عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه در دورهای در غرب ساحت علم و دین را کاملاً از هم جدا دانستند، گفت: این در حالی است که چنین نگاهی به علم دوام نیاورد و امروز تعامل دین و علم و درهم تنیدگی این دو طرفداران زیادی در میان عالمان و اندیشمندان دارد.
حجتالاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، استاد حوزه و دانشگاه، در نشست علمی «جامعهشناسی دین و جامعهشناسی دینی» که از سوی بنیاد علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی برگزار شد، با بیان اینکه بیش از دو دهه است که بنده درس جامعهشناسی دین را تدریس میکنم و نوعاً به مدلها میپرداختیم، گفت: عمدتاً به اندیشه متفکران اسلامی پرداخته شد تا اینکه در دهه ۸۰ رسالههایی به صورت تطبیقی نوشته شد، از جمله اینکه یکی از افراد، جامعهشناسی دین را از منظر دورکیم و ابن سینا مقایسه کرد و رساله ایشان چاپ هم شد و ما به پرداختن به هر دو این کارها نیاز داریم یعنی از منظر قرآنی روایی به جامعهشناسی دینی بپردازیم و از این دو منبع الهام بگیریم ولی میتوانیم به صورت تطبیقی هم کار کنیم.
وی افزود: جریان حکمت مدنی در جهان اسلام که با فارابی آغاز شد، خودش یک دانش مدنی است؛ فارابی بیش از دیگران نظریه اجتماعی خود را با دین درهم تنیده است و مدینه فاضله و فاسقه، ضاله و جاهله او کاملاً با دین در هم آمیخته است یا ابن خلدون کاملاً با رویکرد دین وارد شده است که با رویکرد فلسفی تفاوت دارد و در فلسفه هم، حکمت مشاء و حکمت متعالیه نظریاتی دارند که ظرفیتهای جدیدی را برای دین بیان میکند.
پارسانیا با بیان اینکه از منظر برخی افراد به خصوص در غرب، جامعهشناسی تبیینگر حوادث طبیعی است ولی هرمنوتیزم، تفسیر است، گفت: به همین دلیل، استشراق که بخشی از انسانشناسی و مردمشناسی است به لحاظ سامانبخشی، در وزارت مستعمرات فرانسه قرار دارد نه وزارت علوم زیرا آن را علم محسوب نمیکنند؛ البته ممکن است آشنایی برخی مستشرقان با شرق باعث تحول در خود آنان هم شده باشد مانند کربن که رجل سیاسی در حوزه سفارت بود ولی دچار تحول شد.
وی افزود: یکی از مسائلی که بقیه فرهنگها از جمله فرهنگ اسلامی و ایرانی با آن مواجه شدند، روبرویی با مفاهیم مدرن بود البته فرهنگ ایرانی به خاطر عقبه معرفتی و علمی قوی تاریخی ابژه را در چارچوب ذهنی خود میشناخت و با آن ارتباط برقرار میکرد. در اینجا علم، لغتی است که به لحاظ هنجاری و معرفتی، منزلت دارد به همین دلیل دانشکده علوم انسانی در ایران تأسیس شد ولی اعراب از این نوع مباحث با عنوان انسانیات یاد کردند.
پارسانیا با بیان اینکه باید ببینیم نسبت جامعهشناسی با دین چیست؟ گفت: اگر جامعهشناسی را دانش(ساینس) با معنای کانتی قرن بیستم در نظر بگیریم، نسبت بین این دو نسبت سوژه و ابژه است؛ ابژه هویت معرفتی دارد ولی این هویت هرمنوتیکی است یعنی علم نیست. جامعهشناسی دین در اینجا آگاهی درجه دوم است ولی علم نیست بلکه فرهنگ و زبان است. البته در این نگاه جامعهشناسی ادبیات و روانشناسی ادبیات، علم است زیرا تجربهپذیر است ولی خود ادبیات و روانشناسی، علم نیست؛ کلام و فلسفه هم علم نیست زیرا کاملاً ذهنی است و نهایتاً جزء روشهای علم است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به رویکرد کلاسیک با بیان اینکه از نیمه دوم قرن بیستم سلسله مباحثی شکل گرفت که علم در این نگاه محدود باقی نماند، گفت: در گذشته علم، ریشه حسگرایانه و تجربی و صرفاً مادی و افراطگرایانه داشت ولی با تحولاتی که انجام شد، بسیاری از این مباحث مانند فلسفه، کلام، جامعهشناسی دین و ...، علم تلقی و معلوم شد که علم و دین در برابر هم نیستند و با هم تعامل دارند و این تعامل به صورتی کنترلشده خود را نشان داد.
