفده عیب برای خانم فهرست می‌کنی که در اخلاقش وجود دارد ولی وقتی می‌گویند مشکلات خودت کجاست دو عیب هم برای خودت می‌نویسی! بعد با خانم حرف بزنند عکس این قضیه برقرار است. به همین خاطر شما نمی‌توانید با هم نزدیک شوید و اینجا نفر سومی لازم است تا بنشیند و ایرادات شما را بنویسد و آنها را از ریشه معرفی کند.
کارهای ما بُرد ندارد
شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌تواند در نقش این نفر سوم حضور داشته باشد؟
بله باید باشد!
امروز چهل سال از انقلاب فرهنگی می‌گذرد و این نهادبالادستی در این میان چه کارکردی داشته است.
ببینید این خودش یک سرفصل است که چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی نقش خودش را نداشته است.
همه این کارهایی که ما می‌کنیم و حرف‌هایی که می‌زنیم حاصل کارهایی است که داریم اینجا انجام می‌دهیم منتها بُردی ندارد به خاطر حجمی که بیماری در سطح جامعه دارد.
*باید آدم تربیت می‌کردیم
شما یک نهاد بالا دستی هستید که مصوبات شما اسناد بالادستی فرهنگی کشور را می‌سازد.
ببینید ما باید آدم تربیت می‌کردیم تا اندازه‌ای هم این کار را انجام دادیم، مثلا ۴۳۰۰ استاد دانشگاه را طی سه روز برایشان این مباحث را به تفصیل مطرح کردیم تا در قالب یک تشکیلاتی تبدیل به پیوست‌نگار فرهنگی شوند. از سوی دیگر برویم سراغ استاندار بگوییم آقا شما برای توسعه استان رسالت‌هایی بر عهده داری و فقط برگزاری انتخابات یا تامین استان بر عهده تو نیست. بیا تصمیم‌های مهم مدیران استان را فهرست کن و بگو این‌ها پیوست فرهنگی می‌خواهد. باید این فرد دانشگاهی را به مدیر رساند تا این حلقه شکل بگیرد.
چرا کار پیش نمی‌رود، چون تا استاندار آمده مسلط شود و این حرف‌ها را بشنود او را عوض کرده‌اید!
*در کار فرهنگی سند فرع است
اگر این حرف‌ها سند باشد که نیازی نیست هر دفعه تکرار شود.
در کار فرهنگی سند فرع است. ما سال‌ها است اسناد و دستورالعمل‌های محیط زیست را نوشته‌ایم. اگر برای محیط زیست خودت وجدانت درست شکل نگرفته باشد می‌آیند می‌گویند این آیین‌نامه کارخانه شما برای حفاظت از محیط زیست است، شما محاسبه می‌کنید می‌بینید این کار برای شما یک میلیارد تومان هزینه دارد آن وقت است که شیطانی بیخ گوش شما می‌گوید فلان کارشناس را می‌توانی با پنجاه میلیون تومان راضی کنی! شما اگر وجدان نکرده باشید و باور نداشته باشید این پیشنهاد را قبول می‌کنید.
بیماری رشوه دادن و گرفتن از زمان رضاشاه در کشور مد شده و گاهی توجیه دینی هم به آن داده شده است. اگر فرماندار یک منطقه هم نسبت به این موضوع توجیه نباشد آن می‌شود که ما در حوزه محیط زیست دستورالعمل داریم ولی جنگل‌ها هم نابوده شده‌اند.
یعنی قانون خلا دارد؟
بله هم قانون خلا دارد و هم اجرای قانون دچار خلا شده است.
*نگاه مردم فرد خلافکار را مجازات می‌کند
ببینید شما در ابتدای صحبت به باورها اشاره کردید که اگر موحد باشد در رفتارش بازتاب پیدا می‌کند ولی وقتی چنین نمی‌شود یعنی باوری وجود ندارد، با این توصیف این بی‌باوری در میان مسئولین ما هم وجود دارد؟
من می‌خواهم ذهن مخاطب را نسبت به این موضوع روشن کنم که کشورهایی که استبدادزده هستند و دستی از بالای سر همیشه فرمانی می‌داده حالا یا عقلش می‌رسیده و این فرمان را به جمعی می‌داده تا آن را به قانون تبدیل کنند یا هرکار دیگر به هر صورت خارجی بوده است. این در هر جامعه‌ای تا حدی جواب می‌دهد ولی از یک‌جایی به بعد به ضد خودش تبدیل می‌شود.
