عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: جریانی کوشید با روش درست فقهی، سبک زندگی اسلامی اینجا و اکنون را در سطح اجتماعی بازخوانی و بازاندیشی کند ولی متأسفانه این نگاه در سطح بالا و سطوح عالی حوزه خیلی شبیه و مثال ندارد و این جریان همچنان در حوزههای ما در مظلومیت علمی به سر میبرد.
حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۰ فروردینماه در نشست علمی «اندیشه صدر️» به مناسبت چهل و سومین سالگرد شهادت شهید سیدمحمدباقر صدر سخنرانی کرد که مشروح سخنان وی را در ادامه میخوانید:
با پیدایش انقلاب اسلامی اتفاق خاصی در تاریخ شیعه رخ داده است زیرا در طول قرنها چنین امکانی برای تشکیل نظام حکومتی وجود نداشت و از طرف دیگر اکنون رقبای فعالی در عرصه هستیشناسی، انسانشناسی، اخلاق و ارزششناسی تا عرصه سبک زندگی داریم. بنابراین به دو دلیل «شرایط نظامسازی و حاکمیتی» و «رقبای حی و حاضر در سبک زندگی اجتماعی از مکاتب ملحدانه گرفته تا شکاکانه و مشرکانه»، ضرورت دارد به آرای امثال شهید صدر(که البته ایشان خیلی امثالی هم نداشتند) نگاه ویژه شود.
نگاه جامع فردی و اجتماعی به دین
جریانی کوشید با روش درست فقهی، سبک زندگی اسلامی اینجا و اکنون را در سطح اجتماعی و بین رقبای قوی و فعال بازخوانی و بازاندیشی کند، مانند مرحوم امام خمینی و شهید بهشتی و شهید مطهری و .. که متأسفانه اینها هم در سطح بالا و سطوح عالی حوزه خیلی شبیه و مثال ندارند و این جریان همچنان در حوزههای ما در مظلومیت علمی به سر میبرد.
یعنی هم کسانی از داخل حوزه و هم کسانی از بیرون حوزه، دوستانه و دشمنانه، در برابر این زاویه نگاه (نگاه جامع فردی و اجتماعی به دین) قرار دارند، در صورتی که این سبک فقاهت نزدیکترین سبک به سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در عصر غیبت است زیرا نظر به همه ابعاد دین دارد و در فقه نظر به همه ابعاد فقه دارد و به صورت گزینشی و سطحی و گسیخته به آیات و احادیث و احکام نظر نمیکند و به هدف دین توجه دارد بنابراین به هدف فقه توجه دارد و با توجه به این مسائل وارد استنباط میشود.
ما کسانی بین روحانیت و حوزه داریم که این رویکرد را فهم کرده و خدمات بزرگی میکنند و امیدواریم در دهههای آینده آثار آن را ببینیم. جریاناتی در داخل حوزه هم داریم که حسن نیت دارند و سلیمالنفس و فاضل و فقهای بزرگواری هستند که بدون سوء قصد مانع توسعه این نگاه میشوند و علت اصلی آن نقص درک درست از اهداف فقه است. یعنی سوء قصد ندارند ولی به خاطر بیاطلاعی از موضوعات و دامنه احکام شرعی و هدف شریعت عملاً قدرت یک نگاه وسیع و جامع به دین و احکام را ندارند و خود را به بخشهایی از دین و شریعت محدود کردهاند.
جریان سومی هم درون حوزه وجود دارند که افراد فاسد و بیمار هستند؛ کسانی که منافع و وابستگی و حتی مفاسدی دارند؛ این گروه در دوره سلاطین جور در خدمت آنان هستند و در دوره حکومت مشروع هم به جای کمک به حل مسائل و تعمیق و توسعه اجرای احکام دین تلاش میکنند تا دین را زیر سؤال ببرند.
پرسش مهم صدر از چیستی فقه
سؤالی که شهید صدر مطرح کرده این است که اجتهاد و فهم نصوص چیست و چه لوازمی دارد که مورد توجه دقیق برخی از علما نیست و توجه به آثار آن ندارند. آیا همه مباحثی که ذیل تعریف فقه و اصول قرار میگیرد، همان چیزی است که امروز با عنوان ابواب فقهی مورد بحث قرار میگیرد یا بین آنچه بحث میشود و آنچه باید بشود، نسبت عموم و خصوص من وجه است.
