دکتر ایمان افتخاری یکی از ریاضیدانان جوان ایرانی است. وی دوره دکتری خود را در دانشگاه پرینستون گذرانده و در ادامه مقطع پسادکتری را در زمینه توپولوژی ابعاد پایین و هندسه شمارشی در دانشگاه هاروارد طی کرده و همزمان به تدریس در این دانشگاه پرداخته است. وی همچنین در سال ۱۳۹۷ موفق به دریافت جایزه بنیاد البرز به عنوان دانشمند برتر شد. افتخاری در حال حاضر رئيس پژوهشکده ریاضی پژوهشگاه دانشهای بنیادی است و ریاست صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور(INSF) از جمله سوابق مدیریتی ایشان میباشد. مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی به بهانه حمایت انجمن ریاضی ایران و فرهنگستان علوم از مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره کنکور، مصاحبه تفصیلی با این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام داده است که به محضر خوانندگان محترم تقدیم میشود:
آقای دکتر ضمن تشکر از حضرتعالی به خاطر وقتی که در اختیار ما قرار دادید، اینکه میگویند ریاضی درس شیرینی است به آن اعتقاد دارید و چقدر موافقید که برای بچهها ریاضی درس شیرینی است؟
افتخاری: شیرین بودن یا نبودن یک درس، از کلاس به کلاس، فرد به فرد و دانش آموز به دانش آموز فرق میکند. خیلی وقتها آن چیزی که تعیین کننده شیرینی یا عدم شیرینی است، نحوه ارائه، پیش زمینه و توانایی درک مطلب است و اینکه چقدر با ذائقه یادگیری دانش آموز تطابق دارد.
دو موضوع در این راستا مهم است: یکی اینکه ذائقه دانش آموزمان را تربیت کنیم که لذت ببرد و زیبایی ریاضیات را لمس کنند. دانش آموز باید دریابد که یک قاعده کلی چطور میتواند برایش راهگشا باشد، و در عین حال نشانههای نظم و اعجاز را در فضای درس مشاهده کند. مفاهیم ریاضی انتزاعی هستند و به همین دلیل، دست پیدا کردن به این تواناییها کمی سخت و زمانبر است.
از طرفی شناخت و شکل گرفتن ذائقه در ریاضی پدیدهای گام به گام است که نیاز به تربیت تدریجی دارد. برای تقریب این موضوع به ذهن، شاید یک مثال مناسب باشد. بیشتر وقتها بزرگترها نوعی از تزئینات، دکوراسیون و چیدمان را میپسندند که با سلیقه کودکانه فرق میکند؛ چراکه سلیقه بزرگترها در طول زمان تربیت شده است و مولفههایی از زیبایی را درک میکنند، که در کودکی آنها را نمیشناختند. در ریاضیات هم باید دانش آموز را به نقطهای برسانیم که یاد بگیرد و لمس کند که چه چیز در ریاضی جذاب است.
یک موضوع دیگر که بیشتر به آن توجه میشود، روش ارائه مفاهيم ریاضی است و اینکه چقدر موضوعات و روشهایی که انتخاب میشوند، تناسب و زیبایی دارد تا دانش آموز لذت ببرد و احساس نکند که با سخترین درس دوره تحصیل مواجه شده است. دانش آموز باید احساس کند که تواناییهایش در درس ریاضی متبلور میشود، یاد میگیرد، پیشرفت میکند و چیزهایی که میآموزد برای او مفید است تا همانطور که از درسهای دیگر لذت میبرد از ریاضی نیز لذت ببرد. از این منظر، روشهای آموزش هم از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. کسانی که در حوزه تعلیم و تربیت و بالاخص آموزش ریاضی فعال هستند سعی میکنند که تلفیقی از دو مولفه تربیت ذائقه و توسعه راه های شناخت ایجاد شود.