قانون جایی جواب می‌دهد که مردم قانون‌پذیر باشند آن هم قانون پخته و درستی باشد که مردم هم آن را درست اجرا کنند. در شرایطی که تعداد آنها نیز زیاد نباشد. ما اکنون حدود ۱۲۰۰ قانون داریم در حالی که مطالعه‌ای روی فرانسه صورت گرفته بود و دیده بودند که از انقلاب فرانسه تا امروز حدود ۳۰۰ قانون در فرانسه به تصویب رسیده است. بخش بزرگی از اتفاقات را با اصلاح فرهنگ به واسطه آموزش و پرورش انجام می‌دهند. در اروپا وقتی خلافی انجام می‌شود نگاه‌های مردم فرد خلافکار را مجازات می‌کند.
کنار یک راننده ایرانی در یکی از همین کوچه‌های هشت متری آنجا نشسته بودم. دیدم چندتا پیرزن که منتظر چراغ سبز هستند تا بتوانند عبور کنند شروع به جیغ زدن کردند و عصای خود را بلند کردند. فکر کردم در کوچه مقابل اتفاقی افتاده و وقتی از راننده پرسیدم که چه اتفاقی افتاده، گفت الان درست می‌کنم و در کمال ناباوری دنده عقب گرفتیم و کمتر از نیم‌متر عقب رفتیم؛ در واقع آنها داشتند جیغ می‌زدند که چرا چرخ ماشین روی خط عابر پیاده رفته است. این راننده به شوخی گفت آمرین به معروف و نهی از منکر در اینجا پیرزن‌ها هستند.
راحت از ما رای می‌گیرند
با سفت و سخت گرفتن درست می‌شود. همین چند روز پیش در تاکسی آقایی یک رسید بانکی را از شیشه ماشین بیرون انداخت که با برخورد تند راننده مواجه شد که چرا این کار را کردی؟ درباره استفاده از کمربند ایمنی هم این موضوع صادق است که با سفت و سخت گرفتن حالا تبدیل به فرهنگ شده است. در این اتفاقات به ظاهر کوچک که مدیران نقشی نداشتند و مردم موفق بودند ولی حرف من این است که اگر مدیران خیلی از اتفاقات را از خودشان شروع کنند به اصلاح می‌رسیم.
من که نمی‌خواهم اینجا از مدیران دفاع کنم و عرض هم کردم که شروع اصلاح فرهنگی مدیران و نخبگان هستند. جمعی بروند سراغ استاندار و از او مطالبه کنند که شما برای توسعه استان چه برنامه‌ای دارید؟ یک رسانه خوش‌فکری هم باشد و این را نشان مردم بدهد تا در دیگر استان‌ها هم مطالبات آغاز شود تا این حرکت تبدیل به نهضتی عمومی شود تا افراد در استان‌ها به ظرفیت‌های موجود استان‌ها خود فکر کنند.
یک مشکلی که هست این است که مجموعه‌ای از استادان گیلانی در تهران هستند و این در مورد همه جای کشور مصداق دارد. اینکه چطور از تجربیات این افراد استفاده کنید یک راهکار است. استفاده از این‌ها توسط استاندار می‌تواند عامل پیشرفت و توسعه استان شود ولی چرا استاندار ما از این افراد استفاده نمی‌کند چون وقتی مسائل و مشکلات را فهرست می‌کند می‌خواهد با طرح کردن مسائل یک بودجه‌ای بگیرد و باز هم همان نگاه نفتی گریبانش را می‌گیرد.
بنابراین حرف شما این بخش آن درست است که نقطه شروع اصلاح فرهنگی مدیران و نخبگان هستند ولی وقتی حرف از فرهنگ می‌شود غالب ذهنیت مردم است.
نکته دیگری که ما از آن غفلت می‌کنیم این است که به طور جد در این کشور مردم‌سالاری اتفاق افتاده است. بخشی از رفتار مدیران وقتی اصلاح نمی‌شود زیر سر رای‌های ساده‌ای است که می‌دهیم. خیلی راحت از ما رای می‌گیرند.
چهار روز دیگر انتخابات است، اگر کسی راست‌گو باشد بیشتر رای می‌آورد یا دروغ‌گوتر؟ اگر مهارت دروغگویی فرد بالا باشد رای بیشتری جمع می‌کند یا راستگو باشد؟ چرا جواب من را نمی‌دهید؟
فارس: اینطور روند مصاحبه جابه‌جا می‌شود و جای من و شما تغییر می‌کند!
