تاریخچه جنگ بیولوژی به سه دوره زمانی تفکیک شده است (کاروس، 2017):
دوره اول: دوره پیش از تاریخ تا 1900
علی رغم ادعاهای زیادی که درباره وجود جنگ های بیولوژیکی در این دوره وجود دارد، وقوع چنین جنگهایی در این دوره نادر بوده است. در واقع تا میانه قرن نوزدهم درک عمومی از علت بیماری محدود و اشتباه بود و عموماً بیماری ها را به دلایل فوق طبیعی نسبت می داند و برای مثال، رومیان از کلمه veneficium در اشاره به هر دو کلمه «مسمومیت» و «تمرین جادوگری» استفاده می کردند (کافمن، 1932). همچنین در این دوره، تشخیصهای پزشکی نیز ضعیف بود و پزشکان قادر به تشخیص دقیق بیماری هایی با علایم مشابه نبودند. نخستین بار، در سال 1837 بود که یک پزشکی امریکایی تفاوت میان شبه حصبه و حصبه را نشان داد (الن، 1947) و در اواخر قرن نوزدهم بود که پزشکان توانستند به تفاوت شبه حصبه و مالاریا پی ببرند (کیونا، 2004). این دوره به چهار بخش قابل تقسیم است:
الف) جنگ بیولوژیکی در دوره پیش از تاریخ
به لحاظ ابزار و تکنیک مورد استفاده در دوره پیش از تاریخ، باستان شناسان معتقدند که جوامع قبیله ای بدوی و چادرنشین از سموم برای ماهیگیری، شکار و یا نبرد استفاده می کردند. آنها این سموم را از حیوانات یا گیاهان بدست می آوردند و تیرها را با آن آلوده می کردند. برای مثال، قبیله ملانزین
[1] که امروزه به نام وانواتو
[2] شناخته می شوند، تیرهای خود را به مواد موجود در لانه خرچنگ ها آغشته می کردند که به کلوستریدیوم تتانی
[3] که عامل بیماری کزاز است، آلوده می شد. در مثالی دیگر، افراد قبیله سکاها در دوره یونان کلاسیک، از تکنیک های دقیق تری برای ساخت تیرهای سم آلودی که عموماً حاوی برخی عوامل بیماری زا بود، استفاده می کردند. آنها نوع خاصی از مارهای
[4] جوان را کشته و می گذاشتند تا خشک شود و خون انسان را نیز می گرفتند و درون یک ظرف کوچک می ریختند تا تجزیه شود. سپس هر دو را ترکیب کرده و نوک تیر را با آن آغشته می کردند (کاروس، 2017).
تیرهای آلوده به بیماری کزاز قبیله ملانزین به عنوان اولین نمونههای جنگافزار بایولوژیکی
ب) جنگ بیولوژیکی از 500 قبل از میلاد تا 1000 میلادی
برخی نویسندگان معتقدند که در دوره باستان، جنگ بیولوژیکی عمومیت زیادی داشته است؛ در مقابل برخی رویکرد شکاکانه نسبت به این موضوع دارند و معتقدند که اغلب حوادثی که ادعا شده رخ داده، هرگز تحقق نیافته است و مدرکی بر این ادعاها وجود ندارد. اما در این دوره مردم از شیوع عمدی بیماری ها هراس داشتند. برای مثال، برخی از آتنیها در ابتدا، هرچند به غلط، فکر می کردند که اسپارت ها آب آنها را سمی کرده اند و همین امر باعث شیوع طاعون 430 پیش از میلاد در آتن در طول جنگ پلوپونز
[5] بوده است (کاروس، 2017). یا در نمونه دیگری، در 300 پیش از میلاد نیز مطرح شده که یونانیان در آن سال ها چاه های آب شرب دشمنان خود را با اجساد حیوانات آلوده به بیماری آلوده می کردند (اشنایدر، 2003).
شیوع طاعون در آتن طی جنگ پلونزی (430 قبل از میلاد مسیح)
برخی نویسندگان معتقدند که در دوره باستان، جنگ بیولوژیکی عمومیت زیادی داشته است؛ در مقابل برخی رویکرد شکاکانه نسبت به این موضوع دارند و معتقدند که اغلب حوادثی که ادعا شده رخ داده، هرگز تحقق نیافته است
ج) جنگ بیولوژیکی از 1000 تا 1750 میلادی (قرون وسطی تا اوایل دوره مدرن)
در دوره قرون وسطی تا اوایل دوره مدرن، شواهد و مدارک دال بر جنگ بیولوژیکی اندک است. در این دوره، محتمل ترین نمونه جنگ بیولوژیکی در سال 1346 درطول حمله مغول به شهر کافا واقع در کریمه اتفاق افتاد که بر اساس شرح آن توسط گابریل موسی
[6]، مغول ها شهر کافا را در سال 1345 محاصره کردند، اما در سال 1346 با شیوع طاعون (باکتری یرسینیا پستیس
[7] عامل آن است) در میان سپاه، آنها مجبور به عقب نشینی شدند و برخی از بازماندگان با رفتن از کافا، این بیماری را با خود به شهرهای دیگر منتقل کردند. اما روشن نیست که آیا مغول ها عامدانه این کار را کرده اند و آیا شناخت تجربی از چگونگی شیوع باکتری یرسینیا پستیس که عامل طاعون است، داشتند یا خیر؟ (کاروس، 2017؛ فریشکنکت، 2003؛ داندو، 2009).
گسترش طاعون توسط سپاه مغول در جنگ کافا (1346 میلادی)
محتمل ترین نمونه جنگ بیولوژیکی در سال 1346 درطول حمله مغول به شهر کافا واقع در کریمه اتفاق افتاد که بر اساس شرح آن توسط گابریل موسی
[6]، مغول ها شهر کافا را در سال 1345 محاصره کردند
د) جنگ بیولوژیکی از 1750 تا 1900 میلادی (دوره مدرن متأخر)
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، برخی منابع به گسترش عامدانه عوامل بیولوژیکی در این دوره تأکید دارند. در دهه 1670 آنتونیو فیلیپس فان لیوونهوک
[8]، وجود میکروارگانیسم ها را کشف کرد، اما در دهه 1860 و 1870 با تحقیقات پاستور و رابرت کخ بود که ثابت شد که میکروارگانیسم ها می توانند باعث بیماری در انسان و حیوان شوند. در این مقطع، اثبات نظریه میکروبی
[9] زیربنای علمی برای استفاده از عوامل بیولوژیکی به عنوان سلاح را به دست داد. اما هیچ یک از موارد جنگ بیولوژیکی تا 1900 بر اساس شناخت علمی از بیماری عفونی نبود (کروئیف، 1996). یکی از نمونههای جنگ بیولوژیکی در این دوره، جنگ بیولوژیکی انگلیس ها علیه بومیان آمریکا درسال 1763 بود که در این سال، کنفدراسیون قبایل بومی امریکا، «شورش پونتیاک
[10]» راه انداختند.
