حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا با بیان این که سکولاریزاسیون پنهان در جهان اسلام و ایران در حال شکل گیری است، گفت: به عبارت دیگر دین سکولار در حال پیشرفت است.
پیش اجلاسیه کرسی نظریه پردازی عرفی شدن با رویکرد اسلامی، به همت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با همکاری معاونت پژوهشی مرکز مدیریت حوزه های علمیه و انجمن مطالعات اجتماعی در سالن همایش های دبیر خانه انجمن های علمی حوزه برگزار شد.
براساس این گزارش، کرسی نظریه پردازی عرفی شدن با رویکرد اسلامی با ارائه حجت الاسلام حسین بستان عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و نقادی حجج اسلام و المسلمین حمید پارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و شمس الله مریجی رییس دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد.
همچنین حجت الاسلام والمسلمین نجف لک زایی رییس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و حجت الاسلام حسن خیری رییس انجمن مطالعات اجتماعی حوزه علمیه و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی داوران این پیش اجلاسیه کرسی نظریه پردازی بودند.
در آغاز این نشست حجت الاسلام حسین بستان به بیان نظرات خود پراخت و اظهار کرد: نظریه عرفی شدن با رویکرد اجتهادی تجربی، محصول پژوهشی است که بیش از 5 سال گذشته آغاز شده و سال 96 چاپ شده است؛ برای ارائه این بحث تلاش می کنم برخی محورهای مهم را مطرح کنم و به دلیل این که غرض شناسایی جنبه نظریه بوده است بیشتر بر همین هدف متمرکز می شوم و از مباحث جزئی فاصله می گیرم.
این بحث داری دو جنبه اصلی، روشی و محتوایی است؛ روشی یعنی این که نظریه ساختن با چه روشی انجام شده است بنابراین باید وارد بحث روش شناسی شد همچنین جنبه محتوایی از موضوعات جامعه شناسی دین به شمار می رود و تحت عنوان سکولاریزاسیون باید توضیح داده شود.
بحث روشی با وجود اهمیتی که دارد، شامل موضوع نشست نیست اما برای روشن شدن بحث باید به این موضوع نیز وارد شوم؛ قمست اول در زمینه رویکردهای علمی صورت گرفته که ذیل روش شناسی است به عبارت دیگر بررسی می شود چه نگاهی به حوزه علم دین داریم که شامل فلسفی، علمی و اجتهاد تجربی می شود و اجتهادی تجربی در این بحث مفروض گرفته شده است.
از نظر برخی، مبانی این رویکرد این است که دین را در کنار عقل و تجربه می شناسیم و در ساختن فرضیه ها مفروض گرفته شده است؛ مفروض در علم دینی بیشتر تأکیدش بر وجوه مایز میان این رویکرد و سایر رویکرد ها است که شامل مبانی، تبیین ها و تفصیل های ارائه شده در علوم اجتماعی است و می تواند وجه تمایز میان این علم دینی و علوم متعارف در دانشگاه باشد.
در بخش روش ادعا و اسراری برای وجود تکنیک های متمایز نداریم زیرا تا به امروز مباحث علمی دینی در زمینه عرف پشرفت نکرده اند؛ مبنای دیگر این است که میان دو سطح تجربی و فرا تجربی تفکیک می شود که در اولی، روش تجربی مفروض گرفته می شود که به نوعی وجه جمع میان مباحث علمی دینی صورت می گیرد؛ در صورتی که سطح تجربی است و تجربه را مبنا قرار دهیم، منافاتی با استفاده از روش های دیگر ندارد.
نکته مهم دیگر این است که، زمانی گفته می شود نظریه، تلقی ما از نظریه چیست؟ بحث نظریه از مباحث پرکاربرد و با کاربردهای مختلف است چه نظریه در سطح عام، چه نظریه با قید علمی یا نظریه در علوم اجتماعی؛ تلقی ما از نظریه عبارت است از مجموعه ای از مفاهیم که ارتباط میان این مفاهیم توضیح داده می شود و باید دارای ویژگی های منسجم، تبیین کننده علی، غایی دار، درجه ای از انتزاع، ناظر به واقعیت تجربی، قابل سنجش، قابلیت پیش بینی کنندگی و ایجاد کننده مبنا برای مداخله باشد.
