آیتالله سیدمصطفی محقق داماد با اشاره به عوامل هدایت به صراط مستقیم بیان کرد: یکی از این عوامل هدایت، تبعیت و تأمین خشنودی خداوند است که در آیه «يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» نیز به آن اشاره شده است.
صوت جلسه دوازدهم «تفسیر قرآن در حکمت متعالیه» که از سوی آیتالله سیدمصطفی محققداماد ارائه میشود، در کانال تلگرامی موسسه فرهنگی روشنگری دینی، منتشر شد. در ادامه متن این سخنان که مربوط به تفسیر آیه ششم سوره حمد است، از نظر میگذرد؛
مباحث ما به این جمله بسیار پرمعنا رسید که میفرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ». ملاصدرا در اینجا داد سخن داده و حکیمانه تفسیر کرده است. برای تبیین مطلب لازم است مقدمهای را بیان کنم و سپس مطالب را از منابع صدرا ارائه کنم. مقدمه این است که از نظر فلسفی باید بدانید که در حکمت اسلامی، قاعده علیت و نظم علی و معلولی بر همه جهان حاکم است. یعنی همه جهان را یک قانون علیت مدیریت میکند. هر اتفاق طبیعی که در جهان رخ میدهد، به نوعی از سلسله علل به خداوند میرسد که علت نخستین است. یعنی علتالعلل، واجبالوجود است و همینطور به نظم علت و معلولی، حلقهها و زنجیرههای علت به خداوند میرسد. این یک اصل از اصول محکم فلسفه اسلامی است. هیچ امر جزئی و پدیده جزئی بدون علت رخ نمیدهد و از نظر علت به خداوند میرسد.
تئوری تبیین جهان با نگاه توحیدی
وقتی درخت را میبینید، ملاحظه میکنید که برگش در حال حرکت است؛ تا به حال درخت خشک بود و حالا سبز شده است. اگر کسی بخواهد چشم واقعبین داشته باشد، میتواند اثبات کند که حرکت این برگ چطور اتفاق افتاده است و سلسله علتها ادامه دارد تا به اراده حق متعال میرسد. این تئوری تبیین جهان با نگاه توحیدی است که تمام جریانات واقعشده در جهان به یک نظم علی و معلولی به مبدأ نخستین که علتالعلل است، برمیگردد. قرآن این را تأیید کرده و گفته به همین صورت این زنجیره در دست حق متعال است، اما با واسطه اینچنین است. وقتی باران میآید، با واسطهها و علتهای واسطهای بسیار زیاد به خدا میرسد و قرآن نیز این را میگوید که «مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»، این سلسله علل، صراط مستقیم حق است؛ صراط مستقیم حق از نظر اینکه این علتها و سلسله مستقیماً به خداوند میرسد.
قرآن این مسئله را تایید کرده که همه امور به این صورت است. اگر قرآن را مطالعه کنید، چند فعل را خداوند به صورت مستقیم به خود نسبت میدهد؛ یعنی سلسله علل ندارد. ثبت شدن این برگ درخت به دست خداوند است، اما با یک زنجیره طولانی. اما چند فعل است که بدون واسطه دست خداوند در آن دخالت دارد و خدا فعلش را بدون سلسله علل انجام میدهد و رابطهاش مستقیم است. یکی از آنها احیا و جان دادن است. یکی دیگر از آنها خلقت است که مستقیم به خود نسبت میدهد. به نظر میرسد افعال دیگر نیز از شئون خلقت هستند که اینها در قرآن نسبت به خود خداوند مطرح شده است، ولو اینکه خیال میکنید واسطههایی رخ داده است، اما اگر واسطههایی در این افعال مستقیم وجود داشته باشند، بسیار مهم است. یکی دیگر از آنها شفا است. شفا در قرآن مجید منتسب به خود خداوند است. طبیب دارو میدهد و ... ، اما اینها واسطه علت نیستند و سلسله علل محسوب نمیشوند. در قضیه تغییر هوا که سرد یا گرم شود، یک علتی علت دیگر بوده، تا یک موجود به وجود میآید، اما قرآن شفا را منتسب به خود کرده است. فرمود: «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ».
در قرآن یک وقت شفا، شفای معنوی است که فرمود: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»، همچنین وقتی به زنبور عسل میگوید که شهد گلها را بنوش، سپس میگوید در آن شفا وجود دارد و اینجا مراد شفای تن است. سوالی که از ابراهیم(ع) کردند، این بود که خدایی که میپرستی چیست؟ جواب داد خدای من خدایی است که من را خلق کرد و غذا داد. غذا را که ممکن است مادر به بچه دهد، اما آن تغذیه اتفاق نمیافتد و آنکه برای بدن انسان غذا میشود، این مادهای نیست که شما در دهان میگذارید. ملاصدرا میگوید این غذا وارد بدن میشود، اما زمانی نقش خود را ایفا میکند که همجنسِ آن جزئی از بدن که از بین رفته بشود. شما همینطور که زندگی میکنید، موجب تحلیل اجزای بدن میشود. این اجزا باید جبران شود.