فارغ از بحث روش یادگیری آیا خود موضوع ریاضی جذابیت دارد؟
افتخاری: فکر میکنم هر جایی که نظم و پدیدههای شگفت انگیز خلقت در بُعدهای مجرد یا ملموس وجود داشته باشد زمینه زیادی برای لذت ایجاد میشود. شگفت زده شدن برای بچهها لذت بخش است، و چیزهای زیادی در ریاضی وجود دارد که افراد را شگفت زده میکند، همانطور که علوم دیگر نیز اینطور است. اصولا اگر یادگیری به شکل درستی انجام شود، هدایت کننده است و به سمت شگفتیها میرود و این لذت بخش است. تعدادی از مکاتب تعلیم و تربیت دنیا این شعار را دنبال میکنند، یعنی معتقدند یادگیری اصولا باید همراه با لذت باشد. از این منظر، شگفتیهای فروان ریاضیات، جذابیت فوقالعادهای ایجاد میکند.
ما در سیستم آموزشی چقدر موفق بودیم که جذابیت ریاضی را به دانش آموزان نشان بدهیم و آنها را جذب کنیم تا ریاضی برای بچهها درس شیرین باشد؟
افتخاری: در ایران نوعا این حس جذابیت وجود ندارند و همواره ریاضی برای بیشتر افراد درسی ترسناک یا سخت تلقی میشود؛ البته خارج از ایران هم همینطور است. چون ریاضی موضوع مجردی است و حجم مطالبی که در طول زمان پشت سر هم قرار میگیرد، بیشتر از علوم دیگر است. منظور این است که نظریههای قدیمی منسوخ و کهنه نمیشوند، بلکه پایهای برای کارها و نظریات بعدی هستند. لذا یادگیری ریاضی هم با درسهای دیگر فرق دارد. با هر محتوای جدیدی که به ریاضیات اضافه میشود، محتویات قبلی هم، همچنان در دایره یادگیری باقی میمانند. خوشبختانه در طول زمان، زبان های بهتری ایجاد شده و مفاهيم خلاصه تر و قابل دسترس تر شده است. شاید هزار سال پیش سطح دسترسی عموم افراد به مفاهيم ریاضی قابل مقاسه با امروز نبود. هم اکنون حتی افراد عادی می توانند به سطحی از ریاضی برسند که افراد برجسته در دوران قدیم به سختی میتوانستند به آن دسترسی پیدا کنند.
با این حال افراد احساس میکنند که در ریاضی مسیری دشوار، طولانی و ذهنی در پیش است و اینها در کم اقبالی اثر میگذارد. این عارضه خیلی اختصاص به ایران هم ندارد ولی باید راههایی در پیش گرفته شود که هر چه ممکن است ریاضی ملموستر شود و اثرات آن در بستر زندگی مشاهده شود. چون نوعا دانش آموزان از فضای مجرد ذهنی فاصله میگیرند. البته این موضوع به ابزارها و ملزوماتی نیاز دارند که شامل آموزش معلمان و ابزارهای کمک آموزشی است. لازم است که بازتعریف هایی انجام شود و معلمان به صورت مستمر فرصت داشته باشند که آموزش جدید دریافت کنند، بتوانند وقت بگذارند و آموزش جدید به دانش آموزان ارائه دهند. محدودیتهایی که در آموزش و پروش داریم، ضعف ما در توانمندسازی نیروی انسانی و امکانات ناکافی که در اختیار معلمین و اساتید است، همگی صدمه زننده هستند.
اتفاقات دیگری هم پیش میآید که تعلیم و تربیت را تحت تاثیر قرار میدهد. مثلا گاهی امکان استفاده از معلمان متخصص فراهم نیست و افراد دیگری جایگزین آنها میشوند. سه سال آخر تحصیل هم که به شدت تحت تاثیر کنکور قرار میگیرد و فرصت تعلیم و تربیت واقعی و رشد نگاههای مفهومی و شناختهای عمیقتر گرفته میشود. زمان باقیمانده هم فشردهتر از آن است که معلمان بتوانند همه آنچه را می خواهند در اختیار دانش آموزان قرار دهند.
از طرفی، کلاسها بزرگتر از اندازه استاندارد است و این امر باعث میشود که زمانی را که معلم با توجه به ویژگیهای شخصی دانش آموز لازم است که صرف کند و مفاهیم را یاد بدهد، عملا در اختیار او نیست. اینکه انتظار داشته باشیم در نصف زمان برنامهریزی شده، دانش موز بتواند تواناییهای لازم را به دست بیاورد، یک خواسته غیرمعقول و غیرقابل دستیابی است. لذا ما در آموزش ریاضی در کشور خودمان، با مشکلاتی علاوه بر مشكلات معمول هم مواجه هستیم.