دو راهبرد اصلی در نظریه سازی وجود دارد نخستین راهبرد، قیاسی، استنباطی یا منطقی است و طبعا راهبرد تلفیقی نیز آن را تلفیق می کند که راهبرد مفروض در این بحث ترکیبی است و در آغاز با جنبه استقرایی شروع می شود زیرا داده های خود را از متون دینی استخراج می کند و نهایتا به قیاسی نیز می رسد تا بتوان فرضیه هایی که در این مدل قرار دارند را در واقعیت بازگو کرد.
نخستین مرحله نظریه سازی مسأله شناسی است و در مرحله دوم نیز گردآوری داده ها شامل استخراج گزاره ها از متون دینی و گزاره پردازی است و در این مرحله باید از گزاره هایی که در علم مفید هستند استفاده شود؛ مرحله آخر نیز نظریه سازی است که شامل دو بخش می شود.
نخستین بخش مرحله نظریه سازی، ساخت مدل نظریه است که به آن انتزاعی گفته شده، زیرا مدل کلی است و ناظر به مسأله خاصی نیست به عبارت دیگر این مدل، مدل عامی است که در هر زمانی یا هر جامعه ای قابل انطباق است به دلیل این که از متون کلی دینی استخراج شده که پس از استخراج این مدل بر واقعیت مورد نظر که ظرف زمانی و مکانی خاصی است باید منطبق شود.
نکته دیگر این است که در چه صورت می توان گفت نظریه تولید شده، نظریه اسلامی است یا خیر؟؛ ما ادعایی نداریم که این نظریه صد درصد نظر اسلام است که در موارد دیگر نیز مشابه آن وجود دارد به عنوان مثال برداشتی که فقیه دارد برداشت خودش است و با تلاشی که انجام می دهد برداشت خود را مطرح می کند و نمی توان گفت صد در صد نظر خداوند است که در بحث ما نیز نظریه ای را می سازیم نه این که کشف می کنیم بنابراین خلاقیت نیز در این مورد اهمیت پیدا می کند و به صورت کلی مقدمه نظریه های علوم اجتماعی، خلاقیت است و من نیز منکر نیستم خلاقیت در ساخت این نظریه دخالت ندارد.
در برخی نظریه سازی هایی که انجام شده می توان گفت طیفی خلاقیت در نظریات شان پررنگ تر از این نظریه است؛ زیرا استقرایی که در این جا انجام شده را انجام نداده اند و تمامی آیات و روایات مرتبط با موضوع را بررسی نکرده اند در نتیجه خلاقیت خودش را بیشتر نشان می دهد اما در روش مفروض ما به دلیل این جنبه جست و جو و ارتباط با متن حفظ شده و تلاش شده از متن فاصله گرفته نشود و شاید جنبه خلاقیت کمتر باشد.
تعریف عرفی شدن
با بیان این مقدمات وارد اصل بحث می شوم؛ تعریف عرفی شدن به صورت مفصل در کتاب مطرح شده که در این جا نباید دغدغه اصلی باشد و در بحث نظریه مدخلیتی ندارد زیرا بسیار پر ابهام است و به سختی می توان تعاریفی برای آن مطرح کرد به عنوان مثال آیا عرفی شدن اشاره دارد به وضعیتی که برای دین به وجود می آید یعنی دین افول می کند، خصوصی می شود یا تاثیر گذاری آن کم می شود که این تعریف نگاه سلبی دارد در مقابل جنبه ای ایجابی بیان کرده اند و گفته اند عرفی شدن یعنی این که نگاه شما نگاه دنیوی شود به عبارتی دیگر کاری به دین نداشتن و براساس عقلانیت همه چیز را دیدن است.
چنانچه گفته شد مرحله سوم نظریه سازی استخراج گزاره ها است که در این مرحله جست و جوی وسیعی در متون روایات و قرآن صورت گرفت و حتی متنی که احتمال می رفت مربوط به بحث ما باشد بررسی شد، گرچه از نظر روش های کیفی باید مطرح شود به چه منابعی رجوع کرده ایم یا این که به چه دلیل به این تعداد منبع رجوع شده است؛ در بخش مبانی نیز هستی شناسی و دین شناختی و در بخشی عوامل موثر در عرفی شدن استخراج شده اند.
براساس تحلیل در گزاره ها و مبانی استخراج شده، 71 عامل برای عرفی شدن بیان شده است که مدلی به نام مدل نظریه انتزاعی به دست آمد، عوامل فردی و اجتماعی تأثیر متقابلی دارند که در بستر اقبال دنیا رخ می دهد در نتیجه می توان به عواملی همانند سست ایمانی، ضعف مبانی اخلاقی و دیگر موارد گزاره هایی که موجب دید دنیایی می شود اشاره کرد.