آلوده کردن سرخپوستان توسط انگلستان از طریق اهدای پتوهای آغشته به آبله (1763 میلادی)
در دهه 1860 و 1870 با تحقیقات پاستور و رابرت کخ بود که ثابت شد که میکروارگانیسم ها می توانند باعث بیماری در انسان و حیوان شوند.
سرخپوستان امریکا از نتایج جنگ فرانسه و سرخپوستان که کنترل کانادا را به انگلیسها واگذار کرد و منجر به سلطه انگلیسی ها بر منطقه دریاچه های بزرگ
[11] شد، ناراضی بودند و لذا حملاتی را به مرزهای شمالی مستعمرات آمریکایی انگلیسی ها راه انداختند. از 22 ژوئن تا 20 آگوست این سال، دلاوری ها
[12]، قلعه فورت پیت
[13] را، که استحکامات انگلیسی ها در بخش جدید پیتسبرگ
[14] بود، محاصره کرد و در 24 ژوئن گروهی از دلاوری ها، با رهبران قلعه شرط بندی کردند که اگر ببازند، پُست خودشان را ترک کنند. در پایان شرط بندی، انگلیسی ها، غذا و وسایلی را به رؤسای بومیان که در حال رفتن بودند، دادند که در میان این هدایا، پتوها و دستمالی بود که از بیمارستان آبله درون قلعه برداشته شده بود و به امید شیوع بیماری آبله به محاصره کنندگان (بومیان امریکا) دادند. در برخی منابع نوشته شده که پس از این واقعه، تعداد زیادی از بومیان کشته شدند و محاصره قلعه شکسته شد (رانلت، 2000).
دوره دوم: 1900 تا 1945 (فعالیت های خرابکارانه)
دوره دوم، سال های 1900 تا 1945 است که در این دوره، دولت ها برنامه های جنگ بیولوژیکی خود را تنظیم کردند، سلاح های بیولوژیکی در جنگ جهانی اول و دوم استفاده شد و بازیگران غیردولتی نیز به سمت استفاده از عوامل بیولوژیکی رفتند. جنگ های بیولوژیکی در این دوره به شکل فراگیر مورد توجه بازیگران دولتی و غیردولتی قرار گرفت (کاروس، 2017). علاوه بر این، در این دوره تلاش های اولیه ای برای کنترل کردن جنگ بیولوژیکی در «پروتکل 1925 ژنو» صورت گرفت که اساساً تولید و استفاده از جنگ بیولوژیکی را ممنوع کردند (ساتپاتی، 2003).
پروتکل ژنو در ممنوعیت استفاده از سلاحهای شیمایی و بایولوژیک (مصوب 17 ژوئن 1925)
تلاش های اولیه برای کنترل کردن جنگ بیولوژیکی در «پروتکل 1925 ژنو» صورت گرفت که اساساً تولید و استفاده از جنگ بیولوژیکی را ممنوع کردند
الف) برنامه های جنگ بیولوژیکی دولت ها
در جنگ جهانی اول، دولت آلمان نخستین کارزار سازمان یافته دولتی را برای جنگ بیولوژیکی به راه انداخت. در این زمان، آلمان ها فعالیت های خرابکارانه بیولوژیکی را شروع کردند و چندین پاتوژن
[15] حیوانی اسب و گاو به ویژه آنتراسیس
[16] (عامل سیاه زخم) و سودوموناس مالی
[17] (عاملی که سبب مشمشه
[18]، نوعی بیماری مشترک میان انسان و دام به ویژه اسب، است) تولید کردند تا در زمان جنگ روی اسب های نیروهای دشمن اثر بگذارد (کاروس، 2017). همچنین از همین عوامل استفاده شد تا گوسفندان رومانیایی را قبل از صادرات به روسیه آلوده کنند و تلاش هایی برای گسترش وبا در ایتالیا و طاعون در سنت پترزبورگ روسیه توسط آنها صورت گرفت (مؤسسه بین المللی تحقیقات صلح استکهلم، 1971).
در طول جنگ جهانی اول، آلمان به دفعات از جنگافزارهای بایولوژیک استفاده کرد (1918-1914)
در فاصله دو جنگ نیز فرانسه، مجارستان، ایتالیا، ژاپن، لهستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق برنامه های مربوط به جنگ بیولوژیکی خود را راه اندازی کردند. اما درطول جنگ جهانی دوم، نخستین بار ژاپن از سلاح های بیولوژیکی در سطح وسیعی استفاده کرد و هواپیماهای ژاپنی کک های آلوده را در قسمت هایی از چین رها کردند که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از قربانیان غیرنظامی شد (کاروس، 2017؛ فریشکنکت، 2003). ژاپن برنامه های جنگ بیولوژیک را از سال های 1932 آغاز کرد و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت و میکروارگانیسم های مورد توجه آنها شامل باسیلوس آنتراسیس، کلاستریدیوم پرفرنژنس، نایسریا مننژیتیدیس، ویبرکلر، گونه های شیگلا و یرسینیا پستیس بود (ایتزن و تاکافوجی، 1997). این نظر وجود دارد که بیش از 10 هزار زندانی درنتیجه ایجاد عفونت های آزمایشگاهی بر روی آنها در طول برنامه جنگ بیولوژیکی ژاپن کشته شدند.
همچنین در کانادا در سال 1937 فردریک بنتینگ، برنده نوبل در سال 1923، کانادا را به تنظیم برنامه جنگ بیولوژیکی ترغیب کرد و هرچند تلاش او با مخالفت های جدی روبرو شد، اما تحقیقات اکتشافی در این زمینه تا میانه 1940 در دست اقدام بود. در طول جنگ کانادایی ها عوامل جنگی بیولوژیکی زیادی مانند پاتوژن های مسئول سیاه زخم و ... را بررسی کردند و کارهای آنها بخشی از برنامه بریتانیا و امریکا بود (برایدن، 1989).
استفاده از بیماری سیاه زخم به عنوان ابزار جنگی توسط کانادا (1940 میلادی)
در فرانسه نیز بین دو جنگ جهانی برنامه ای تنظیم شد که هم بخش های تهاجمی و هم بخش های تدافعی بود. فرانسه تلاش می کرد تا تهدیدات بالقوه را بشناسد و به همین دلیل، روی فناوری ها و فنون انتشار تحقیق کرد و حتی در آزمایشی، میکروارگانیسم هایی را در متروی پاریس پخش کرد تا میزان پراکندگی آنها را بررسی کند. همچنین فرانسه در موضوعات دیگری مانند بررسی برخی سموم یا پخش بیماری های حیوانی مطالعاتی را انجام داد و در نهایت چند ماه قبل از جنگ جهانی دوم، انواع مختلفی از سلاح های بیولوژیکی را مورد بررسی و آزمایش قرار دارد و دنبال این بود تا دستگاه هایی را برای انتشار ویروس هایی بوجود آورد که روی اسب های دشمن اثرگذار باشد (کاروس، 2017).