حال که بحث کنکور را پیش کشیدید، مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی میتواند در عمق بخشی مفاهیم نقش داشته باشد؟
افتخاری: در مصوبه شورا دو محور وجود دارد؛ یک محور جنبه ارتقاء عدالت آموزشی دارد و یک محور تعلیم و تربیتی است. محور عدالت آموزشی موافقان و مخالفانی دارد اما در محور دیگر، اکثر کسانی که در حوزه تعلیم و تربیت و آموزش علوم پایه و انسانی فعالیت دارند- حداقل تا جایی که بنده مطلع هستم- نظرات شبیه به هم دارند. اختلافات جزئی هست ولی در کلیات اتفاق نظر دارند.
تقریبا همه متخصصان معتقدند که شیوه فعلی برگزاری کنکور، فضای تعلیم و تربیت سه سال آخر دوره متوسطه را به شدت مخدوش میکند و کارکردهای تعلیم و تربیتی را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع کنکور نظام تعلیم و تربیت فرزندان ما را به گروگان گرفته است. این نظر خیلی مورد اتفاق متخصصان است. معلمان و اساتید دانشگاهها و فرهیختگان کشور، در خیلی از موضوعات مرتبط با تعلم و تربیت با هم اختلاف نظر دارند. ولی همگی گلایه دارند که در حال حاضر دانش آموز در سه سال آخر در اختیار نظام تعلیم و تربیت نیست، و بالطبع از آن بهرهای نمیبرد.
دانش آموز برای فهم و درک بهتر از ریاضی باید تواناییهای خاصی را به دست بیاورد که شامل شناخت مسأله، توانایی محاسبه، یافتن الگوها، به کارگیری مدلها، استدلال و استنتاج منطقی، حل مسأله و موارد متعدد دیگر است. متاسفانه در سالهای منتهی به کنکور فراگیری همگی این موارد کنار گذاشته می شوند و با یادگیری شیوه تست زنی، بازاری ایجاد می شود که تنها توانایی بهتر تست زدن را یاد می دهد. در حالی که این توانایی در زندگی آینده دانش آموزان و رشد واقعی آنها هیچ تاثیری ندارد، یا تأثیر ناچیزی دارد.
اینگونه میشود که دیگر دانش آموزان به یادگیری عمیق علاقه مند نیستند. اساتید هم نگرانند که دانشجویانی که وارد دانشگاه میشوند مفاهیم را به درستی یاد نگرفتهاند. این فرآیند، آسیب زننده و بسیار نگران کننده است. آن چیزی که در گذر از کنکور، توانایی محسوب میشود، با هدف نظام آموزش و پرورش ما یکی نیست. وقتی اینگونه است باعث میشود که نظام آموزش و پرورش ما مسیری را هدف بگیرد، و دانش آموز ما به سمت دیگری برود.