نکته مهم دیگری که باید توضیح داده شود این است که با توجه به وجود ابهامات در تعریف نظریه امکان دارد برخی نپذیرند این مبحث نظریه است بلکه جمع بندی صرف از آیات و روایات است؛ در بحث روش، موردی که بر آن تأکید می شد تعیین عامل مسلط است زیرا نظریه پرداز بر عامل های اساسی دست گذاشته و آن را تبدیل به نظریه می کند مانند نظریه تضاد که از سوی مارکس بیان شده، یک عامل را برجسته کرده است.
برای به دست آوردن عامل مسلط چندین مرحله را باید گذراند و صرفا گردآوری چند عامل نمی تواند نظریه باشد؛ نخستین مرحله تأمل نظری است و سپس تلاش شده از طریق الهام گرفتن از متون دینی سرنخ هایی به دست آورده شود و مرحله آخر نیز استفاده از شواهد تاریخی است که با استفاده از روش های بیان شده پنج عامل استخراج شده و از میان آنها می توان به عرفی شدن بر پایه رفاه طلبی و لذت گرایی جنسی اشاره کرد.
این عامل های مطرح شده یا با معیارهای درونی و فطری به دست آمده اند یعنی همان گونه که فطرت انسان دین گرایی و کمال خواهی است به این موضوع رسیدیم که لذت گرایی جنسی و رفاه طلبی را می توان به عنوان عامل درونی دانست یا در برخی موارد عامل بیرونی داشته است که می توان به کارهایی که آتا ترک در ترکیه انجام داده است را به عنوان عامل بیرونی معرفی کرد؛ مرحله دیگر تعیین الگو است که باید بررسی شود آیا دو عامل کلیدی گسترش رفاه طلبی و لذت گرایی جنسی آیا بر اساس جامعه ایرانی در نظر گرفته شده یعنی بر جامعه ایرانی تطبیق داده شده است یا خیر؟.
عوامل عرفی شدن
ماحصل این کار باید در مقابل نظریه های موجود حرفی داشته باشد در نتیجه از حیث مبانی مقایسه ای با نظریه های جامعه شناسان غربی صورت گرفته است که البته نظریه عرفی شدن، غربی است و نظریه بومی در این زمینه وجود ندارد؛ تفاوت های تمام نظریه ها در نظر همچنین تعارض عقل و دین در این نظریه ها مفروض گرفته شده است؛ آیا عرفی شدن امری محتوم است یا می توان با آن مقابله کرد؟ آیا عرفی شدن پدیده تاریخی است یا فراتاریخی؟ بسیاری عقیده دارند عرفی شدن مربوط به عصر جدید است که در کتاب مورد نظر به این بحث نیز پرداخته شده است و به صورت کلی عرفی شدن مربوط به عصر جدید نیست بلکه در گذشته نیز بوده و نمونه های فراوانی برای افول دین می توان پیدا کرد.
عامل اصلی را برخی عقلانی شدن می دانند و برخی رشد علمی و برخی دیگر نظام سرمایه داری همچنین تکثر گرایی از مواردی است که در بحث عوامل مطرح می شود؛ تخصصی شدن نهادها، نوسازی و توسعه، زوال و همبستگی اجتماعی، رفاه و امنیت و ثروت از عوامل عرفی شدن به شمار می روند؛ مولفه های بیان شده در این نظریه تمامی عوامل را پوشش می دهد زیرا یک نظریه باید بتواند سایر نظریه ها را نیز پوشش دهد.
بخشی از عوامل در جامعه ایران کنار گذاشته شده است زیرا در جامعه ایران داده های کافی وجود ندارد بلکه بررسی عوامل نیازمند فرآیندی است که باید نشان دهد از شصت سال گذشته چه مواردی رخ داده اما در این زمینه اطلاعات کافی وجود ندارد بنابراین فردی نمی تواند بگوید جامعه ایران در حال عرفی شدن است یا خیر زیرا در برخی موارد دین داری قوی می شود و در برخی موارد خیر، که از میان عوامل شناسایی شده، 46 مورد باقی مانده و این مجموعه، مدل تجربی شده است.