در شوروری سابق نیز نخستین آزمایشگاه تحقیقات جنگ بیولوژیکی خود را در سال 1925 به راه انداخت و ابتدا روی آنتراسیس B (عامل بیماری سیاه زخم) و بوتولیسم C (بیماری فلج کننده) مطالعاتی را انجام دادند تا ببینند آیا امکان استفاده از آنها در جنگ بیولوژیکی وجود دارد یا خیر.
استفاده اتحاد جماهیر شوروی از بیماری تیفوس به عنوان جنگافزار (1928)
انگلستان در سال 1940 برنامه جنگ بیولوژیکی خود را تنظیم کرد. آنها حجم زیادی از خوراک دام را به سیاه زخم آغشته کردند و هدف موردنظر آنها، گله های گاوهای آلمانی ها بود
نتایج این تحقیقات منجر به ارائه یک برنامه تهاجمی سازمان یافته جنگ بیولوژیکی در سال 1928 شد. این کشور، چند عامل بیماری زا مانند آنتراسیس B، بوتولیسم C، فرانسیسلا تولارنسیس
[19] (تب خرگوش) و پستیس
[20] (عامل بیماری طاعون) را به عنوان عوامل جنگ بیولوژیکی مورد بررسی قرار داد. درواقع برنامه شوروی حیوانات را هدف قرار می داد تا در زمان جنگ روی حرکت اسب ها اثر بگذارد. ویروس های مربوط به پا و دهان و عوامل زئونوز
[21] (بیماری مشترک میان انسان و دام) نیز مورد بررسی قرار گرفت. ازجمله نمونه های تأئید شده استفاده شوروری از سلاح های بیولوژیکی، آلوده کردن آلمان ها در اسلاوتا (شهری در اکراین) با ریکتزیا پرووازکی
[22] (عاملی بیماری تیفوس) از طریق شپش های آلوده بود (کاروس، 2017).
همچنین انگلستان در سال 1940 برنامه جنگ بیولوژیکی خود را تنظیم کرد. آنها حجم زیادی از خوراک دام را به سیاه زخم آغشته کردند و هدف موردنظر آنها، گله های گاوهای آلمانی ها بود. آنها این برنامه را برای زمانی طراحی کردند که اگر آلمانها به جنگ بیولوژیکی متوسل شوند، آنها نیز این برنامه را عملیاتی کنند. علاوه بر این، انگلستان آنتراسیس B، بوسلا سوئیس
[23]، بروسلا آبورتوس
[24] و فرانسیسلا تولارنسیس (تب خرگوش) را مورد توجه قرار داده بود (کارتر و پیرسون، 1999).
آزمایشگاه جنگ بایولوژیک ارتش ایالات متحده (دهه 1940)
امریکا نیز برنامه جنگ بیولوژیکی خود را درسال 1942 ارائه داد. تحقیقات آنها نشان داد که امکان انتقال عوامل بیماری زای خاص از طریق قطرات بسیار ریز آب در هوا وجود دارد. همچنین آنها حداقل 18 عامل بیولوژیکی مختلف را مطالعه کردند که برخی از آنها حیوانات و برخی دیگر محصولات زراعی را هدف قرار داده بودند. امریکا تا پایان جنگ نتوانست از جنگ بیولوژیکی استفاده کند، اما مطالعات زیادی را با همکاری انگلستان و کانادا انجام داد و پایه های علمی جنگ بیولوژیکی خود را برای طول جنگ سرد محکم کرد (کاروس، 2017).
ب) برنامه های جنگ بیولوژیکی غیردولتی
در این دوره، علاوه بر دولت ها، برخی جنایتکاران و تروریست ها نیز تلاش کردند تا پاتوژن هایی را برای استفاده به عنوان سلاح به کار بگیرند. نمونه هایی از چنین اقداماتی را می توان در فرانسه، آلمان، هند، ژاپن و امریکا مشاهده کرد. برای مثال در 1916 یکی از ساکنین نیویورک تلاش کرد تا فامیل همسر خود را با آلوده کردن آنها با عوامل بیماری زا بکشد که موفق به این کار نشد و نهایت پدر همسر خود را با آرسنیک به قتل رساند (کاروس، 2017).
دوره سوم: 1945 تاکنون (تلفات وسیع)
دوره سوم از سال 1945 به بعد است که بر پیشرفت های صورت گرفته در دوره جنگ سرد، اعم از تشریح برنامه های جنگ بیولوژیکی دولت ها به ویژه امریکا و شوروی سابق و استفاده از عوامل بیولوژیکی توسط دولتها، تروریست ها و جنایتکاران تمرکز دارد (کاروس، 2017). همچنین در این دوره، کنوانسیون سلاح های بیولوژیکی و سمی 1972 مطرح شد.
الف) برنامه های جنگ بیولوژیکی دولت ها
در این دوره سرمایه گذاری عظیمی توسط امریکا و شوروی سابق در علم و فناوری جنگ بیولوژیکی صورت گرفت و به جای تکنیک های فعالیت های خرابکارانه، تکنیک هایی برای ایجاد تلفات وسیع بوجود آمد. بر اساس منابع موجود، در فاصله 1945 تا 2015، کمتر از 20 کشور برنامه های سازمان یافته ای برای توسعه جنگ بیولوژیکی دارند یا در حال تلاش برای تنظیم آن هستند. این برنامه ها از نظر اندازه و پیچیدگی متفاوت هستند و در وسیع ترین برنامه (توسط اتحاد جماهیر شوروی سازمان دهی شده) 60 هزار دانشمند، مهندس، تکنسین و پرسنل دیگر مشغول بوده اند. برخی از برنامه ها با استفاده از تکنیک های ابتدایی مانند آلوده کردن آب و غذا (اسرائیل در 1948، رودزیا در دهه 1970، افریقای جنوبی در دهه 1980) است. اما کشورهایی مانند امریکا و شوروی سابق، قابلیت های عملیاتی خود را برای انتشار عوامل بیولوژیکی در سطح مناطق وسیعی با استفاده از سیستم های پیشرفته توسعه داده اند (کاروس، 2017).
برنامه جنگ بیولوژیکی اسرائیل پیش از 1948 آغاز شد و در این سال، عوامل بیولوژیکی مانند آلوده کردن منابع آب در برابر انگلیسی ها و اعراب به کار گرفته شد. پس از آن، اسرائیل برنامه جنگ بیولوژیکی خود را با کمک وزارت دفاع خود تدوین کرد و پژوهش های بیولوژیکی وسیعی را انجام داده و انتظار می رود که قابلیت های جنگ بیولوژیکی بالایی را بدست آورده باشد (کوهن، 2001).