نه! حرف من این است که می‌خواهم دیدگاه غالب فرهنگ مردم را بگویم.
اینطور داریم مردم را مقصر اصلی تمام اتفاقات معرفی می‌کنیم در صورتی که اینطور نیست.
چرا روشنفکربازی در می‌آورید؟ نباید نقش مردم را نادیده بگیریم. یک مصیبت در آدم‌های سیاسی ما است که وقتی روی آنها به مردم است با وجود این همه آسیب که در فرهنگ عمومی ما هست می‌گویند شما بهترین مردم دنیا هستید ولی همین که به هم می‌رسند یکدیگر را متهم می‌کنند.
اگر آقازاده‌ها سواستفاده می‌کنند به خاطر رفتار غلط مردم است
و اذا خلو الی شیاطینهم قالوا انا معکم ...
بله. اگر ما رفتارمان غلط است و آقازاده‌ها سوءاستفاده می‌کنند بخشی از آن متوجه مردم است. مثلا وقتی می‌بینند بچه این استاندار سواستفاده می‌کند دور بعد به او رای می‌دهند برود مجلس! یعنی حساسیت روی این مسئله ندارند.
استبداد مدیران را نمی‌توان انکار کرد
نمونه‌هایی داریم که مردم نسبت به یک کجی اعتراض کردند ولی برای مثال شش ماه یا یک سال محکوم به تحمل حبس شدند یا از فعالیت‌های اجتماعی محروم شدند، به عبارتی ساختار معیوب نه‌تنها دهان مردم را بسته بلکه کاری کرده تا دیگران هم جسارت مطالبه و اعتراض نداشته باشند به همین خاطر بر این باورم که تا ساختار اصلاح نشود فرهنگ توده مردم نیز اصلاح نخواهد شد.
من این را نفی نمی‌کنم و باید موردی به مصداق پرداخت. این که یک استبداد در مدیران ما هست را نمی‌شود انکار کرد که البته ریشه تاریخی دارد، مدیر ما تحمل ندارد مردم بیایند روبه‌رویش اعتراض کنند. بالاخره یا اعتراض آنها درست است یا تو درست به آنها توضیح ندادی و توجیه نیستند. در هر صورت باز هم اشکال در توست که باید از مردم عذرخواهی کنی!
من این را نفی نمی‌کنم که استبداد در مسئولین هست که وقتی در قدرت می‌نشینند، افراد چاپلوس دورمان را می‌گیرند و اطلاعات غلط به ما می‌دهند. این مشکلات در فرهنگ عمومی ما هست. مستخدم نقطه شروع این رفتار است و بعد معاون چاپلوس سراغ ما می‌آید و چاپلوسی می‌کند. این‌ها از مشکلات فرهنگی است و در بستر تاریخی صورت گرفته است.
حرف من این است چرا یک مبارزه بزرگ با این موضوع صورت نمی‌گیرد تا اصلاح صورت پذیرد. این نکات باید در قالب اثر هنری با طنز گزنده بیان شود تا به مدیر نشان دهد که تکبر مدیریتی تو چه آسیبی به جامعه می‌زند. یا اینکه چرا به محض مدیر شدن معاونت را عوض کردی؟ اینکه معاون عمرانی است و قرار نیست کار سیاسی بکند و شاید این آدم به درد تو بخورد؟ با چه شناختی دست به این کار زدی؟ از این مصیبت‌ها الی ماشاالله در کشور ما هست و همه می‌گویند که حق مدیر است که معاونش را جابه‌جا کند.
همین الان شما به اداره‌ای که مدیر آن یک اصفهانی است بروید می‌بینید لهجه شیرینی اصفهانی در تمام طبقات به گوش می‌رسد!
این یک بیماری است
مثل صدا و سیما که استان مازندران است!
بله. بله. خب این بیماری ما است که در تمام دولت‌ها هم دیده می‌شود. هیچکس هم نمی‌آید برود این نکات را بگوید. هیچکس نمی‌رود به رئیس صدا و سیما بگوید این تعصبات قومی چیست که شما دامن می‌زنید؟ خودمان این را بزرگ می‌کنیم!