برخی این شبهه را مطرح میکنند که مصوبه شورا دروس عمومی را از کنکور حذف کرده است، در حالی که این اجحافی است که در حق دروس عمومی مطرح شده میشود، نظر شما در این زمینه چیست؟
افتخاری: دو رکن در فرآیند ورود به دانشگاه وجود دارد: دانش آموزانی که دوره تعلیم و تربیتی را طی کردهاند و حالا میخواهند وارد مقطع دیگری شوند در دو جنبه باید سنجیده شوند. یکی اینکه دوره 12 ساله تحصیل که سپری شده، چقدر موفقیت آمیز بوده و چقدر از اهداف در نظر گرفته شده محقق شده است؟ ملاک دومی که مورد سنجش قرار می گیرد این است که دانش آموز چقدر توانایی لازم برای ورود به دانشگاه را دارد؟
لذا دو نهاد باید ارزیابی خودشان را از دانش آموزان داشته باشند؛ یک نهاد، نهادی است که این دانش آموزان 12 سال در آن زندگی کردهاند. این نهاد باید ارزیابی کند که دانش آموز چقدر کوشا بوده و وقت گذاشته و نتایج قابل قبولی به دست آورده است. یک طرف دیگر دانشگاه است که باید مشخص کند آیا دانش آموز یا داوطلب توانایی لازم برای ورود به دانشگاه را دارد یا نه؟
حتما وقتی به این دو نهاد از چارچوب کلیتر نگاه می شود نیاز به تقسیم کار دارند و سنجش برخی از حوزهها به عهده نهاد آموزش عالی است و بخشی هم برعهده آموزش و پرورش. یعنی تقسیم کار باید بین نهاد پذیرنده و آموزش دهنده دانش آموز به شکل مناسبی صورت پذیرد. سنجیدن بر اساس تست، فاصله بیشتری با اهداف درسی در دروس عمومی دارد، حال آنکه برخی تواناییهای دروس تخصصی- و نه همه آنها- قابل سنجش با بهره گرفتن از تست هم هستند. این دو امر باعث شد که شکل فعلی تصویب شود و دروس تخصصی هم به صورت تستی سنجیده شوند و هم در سوابق تحصیلی مد نظر باشند و دروس عمومی تنها در سوابق تحصیلی محاسبه شوند. قطعا در آینده باید مطالعات تکمیلی انجام شود تا نقاط ضعف و قوت روشی که اتخاذ شده سنجیده شود و بازنگری و اصلاحات لازم صورت گیرد. آنچه که تاکنون بر اساس نظر متخصصین حوزه سنجش و آموزش پیشنهاد شده است، مدل فعلی است.
زمانی انتخاب رشته برای دانشگاهها به سمت رشتههای مهندسی بود، بعدا متمرکز به علوم انسانی شد، الان به سمت تجربی رفته است، هیچ وقت هم اشتیاق به سمت رشتههای مهارتی ایجاد نشد! درباره رشتههای علوم پایه هم اینگونه است، اکنون رغبت به این رشتهها بسیار کم شده است و بسیاری نگرانند، آیا این نگرانی درستی است، اگر اینطور است چه باید کرد و چگونه داوطلبان را جلب علوم پایه نمود؟
افتخاری: نگرانی به عدم اقبال به رشته های علوم پایه یک نگرانی جدی در کشور ما و سایر کشورها است. سابقه تاریخی این اقبال در کشور ما فراز و فرودهایی داشته است. اوایل انقلاب این دغدغهها پررنگ بود و برخی از برنامهها نظیر المپیادها طرح ریزی شد و تا حدی توجه دانشآموزان را به این حوزهها جلب کرد. بحرانی که هم اکنون با آن مواجه هستیم، با دفعات پیش متفاوت است، از این جهت که عمیقتر و دامنه دارتر است، و تصمیمگیری در خصوص آن دشوارتر.
قبلا تلقی این بود که عدم آشنایی با علوم پایه باعث عدم اقبال شده است، در حالی که کشف حقایق لذت بخش است. بنابراین بهتر شناختن این رشتهها باعث میشود که افراد ترغیب شوند، و واقعا هم همینطور شد. راههایی مثل المپیادها باعث شد که اساتید و معلمان بتوانند شناخت مناسب و اقبال خوبی را به وجود آورند. اما اکنون با یک فضای چند بعدی مواجه هستیم. فشار خانواده، کنکور، جامعه و مسائل معیشتی و اقتصادی باعث شده که داوطلبان دنبال رشته های علوم پایه نروند. امروز به طور روشن می توان دید که دغدغه اصلی، مادی و اقتصادی است. در دهه 60 اینگونه نبود. تلقی دانش آموز این است که اکثر مسیرهای دانشگاهی به شغل مناسب منجر نمیشود و ممکن است فرد نتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. دانشجویان معتقدند که در پزشکی و داروسازی امکان بیشتری برای درآمد وجود دارد، هر چند در آن بخشها هم نارضایتی شغلی قابل توجهی وجود دارد. اما این تلقی به هر حال در بستر جامعه وجود دارد و صدمه زده است.
