«اینجانب احمد احمدی در 15 شهریور 1312 در یکی از روستاهای ملایر در خانوادهای کشاورز و مذهبی به دنیا آمدم. در شش سالگی قرآن و کتابهای فارسی را خوب آموختم، اما دریغا که به علت نبودن مدرسه و امکانات استعدادم به هدر رفت. در 17 سالگی بدون استاد تمام صرف را خوب خواندم و نیمی از نحو را.
در سال 1331 وارد حوزه بروجرد شدم و در طول پنج سال ـ که فصل زراعت را هم به روستا میرفتم ـ تا نیمه دوم سطح را خواندم. در سال 1336 به حوزه قم آمدم و تا سال 1345 علاوه بر دروس خارج و فلسفه و تفسیر در حوزه، از دانشگاه تهران لیسانس فلسفه گرفتم و دبیر شدم.
در سال 1348 کارشناسیارشد فلسفه غرب گرفتم و در سال 1358 در همان رشته فارغالتحصیل شدم و در سال 1353 به دعوت گروه فلسفه غرب دانشگاه تهران عضو هیأت آن گروه شدم.
استادان
در حوزه بروجرد
آیتالله حاج شیخ علی محمد بروجردی ـ درس خارج
آیتالله حاج شیخ احمد فیضی ـ دروس سطح
آیتالله حاج شیخ رحمة الله صاحب الزمانی ـ دروس سطح
حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا مولانا ـ دروس مقدمات و فلسفه و کلام.
در حوزه قم
آیتالله العظمی بروجردی(ره) ـ درس خارج
آیتالله العظمی امام خمینی(ره)
آیتالله العظمی طباطبایی سلطانی(ره) ـ درس کفایه
آیتالله العظمی شهابالدین نجفی(ره) ـ درس خارج
آیتالله العظمی محقق داماد(ره) ـ درس خارج
آیتالله العظمی حسین نوری ـ درس سطح
آیتالله حاج میرزا علی مشکینی(ره) ـ درس سطح
آیتالله العظمی فیلسوف الهی و مفسر بزرگ قرآن. علامه طباطبایی(ره) که مدت بیست سال از محضر نورانیاش فیض بردم و وجودم مرهون او است و هنوز هم با او زندگی میکنم.
در دانشگاه تهران بیشترین استفادهام از درس استاد بزرگوار مرحوم دکتر یحیی مهدوی بوده است.
کتاب و مقالات
الف) کتابها
1. تأملات در فلسفه اولی(ترجمه)، رنه دکارت، انتشارات سمت، چاپ پنجم، 1385.
2. نقد تفکر فلسفی غرب(ترجمه)، اتین ژیلسون، انتشارات سمت، چاپ دوم، 1385.
3. بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق (ترجمه از آلمانی)، مؤلف: کانت.
4. پادزهر در دفع انکار نزول وحی، نشر بوستان قم.
5. کتابی در دست تألیف که حاوی آراء خاص من در فلسفه است و نقدی بنیادی است بر فلسفه کانت و برخی فلسفههای غربی.
ب) مقالهها
1. تجربه حسی و رابطه آن با کلیت و استقراء، خردنامه صدرا، شمار 16، 1378.
2. تفسیر قرائتی دیگر از آیات اول سوره روم، بینات، شماره 18.
3. ریشهیابی تعارض علم و دین، پیام حوزه، شماره 20.
4. اصل هو هویت یا مفصل روانشناسی و فلسفه، سخن سمت، شماره 5، 1378.
5. عقل و رابطه آن با دین و عرفان، دانشگاه باقر العلوم(ع)، قم، شماره 2.
6. اعتبار و روایی قرائتهای مختلف از دین، کیهان فرهنگی، شماره 172، 1379.
7. اتحاد عالم و معلوم و تأثیر آن در بحث علیّت.
8. قضیه شرطی همان حملی است، دانشگاه تبریز.
9. ماهیت تجربه حسی، مجله علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز.
10. ضرورت، فصلنامه فلسفه دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران گروه فلسفه، شماره 1، سال 1379.
11. میاندیشم دکارت و انسان معلق ابن سینا، ارائه شده در جشنواره ابن سینا در دهلی نو.
12. مقدمه بر کتاب «تغییر نظام آموزش و پرورش»، وزارت آموزش و پرورش.
13. علم تصور است یا تصدیق؟
14. نقدی بر نظریه هیوم در باب علیت، یادنامه آیتالله حسنزاده آملی، پژوهشگاه علوم انسانی، سال 1374.
15. پیوند هست و باید، مؤسسه توسعه دانش و پژوهش.
16. ماهیت حمل.
17. رابطه صفات با ذات، مقدمه جلد 6 اسفار، بنیاد صدرا.