شوروی سابق نیز برنامه جنگ بیولوژیکی خود را در طول جنگ سرد عملی کرد. این کشور با پیشرفت هایی که در حوزه زیست شناسی بوجود آمد، قابلیت های خود را افزایش داد و بزرگترین و پیچیده ترین برنامه جنگ بیولوژیکی خود را سازمان دهی کرد و مطالعات زیادی روی عوامل بیولوژیکی با هدف حیوانات و محصولات زراعی، مانند ارگانیسم هایی که گندم، چاودار و برنج را آلوده می کند و یا ویروس های بی شماری که روی حیوانات اهلی اثر می گذارند، انجام داد. در طول دهه 1970 و 1980 نیز شوروی سابق اقدامات زیادی را انجام داد و پس از فروپاشی شوروی در 1991 نیز این اقدامات بیشتر شد. در این دوره، پژوهش های مختلفی با رویکرد تهاجمی و تدافعی انجام شد و برخی کارها به تقویت عوامل بیولوژیکی پیشین اختصاص یافت و برخی مطالعات نیز به دنبال بررسی عوامل بیماری زای در حال ظهور و ایجاد عوامل بیولوژیکی جدید بودند. در روسیه، بیوپریپارت
[25] به منظور توسعه پاتوژن های تقویت شده مقاوم در برابر آنتی بیوتیک ها سازمان دهی شد. همچنین این کشور برخی بیماری های عفونی نوظهور مانند ویروس ابولا و ماربورگ
[26] را مورد مطالعه قرار داد تا از آنها به عنوان عامل جنگ بیولوژیکی استفاده کند و در نهایت ویروس ماربورگ را به این منظور انتخاب کرد. علاوه بر این، شوروی سابق در تلاش بود تا عوامل بیولوژیکی را که اجزای ژنتیکی را از پاتوژنهای مختلفی می گیرد تا ارگانیسمی با خصوصیت منحصربه فرد بوجود آورد، توسعه دهد. در سال 1992 بوریس یلتسین، رئیس جمهوری روسیه، اعتراف کرد که این کشور، برخلاف تعهدات کنوانسیون جنگ بیولوژیکی، یک برنامه جنگ بیولوژیکی را انجام داده بود و تعهد داد که آن را خاتمه دهد، اما در سال 1994 از اعترافاتی که کرده بود، عقب نشینی کرد. پس از آن، لزوم شفاف بودن برنامه های جنگ بیولوژیکی مطرح شد. برای مثال، در سال 2005، وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد که امریکا بر اساس تمامی شواهد موجود حدس می زند که روسیه همچنان برنامه تهاجمی جنگ بیولوژیکی خود را برخلاف کنوانسسیون سلاح های بیولوژیکی و سمی ادامه می دهد (کاروس، 2017). در سال 2012 نیز پوتین بحث توسعه «سیستم های تسلیحاتی مبتنی بر اصول جدید» را مطرح کرد که سلاح ژنتیکی بخشی از آن بود (وبگاه فارن پالسی، 2012).
تحقیقات ایالات متحده روی جنگ افزارهای بایولوژیک در حوزه کشاورزی و دامی (دهه 1950)
نمونه ای از جنگ بیولوژیکی که گفته شده توسط امریکا انجام شده، می توان به جنگ کره (1950-1953) اشاره کرد که در طول این جنگ، اتحاد جماهیر شوروی، چین و کره شمالی، امریکا را به استفاده از عوامل جنگ بیولوژیکی علیه کره شمالی متهم کردند.
در امریکا نیز ابتدا دانشمندان جنگ بیولوژیکی روی عامل قطرات بسیار ریز آب در هوا تمرکز کردند و درنهایت به توانایی انتشار عوامل بیولوژیکی مهلک در سطح مناطق وسیعی دست یافتند. اما در طول دهه 1950 روی توسعه مهمات ضد محصولات گیاهی
[27] تمرکز داشت که هدف آن، کشاورزی شوروی سابق و چین بود. همچنین ارتش آمریکا به عوامل بیولوژیکی و سیستم های پخش آن برای آلوده کردن برنج، گندم و چاودار دست یافت (کربی، 1997) و سلاح های بیولوژیکی مختلفی مانند باسیلوس آنتراسیس عامل بیماری سیاه زخم، فرانسیلا تولارنسیس باکتری عامل تب خرگوش، بروسلا عامل تب مالت، باکتری کوکسیلا بورنتی عامل تب کیو، ویروس عامل آنسفالیت اسب ونزوئلایی، سم بتولینیوم عامل بوتولیسم و عامل بیماری آنتروتوکسین
B استافیلوکوکی تولید کرده و حملاتی را انجام داده است.
نمونه ای از جنگ بیولوژیکی که گفته شده توسط امریکا انجام شده، می توان به جنگ کره (1950-1953) اشاره کرد که در طول این جنگ، اتحاد جماهیر شوروی، چین و کره شمالی، امریکا را به استفاده از عوامل جنگ بیولوژیکی علیه کره شمالی متهم کردند. در سال های بعد، امریکا اعتراف کرد که توانایی تولید چنین تسلیحاتی را دارد اما از آن استفاده نمی کند. در واقع امریکا برنامه جنگ بیولوژیکی خود را با تأسیس یک مرکز تولید جدید در ارکانزاس در طول جنگ کرده توسعه داد. همچنین امریکا برنامه تدافعی جدیدی را با هدف توسعه امکان اقدامات متقابل در برابر حملات بیولوژیکی در 1953 راه انداخت. در اواخر 1960 نیز ارتش امریکا انبار مهمات بیولوژیکی را توسعه داد (ایتزن و تاکافوجی، 1997).
همچنین در طول دهه 1970، سلاح های بیولوژیکی برای ترورهای مخفیانه و پنهانی مورد استفاده قرار گرفت. برای مثال، در سال 1978 یک فرد تبعیدی بلغاری در لندن با نام گئورگی مارکف در ایستگاه اتوبوس ایستاده بود که مردی از کنار او رد شد و سر چتر او که آغشته به مواد خاصی بود، به مارکف نزدیک کرد و پس از سه روز او کشته شد. این ترور بعدها با عنوان «قتل چتری» معروف شد و بعدها روشن شد که این ترور توسط سرویس اطلاعاتی بلغارستان انجام شده و شوروی سابق، تکنولوژی ارتکاب آن را به بلغارستان داده است (مؤسسه تحقیقات پزشکی ارتش ایالات متحده برای بیماریهای عفونی، 2001).
