کد خبر: 4854| تاریخ انتشار: چهارشنبه ، ۲ مرداد سال ۱۳۹۸ | ساعت ۱۵:۲۳:۰ | تعداد بازدید: ۶۶۳۶

در این یادداشت که توسط حجت الاسلام و المسلمین دریابیگی انجام شده، به بررسی تاملات فرهنگی پرداخته شده است.
مدت فراوانی است که عمر خود را در حوزه فرهنگ سپری کرده ام. تنفس در نهادها و سازمان های فرهنگی و برخورد مستقیم با مردم هر دو مایه تفکر و تاملاتی در نگارنده شده است. از سویی ذهنم با سوال انس خاصی دارد دوست دارد سوال بسازد. از سوال بیش از جوابها لذت می برد نمی خواهد زود سوالات را از سر خود واکند و رهایی یابد وارشمیدس وار ندای  اورِکا، اورِکا» یعنی «یافتم، یافتم» سر دهد. به نظرم همین امر معیار خوبی است که فیلسوفی گری افراد را با آن می توان محک زد. اساسا علوم انسانی با سوال آغاز می شود سوالاتی که نه به شکل ریاضی است و نه تجربی که یافتن پاسخ نظم و نسق مشخص تری دارد. و به همین دلیل راه طولانی­تری را طی می­کند.
حال آن چه نگاشته می­شود  و امید آن که ادامه یابد حاصل تاملاتی است که گاه در پیاده روی به شکل مشایی­ها و گاه در احوال و اطوار دیگر ذهنم را مشغول ساخته است. امید دارم میوه آن مُل و شراب طهوری باشد که هشیاری بیفزاید.
میوه­های اندک مراکز فرهنگی و سازمان­های مرتبط با حوزه فرهنگ معضل امروز و دیروز نیست اگر به مجلات و مصاحبه­های قبل از انقلاب اسلامی هم با توجه به فضای فرهنگی آن دوره برگردیم توقع صاحبنظران بیش از آن چیزی است که رخ می­دهد. همگان دوست دارند ارتباطاشان و....در فضای فرهنگی بهتری شکل گیرد و کمترین آسیب را به ارمغان آرد. اما غالبا جهت اتهام متوجه عاملان فرهنگی و کارگزاران فرهنگ است. در فضای داخلی هم مدیران تنبلی کارکنان را هدف گرفته و کارگزاران لیاقت مدیران حوزه فرهنگ را، این امر اگر چه صحیح است اما قدری ما را از پاسخ دقیق دور می­سازد سوالی که باید پرسید این است که اگر مدیر لایق و کارگزارن با عرضه جمع گردند چه کنند؟
از دوستان که این سوال را پرسیده ام فارغ از اینکه چه پاسخ داده­اند در بیشترشان این حالت را دیده ام که مواجه شان با مسائل پیچیده چه میزان ساده است. با اینکه تحصیلات بالای دانشگاهی دارند اما به راحتی تمام مسائل را حل می­کنند. برایم یادوار حالت عوامانه ماست در تجویز دارو برای هر دردی
به نظرم آغاز پاسخ به جمیع دردهای فرهنگی از همین جا باید آغاز گردد. مقصودم ترک ساده انگاری در مواجه با مسایل جدی است. اگر مسائل جدی را بخواهیم بد پاسخ دهیم دقت شود مرادم پاسخ بد نیست همین می­شود که تاکنون رخ داده است.
متاسفانه خروجی دانشگاه­های ما در حوزه علوم انسانی متفکر دغدغه­مند نیست. شاگردان در محضر اساتیدی زانو می­زنند که گمان می­کنند حل تمام مشکلات را در انبانشان موجود دارند و هر چه از آنان بخواهند پاسخش حاضر است. جدیت در سوال برایشان تلخ است و آن را یک بیماری تلقی می­کنند.
نمی­خواهم مسائل صنفی را به میان بکشم اما همین تنزل دبیرخانه شورا به خم رنگرزی سندنگاری و گفتن اینکه ما نیروی محقق هیات علمی می­خواهیم چه کار یا این که نیروها بروند یک چیز زیاده نیرو انسانی یا غلبه مهندسان و رشته های دیگری که رشته هایی مثل فلسفه و..را غیر مرتبط با کار دبیرخانه شورا می­دانند  و..زاییده همین نگاه است. نگاهی منقطع و در نهایت بی ثمره!