18. گامی درجهت حل نزاع میان اصالت وجود و اصالت ماهیت، یادنامه حکیم سبزواری، تربیت معلم سبزوار، سال 1374.
19. لاهیجی و اصالت ماهیت، یادنامه لاهیجی، وزارت ارشاد، سال 1374.
20. ماهیت و جعل از دیدگاه میرداماد، یادنامه میرداماد و میرفندرسکی، فرهنگستان علوم، سال 1384.
21. خلط شناختشناسی و هستیشناسی در نزاع اصالت وجود و اصالت ماهیت، مجله پژوهش و حوزه، شماره 2.
22. مغالطه کنه و وجه در نظریه تکثر قرائت دین، نشر ظفر، قم، سال 1380.
23. اصل علیت و رابطه آن با تشکیک وجود، یادنامه مرحوم شهید قدّوسی، نشر شفق، سال 1363.
24. ایزوتسو و زبان وحی، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1382.
25. مربی خاموش(= عاشورا)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، سال 1376.
26. آثار تربیتی اصول عملیه و قواعد فقهیه، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم.
27. اسلام و محیط زیست با تأکید بر حمایت از حیوانات، شرکت نفت، به زبان انگلیسی.
28. سهروردی و حکمت عملی، کنگره سهروردی، دانشگاه زنجان.
29. ادراک حسی از دیدگاه ابن سینا و کانت، استانداری همدان، سال 1386.
30. حقوق حیوان در اسلام.
31. ترجمه مصدر و تمییز در عربی، مجله دانشکده علوم انسانی دانشگاه تبریز.
32. بررسی نظر شیخ مفید پیرامون حیات برزخی، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، دانشگاه قم.
33. مناجات نظامی زخمه روح، دانشگاه تبریز، سال 1375.
34. استغراق در مولانا و ابن فارض، مجله علوم انسانی دانشگاه تهران.
35. سعدی و حسن و قبح افعال.
36. اساس اخلاق نزد غزالی.
37. نیت و تأثیر آن در مسائل دینی و اخلاق و قانون، به انگلیسی، دانشگاه تورنتو، کانادا.
38. بلای تقلید در ترجمه قرآن کریم، مجله بیّنات، قم، موسسه معارف امام رضا(ع).
39. دریا و سبو یا اخلاق توحیدی و معیار حدّ وسط، کنگره نراقیین، دانشگاه قم.
40. کانت و کان تامّه یا تبیین قضیه وجودی با دیدگاهی ابداعی، در دست چاپ.
41. تبیین ماهیّت حق، نقدی بر اعلامیه حقوق بشر، بزرگداشت آیتالله قبلهای، دانشکده علوم قضایی، تهران، سال 1387.
42. ارتباط فیزیک و متافیزیک، فروغ اندیشه، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه قم، سال 1383.
43. امکان ترجمه ـ نقدی بر نظر کواین که میگوید: ترجمه ممکن نیست، دانشگاه تبریز.
44. ازدواج و پیشگیری در اسلام، در کتاب دانش خانواده، نشر «سمت».
● مقالات فراوان دیگری که اینجا و آنجا چاپ شده و نام یا محل نشر آنها را به یاد ندارم.
سفرهای علمی ـ دانشگاهی
برای کارهای دانشگاهی و ارائه مقالات علمی به کشورهای زیر سفر کردهام.
1) هند، دو بار؛
2) آمریکا، دو بار؛
3) کانادا، یک بار؛
4) ایتالیا، دو بار؛
5) ترکیه، دو بار؛
6) الجزایر، یک بار؛
7) سوریه، دو بار؛
8) شوروی سابق، یک بار؛
9) افغانستان، دو بار؛
10) پاکستان، یک بار؛
11) مصر، یک بار؛
12) آلمان، چند بار؛
13) انگلیس، چند بار؛
14) ترکمنستان، یک بار؛
15) اندونزی، یک بار؛
16) لبنان، چند بار؛
17) اردن، دو بار.
ضمناً به زبانهای عربی و انگلیسی تسلط کامل و با آلمانی هم آشنایی نسبتاً خوبی دارم.
فعالیتهای علمی ـ تحقیقی و اجرایی
از سال 37 تا چند سال پس از 1350 با مجله مکتب اسلام همکاری داشتم ـ از نگاشتن مقاله تا پاسخ به سؤالات دینی و تا ویرایش و ... ـ از سال 1346 تا 1361 با مؤسسه در راه حق همکاری علمیـ آموزشی داشتم. در این مدت با حضرات آیات خرّازی، مصباح و استادی از میان طلاب، چهار دوره دانشجو گرفتیم و آموزش دادیم که بسیاری از آنها اکنون در مصادر امورند و یا از استادان برجسته حوزه و دانشگاهند. بنده در این دورهها بیشتر فلسفه غرب و کمی هم فلسفه اسلامی تدریس کردهام.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شهرهای مختلف کشور از جمله کرمانشاه، (حدود 40 روز) قم، تهران و اصفهان (هر کدام چندین روز) برای استادان، دبیران و دانشجویان، دوره آموزشی داشتهام.