این غذا باید همجنس گوشت و پوست و استخوان و ... شود. وقتی اجزایی که از بین رفته، از نو میروید، یعنی خلقت پیدا میکند. بنابراین فرمود خداوند من را سیراب میکند. آنجا که شما سیراب میشوید، نقش مستقیم حق است. یکی از چیزهایی که در سراسر قرآن به خدا نسبت داده شده، عبارت از هدایت است. ممکن است شما کتاب بخوانید و ... ، اما اینها آمادهکننده هستند و نقش هدایتی ندارند، مانند غذایی است که میخورید یا دارویی که طبیب میدهد، اما این دارو شفا ایجاد نمیکند و خداوند شفا میدهد. پس اگر صدها ساعت یک نفر با شما در مورد هدایت کار کند، مانند غذا و دارویی است که طبیب به شما میدهد. اما آنجا که نقش هدایتگری مطرح میشود، صفت خداوند است و یکی از اسماء خدا، هادی است.
هدایت مستقیماً به خدا نسبت داده شده است
هدایت در تمام قرآن به خدا نسبت داده شده است. فرمود: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»، از پیامبر(ص) بالاتر هیچ معلم معنوی نداریم، اما اینجا خدا میگوید هرچه هم که دوست داشته باشی، اما تو نمیتوانی هدایت کنی، بلکه هدایت دست خداوند است. اینکه به بشر فرمان داده شده که هر روز چندینبار این ذکر را تکرار کند که «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»، دلیلش این است که فعل هدایت مانند برگ درخت و باران آمدن نیست، بلکه مانند شفا است.
اما صراط مستقیم به چه معنا است؟ این عبارت از ترکیب دو کلمه تشکیل شده است؛ یکی صراط و دیگری مستقیم. همه هدایتها از خدا و همه صراطها نیز مستقیم است. اینکه میگویید «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» یعنی خدایا هدایت خود را شامل حال ما کن، یا به تعبیری هدایتی که از خود شما است و در صراط مستقیم است را برای ما میسر کن. صراط نیز مَجاز است و تمام زندگی و حرف زدن ما با مجاز است و شما در حرف زدن خود از مجاز استعمال میکنید و در استعمالات قرآن نیز همینطور است. صراط، لغتاً با «سین» است، اما از حیث رسمالخط قرآن و اصولا در ادبیات عرب اگر در کلمهای «ط» دستهدار بود «سین» تبدیل به «صاد» میشود. «سرط» به معنای بلعیدن است و صراط را راه مستقیمی میگویند که راهوار را میبلعد. یک وقت شما یک راه دستانداز را میروید، اما اگر یک راه صاف و ملایم باشد که یک سراشیبی حساب شده نیز داشته باشد، گویی شما را میبلعد و به این راهها که شاهراه است صراط میگویند.
هدایت در گرو تأمین از خشنودی خداوند است
انسان هربار که قرآن را میخواند، خیال میکند اولینبار است که آن را میخواند و این یک نوع اعجاز است. خداوند میفرماید: «يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» اتباع به معنای پیروی و رضوان به معنای خشنودی است. یعنی هرکسی که از خشنودی او پیروی کند، هدایت میشود یا به دیگر سخن، به کسی که دنبال تأمین خشنودی خدا باشد، مورد هدایت او قرار میگیرد. کسانی که اینطور هستند، به «سبل السلام» میرسند. کسی که دنبال تأمین رضایت خدا باشد، خداوند راههای سلامت را به او نشان میدهد و سلام نیز به معنای آرامش است. در نتیجه هرچقدر که ما ناآرام هستیم و جنگ داریم، ناشی از این است که از رضوان خدا پیروی نمیکنیم و دنبال تأمین خشنودی خدا نبودهایم. در ادامه آیه فرمود این افراد را از ظلمت به نور میآورد. یعنی از جهالت خارج میکند، پس اگر در جهالت هستیم، ناشی از خودمان است که رضوان حق را دنبال نکردیم.
توجه به آیات حق منجر میشود که انسان به صراط مستقیم راه یابد. انسان وقتی آیات حق را میبیند، نباید فقط تحسین کند، بلکه باید بداند که اینها لبخند خدا است. قرآن میفرماید کسانی که به آیات خدا توجه نکنند و تکذیب کنند، این افراد کر و لال هستند و آنها که به آیات توجه نمیکنند، به گمراهی میرسند و آنها که توجه میکنند، بر صراط مستقیم قرار دارند.
دسته دیگر آیات عبادت را از عوامل صراط مستقیم میدانند و گاهی خود عبادت، انسان را به صراط مستقیم میبرد و رشد میدهد. در سوره یاسین آیه ۳۹ فرمود: «وَ أَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»، عبادت انسان را به صراط مستقیم میکشاند. مورد دیگر اینکه قرآن میفرماید اگر شاکر نعمتهای خدا باشید، او نیز شما را به صراط مستقیم هدایت میکند و در قران میفرماید «أَنِ اشْكُرْ لِي» یعنی شکر من را به جا آورید.
منبع:ایکنا