باور به داشتن فرزند بیشتر با مسائل اقتصادی چه ارتباطی دارد؟ قدر مسلم مسائل مالی و اقتصادی میتواند بر موضوع فرزندآوری و نگاه افراد به داشتن فرزند اثرگذار است، اما این رابطه مستقیم نیست و اتفاقاً معکوس است، به این معنی که خانوادههای با درآمد بیشتر و پایگاه اقتصادی بالاتر تمایل کمتری به داشتن فرزندان بیشتر دارند! این تجربهای است که ما با نگاهی به اطرافیان خودمان هم متوجه آن خواهیم شد.
باور به داشتن فرزند بیشتر با مسائل اقتصادی چه ارتباطی دارد؟ قدر مسلم مسائل مالی و اقتصادی میتواند بر موضوع فرزندآوری و نگاه افراد به داشتن فرزند اثرگذار است، اما این رابطه مستقیم نیست و اتفاقاً معکوس است، به این معنی که خانوادههای با درآمد بیشتر و پایگاه اقتصادی بالاتر تمایل کمتری به داشتن فرزندان بیشتر دارند! این تجربهای است که ما با نگاهی به اطرافیان خودمان هم متوجه آن خواهیم شد. نتایج تحلیلی «ایسپا» نشان میدهد با بالاتر رفتن پایگاه اقتصادی افراد، تعداد فرزندان مناسب از نظر افراد کاهش پیدا میکند. علاوه بر موضوع اقتصاد، در افکار عمومی بخشهایی از جامعه ایران نوعی تغییر نگرش نسبت به فرزندآوری به چشم میخورد. علاوه بر این آنطور که دکتر محمدجواد محمودی، رئیس کمیته مطالعات و پایش سیاستهای جمعیتی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی میگوید، این مسئلهای است که پیش از این تئوریهای اقتصادی نیز آن را تأیید میکند و میگوید: «مسئله خانوادهها در بحث فرزندآوری، اقتصادی نیست و دلایل فرهنگی، تغییر سبک زندگی، فردگرایی، توسعه اقتصادی- اجتماعی است.» از نگاه این جمعیتشناس مشوقهای اقتصادی قانون جوانی جمعیت هم برخلاف برخی انتقادها کافی است و اغلب کشورهای دنیا که سیاست افزایش جمعیت را پیگیری میکنند، هفتهشت سیاست را در پیش گرفتهاند. آنچه در پی میآید، حاصل گفتوگوی ما درباره اقتصاد و مسئله جمعیت است.
آقای دکتر، طبق نتایج تحلیلی ایسپا با بالاتر رفتن پایگاه اقتصادی افراد، تعداد فرزندان مناسب از نظر افراد کاهش پیدا میکند. علاوه بر موضوع اقتصاد، در افکار عمومی بخشهایی از جامعه ایران نوعی تغییر نگرش نسبت به فرزندآوری به چشم میخورد. این مخالفت، باور رایج در جامعه است که فرزندآوری با مسائل اقتصادی مرتبط است و مردم به دلیل فشارهای اقتصادی بچهدار نمیشوند. شما به عنوان یک کارشناس این مسئله را چگونه تحلیل میکنید؟
تئوریهای اقتصادی همین نکته را بیان میکنند. گری بکر، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۲ میلادی میگوید: افراد هر چه ثروتمندتر باشند، میل کمتری به فرزندآوری دارند. افزایش درآمد منجر به افزایش تعداد فرزندان نمیشود و خانوادهها این افزایش درآمد را صرف افزایش کیفیت زندگی خودشان میکنند. مشکل اساسی در واقع جمعیت نیست بلکه مدیریت اقتصاد است. تجربه هند به صراحت نشان میدهد آنچه جلوی رشد را میگیرد، رشد جمعیت نیست، بلکه سیاستهای بد اقتصادی است. بعد از دهه ۷۰ میلادی که هند شروع به یکسری اصلاحات اساسی در نحوه مدیریت اقتصادی خود کرد، ما شاهد رشد عظیمی در اقتصاد هند بودیم. این در حالی است که همزمان هند دارای رشد سریع جمعیت و نرخ تولد است. بکر معتقد است: افزایش درآمد باعث تغییر در کشش تعداد و کیفیت فرزندان میشود، اما تغییر در کشش فرزندان بیشتر است، بنابراین افراد ثروتمند فرزندان کمتری با کیفیت بیشتر دارند، در حالی که افراد فقیر فرزندان بیشتر با کیفیت کمتر دارند. ما معتقدیم مسئله خانوادهها در بحث فرزندآوری، اقتصادی نیست بلکه فرهنگی و تغییر سبک زندگی، فردگرایی، توسعه اقتصادی- اجتماعی است. زن و مرد از خانه خارج میشوند و کار میکنند، بنابراین به طور طبیعی فرصت کمتری برای فرزندآوری دارند و به حداقلها راضی میشوند.
قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده بیشتر از اینکه مشوق اقتصادی داشته باشد، به نظر میرسد برخی تسهیلات را برای فرزندآوری داشته است و مشوقهای اقتصادی این قانون چندان جذابیتی ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
من معتقدم مشوقهای اقتصادی قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت نسبت به کشورهای دیگر بیشتر است. در بیش از ۷۰ کشور جهان که نرخ باروری کمتر از نرخ جانشینی دارند، پنجشش نوع سیاست در نهایت هفت تا ۹ نوع سیاست برای افزایش فرزندآوری به کار بردهاند. برای طبقات متمول باید کار فرهنگی انجام شود و مشوق مالی در این طبقات تأثیر ناچیزی دارد، اما برای طبقات ضعیف باید مشوق مالی بدهید تا کیفیت فرزندانشان را بالا ببرند.
آقای دکتر در حال حاضر بحثسالخوردگی جمعیت یکی از مهمترین چالشهایی است که در مسئله جمعیت با آن مواجهیم. سیمای جمعیت ما به لحاظ مؤلفه پیری یاسالخوردگی چگونه است؟
سالخوردگی فرایندی است که از طریق آن نسبت افراد مسن در جمعیت افزایش و نسبت افراد جوان کاهش مییابد. عواملسالخوردگی را باید در تغییرات مرگ و میر و باروری بدانیم، البته عامل اصلی تغییرات ساختار سنی وسالخوردگی، کاهش باروری است. در واقع زمانی که کاهش مرگ و میر در همه سنین رخ میدهد، تأثیر کمی را بر ترکیب سنی دارد، ولی کاهش مرگ و میر در سالهای پایانی زندگی میتواند تأثیر قابل توجهی را برسالخوردگی داشته باشد. مکانیسم این فرایند به این صورت است که با توسعه اقتصادی- اجتماعی و بهبود شرایط بهداشتی، مرگ و میر کاهش و امید زندگی افزایش مییابد، لذا تعداد بیشتری از افراد به سنین بالاتر میرسند و زمانی که این فرایند با کاهش باروری همراه باشد، تغییر ساختار سنی را در پی دارد. به این صورت که با پایین آمدن باروری، سهم افراد جوان در جمعیت کم میشود و در طول زمان وزن جمعیت از گروههای سنی جوان به گروههای سنی بالاتر منتقل میشود و نسبت افرادسالخورده به کل جمعیت، روبه افزایش میگذارد. در واقع میتوان گفت سالخوردگی جمعیت محصول گذار جمعیتی است. در ایران در حال حاضر حدود ۱۰درصد جمعیت بالای ۶۰سال سن دارند. در ۲۸سال آینده یعنی سال ۲۰۵۰ (۱۴۲۹) درصد سالخوردگی جمعیت ایران به ۳۳درصد افزایش خواهد یافت. نسبت افراد سالخورده بالای ۶۰سال در حال حاضر فقط در کشور ژاپن بیش از ۳۰درصد است، اما در اواسط قرن حاضر خیلی از کشورها نسبتهای مشابه ژاپن در حال حاضر را تجربه خواهند کرد. این کشورها اروپا و شمال امریکا، همچنین شیلی، چین، جمهوری اسلامی ایران، کرهجنوبی، فدراسیون روسیه، تایلند و ویتنام را شامل میشود. در سال ۲۰۱۹، ۷۰۳میلیون نفر ۶۵سال یا بیشتر در جهان وجود داشت. پیشبینی میشود تعداد افراد مسن در سال ۲۰۵۰ دو برابر شود و به ۵/۱ میلیارد نفر برسد. در سطح جهان، سهم جمعیت بالای ۶۵سال از ۶درصد در سال ۱۹۹۰، به ۹درصد در سال ۲۰۱۹ افزایش یافته است. پیشبینی میشود این نسبت تا سال ۲۰۵۰ به ۱۶درصد افزایش یابد، به طوری که از هر شش نفر در جهان یک نفر ۶۵سال یا بیشتر سن خواهد داشت.