البته در این میان فرصتهایی هم ایجاد شده و آموزشهای مهارتی مورد اقبال بیشتری قرار گرفتهاند، هر چند که این اقبال هنوز در سطح مطلوب نیست. اما اقبال به آنها بیشتر شده است. در واقع هدفگیری ما باید به گونهای یاشد که اکثر فارغ التحصیلان دوره متوسطه مهارتهایی را بیاموزند، چرا که انتظار ما این نیست که تعداد زیادی از آنها دانشمند یا از افراد برجسته علمی یا از راهبران شرکتهای صنعتی و اقتصادی شوند. افراد معدودی اینگونه میشوند، اما برای سایرین، یادگیری یک یا چند مهارت بسیار کارگشا خواهد بود.
متاسفانه فضای آموزش نامتعادل است و باید برای آن فکری شود. تقاضای نامتعادل کنونی حتی باعث میشود که فرصتهای شغلی رشتههای پرطرفدار با چالش مواجه شوند. در برنامه پذیرش دانشجو به امکانات شغلی باید توجه شود. مثلا تعداد فارغ التحصیلان دکتری با توانایی جذب خیلی فاصله دارد.
آقای دکتر! شما خودتان از نخبگان ریاضی کشور هستید، وضعیت نخبگانی در علوم پایه در رده دانش آموزی و دانشجویی را چطور ارزیابی می کنید؟
افتخاری: حدود 10 سال پیش موجی از فارغ التحصیلان خیلی خوب در رشتههای علوم پایه داشتیم، که نتیجه آن کسب موفقیتهای قابل توجه مانند رشد دستاوردهای کیفی پژوهشی، و از جمله مقالات تراز اول بود. در این موج افراد زیادی فارغ التحصیل شدند اما به درستی جایابی نشدند. تقاضا برای موقعیت علمی مناسب بیش از ظرفیت جذب دانشگاهها بود. برخی به سختی در دانشگاههای پیشرو جذب شدند. برخی به دانشگاههای سطح پایین تر رضایت دادند. در آن دوره از لحاظ کمی و کیفی شاهد رشد علمی بودیم. فضای علمی تاحدی میتوانست نیازها را پوشش دهد. اما پیامِ دشوار شدنِ استقرار و جذب به نسلهای بعدی رسید و رغبت به ورود به رشتههای علوم پایه کاهش پیدا کرد. اقبال به این رشتهها به کمترین سطح رسید، اکنون حتی اگر فضای جذب خوب باشد، دانشجویان مانند قبل انگیزه ندارند، چراکه فشارهای شغلی و اقتصادی بیشتر شده و تلقی عمومی در جامعه علوم پایه این است که فضای ورود متعادل و راهگشای نخبگان دانش آموزی کشور به ردههای دانشجویی، به دورههای دکتری، و جذب فارغ التحصیلان دکتری در موقعیتهای شغلی مرتبط، با چالش جدی و بحران مواجه است.
بخشهای مختلف علمی در این باره هشدار دادهاند البته چاره اندیشیهایی در این زمینه صورت گرفته اما مسئله برنامهریزی و سیاست گذاری در این حوزه این است که حتی اگر بهترین سیاستها هم اتخاذ شود و همه زیرساختها فراهم باشد، اثرات این سیاستها حدود 10 سال دیگر نمایان میشود.
خوب یا بدِ اتفاقاتی که در کشور ما افتاده است به 10 سال قبل ارتباط دارد. آثار عوامل سوء داخلی و غیرداخلی در زمانی طولانی انباشته شده است و متاسفانه برخی از این مسائل در اولویت مسئولان مربوط به خودشان نبوده است. همین باعث شده که امروز وارد بحران شدیم؛ در بهترین حالت چندین سال وقت لازم است که با تصحیح رویکردها از آن خارج شویم. اما مهم است که تصمیمهای درستی گرفته شود و برای نتیجه مطلوب، صبر و حوصله داشته باشیم.