پارسانیا با بیان اینکه در حیطه اسلامی، حکمت متعالیه ظرفیتهای جدیدی را در این عرصه باز کرد، اضافه کرد: همچنین جریان عرفانی جهانی اسلام هم در حوزه دین نظریه ویژه را داشته است و دارد؛ در دوره معاصر هم برخی از این جریانات فعال بوده و جهان متجدد و مدرن را ابژه کرده و به نقد مدرنیته پرداخته است.
نقد مدرنیته در غرب
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: البته در غرب هم اندیشمندانی داریم که در قرن ۲۰، مدرنیته را نقد کردند ولی در حوزه علوم اجتماعی وجود نداشت و شاید در دوره وبر با بحث قفس آهنین به این مسئله و مدل عقلانیت جهان اسلام پرداخت البته این جریانات وارد حوزه کلاسیک و مدرن نشدند.
پارسانیا بیان کرد: متفکرین مسلمان جامعهشناسی دین دارند ولی نظریات آنان با جامعهشناسی دین مدرن، تفاوت بنیادین دارند و این به روششناسی علوم اجتماعی در جهان اسلام بازگشت دارد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه جامعهشناسی دینی بحث جامعهشناسی و یک مکتب است و نه در ذیل جامعهشناسی، اظهار کرد: در ابتدای قرن ۲۰ «دینی» صفتی بود که به موصوف نمیچسبید زیرا علم وصف دینی و غیردینی نداشت، گرچه جامعهشناسی پدیدارشناختی و پراگماتیستی و ... وجود داشت ولی میگفتند آیا دین چنین حقی را دارد؟ امروز یک قدم جلو گذاشتهایم.
وی با بیان اینکه جامعهشناسی در قرن ۲۰ به عنوان یک رشته علمی و تقریباً توسط کانت مطرح شد و دورکیم آن را به صورت آکادمیک جا انداخت، گفت: نسبت میان دین و رشته جامعهشناسی در این منظر، فقط یک موضوع است یعنی دین یک موضوع جامعهشناسی است. از نگاه کانت، علم یک پدیده مدرن و معرفتی برای شناخت جهان است که بشر با کولهباری از تجربه آن را به دست آورده است.
استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: از منظر برخی فلاسفه غربی، دین دو کارکرد دارد؛ اول انسجام اجتماعی و دیگری تفسیر جهان و شناساندن جهان؛ بنابراین مرحله اول، مرحله تفکر و معرفت دینی است و آن را در این مرحله علم نمیدانند ولی در مرحله بعد آن را واجد نظم عقلانی میدانند.
منتقدان تحلیل غلط از دین
استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه برخی فلاسفه غربی هم گفتهاند دین برای مرحله کودکی بشر است و برای این مرحله خیلی خوب است، افزود: از دید این افراد، در جهان امروز اگر کسی بخواهد بر اساس دین زندگی را تحلیل کند، دارای تأخر تاریخی است و در مرحله بچگی باقی مانده است اما این تفکر در دوره کنونی منتقدان جدی در خود غرب هم دارد.
پارسانیا با بیان اینکه نسبت میان جامعهشناسی با دین نسبت دو حوزه معرفتی است یعنی یکی معرفتی است که علم است و دیگری معرفتی غیرعلمی است، ادامه داد: نسبت جامعهشناسی با دین نسبت علم با قلمرویی است که ساینس نیست بلکه معرفت از سنخ فرهنگ است و انسانها با اراده خود آن را میسازند البته آگاهی این حوزه قابل فهم آکادمیک هم هست ولی موضوع علم است؛ به این ترتیب نسبت جامعهشناسی با دین نسبت علم و موضوع است. از این منظر، فلسفه و تاریخ، مردمشناسی و انسانشناسی از بدو الی الخلق علم نیستند بلکه آگاهی به یک عرصه زیست و زندگی است و در این صورت موضوع علم جامعهشناسی است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه برخی در تعریف خود میگویند جامعهشناسی علمی است که به جوامع غربی میپردازد و مردمشناسی علمی است که به مردم غیر غربی میپردازد، اضافه کرد: کانت دانش را در برابر دین به کار برد یعنی دانش چون تجربهپذیر است، علم است ولی فلسفه و دین معرفتی تجربهناپذیر هستند لذا علم نیستند، این در حالی است که الان خبر از چنین تفکیکهایی عجیب و غریب است.
منبع:ایکنا