در اواخر دهه 1970 نیز ادعاهایی مطرح شد مبنی بر اینکه انتشار ذرات ریز آب به رنگ های مختلف در هوا توسط هواپیماها و هلی کوپترها، ممکن است نوعی حمله بیولوژیکی به ساکنین لائوس و کامبوج باشد، زیرا افرادی که در معرض این ذرات ریز رنگی در هوا قرار گرفتند، بیمار شدند و مردند. بعدها این حمله به عنوان «باران زرد» نام گرفته و همچنان ابهام در مورد آن وجود دارد و اختلاف نظر درباره آن حل نشده است (ایتزن و تاکافوجی، 1997).
نمونه دیگر، اپیدمی سیاه زخم در 1979 در میان شهروندان سوردلوفسک
[28] در روسیه است که اپیدمی تنها در میان افرادی رخ داد که نزدیک تأسیسات میکروبیولوژیکی ارتش شوروی در این شهر زندگی می کردند یا در آنجا مشغول به کار بودند. بسیاری از احشام نیز تا فاصله 50 کیلومتری این مرکز به خاطر سیاه زخم تلف شدند (مسلسون و دیگران، 1994). به دنبال این اتفاق، سازمانهای اطلاعاتی اروپا و امریکا اعلام مظنون شدند که این تأسیسات پژوهش های مربوط به جنگ بیولوژیکی را انجام می دهد. پس از این حادثه، اتحاد جماهیر شوروی تحقیق روی سلاح های بیولوژیکی خود را به مراکز دوردستی در سیبری انتقال داد. برنامه های جنگ بیولوژیکی شوروی سابق تا سال 1995 فعال بود.
در جنگ عراق با ایران، عراق از جنگ افزارهای شیمیایی را ضد ایران و ضد کردهای عراق در حلبچه به کار برد
در عراق نیز مشاهدات بدست آمده از جنگ هشت ساله ایران و عراق و جنگ اول خلیج فارس مؤید وجود تسلیحات بیولوژیکی و برنامه جنگ بیولوژیکی در این کشور است. در جنگ عراق با ایران، عراق از جنگ افزارهای شیمیایی را ضد ایران و ضد کردهای عراق در حلبچه به کار برد (ایتزن و تاکافوجی، 1997).. پس از آن، در جنگ جریان جنگ خلیج فارس، امریکا و کشورهای عضو ائتلاف، از ابزارهای محافظت کننده و مصون سازی سربازان در مقابل خطرات سلاح های بیولوژیکی احتمالی استفاده کردند. در اواخر جنگ خلیج فارس در 1999 نیز نمایندگان دولت عراق به نمایندگان سازمان ملل اعلام کردند که عراق تحقیقات گسترده ای را برای استفاده از سلاح هایی از باسیلوس آنتراسیس، کلاستریدیوم و پرفرنژنس و توکسین های بوتولینوم در سلمان پک، الحکم و جاهای دیگر داشته است (کادل، 1997).
ب) برنامه های جنگ بیولوژیکی غیردولتی
پس از جنگ جهانی دوم علاوه بر دولت ها، جنایتکاران و تروریست ها نیز به استفاده از سلاح های بیولوژیکی توجه داشتند. برای مثال، در سال 1984 رؤسای فرقه راجنیش
[29] تصمیم گرفتند که با سرکوب مشارکت رأی دهندگان، دولت را بدست گیرند. آنها غذاها را در رستوران های شهر دلس
[30] با سالمونلا تیفی موریوم
[31] آلوده کردند که باعث بیماری حداقل 751 نفر از مردم شد (کاروس، 1984). نمونه دیگر، کشف مقادیر زیادی از توکسین بوتولینوم درآزمایشگاهی در یک خانه امن از فراکسیون ارتش سرح درپاریس بود که هنوز استفاده نشده بود (کادل، 1997). همچنین در سال 1995، فرقه اوم شینریکیو
[32] با گاز سارین به شبکه مترو حمله کرد و پس از تحقیقات، شواهدی از وجود یک برنامه جنگ بیولوژیکی پیدا شد و این فرقه متهم شد که پیش از آن نیز برای حملات بیولوژیکی با استفاده از آنتراکس و توکسین بوتولینوم سه بار تلاش ناموفق در این کشور داشته است (کادل، 1997). در سال 2014 نیز گزارشاتی مبنی بر استفاده از گاز کلر توسط دانش در عراق و سوریه منتشر شد (واشنگتن پست، 2014).
انتظار می رود که با پیشرفتهای فناوری های جدید در علوم بیولوژیکی، عوامل جنگ بیولوژیکی پیشرفته ای ظهور کند که منجر به تحول انقلابی و تغییر پارادایمیکال در جنگ های بیولوژیکی آینده شود.
جنگ های بیولوژیکی آینده
درباره روندهای آینده جنگ های بیولوژیکی برخی بر این عقیده هستند که با پیشرفت های مداوم در علوم بیولوژیکی و جهانی شدن مهارت ها و فناوری بیولوژیکی و دسترس پذیری بیشتر فناوری های توانمندساز، استفاده از سلاح های ییولوژیکی بیشتر می شود و تعداد بازیگران بیشتری درگیر این برنامه ها شوند. در مقابل، برخی معتقدند که توسعه و استفاده از سلاح های بیولوژیکی بسیار دشوار است و به لحاظ اخلاقی و سیاسی نیز مورد پذیرش جامعه جهانی نیست (کاروس، 2017). همچنین انتظار می رود که با پیشرفتهای فناوری های جدید در علوم بیولوژیکی، عوامل جنگ بیولوژیکی پیشرفته ای ظهور کند که منجر به تحول انقلابی و تغییر پارادایمیکال در جنگ های بیولوژیکی آینده شود. عوامل بیولوژیکی آینده، می تواند برای سیستم های بیولوژیکی خاص انسانی در سطح مولکولی مهندسی شوند (کومار و دیگران، 2011).
بررسی رویکردهای مختلف درباره منشأ طبیعی یا ساختگی ویروس کرونا
با شیوع ویروس کرونا در اغلب کشورهای جهان، رویکردهای مختلفی در ارتباط با ساختگی بودن و انتشار عامدانه یا تصادفی آن و یا منشأ حیوانی داشتن این ویروس مطرح شده است. اما همچنان دلیل علمی و آزمایشگاهی قابل اثبات وجود ندارد ولی نگاه بازدارنده و پیگیرانه و مراقبتی اقتضای می کنم، فرضیه جنگ بیولوژیک را جدی بگیریم.
برخی ویروس کرونا را یک جنگ بیولوژیکی می دانند که توسط آمریکا به دلایل اقتصادی و به طور خاص، تضعیف و نابودی اقتصادی کشور چین به راه افتاده است.