قبل از انقلاب یک فرد اصفهانی را می‌فرستادند استاندار یک استان دیگر شود. چون این فرد وقتی وارد استان می‌شد بی‌طرف بود و در انتخاب‌ها دنبال افراد کاردان می‌گشت و این عامل توسعه استان می‌شد. ولی ما بعد انقلاب تمام این‌ها را آرام آرام بهم ریختیم. ما به محض اینکه یک استاندار بومی انتخاب می‌کنیم کارش این می‌شود که به انتقادات پاسخ بدهد و درباره انتخاب‌هایش توضیح بدهد. یا اینکه می‌بینید بزرگترین کار یک استاندار تا پیش از استاندار شدن این بوده که مسئول ستاد انتخابات رئیس جمهور در آن استان بوده است. در صورتی که ده‌ها آدم شایسته وجود داشته است. شخصیتی که به درد آموزش و پرورش این ناحیه نمی‌خورده ولی با قرار دادن چنین فردی معلم‌ها انگیزه کار را از دست داده‌اند و روحیه خوبی ندارند.
یک سر اتفاقات در فرهنگ مردم است که مطالبه می‌کنند و سر دیگر آن در تصمیم مدیران است. مدیر اگر به‌جای کسب محبوبیت و رضایت خداوند نیتش کسب محبوبیت بین مردم شود، شروع می‌کند خود را با فرهنگ مردم تطبیق دادن، درست مانند یک روحانی که بالای منبر دنبال این است به جای حرف خدا زدن چیزی بگوید که این‌ها خوششان بیاید.
احترام به آقازاده‌ها به خاطر استبدادزدگی است
فرهنگ نفتی روی حس تعلق اجتماعی هم تاثیر دارد؟ یعنی من می‌بینم فلان آقازاده یا داماد فلان مسئول بدون ضابطه مسئولیت می‌گیرد من انگیزه‌ای برای تلاش پیدا نمی‌کنم و این می‌تواند از مصادیق همان نداشتن تعلق اجتماعی محسوب شود؟
در تحلیل مسائل اجتماعی عوامل متعدد دخالت دارند که یکی از آنها عامل نفت است. این که ما به آقازاده‌ها احترام می‌گذاریم به خاطر فرهنگ استبدادزده ما است که وقتی به ارباب احترام می‌گذاریم به بچه‌ارباب هم باید احترام بگذاریم در صورتی که این‌ها به هم ربطی ندارند. امامان ما فرزندان متعدد داشته‌اند ولی ما فط به امام معصوم از میان فرزندان امام احترام می‌گذاریم و باقی فرزندان در صورت شایسته بودن مورد احترام قرار می‌گیرند اما اگر بچه امام فاسد می‌شد خود امام او را تقبیح می‌کرد و مردم هم دست به این کار می‌زدند.
فرهنگسازی نکرده‌ایم
اما امروز مردم چقدر به بچه امام جمعه بی‌خودی احترام می‌گذارند تا از منافع پدرش استفاده کنند؟ این درباره بچه سردارها هم روی می‌دهد! حتی درباره بازیگر سینما هم این مسئله دیده می‌شود. ما به مردم یاد ندادیم، که عزیزان! سینما را اگر دوست داریم بیشتر هنر کارگردان است که توانسته از بازیگران بازی بگیرد ولی مردم ما چه احترامی برای بازیگرها قائل می‌شوند؟! یکی از بازیگرها می‌گفت ساعت یازده شب زنگ خانه ما را زدند رفتم دیدم یک خانمی است با دخترش و دفتری آورده بودند که من امضا کنم! گفتم آخه الان اینجا مناسب است واقعا؟ گفت شما امروز پیش از ظهر آمده بودید دانشگاه دختر ما و او وقتی جلو آمده تا امضا بگیرد شما گفتید کاغذت کو و او چون کاغذ نداشته روی دستش امضا گرفته و حالا دستش را نمی‌شوید تا امضای شما پاک نشود. حالا می‌خواهیم شما اینجا امضا کنید تا این دستش را بشوید. ببینید این یک مصیبت است که گریبان جامعه ما را گرفته است. این جوان ما به کمک رسانه ما تحمیق شده و توجیه نیست این هنر تصویر است که او را در هیبت قهرمان نمایش می‌دهد در صورتی که قهرمان واقعی کسی دیگر است و باید این در جامعه تبیین می‌شده که البته نشان می‌دهد ما فرهنگسازی نکرده‌ایم.