از پنجم دی ماه 1360 به فرمان حضرت امام (ره) به ستاد انقلاب فرهنگی ـ که بعداً در 1363 به شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل شد ـ آمدم. آن زمان دانشگاهها تعطیل و سخت آشفته بود. امام رضوان الله علیه در فرمانشان دستور داده بودند که دانشگاهها را هر چه سریعتر باز کنید. به همین جهت در گرماگرم جنگ و درگیریهای گروهکها در بیرون و درون دانشگاهها به برنامهریزی پرداختیم و من حدود 21 ماه، به جز روزهای پایان هفته که به قم میرفتم، شب و روز در دبیرخانه ستاد بودم و گاه از ساعت 6 بامداد تا 1/5 بامداد روز بعد مشغول تهیه و تکثیر و ارسال برنامهها به دانشگاهها بودم.
پس از آوردن خانواده از قم به تهران، دیگر تمام وقت درگیر حل مشکلات دانشگاهها بودم؛ از سفر به بیشتر دانشگاهها، آرام کردن جوّ متشنج آنجا، تبیین برنامهها و توجیه استادان و دانشجویان و ... ـ ستاد انقلاب فرهنگی برای دانشگاهها چهار برنامه داشت: تربیت استاد فراخور انقلاب، تدوین کتاب درسی و مبنایی، تدوین برنامه و تربیت دانشجو. من در تدوین دو برنامه اخیر با سایر اعضا مشترک بودم، اما دو برنامه نخست یعنی تربیت استاد و تدوین کتاب ـ در بخش علوم انسانی ـ که دشوارتر و پایدارتر بود، عملاً بر دوش من نهاده شد.
برای تربیت استاد دانشگاه تربیت مدرس را دایر کردیم و آگاهان میدانند که بنیانگذار و راهانداز و ادامهدهنده آن، در واقع اینجانب بودهام، زیرا اگرچه ظاهراً فقط رئیس دانشکده علوم انسانی آن با صدها دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری بودم، اما در واقع تنها کسی بودم که در برابر هجوم مخالفان آن ـ که گاه خود وزیران علوم بودند! ـ یکتنه ایستادم و نگذاشتم این شجره طیبه را که تاکنون هزاران استاد برای دانشگاهها تربیت کرده است از رشد بازدارند و یا از بُن براندازند. من از اوایل سال 1361 تا تیرماه 1374 رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس بودم و با توجه به اینکه دانشگاه نوبنیاد و استاد هم کمیاب بود گاه ناگزیر مدیریت چند گروه و یا تدریس پارهای از دروس بر دوش من میافتاد.
امّا تدوین کتاب، در هفت اسفند 1363 شورای عالی انقلاب فرهنگی به لحاظ اهمیت علوم انسانی مرکزی را تصویب کرد که کتابهای درسی و مبنایی برای دانشگاهها تدوین کند و شورا با اصرار تمام مسئولیت این مرکز را به عهده اینجانب نهاد به این دلیل که با حوزه قم و با دانشگاهها ارتباط دارم.
تابستان 1364 بود که اعضای شورا خدمت امام(ره) رسیدیم و حضرت آیتالله خامنهای به عنوان رئیس شورا موضوع را با حضرت امام در میان نهادند و کمک مالی خواستند و ایشان با لبخندی دلنشنین قول مساعدت دادند و یک میلیون تومان فرستادند که سرمایه پربرکتی شد برای سمت. از آن زمان تاکنون یعنی در مدت نزدیک به 23 سال همچنان مسئولیت این مرکز(سمت) به عهده اینجانب است و تعداد 1173 عنوان در شمارگانی نزدیک به 22 میلیون با قیمت حداکثر بازار آزاد به دانشجو عرضه شده است.
علاوه بر این، صدها قرارداد منعقد شده که برخی از آنها در حال تدوین و برخی در حال ویرایش و تولید و انتشار است و مجموع آن چه گفته شد بعلاوه سرمایه معنوی و فیزیکی موجود ـ که به صدها میلیارد ریال میرسد ـ سرمایه عظیمی است که برای علم و فرهنگ انقلاب به دست آمده است و در آینده هم، همچنان مورد استفاده خواهد بود ـ والحمدالله ـ
در سال 1365 شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد که نظام آموزش و پرورش کشور دگرگون شود و مسئولیت این کار به عهده اینجانب واگذار شد. طیّ دو سال با تشکیل دو سمینار سراسری از استادان و دبیران و صاحبنظران تعلیم و تربیت در زیر آژیر و بمب و موشک و با سفر به شوروی و هند، طرحی جامع و مشکلگشا با مقدّمه راهبردی من، در نزدیک به 170 صفحه تدوین و به وزارت آموزش و پرورش تحویل شد، امّا دریغا که وزیر وقت و برخی معاونانش آن را اجرا نکردند با آن که به گفته آگاهان هنوز هم بهترین طرح است.