الف) فرضیات مربوط به ساختگی بودن ویروس کرونا
فرضیه 1) ویروس کرونا؛ سلاح بیولوژیک امریکا علیه اقتصاد چین
برخی ویروس کرونا را یک جنگ بیولوژیکی می دانند که توسط آمریکا به دلایل اقتصادی و به طور خاص، تضعیف و نابودی اقتصادی کشور چین به راه افتاده است. این احتمال به ویژه پس از گفتگوی ویلبور راس، وزیر بازرگانی امریکا در شبکه تلویزیونی فاکس نیوز در ارتباط با شیوع کرونا در چین و تسهیل روند بازگشت مشاغل به ایالات متحده قوت گرفت. همچنین چند هفته پیش از انتشار نخستین اخبار در مورد شیوع کرونا، جیمز استافریدیرز، فرمانده سابق نیروهای امریکایی مستقر در اروپا، در یادداشتی در نشریه فارین پالیسی مطرح کرد که «در دنیای امروز، سلاح های بیولوژیکی وجود دارند که می تواند تا یک پنجم جمعیت جهان را به کام مرگ بکشاند «چنین ادعایی از سوی چنین مقامی، نیز تردیدها در این زمینه را بیشتر کرده است
[33].
در روسیه، سیاستمداران و دانشمندان علوم زیستی معتقدند که ویروس کرونا سلاح بیولوژیکی امریکاست که از دل آزمایشگاه های آنها سربرآورده تا جایگاه اقتصادی خود را در جهان حفظ کند. ولادیمیر ژیرینفسکی، نایب رئیس دومای روسیه، آمریکا را عامل اصلی انتشار ویروس کرونا دانسته و در سخنرانی خود توضیح داده که آمریکا مقصر است و از نظر اقتصادی، آمریکایی ها هراس دارند که نتوانند بر چین غلبه کنند و یا حداقل همسطح آنان باشند. دیمیتری نوویک، معاون اول رئیس کمیته بین الملل پارلمان روسیه، نیز به دست داشتن آمریکا در آنچه در چین در حال وقوع است، اشاره کرده و مطرح می کند که امریکا در ساخت سلاح های بیولوژیکی فعال است، «ضمن اینکه طرف های زیادی در آن ذی نغع هستند که این ویروس ها آزمایش شوند و ببینند چه خواهد شد
[34]».
فرضیه کووید-19 به عنوان سلاح بایولوژیک امریکا علیه چین
در روسیه، سیاستمداران و دانشمندان علوم زیستی معتقدند که ویروس کرونا سلاح بیولوژیکی امریکاست که از دل آزمایشگاه های آنها سربرآورده تا جایگاه اقتصادی خود را در جهان حفظ کند.
همچنین ایگور نیکولین، دانشمند و زیست شناسی روسی که سابقه فعالیت در کمیته سلاح بیولوژیک روسیه را دارد، نیز مطرح کرده که چینی ها از هزاران سال قبل از حیوانات مختلف تغذیه می کردند و چرا چنین بیماری هایی به تازگی بوجود آمده و احتمالاً این ویروس ساختگی و یک طرح و درواقع سلاح بیولوژیک امریکاست
[35] که از آزمایشگاه های بیولوژیک امریکایی اطراف چین منتشر شده است
[36].
در ونزوئلا نیز رئیس جمهور این کشور، نیکلاس مادورو، بر اساس نظریه توطئه، به احتمال تعمدی بودن انتشار ویروس کرونا اشاره کرده و در سخنرانی ملی خود با اشاره به تحلیل ها و روندهای بین المللی، توضیح میدهد که ویروس کرونا ممکن است با هدف جنگ بیولوژیکی علیه چین و اقتصاد این کشور منتشر شده باشد
[37].
همچنین برخی رسانه های عربی نیز به احتمال بیولوژیکی بودن این ویروس اشاره کرده اند. برای مثال، عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه اینترنت رأی الیوم، آمریکا را عامل انتشار کرونا دانسته و آن را به عنوان یک جنگ بیولوژیکی خوانده است که آمریکا به دنبال شکست تجاری از چین، برای انتقام از چین و نابودی اقتصادی این کشور ساخته است. همچنین وی، انگلیس را شریک امریکا دانسته و توضیح می دهد که انگلیس در همه جنگ های عراق و سوریه شریک بوده و اگر جنگ بیولوژیک در میان باشد، انگلیس در این جنگ شریک است
[38].
در امریکا با «پروژه ژنوم ایرانیان» در دانشگاه استنفورد، ژنوم ایرانی ها در اختیار این دانشگاه قرار دارد و «25 هزار ژن ایرانی در اختیار امریکا و رژیم صهیونیستی» است
فرضیه 2) سلاح های نژادی و هدف گیری ملت های خاص از جمله ایران بر مبنای DNA
فرضیه دیگر این است که انتشار ویروس کرونا به مثابه یک «سلاح ژنتیکی» در یک جنگ بیولوژیکی علیه ملت های خاصی از جمله ملت ایران است. سلاح های ژنتیکی روی ژنوم ملت ها، نژادها، جمعیت ها یا گروه های خاص اثر می گذارند و متناسب با اهداف آن می تواند نتایج مختلفی از معلولیت های جسمی یا ذهنی گرفته تا مرگ و نابودی جمعیت خاص مورد نظر داشته باشد (خوبدل، 1379). موضوع مطالعه ژنوم انسان نخستین بار در «پروژه ژنوم انسان» مطرح شد که یک برنامه علمی تحقیقاتی بود که از 1999 شروع شد و تا 2003 به اتمام رسید و هدف آن، کشف ژن های تمامی انسان ها و تجزیه و تحلیل ساختار DNA انسان و استفاده از آن در بررسی های بیولوژیکی و پزشکی بود (بنی هاشمی، 2009). همچنین در امریکا با «پروژه ژنوم ایرانیان» در دانشگاه استنفورد، ژنوم ایرانی ها در اختیار این دانشگاه قرار دارد و «25 هزار ژن ایرانی در اختیار امریکا و رژیم صهیونیستی» است (کرمی، 1398) که نتایج آن از جمله کشف ضعف و قوت این ژنها در بخش نظامی و سیستم های امنیتی استفاده می شود. در گروه تحقیقاتی دانشگاه استنفورد پردیس ثابتی دختر پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک شاه و پروفسور رستم مرتبط با رژیم صهیونیستی حضور دارند. بر این اساس فرضیه جدی وجود دارد که هدف گیری های خاصی در خصوص نسل ایرانی در تولید کوید 19 مورد نظر بوده که بصورت ناخواسته این ویروس به بیش از 170 کشور جهان توسعه پیدا کرده و از جمله کشور مهاجم را بصورت گسترده تحت الشعاع قرار داده است. در عین حال هنوز شواهد علمی قابل اعتماد وجود ندارد و صرفا بر مبنای فرضیات طرح موضوع می شود.