نفت در بحث آقازادگی نقش جدی داشته است
وقتی مردم‌سالاری به معنای واقعی در جامعه شروع شده کار فرهنگی در جامعه خیلی اهمیت پیدا می‌کند! در بحث آقازادگی نفت نقش جدی داشته و در کنار آن معضلات دیگری هم خودنمایی می‌کند. اینکه فردی اجازه می‌دهد فرزندش از امکانات جایگاه خودش استفاده کند مشکل فرهنگی پدر است که به بچه خود نمی‌گوید حق نداری از خودروی اداره استفاده کنی! حق نداری خودت را فرزند من معرفی کنی تا به تو احترام بگذارند! از آن طرف هم مشکل وجود دارد که معلم این بچه برای اینکه نزد پدرش اعتبار پیدا کند الکی به این بچه نمره می‌دهد. بچه‌های فاسد محل هم وقتی می‌خواهند فسادی انجام دهند تلاش می‌کنند بچه این مسئول را وارد گروه خود کنند تا وقتی که گرفتار شدند پدرش وارد شود و همه را نجات دهد.
استاندار و مدیر ما آموزش ندیده که بچه یا همسرش در جایگاه همسر و بچه استاندار چطور باید رفتار کند. در حالی که این‌ها طی ۴۰۰ سال اخیر در غرب تبدیل به آموزش شده‌اند. به مجرد اینکه حکم استانداری برای طرف صادر می‌شود نامه می‌آید که همسر محترم استاندار شما دو هفته باید در دوره آموزشی شرکت کنید. چون اگر از فردا طلاهایی که از پدرت به تو ارث رسیده را بستی و در مراسمی شرکت کردی مردم می‌گویند «بفرما! این‌ها هنوز استاندار نشده از کجا آورده‌اند؟ عجب بخور بخوری است در این کشور!» باید به او آموزش داد که به عنوان زن استاندار چگونه زندگی کند و اگر نمی‌خواهی نباید اجازه دهی همسرت این مسئولیت را قبول کند. این درباره همسر وزیر و امام جمعه هم مصداق دارد.
سازمان امور اداری باید برای همسران اشخاص و فرزندان آنها آموزش برگزار کند تا مراقب رفتار خود باشند.
تمام این‌ها ریشه در این دارد که ما مقوله روابط فرهنگی انسان‌ها را درک نمی‌کنیم و می‌خواهیم با دستورالعمل و بخش‌نامه با زور قانون این روابط را اصلاح کنیم. این جنس از روابط مطالبه مردمی می‌خواهد و قبل از آن تعریف درست مسئله نیاز دارد.
سی و هفت - هشت سال خرابکاری کرده‌ایم
البته وقتی برای همسر امام جمعه یا استاندار محدودیت‌هایی در نظر می‌گیریم باید امتیازهایی برایش در نظر گرفت. ما این کارها را نکرده‌ایم و بعد از سی و هفت – هشت سال خرابکاری در مدیریت به این‌ها رسیده‌ایم و حالا که در حال خارج شدن از صحنه هستیم می‌خواهیم باب این‌ها باز شود.
رهنمود رهبر انقلاب در باب جوانگرایی به شدت رهنمود مترقی و پیشرویی است به شرطی که تجربیات نسل قبلی استخراج شود و به نسل جوان منتقل شود که این عزیزان اشتباهات ما را تکرار نکنند. یک جمله‌ای در مدیریت هست که می‌گوید «یکی از سرمایه‌های مهم کشورها اشتباهات مدیران است» یعنی چه؟ یعنی اینکه وقتی یک مدیری یک کار خوب انجام می‌دهد فوری روابط عمومی را خبر می‌کند تا این کار را به طرق مختلف نشان دهد ولی وقتی اشتباه می‌کنند همه را صدا می‌کنند تا این اشتباه را مخفی کنند و چون مخفی می‌‌کنند این اشتباه چندین مرتبه تکرار می‌شود. راه حل آن هم این است که مدیران قدیمی را پیدا کنند و اشتباهاتش را استخراج کنند و به مدیران جوان منتقل کنند. با این روش تجربیات را به نسل جدید منتقل می‌کنیم و توسعه سرعت می‌گیرد وگرنه با منزوی کردن این تجربیات اتفاقی نمی‌افتد و جوان‌ها همان اشتباهات را تکرار می‌کنند.
منبع: فارس

لطفا کد زیر را وارد نمایید

آرم شورای عالی انقلاب فرهنگی

اطلاعات تماس

تهران، خیابان طالقانی، شماره 436

کدپستی: 1591814313
(+9821) 66976601 - 7