آخرین نکته این است که این نظریه چه فایده ای دارد؟ با توجه به توضیحات بیان شده یک بخش مربوط به بحث روشی است که موضع اصلی نیست اما اگر این روش مقبول شود می تواند در کارهای مختلف مورد استفاده قرار گیرد؛ از نظر محتوایی ویژگی های شش گانه ای برای نظریه مطرح و تلاش شده تبیین علی در این نظریه رعایت شود تا بتواند بیان کند به چه دلیل جامعه به سمت عرفی شدن حرکت می کند؛ این نظریه آزمون پذیر است و ذهنی نیست و می تواند فرضیه های آن اصلاح شود و قابلیت پیش بینی کردن نیز دارد و می تواند مبنایی برای مداخله همچنین برنامه هایی برای سیاست گذاران ایجاد کند.
انتقادات استاد پارسانیا
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین پارسانیا به نقد نظریه عرفی شدن با رویکرد اسلامی پرداخت و گفت: عوامل مسلطی که بیان شد، در کدام قسمت از کتاب قرار دارد؟ زیرا این بخش در نظریه بسیار مهم است و باید مشخص شود؛ نظریه عرفی شدن با رویکرد اجتهاد تجربی کار جدیدی است.
نکته اول در زمینه استفاده از واژه عرفی شدن برای ترجمه سکولاریزاسیون است که برخی افراد دیگر نیز چنین کاری انجام داده اند اما نخستین فردی که چنین کاری انجام داده است را نمی شناسم؛ در حالی که به کار بردن این معنی برای سکولاریزاسیون دچار مشکل است و می توان گفت این معنی زیبا نیست.
ایده جدایی دین از سیاست، دنیوی شدن و دنیوی گرایی از معانی سکولار است که شاید بیش از 20 معنی برای سکولاریزاسیون می توان پیدا کرد و حتی در کتاب ها لغت تقدس زدایی کردن و معانی دیگری نیز بیان شده است که دنیوی شدن بهترین معنی است و برخی از معادل ها همانند جدایی دین از سیاست پیامدهای سکولار به شمار می روند؛ به صورت کلی این که به چه دلیل این اثر به سرعت از میان معانی سکولاریزاسیون عرفی شدن را انتخاب کرده، را بیان نکرده است زیرا انتخاب معادل نوعی رسمیت بخشیدن به معادل است.
عرف، الزاما سکولاریزاسیون نیست زیرا حتی در حوزه علمیه عرف عقلانی از مبانی دینی نیز به شمار می رود که گفته می شود عرف باید بوی دینی نیز داشه باشد؛ آنچه که در مسیحیت رخ داده یعنی بیان شدن علم مدرن و عقل مدرن و تقابل میان عقل مدرن با دین پیامدهایی دارد؛ چنانچه گفته شد این مفهوم تخصصی است و باید فصلی به این موضوع تخصیص داده شود و بیان کنید که روح سکولاریزاسیون چیست.
نکته دیگر این است که بیان شد روش مورد استفاده، رویکرد اجتهادی تجربی است که این روش از دین برای نظریه پردازی استفاده کرده است و تأکید بر پذیرش دین در کنار عقل و تجربه به عنوان منبع معتبر، نیاز به تشریح و شفاف سخن گفتن در روش دارد زیرا رویکرد اجتهادی قوامش به دین است یا نقل، البته تلازمی میان مسأله وجود دارد اما می توان از کنار آن گذشت.
با این رویکرد اجتهادی که برای مدل کار علم دینی معرفی شد به نظر می رسد، در میدان بازی که کنت ایجاد کرده بازی می کنیم به عبارت دیگر چه کسی گفته باید رویکرد اجتهاد، تجربی داشته باشیم؟ یعنی تجربه غیر از علم باشد؛ تئوری و نظریه پردازی در سکورلاریزاسیون فراتر از این است که در نظریه صرفا تجربی جا گیرد بنابراین نیازمند است به فراتر از این موردی که بیان شده، بحث شود.
این نظریه باید علم و نظریه علمی را مقید کند به این که در قلمرو تجربی باشد و عقبه عقلی باید صحت و سقم خود را با حوزه تجربی پیدا کند و حتی کسانی که با ساینس درگیر شدند باز هم در میدانی که کنت ایجاد کرده بود بازی می کردند و معنای کنتی فلسفه را به کار می برند؛ در کنار عقل تجریدی نقل و دین نیز باید جا داشته باشد یعنی شما جایگاهی به نقل داده اید که می خواهد در فرآیند عرفی شدن، فعال باشد، مقید کردید که باید آزمون پذیر نیز باشد در حالی که در مراحل نظری سکولاریزاسیون لازم نیست.