اهمیتسالخوردگی جمعیت چیست و چه تبعات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد؟
با افزایش سن جمعیت، سهم افراد در سن کار ۲۵ تا ۶۴سال و مسنتر ۶۵سال افزایش مییابد، در حالی که سهم کودکان تا ۱۴سال و جوانان ۱۵ تا ۲۴سال کاهش مییابد. اهمیت ماجرا در این است که پدیده سالخوردگی بر اندازه و ترکیب نیروی کار که نقش مهمی در رشد اقتصادی دارد، تأثیر میگذارد. مشارکت در نیروی کار به همراه افزایش سن کاهش مییابد، لذا هر چه جمعیت سالخوردهتر شود، مشارکت کمتری نیز در تولید اقتصادی به خصوص در بخش کشاورزی یا کاربر دارد. کاهش تعداد شاغلان میتواند اثرهای منفی را بر رشد اقتصادی و تأمین رفاه همگانی در سطح کلان داشته باشد. در واقع با کاهش رشد جمعیت، وظیفه تأمین نیازهای روزافزون سالمندان سنگینتر میشود و این مسئله، بر شیوه تولید کالا و خدمات و کارایی کلی اقتصاد تأثیرگذار است و کاهش پسانداز و سرمایهگذاری، درآمد و افزایش مصرف، کاهش رشد اقتصادی را در پی دارد.
خیلی از منتقدان افزایش جمعیت بحثهای اقتصادی را جزو موانع این رشد میدانند، اما آنطور که شما میگویید، افزایش جمعیت میتواند به رشد اقتصادی منجر شود. درست است؟
رشد اقتصادی رابطه نزدیکی با درآمد، مصرف، سرمایهگذاری و پسانداز دارد. الگو و میزان مصرف با افزایش سن دچار تغییر میشود. برای مثال افراد مسنتر در مقایسه با افراد جوان عموماً به هزینه کردن سهم بیشتری از درآمدشان در بخش مسکن و خدمات اجتماعی گرایش دارند، لذا رشد اقتصادی میتواند به صورت منفی تحت تأثیر افزایش سهم افراد سالمند در جمعیت باشد، چراکه توانایی پسانداز با افزایش سن کاهش مییابد و این امر به میزان پسانداز و به تبع آن توانایی سرمایهگذاری، در کل اقتصاد تأثیر میگذارد و از طرف دیگر باعث افزایش مصرف جامعه میشود. وال استریت ژورنال هم در گزارشی تأکید دارد کاهش جمعیت موجب کاهش ۴۰درصدی رشد اقتصادی در جهان میشود.
این کاهش رشد اقتصادی با کاهش رشد جمعیت چگونه رخ خواهد داد؟
کاهش رشد جمعیت، موجب کاهش افراد در سن کار میشود. این موضوع در مقالهای که در وال استریت ژورنال آمده به خوبی تبیین شده است. کاهش افراد در سن کار سبب کاهش ۴۰درصدی رشد اقتصادی در ۵۰سال آینده در مقایسه با ۵۰سال گذشته میشود. برای جبران کاهش رشد افراد در سن کار، بهرهوری نیروی کار باید به نسبت روند تاریخی خود ۸۰درصد افزایش پیدا کند تا از کاهش نرخ رشد اقتصادی جهان جلوگیری شود. در ۵۰سال گذشته نرخ رشد شش برابر افزایش یافته و متوسط درآمد سرانه تقریباً سه برابر شده است. تخمین زده میشود، نصف این افزایش به خاطر بهرهوری بوده است و نصف دیگر به خاطر افزایش رشد نیروی کار. نرخ رشد اشتغال از سال ۱۹۶۴ به طور متوسط ۷/۱ درصد بوده است و پیشبینی میشود در دهههای آینده به ۳/۰ درصد کاهش یابد. در جهانی که دیگر نمیتوانیم برای افزایش رشد اقتصادی به افزایش عرضه نیروی کار متکی باشیم، افزایش بهرهوری تنها چاره کار خواهد بود. در بین ۲۰ کشور مورد مطالعه تنها نیجریه در ۵۰سال آینده با افزایش نرخ رشد اقتصادی و نرخ رشد اشتغال با توجه به روندهای جمعیتی مواجه خواهد بود. ترکیه، آرژانتین و آفریقایجنوبی با افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه مواجه خواهند بود. خیلی از کشورها از جمله ژاپن، آلمان، روسیه، ایتالیا و چین با کاهش آشکار نرخ اشتغال مواجه خواهند بود.