در گروه تحقیقاتی دانشگاه استنفورد پردیس ثابتی دختر پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک شاه و پروفسور رستم مرتبط با رژیم صهیونیستی حضور دارند.
فعالان شبکه های اجتماعی چین معتقدند که احتمالاً در جریان مسابقات ارتش های جهان در اواخر 2019، ویروس کرونا از طریق آمریکایی هایی که به چین آمدند، وارد این کشور شده است
فرضیه 3) انتقال ویروس کرونا از آمریکا به چین
کشور چین تاکنون به طور مستقیم درباره احتمال جنگ بیولوژیک بودن ویروس کرونا اظهار نظر قاطعی نکرده، اما تردیدهایی در این کشور وجود دارد که مخصوصا پس از گزارش شبکه تلویزیونی آساهی ژاپن قوت گرفته است. بر اساس این گزارش، مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری ها در آمریکا به تازگی اعلام کرده که تردید دارد که بیش از 10 هزار بیماری که بر اثر آنفولانزا در این کشور فوت کرده اند، درواقع مبتلا به ویروس دیگری (احتمالاً کرونا) بوده اند
[39]. لذا در این کشور، برخی شبکه های اجتماعی و مقامات خواستار بررسی احتمال فراگیری ویروس کرونا از طرف آمریکا به کشور چین شده اند. فعالان شبکه های اجتماعی چین معتقدند که احتمالاً در جریان مسابقات ارتش های جهان در اواخر 2019، ویروس کرونا از طریق آمریکایی هایی که به چین آمدند، وارد این کشور شده است
[40].
یکی از افسران سابق اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به نام دنی شوهام، که متخصص جنگ افزارهای بیولوژیک است معقتد است ویروس کرونا یک سلاح بیولوژیکی است که تصادفی یا تعمدی از تأسیسات تحقیقاتی استان هوبئی انتشار یافته است.
فرضیه 4) انتشار عمدی یا تصادفی ویروس کرونا از آزمایشگاهی در چین
این فرضیه بر اساس ادعای یکی از افسران سابق اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به نام دنی شوهام، متخصص جنگ افزارهای بیولوژیک است. وی معقتد است که ویروس کرونا یک سلاح بیولوژیکی است که تصادفی یا تعمدی از تأسیسات تحقیقاتی استان هوبئی انتشار یافته است. در ووهان چین، انستیتو ویروس شناسی این شهر و همچنین وجود آزمایشگاه های تحقیقاتی بیولوژیکی در این شهر این فرضیه را مورد توجه گروهی از افراد قرار داده است. هر چند چین این ادعا را رد کرده و افرادی مانند استانیسلاس ریانترا، تحلیلگر اندونزیایی تروریسم با رد این ادعا توضیح می دهد که اگر این ویروس در آزمایشگاه تولید شده باشد، ابتدا باید کارکنان آن آزمایشگاه مبتلا شوند و همچنین اگر چین این ویروس را تولید کرده باشد، منطقی نیست که در کشور خود آن را به صورت فراگیر منتشر نماید
[41].
ب) ویروس کرونا به عنوان پدیده ای طبیعی با ریشه حیوانی
در مقابل، برخی با رد نظریه توطئه بر این باورند که این ویروس کاملاً منشأ حیوانی دارد و احتمال جنگ بیولوژیکی بودن آن توسط امریکا را رد کرده اند. برای مثال، نشریه پزشکی لنست و متخصصانی از دانشگاه کالیفرنیا یا بنیاد ملی بیماری های عفونی در واشنگتن توضیح می د هند که این ویروس مانند مورد سارس و مرس، ریشه در حیوان دارد و از حیوان به انسان سرایت کرده و پدیده ای طبیعی است
[42].
سیاستهای مراقبتی فرضیه شیوع کرونا به عنوان جنگ زیستی
صرف نظر از بحث امکان یا عدم امکان اثبات ماهیت جنگ بایولوژیک شیوع بیماری کووید ـ 19، تجربههای تاریخی اثبات شده و درنظر گرفتن واقعیت فقدان التزام به اصول اخلاقی، الهی و انسانی از سوی کشورهای استعمارگر و سلطهگر و بیتفاوتی آنها در قبال جان انسانها (خواه شهروندان خود یا شهروندان سایر جوامع)، عقل سلیم بر پیشبینی تمهیدات لازم برای مقابله با جنگهای بایولوژیک حکم میکند. لذا، توجه به سیاستهای مراقبتی زیر در پیشگیری و به حداقل رساندن نفوذ این نوع جنگافزارها و مقابله با آن برای پیشگیری از دستیابی به اهداف عملیاتی در این نوع جنگها موضوعیت مییابد.
سیاست 1: بازنگری و بازتعریف مفهوم «جنگافزار» و «میدان جنگ» بر اساس ماهیت سلاحهای در حال ظهور
شیوع قابلیتهایی مانند افزایش تعداد و کیفیت حسگرها (در هر دو حوزه نظامی و مدنی) که به صحت عملکرد هدفگیری و همچنین دشواری پنهان سازی افراد، ماشینها و ابزارآلات در نبردهای نظامی میشود و همانطور که افراد بیشتر و بیشتر ابزارهای الکترونیک را استفاده میکنند، توانایی پیگیری فرد توسط امضای الکترونیک و ردپای الکترونیک سادهتر میشود، لزوم بازتعریف جنگافزار و مفهوم میدان جنگ را پیش میکشد. مشابهاً، با پائین آمدن هزینه شناسایی دی.ان.ای افراد، ردیابی فردی از طریق استفاده از دی.ان.ای نیز ممکن میشود. ما همچنین شاهد توسعه کیفی ابزارهای جنگی محیطی هستیم که انسان را برای گسترش بیماریها از طریق حشرات یا سازههای هیبریدی حشره – ماشین قادر میسازد. بنابراین، محصولات کشاورزی و دامداری نیز میتواند مورد نابودی قرار گیرد یا به عنوان ابزارهایی برای ناتوان کردن یا کشتار جمعی انسانها مورد استفاده قرار گیرد.
سیاست 2: تقویت آمادگی مدنی از طریق آموزش رسمی
در حالی که آموزش آمادگی نظامی، تمهیدی برای وضعیت خاص جنگی در نظام آموزشی ایران پیشبینی شده است، در کنار آن، آموزش آمادگی مدنی به معنای قابلیت شهروندان در تشخیص وضعیتهای امنیتی، مراقبت از خود و همنوعان در این شرایط، پیشگیری از بروز یا وخامت آن و به طور کلی هر نوع دانش و اطلاعاتی که ضریب موفقیت دشمن در نبردهای بایولوژیک را افزایش میدهد، ضرورت دارد. در عین حال، چنین آموزشی بایستی با پرهیز از ایجاد هراس عمومی و تشدید تخیل اجتماعی به شیوههایی واقعبینانه و مبتنی بر اصول شناختی و آموزشی متناسب با سن افراد باشد.