از نظر تاریخی بحث های نظریه سکولاریزاسیون را بیان کرده اید که البته سکولاریزاسیون یک پدیده مدرن و در جهان مدرن است و وارد عرصه ای می شود که حتی نبوت را به صورت دنیایی معرفی می کند؛ در ایران و جهان اسلام نیز نوعی سکولاریزاسیون پنهان وجود دارد، یعنی دین سکولاریزاسیون در حال پیدایش است به عبارت دیگر عوامل جهانی سکولاریزاسیون با اقتدار عظیمی دارد به ما حمله می کند که بحثی در این زمینه باز نکرده اید.
بخش وسیعی که در زمینه سکولار می خواهیم بیان کنیم به تحلیل مبانی نظریه باز می گردد که تحلیل لخت عقلی محض است، یعنی تفکیک میان دو جهان و به داوری نشستن جای نقل نیست، البته نقل نیز به کمک عقل می آید و جاهایی که عقل سخنی برای گفتن دارد، نقل به عنوان شاهد می آید و مستقلا محل ارجاع نیست بلکه نقل ارشاد به سوی عقل است و باید به این تفکیک توجه شود و این معنا از عقلانیت، در علم جایگاهی ندارد.
پس از سخنان استاد پارسانیا، حجت الاسلام والمسلمین مریجی به بیان نظرات خود پرداخت و اظهار کرد: وارد شدن به چنین اصطلاحاتی که مطرح شد، الزاماتی دارد که اگر قرار است در حوزه دینی نظریه جدیدی بسازید، نه این که کشف کنید باید آن مباحث را بیاورید و تکلیف خود را روشن سازید؛ همچنین باید بیان شود فلسفه به کارگیری مباحث جدید در بحث عرفی شدن چه فایده ای دارد.
بحث رویکرد اجتهادی تجربی باید بهتر مطرح می شد و شاخصه ها را بهتر مطرح می کردید به عبارت دیگر مسأله را به درستی پرورش نداده اید و بیان نشده به چه دلیل این بحث مطرح شده است و حتی چه چالش علمی نویسنده را وارد این بحث کرده است.
از میان گزاره های انتخاب شده برخی توانمندی لازم را ندارند، برخی نوعی تقلیل گرایی است و برخی ایصال به مطلوب نمی شود؛ مبحث دیگر بحث تقابل عقل و دین است که گفته اید نمی خواهید تقابل داشته باشند اما در مقابل گفته شده عقل و دین تقابل دارند و بلکه عقل و نقل را مقابل هم قرار می دهند و در بسیاری موارد اگر نقل گفته شود بهتر است.
در ادبیات نظری بحث عرفی شدن را جهان شمول شدن فرض نکرده اید اما در میان بحث گفته اید که چنین است و باید مشخص شود کدام وارد است؛ گزاره ها بیشتر به دین گریزی توجه دارد تا عرفی شدن به عنوان مثال امام صادق(ع) می گوید از ایمان و دین خارج می شود نه این که دین را تقلیل می کند و این را چگونه در بحث عرفی شدن مطرح می کنید یا فقر را عامل دانسته اید در حالی که در دین، فقر به تنهایی باعث کفر و تضعیف دین نمی شود.
بحث مهمی که انتظار داشتم به آن پبردازید بحث خانواده است که بسیار کمرنگ است؛ در نظریه پردازی در مرحله نخست باید حدود، ثغور و مفهوم مسأله روشن شود؛ اما در این بحث مشخص نیست و پس از آن عوامل موثر را بحث کنید؛ عوامل پذیرنده تقلیل شده و حتی از معنای خودش خارج کرده اید بلکه در روایات باید روح حاکم بر روایات را نیز در نظر گرفت و در برداشت نیز نباید آن را فراموش کرد.
نکته آخر این است که رویکرد اجتهادی و تجربی شما تفصیل داده نشده البته مسیر خوبی رفته اید و اما مواد مسیر برای شما مهیا نمی کند که به نتیجه مطلوب خود برسید و این ابزاری که بیان شده برای مدل آوردن نیز مشکل است چه رسد به نظریه پردازی.
گفتنی است در پایان نیز حجت الاسلام بستان به سؤالات داوران و حاضران در نشست پاسخ داد.
منبع:خبرگزاری رسا