اثرات عملی افت ۴۰درصدی در رشد جهانی چیست؟
این به آن معنی است که استاندارد جهانی زندگی به جای اینکه در ۵۰سال آینده ۸/۲ برابر شود، ۳/۲ برابر افزایش مییابد، به عبارت دیگر، نسلهای بعد رفاه کمتر از پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود را میبینند.
پس در مجموع شما معتقدید رشد جمعیت میتواند به رشد اقتصادی منجر شود. آیا این مسئله شرط و شروط دیگری ندارد؟
در شرایط مناسب اقتصادی، رشد جمعیت محرک مهمی برای رشد اقتصادی و افزایش سطح زندگی افراد است، چراکه با افزایش جمعیت نیروی کار، الزام برای استفاده مطلوب از منابع اقتصادی فراهم میآید و از سوی دیگر بازارهای ضروری برای جذب کالا و نیز امکان سودآوری تولید در سطح وسیع به وجود میآید. به عبارت دیگر افزایش جمعیت میتواند هم از جهت تقاضا و هم از جهت عرضه عوامل اقتصادی، نقش اساسی در توسعه اقتصاد داشته باشد. توسعه اقتصادی ایالاتمتحدهامریکا در قرن نوزدهم نمونه تاریخی مهمی در این زمینه است. متفکرانی مانند «جولیان سایمون» معتقدند افزایش جمعیت موجب بالا رفتن بهرهوری اقتصادی میشود، چراکه از یک سو امکان تقسیم کار گستردهتر و استفاده بیشتر از صرفهجوییهای ابعاد تولید فراهم میآید و از سوی دیگر چارچوبی برای نیازهای فزاینده و محرکی برای پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی میشود. مطالعه تجربی بین کشوری، در بیش از ۹۰ کشور در سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰ انجام شده است که بر اساس آن، کشورهایی که کمتر از ۵/۰درصد رشد جمعیت دارند یا کشورهایی که بیشتر از ۲ تا ۵/۲ درصد رشد جمعیت دارند، به عنوان کشورهایی با توسعه اقتصادی پایینتر شناخته میشوند.
اگر ممکن است در این مورد بیشتر توضیح دهید.
مهمترین دلایل در پشت این پدیده به قرار زیر است:
اول: بسیار مشکل است که رشد اقتصادی بالا و مستمری در شرایط نرخ رشد جمعیت پایین (کمتر از
۵/۰ درصد) و نرخ رشد جمعیت بالا (بیشتر از ۲ تا ۵/۲ درصد) داشته باشید. در مورد اول (نرخ رشد کمتر از ۵/۰درصد) افزایش سالخوردگی جمعیت پیامدهای منفی شناختهشده در پی دارد. در مورد دوم، (نرخ رشد بیشتر از ۲ تا ۵/۲ درصد) احتمال اینکه خانوادههای بزرگ از پس تغذیه مناسب، تحصیلات و بهداشت خود برآیند کاهش مییابد. علاوه بر این، بدون یک بازار سرمایه مناسب، ترویج شرکتهای جدید و نوآور، بدون اینکه منابع شخصی یا خانوادگی در دسترس باشد، دشوار است.