سیاست 3: تقویت شفافیت در رویههای بهداشتی و سلامت غذایی کشور
یکی از موانع اصلی در مدیریت افکار عمومی و شایعات در ایران، فقدان شفافیت لازم در حوزه سیاستهای غذایی و بهداشتی است. به عنوان مثال، پس از سالها جدال بیپایان در خصوص سرطانزایی محصولات تراریخته یا بحث بر سر دلایل افزایش آمار بیماران سرطانی در ایران، همچنان قانونی در زمینه لزوم تفکیک محصولات تراریخته در فرایند توزیع تعریف نشده است. کمتوجهی به چنین امور خطیری یکی از عوامل توسعه بیاعتمادی مردم به حاکمیت و تشدید این تصور است که حاکمیت نسبت به سلامت عمومی بیتفاوت است یا به دلایل منفعتطلبانه، واقعیتهای هراسناک را از شهروندان مخفی نگاه میدارد. بدیهی است در چنین شرایطی، تشخیص واقعیت از شایعه حتی برای متخصصان و محققان ساده نیست و در صورت تشخیص، امکان مجابسازی افکار عمومی برای اغلب محققان و متخصصان صدیق و بی غرض، مقدور نخواهد بود.
توسعه و نهادینگی بیاعتمادی بین مردم و حاکمیت، زمینه را برای نفوذ دشمن در هدایت افکار عمومی در شرایط نفوذ از طریق جنگافزارهای بایولوژیک افزایش میدهد. در چنین شرایطی، ممکن است مردم اعتماد به دشمن را نسبت به اعتماد به حاکمیتی که از نظر ایشان پنهانکار و غیرشفاف است ترجیح دهند.
سیاست 4: پیشگیری از کپیبرداری سهلانگارانه یا سوداگرانه محتوای شبهه علمی، خصوصاً در حوزه زیستفناوری
در حالی که سنت «ایران ساخت» «مشابه خارجی»، امروزه به یک ارزش عمومی در حوزه تولید علم، فناوری و کالا و خدمات در ایران تبدیل شده است، بایستی دانست که بسیاری از مسیرهای به ظاهر علمی و تحقیقاتی، در عمل ریلگذاری دشمن برای نابودگری از طریق کنترل تولید زیستفناوری در کشورهای آماج است. بخش اعظم این قبیل اقدامات از سوی فرصتطلبانی دنبال میشود که عمدتاً خود را به عنوان مخترع یا کارآفرین به افکار عمومی معرفی میکنند. تقویت محیط قانونی و تعریف فرایندهای استاندارد تائید و نظارت تا حد بالایی میتواند مخاطره موجود را کاهش دهد.
فایل pdf این گزارش را از دانلود کنید
خامنهای، حضرت آیتالله سید علی. (1399). سخنرانی سال نو. سوم فروردین 1399 برخط در: http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=45225
Allen, P. (1947). Etiological Theory in America Prior to the Civil War.
Journal of the History of Medicine and Allied Sciences II, 4: 489–520.
Bryden, J. (989).
Deadly Allies: Canada’s Secret War, 1937–1947. Toronto: McClelland & Stewart.
Carter, G. B. & Pearson, G. S. (1999). British Biological Warfare and Biological Defence, 1925–45.
Geissler and Moon: 168–189.
Carus, W. S. (2000). The Rajneeshees (1984).In J. B. Tucker,
Toxic Terror: Assessing Terrorist Use of Chemical and Biological Weapons, Cambridge: MIT Press.
Carus, W. S. (2017).
A Short History of Biological Warfare: From Pre-History to the 21st Century. National Defense University Press, Washington, D.C.
Caudle, L. C. (1997). The biological warfare threat. In F. R. Sidell & et al (eds), Medical Aspects of
Chemical and Biological Warfare. Washington, DC: Office of the Surgeon General, Borden Institute, Walter Reed
Army Medical Center.
Cohen, A. (2001). Israel and Chemical/Biological Weapons: History, Deterrence, and Arms Control. The Nonproliferation Review- Fall and Winter: 27-53.
Cunha, B. A. (2004).Osler on Typhoid Fever: Differentiating Typhoid from Typhus and Malaria.
Infectious Disease Clinics of North America, 18 (1): 111–125.
DaSilva, E. J. (1999). Biological warfare, bioterrorism, biodefence and the biological and toxin weapons convention.
EJB Electronic Journal of Biotechnology, 2 (3): 99-129.
Eitzen, E. M. & Takafuji, E.T. (1997). Historical overview of biological warfare. In F. R. Sidell & et al (eds), Medical Aspects of Chemical and Biological Warfare. Washington, DC: Office of the Surgeon General, Borden Institute, Walter Reed Army Medical Center.
Foreign policy (2012). Genetic weapons, you say?. Retrieved from:
https://foreignpolicy.com/2012/03/27/genetic-weapons-you-say/
Frischknecht, F. (2003). The History of Biological Warfare: Human experimentation, modern nightmares and lone madmenin the twentieth century.
Science & Society, Special Issue.
Kaufman, D. B. (1932). Poisons and Poisoning among the Romans.
Classical Philology, 27 (2): 156–167.
Kirby, R. (1997). Evolving Role of Biological Weapons.
Army Chemical Review, PB 3-07-02: 22–26.
Kruif, P. (1996).
Microbe Hunters. San Diego: Harcourt Brace.
Kumar, A. & et al (2011). Review Paper: Biological Warfare, Bioterrorism and Biodefence.
J Indian Acad Forensic Med, 33 (1).
Meselson, M. (1994). The Sverdlovsk anthrax outbreak of 1979. Science, 266: 1202–1208.
Ranlet, P. (2000). The British, the Indians, and Smallpox: What Actually Happened at Fort Pitt in 1763?.
Pennsylvania History, 67 (3): 427–441.
Satpathy, G. C. (2003).
Biological Weapons and Terrorism. Gyan Publishing House.
Snyder, J. W. (2003). Role of the Hospital-Based Microbiology Laboratory in Preparation for and Response to a Bioterrorism Event
. J Clin Microbiol, 41 (1): 1-4.
Stockholm International Peace Research Institute (SIPRI) (1971). The Problem of Chemical and Biological Warfare. The Rise of CB Weapons. New York: Humanities Press.
The Washington post (2014). Jihadists launched chemical assault. Retrieved from: https://www.pressreader.com/usa/the-washington-post/20141024/281505044481749
US Army Medical Research Institute for Infectious Diseases (2001). Medical Management of Biological Casualties Handbook. 4th ed. Frederick, MD: Fort Detrick.