اگر فقه یعنی فهم احکام خداوند و اگر خداوند در همه ابعاد زندگی یعنی در قرآن و حدیث، احکامی دارد در اینجا هم دچار افراط و تفریط هستیم، برخی میگویند رطب و یابس زندگی بشر در متون دینی وجود دارد و برخی حتی موضوعات احکام فقهی را هم اسلامی و غیراسلامی تعریف میکنند. عدهای هم میگویند در اقتصاد، سیاست، تربیت و معاملات و ... ۱۰ تا ۲۰ حکم شرعی پراکنده و روایت و آیه داریم و آنقدر دایره آیات احکام را محدود میکنند که به چند حکم فرعی محدود میشود و بقیه قرآن و سنت همگی از باب تشریفات و مستحبات و حواشی دین است و ارتباط منسجمی با سایر احکام ندارند و در واقع سبک زندگی مسلمانان به حوزه اخلاق فردی و یا عبادات فردی محدود و منحصر میشود. این دو نگاه افراطی و تفریطی به امکان اجرای شریعت صدمه میزند.
شهید صدر اول این پرسش را مطرح کرد که در مناسبات خانواده، سیاسی و بهداشت و ...، شریعت مقدس احکامی مطرح کرده یا نکرده است؛ اگر نکرده معلوم است ما در فهم یا دیدن برخی از آیات و روایات مشکل داریم ولی اگر همه این ابعاد را داریم، باید ببینیم این احکام را چگونه دستهبندی کنیم تا فهم دقیقتری از آن داشته باشیم. تقسیمبندی شناخته شده در مورد فقه در حوزه ما وجود دارد که بخشی از آن تحت تأثیر فقه اهل سنت بوده است و تقسیم خوبی هم هست که صاحب شرایع آن را انجام داده است.
شهید صدر سؤالی طرح میکند که شهید بهشتی و مطهری هم مطرح کردهاند؛ اولاً این تقسیم که کل احکام را به عبادات، احکام و عقود و ایقاعات تقسیم کنیم اشکال عقلی و شرعی ندارد و نوعی طبقهبندی اعتباری است. همچنین تقسیم احکام و فقه به این ابواب توقیفی نیست و نه در قرآن و نه در روایات وجود ندارد و معصومین نگفتهاند فقه و احکام را به این چند دسته تقسیم کنید.
رابطه فقه و هدف خلقت عالم
تقسیم احکام و فقه وابسته به این است که هدف از آن چیست و بالاتر از آن هدف فقه و یا هدف شریعت و دین و ارسال رسل و هدف خلقت انسان و جهان چیست؟ نکته دیگر اینکه احکام فردی و اجتماعی، اخلاقی و عملی و عبادی و غیرعبادی و .. را باید با همدیگر دید زیرا روی هم رفته یک شریعت است و نباید جداگانه بررسی شود. هدف خلقت انسان، تقرب به خدا و تکامل روحی و معنوی به خصوص در حوزه عبادات است لذا اگر هدفی جز تقرب به خدا باشد انجام آن گناه و باطل است؛ حتی خمس و زکات با اینکه اقتصادی است باز عبادی هم هست و اگر قصد قربت نداشته باشد سود معنوی ندارد ولی او وظیفه اقتصادی خود را انجام داده است.
دستهای از احکام هم وجود دارند که برخی گفتهاند نیت لازم ندارد که البته با دید حداقلی است زیرا فلسفه همه احکام تقرب به خداوند است و باید نیت الهی وجود داشته باشد؛ اینکه برخی مستحب و برخی واجب است به خاطر تفاوت در نگاه حقوقی است وگرنه چون هدف انسان رسیدن به قرب است کل سبک زندگی او باید مجرای صعود الی الله باشد بنابراین فقیهی که با عرفان و فلسفه و عقاید و کلام استدلالی و اصول و عقاید آشنایی چندانی ندارد یا با کل قرآن و سنت خیلی مأنوس نیست نوع و روش اجتهاد او خیلی متفاوت از دیگران خواهد بود.