چه مؤلفههایی موجب میشود در یک جامعه سالمند، رشد اقتصادی کاهش و هزینهها افزایش یابد؟
تغییر الگوی سرمایهگذاری نخستین مؤلفهای است که منجر به کاهش رشد اقتصادی در جوامع سالمند میشود. بر این اساس مخارج سرمایهگذاری به جای سرمایهگذاری زیربنایی و تولیدی که نیاز اصلی برای رشد و توسعه هر اقتصادی است، صرف سرمایهگذاریهایی خواهد شد که پاسخگوی چالشهای پدیده سالمندی باشد. از سوی دیگر با افزایش فشار تورمی روبهرو خواهیم بود. با توجه به رشد ۵/۳ الی ۵/۴درصدی جمعیت سالخورده، همانطور که ذکر شد، از جمعیت افراد در سن کار کم میشود. توان تولید ملی کم میشود و سطح اشتغال پایین میآید. هر درصدی از اشتغال، به یک سطح از درآمد ملی وابسته است. هر چه از درصد اشتغال جامعهای کم شود، عرضه کل ارزش پولی کالاها و خدمات تولیدشده بنگاههای اقتصادی در یک دوره یکساله به نسبت تقاضای کل که شامل مخارج سرمایهگذاری بنگاهها و مخارج مصرفی خانوارهاست، کاهش مییابد. تقاضا یا به عبارت دیگر مخارج مصرفی خانوارهای سالمند، اگر خوشبینانه بگوییم، اگر افزایش نیابد، ثابت باقی خواهد ماند. این مسئله باعث فشار تورمی خواهد شد. همچنین با افزایش هزینههای انتقالی، کاهش ظرفیت مالیاتی و به تبع آن کاهش دریافت مالیات دولتها و هزینههاى انتقالى مواجه خواهیم بود. هزینههای انتقالی در حقیقت هزینههایى هستند که به صورت یکطرفه از سوى دولتها به اقشار آسیبپذیر و واحدهاى مشخصشده در قانون پرداخت مىشود و در قبال پرداخت این هزینهها، کالا یا خدماتى دریافت نمىشود. به عبارت دیگر، انتقال درآمد یا قدرت خرید از یک واحد به واحد دیگر است. این هزینهها در تولید ناخالص ملی منظور نمیشود، ولى در محاسبه درآمد قابل تصرف افراد به حساب مىآیند. یکى از اثرات فورى این نوع هزینهها در جامعه، افزایش تقاضا و مصرف در سطح جامعه است و به عنوان وظیفه توزیعى دولتها محسوب مىشود. از همه اینها مهمتر بخش بزرگی از فشارهایسالخوردگی جمعیت مربوط به هزینههایی است که جامعه باید برای حفظ سلامتی سالمندان صرف کند.
یعنی هزینههایسالمندی هم میتواند رشد اقتصادی را تحت تأثیر قرار دهد؟
هزینههایسالمندان به صورت تصاعدی در حال افزایش است. افزایش این هزینههای سربار از آن جهت وضعیت وخیمتری مییابد که جمعیت فعال، انگیزه کمتری برای نگهداری از سالمندان دارند و مخارج درمانی سالمندان بالاتر از کودکان است. افراد سالخورده احتمال بیشتری برای ابتلا به بیماریهای مزمن با عوارض متعدد دارند که به طور طبیعی درمان آن هزینه بیشتری دارد، بنابراین میتوان گفت، جمعیت سالخورده منجر به فشار هزینهها میشود. یکی از محرکهای مخارج سلامت، سن است که تا حدودی به این دلیل است که با افزایش سن، شیوع چند بیماری به صورت همزمان نیز افزایش مییابد. هزینه مراقبت از افراد مسن- با در نظر گرفتن خدمات بهداشتی بیمارستان و جامعه، خدمات بهداشتی خانواده و خدمات دارویی- با افزایش سن افزایش مییابد. صندوقهای تأمین اجتماعی یا بازنشستگی هم با مشکل مواجه خواهند شد. به خاطر کاهش افراد در سن کار، حق بیمه پرداختی به صندوقهای بازنشستگی کاهش و مصارف صندوقها افزایش و به تبع آن توان صندوقها کاهش خواهد یافت. همچنین افزایش سن بازنشستگی با کاهش همزمان تعداد بازنشستگان و افزایش تعداد کارگران، نسبت مستمریبگیر به کارگر را کاهش میدهد.
منبع:روزنامه جوان