وضعیت آینده ریاضی با توجه به تحولات فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی و امثالهم را چطور میبینید، آینده جایی برای ابداعات انسانی میگذارد یا همه چیز ماشینی می شود؟ الان کسانی که میخواهند دانشجو شوند و ریاضی را ادامه بدهد میتوانند محکم تا آخرش پیش رود؟
افتخاری: من فکر میکنم ریاضیات به واسطه تحولات جدید تحت تاثیر قرار میگیرد اما نه به این معنا که ریاضیات در خطر قرار بگیرد. ابزارهایی جدیدی که به وجود آمده است بیشتر از اینکه برای ریاضیات ایجاد خطر کند، راههای شناخت از ریاضیات و در ریاضیات را باز کردهاند که شاید بدون این ابزارها آن شناخت ها قابل دستیابی نبودند.
مبنای ریاضی چیست؟ در دنیای مجرد پدیدهای را شناسایی و نظمی را پیدا میکنیم، آن نظم را به اثبات میرسانیم و از آن استفاده میکنیم و توسعه می دهیم و ارتباط بین پدیدهها را بیشتر از پیش کشف میکنیم. نظریاتی تولید میکنیم که وحدتی را بین پدیدههای به ظاهر پراکنده ریاضی ایجاد کند و ابزارهایی هم زیر چتر این نظریهها برای محاسبه و مطالعه مصداقها توسعه میدهیم. در گذشته نقطه شروع این فرآیند، یعنی پیدا کردن نظم در ریاضی، مبتنی بر توانایی فرد بود. در قرن هجده و نوزده میلادی، برخی از ریاضیدانهای سرشناس تیمهایی داشتند از همکارانی که محاسبات دستی را انجام میدادند. برخی از این محاسبات منجر به اتفاقات قابل توجهی در ریاضیات شد. الان ابزارهای جدید محاسباتی و راههای بهتر تعامل علمی به سرعت الگویابی ها و کشف پدیدههای ریاضی کمک زیادی کرده است.
ریاضیات و علوم کامپیوتر دو علمی هستند که با هم نزدیکی و قرابت زیادی دارند. دو حوزهای هستند که توانایی فکری مشابهی میطلبد. هر یک جذابیت خودش را دارد، اما افراد با توانایی مشابه میتوانند به دنبال موضوعات مجردتر در ریاضی یا موضوعات نزدیکتر به فناوری در علوم کامپیوتر بروند. دستاوردهای این دو حوزه هم بر یکدیگر اثر میگذارد.
در دوران جدید توانایی کارکردن با داده ها و الگوهای گسسته بیشتر شده و پیشرفتها سریعتر شده است. من معتقد نیستم که با چالش یا مسئله مواجهیم. افرادی که علاقه به ریاضیات دارند احساس امنیت شغلی نمیکنند، با خود میگویند که اگر ریاضیدان شدم، آیا از حداقلهای معیشتی برخودار هستم یا نه؟ این دغدغه در کشور ما وجود دارد، اما در جاهای دیگر این شدت را ندارد. اقبال به ریاضیات در بین کسانی که دوستش دارند در سطح دنیا تغییر شگرفی نکرده است. در کشور ما هم همچنان افراد توانمندی وارد ریاضی میشوند. اما البته انتظارات بیش از این است و برخی مولفههای مهم کاری، معیشتی و اجتماعی روی کند شدن این جریان ورودی موثر بوده است.
چندی پیش انجمن ریاضی ایران بیانیهای را در حمایت از مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر کرد، به عنوان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی این گونه بیانیهها را چطور ارزیابی می کنید؟
افتخاری: بیانیه انجمن ریاضی مسبوق به سابقه است. اعضای انجمن ریاضی خودشان را از پیشنهاد دهندگان این مصوبه، و به نوعی از صاحبان این مصوبه، میدانند. در واقع، بسیاری از نهادهای علمی کشور خودشان را صاحب این مصوبه میدانند. نگاه بخشهای علمی کشور بیشتر به بخش تعلیم و تربیتی این مصوبه و تاثیر آن بر فرآیند آموزش است. اما آنچه در رسانه پررنگتر است جنبه سیاستگذاری است، و حال و هوای این دوره که شعار عدالت آموزشی در آن پررنگ است. در محیطهای علمی به لایه دیگر، یعنی همان اثرات آموزشی، توجه بیشتری شده است. بحث اصلی انجمنهای علمی بزرگ کشور این است که بخش تعلیم و تربیت را از دست نهادهای اقتصادی نجات دهیم. جهت دهنده تعلیم و تربیت باید عقلای علمی کشور باشند. این بیاینه بیانیه پسینی نیست که برای حمایت از شورا صادر شده باشد، بلکه در بیانیه تاکید شده است که قبلا هم چنین موضعی داشتیم و الان هم همین موضع را داریم.