اگر فقیهی به لحاظ اخلاقی، مفهوم کشف و شهود را بداند با فقیهی که فقط فقه و اصول خوانده است در یکسری بزنگاهها فتاوای مختلفی دارند با اینکه نص، یکسان است و حتی گاهی میزان تهذیب اخلاقی فقیه مؤثر است؛ اینکه انسان در کجا تسامح به خرج داده و در کجا مته به خشخاش میگذارد، مهم است و اینکه فقیه اهل دنیاست یا آخرت هم در اجتهاد او تاثیر دارد، سرعت انتقال و ضریب هوشی و جامعیت فهم فقیه هم خیلی مهم است، مثلاً ممکن است فقیهی به ۱۰ آیه و روایت در یک موضوع نگاه کند ولی گاهی به دو تا سه آیه و روایت؛ بنابراین این موارد همگی دخالت دارد.
البته این بدان نیست که اجتهاد امری بیضابطه است و هر کسی هر چه خواسته است گفته است و معلوم نیست ما توانسته باشیم به وظیفه خودمان عمل کنیم. ممکن است ما مطمئن نباشیم که حکم نفسالامری را در اختیار داریم ولی آنچه وظیفه شرعی ما است قابل کشف است.
یک دسته هم در تقسیمبندی نامبرده شده مواردی وجود دارد که گفتهاند نیت در آن شرط نیست و البته این مسئله هم جال تأمل دارد ولی چنانچه گفته شد شرط فقهی حداقلی لازم نیست و برخی را گفتهاند که باید توأم با به کاررفتن یکسری الفاظ و صیغه خاص باشد؛ البته گاهی اظهار لفظ مکتوب و علنی مانند ازدواج از سوی طرفین لازم است ولی برخی یکطرفه است که به آن ایقاعات گویند که چندین عنوان فقهی دارد.
تقسیمبندی غیرجامع
این نوع تقسیمبندی با همه فوایدی که دارد نه جامع است برای همه اهداف فقه و نه مانع است برای تقسیم دیگری؛ شهید صدر در این باب پیشنهاداتی ارائه کرد و آن اینکه ضمن احترام به تقسیم قبلی میتوانیم تقسیمبندی دیگری هم از مجموعه احکام شرعی با توجه به مسائل حکومتی داشته باشیم و بگوییم مثلا عبادات داریم که بخشی فردی و بخشی اجتماعی است؛ یکسری احکام اموال و اقتصادی داریم که باز یا فردی است و یا اجتماعی؛ آداب شخصی و سبک زندگی داریم که بخشی از آن فردی و بخشی اجتماعی است؛ در عرصه اقتصادی هم بخشی فردی و بخشی مربوط به حوزه حکومت است.
ایشان بدون آنکه آن تقسیمبندی را منهدم کند، میگوید آن برای هدفی خوب است و تقسیمبندی جدید هم برای اهدافی عینیتر و امروزیتر و لازمتر است. برخی ممکن است بگویند که فقه آمده است تا رابطه ما را با خدا تنظیم کند و ربطی به جامعه و ابعاد دیگری ندارد؛ این حرف در صورتی درست است که بگوییم قرآن و سنت هیچ وظیفهای برای ما در این موارد تعیین نکردهاند ولی اگر فقه یعنی تبیین کل سبک زندگی مؤمنانه و مانیفست اسلام، در این صورت باید حکم را بفهمیم و به جامعه منتقل کنیم بنابراین کل فقه من درآوردی نیست و تفسیر عملی قرآن و حدیث و بیان منظور پیامبر (ص) و ائمه (ع) است.
تفاوت فقه؛ باید و هست
شهید صدر معتقد است دایره فقهِ باید با فقهِ هست، چقدر فرق دارد یعنی فقه موجود در برابر فقه مسئول که تابع تعریف فقه است کمی و کیفی کوچک است و این فقه، اصغر است و فقه کبیر، فقه جامع است. صدر میگوید فقیه مجموعه روایات یک موضوع را جمع میکند و فقاهت از زمانی شروع میشود که فقیه بخواهد آنها را تحلیل و تفسیر و نتیجهگیری کند. امام خمینی (ره) در بحث ولایت فقیه و شهید مطهری در فقه و اقتضائات زمانه در چند جلد هم این مباحث را به خوبی مطرح کردهاند.
منبع:ایکنا