در این مجال مختصر یکی از خطاهای نگرشی به حوزه فرهنگ را متذکر می­شوم که عدم توجه به این خطا منجر به بیراه رفتن و خطاهای روشی فراوان گردیده است. خطایی که به ­نظر می­رسد ذهن مدیریت خوانده­ها و مهندسان  که علاقه دارند موضوعات عالم خارج را مهار کنند و با مدل سازی از شر همه نظرها و نگرش­ها رهایی یابند، که البته گاه آن هم لازم است، بی توجه است.
مرادم غلبه نگاه پارسونزی است. من با قرائت علمی آن کاری ندارم زیرا متخصص این حوزه نیستم آن را به اهلش واگذار می کنم. آن چه مورد نقد می باشد تصویر کلیشه ای و رایج آن است.
تالکوت پارسونز (۱۹۰۲ تا ۱۹۷۹) جامعه‌شناس امریکایی، برای تشریح «نظام‌ها» در نظریات خود چهارگانه معروف «اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی» را مطرح نمود. این نظریه مانند هر نظریه دیگری می­تواند برخی گره­ها و مشکلات را بگشاید اما در بین مدیران ایرانی برخی گمان کردند همه موضوعات و مسائل بشری را می‌توان با استفاده از آن صورت‌بندی کرد. با گذر زمان، دامنه این تقسیم تا آنجا گسترش یافت که تبدیل به چارچوبی خلل‌ناپذیر برای تفکر بسیاری از اساتید و دانشجویان گردید گسترش بی‌حد و حصر باعث شده که تفکر خارج از این چارچوب برای عده ای ممکن نیست.
سوال این است که آیا پیوند ارگانیکی که میان فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اجتماع وجود دارد، با پافشاری بر این تقسیم‌بندی رنگ نمی‌بازد و از نظرها دور نمی‌ماند؟
در درون دبیرخانه شورا مبتنی بر این نگرش  بخش فرهنگ از بقیه خرده نظام­های اجتماع جدا شده و با تکه تکه کردن موضوعات اصلی و ریز موضوعات با توجه به اسناد بالادستی و بیانات رهبری و مشکلات روز، مسائل اصلی انتخاب می­شود و با رصد وضعیت آن و تامل برای حل آن در نهایت مصوبه قانونی نگاشته می­شد. (در صورت انجام کمال و تمام فرایند) اگر به دقت بیانات رهبری مطالعه شود این نگرش به فرهنگ خطاست. مقام معظم رهبری فرهنگ را به مانند هوا در همه جا حاضر می­دانند و جداسازی آن از حوزه­های دیگر را خطا، با این نگاه مسائل اقتصادی سیاسی و...جدا از مسائل فرهنگی نیست.
کوتاه سخن  اگر چه اینگونه تفکر قالبی در کوتاه‌مدت سختی‌های اندیشیدن را برای ما از میان ببرد؛ اما در دراز مدت ما را به‌سوی تنبلی فکری و راحت‌طلبی در مقام اندیشه سوق خواهد داد. از سویی توان حل مشکلات را از ما خواهد گرفت و به جای تغییر دارو ناتوانیمان را بر سر بیمار یا منشی ویا ..دیگران خالی خواهیم کرد. گاهی بد نیست با پیش‌فرض‌هایمان درگیر شویم و ببینیم چیزهایی که این‌چنین مسلّم می‌پنداریمشان، حقیقتاً تسهیل‌گر تفکر ما هستند یا دست ‌و پای اندیشه را می‌بندند؟ چه تقسیمی را می‌توان جایگزین تقسیم پارسونزی کرد؟ حتی اگر خود را ناچار به تقسیم مباحث ببینیم، طوری نگاه کنیم که پیوند ارگانیک مباحث حفظ گردد.
 

نظرات

محسن دریابیگی
۱۳۹۸/۵/۱۳ - ۱۲:۴۳

متن چهار صفحه بوده و گزیده شده

نام:
ایمیل:
* نظر:
  

لطفا کد زیر را وارد نمایید

آرم شورای عالی انقلاب فرهنگی

اطلاعات تماس

تهران، خیابان طالقانی، شماره 436

کدپستی: 1591814313
(+9821) 66976601 - 7