توجه به این نکته اهمیت دارد. مردم باید بدانند که فضای علمی کشور موافق این مصوبه است. حتما خطراتی پیرامون اجرا وجود دارد که شورای عالی انقلاب فرهنگی هم با جدیت پیگیر است تا آسیبها کاهش پیدا کند. همه هم میدانند که خوب بودن یک مصوبه، لزوما به معنای اجرای خوب نیست. بلکه لازم است اجرای مصوبه رصد شود و نیاز است که ایرادات استخراج، بررسی و حل شود.
در مورد این مصوبه اشارهای هم به عدالت آموزشی داشتید، نظر شما درباره عدالت آموزشی چیست؟
افتخاری: حول و حوش نسبت این مصوبه با عدالت آموزشی، برخی از اعضای شورا نکات صحیحی را در فضای رسانهای مطرح کردهاند که بنده هم آنها را کاملا تایید میکنم، و شاید لازم به تکرار نباشد. اما در خصوص یکی از سوالاتی که در این خصوص مطرح است، کمتر توضیح داده شده است. مدام این سوال پرسیده میشود که تا به حال کنکور و کلاسهای کنکور بود و کسانی که توانایی مالی بیشتری داشتند موفقیتشان بیشتر بود. الان هم معدل مطرح است. موسسات به دانش آموزان برخوردار کمک میکنند که در امتحانات نهایی بهتر عمل کند. اما نکتهای که وجود دارد این است که توانایی برای موفقیت در کنکور، به نظر بنده یک توانایی غیرعادی است.
دانش آموزان در دوره تحصیل، برای هر امتحان یک ترم فرصت دارند تا درس مورد نظر را بیاموزند، شب امتحان هم فرصتی هست که اشکالات باقیمانده برطرف شود، انتظار این است که دانش آموزان خوب بتوانند از این فرصتها استفاده کنند و نتیجه مناسب بگیرند. برای کسب نتیجه عالی، کار فوقالعاده و جعبه جادویی لازم نیست.
اما در کنکور چه اتفاقی میافتد؟ همه کتب سه سال آخر در امتحان سرعتی چندساعته مورد سوال قرار میگیرد، بنابراین دانش آموزان باید حجم وسیعی از منابع را در ذهن داشته باشند و توانایی بالایی برای در ذهن داشتن محفوظات زیاد را کسب کنند. در حالی که این توانایی در جاهای دیگر به درد نمیخورد. لذا بازاری ایجاد میشود. معلمان و شرکتهای برتر با هرمی از توانایی به صف میشوند تا خدمت ارائه دهند، اینها در بخش برخوردارتر کشور بیشتر حضور دارد و خدمات بهتر و گرانتر ارائه میدهند.
در سنجش امتحان تک درس هیچ اتفاق عجیب و غریبی نمیافتد و در زمانی معقول دانش آموزان به سوالات یک درس پاسخ میدهند. اینگونه فضای اقتصادی کنترل میشود و فعالان اقتصادی را به سمتی سازندهتر میروند و دیگر صدمه زننده به نظام تعلیم و تربیت نیستند. بخش خصوصی دیگر مافیا نیست بلکه میتواند به اهداف آموزشی کمک میکند. دولت هم میتواند از توانمندی بخش خصوصی توانمند استفاده کند. اگر میخواستیم مهارت تست زنی را در همه کشور گسترده کنیم کار خوبی نبود چون نظام تعلیم و تربیت از دست میرفت، این تفاوت مهمی است که کمتر مورد توجه قرار میگیرد. البته در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی بسیار مورد تاکید بوده است اما در فضای رسانهای کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
ممنون از وقتی که در اختیار ما و مخاطبین قرار دادید.