همچنین در سال 1365 برای تربیت استادان معارف در دانشگاهها، مرکزی به نام مرکز تربیت مدرس دایر کردم و خودم سالها مدیر و استاد آن بودم. در این مرکز از طلاّبی که چند سال درس خارج خوانده بودند، امتحان گرفته میشد و با برنامه درسی ویژهای پس از سه سال مدرک کارشناسی ارشد میگرفتند و به تدریس در دانشگاه میپرداختند. برخی هم در حین تدریس در همانجا یا در سایر دانشگاهها امتحان میدادند و به مقطع دکتری میرفتند.
همین مرکز اکنون وابسته به دانشگاه قم شده و بیش از 10 سال است در چند رشته ـ از جمله فلسفه تطبیقی ـ مدرک دکتری میدهد و از آغاز تاکنون در طول 22 سال بیش از 500 استاد در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری فارغالتحصیل کرده و به دانشگاهها فرستادهاند. اینجانب در طول این مدت، افزون بر راهاندازی و چند سال مدیریت آغازین، همواره در پایان هر هفته در آنجا چند ساعت تدریس فلسفه غرب و در مقطع دکتری تدریس فلسفه تطبیقی داشتهام.
در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 به مدت 35 ماه مدیر گروه فلسفه در دانشگاه تهران بودهام.
به جهت تخصصم در رشتههای زبان و ادبیات فارسی، عربی، تفسیر، فلسفه و کلام اسلامی و فلسفه غرب هرکجا ضرورت اقتضا کرده و استاد راهنما یا مشاور و حتّی داور یافت نشده، افزون بر این که بارها موضوع پایاننامه را پیشنهاد دادهام، خودم هم راهنمایی، مشاوره و یا داوری را پذیرفتهام و اکنون صدها پایاننامه در زمینههای یادشده، به ویژه در مقطع دکتری فلسفه تطبیقی به عنوان راهنما، در کتابخانهام موجود است و همه دانشجویانم میدانند که در بررسی پایاننامهها از هیچ نکتهای فروگذار نمیکنم ـ والحمدالله ـ
افزون بر سالها مشارکت جدی و فعال در تدوین برنامههای راهبردی برای دانشگاهها و آموزش و پرورش، به ویژه در علوم انسانی، در تدوین برنامههای درسی و سرفصلهای بسیاری از رشتههای علوم انسانی، حتی برای برخی دانشگاههای غیردولتی ـ مانند دانشگاه امام صادق(ع) ـ مشارکت تخصصی داشتهام.
دفتر همکاری حوزه و دانشگاه را که اکنون با نام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نامبردار است اینجانب از نیمه دوم سال 1362 تا سال 1375 ـ حدود 14 سال ـ سرپرستی کردهام، بسیاری از اعضای هیأت علمی کنونی آنجا را امتحان ورودی گرفته و پذیرفتهام و آثاری را که تا سال 1375 در آنجا تدوین و در سمت منتشر شده، پیش از چاپ گاه یک یا چند بار اصلاح کردهام و صحه گذاشتهام تا منتشر شده است. هماکنون هم با این پژوهشگاه پیوندی استوار و مستحکم دارم و برخی از آثار فعلی آنجا همین حالا هم در سمت به صورت مشترک منتشر میشود.
در مجلس شورای اسلامی چهار سال عضو فعال کمیسیون آموزش و تحقیقات بودهام و در تصویب قوانینی مانند حذف تدریجی کنکور سهم بسزایی داشتهام.
از 1173 کتابی که در سمت منتشر شده، تقریباً همه آنهایی را که محتوای علمی و اسلامی داشته مرور و گاه اصلاح کردهام تا مبادا سطحی یا خلاف حقایق اسلامی باشد.
به پیشنهاد خود استاد نامور پهنه زبان و ادبیات فارسی، جناب آقای دکتر کزازی، بر هشت جلد از نه جلد نامه باستان، این یادگار ماندگار، نظارت دقیق همراه با تقریظ استاد داشتهام.
هر کدام از کتابهای زبان و نگارش، سخن شیرین فارسی و درّ دری را که هماکنون به عنوان درس عمومی تدریس میشوند، پیش از چاپ چند بار دیده و اصلاح کردهام.
کتاب المنهج القویم را که با عنوان درس عمومی تدریس میشود، خودم طرح دادهام و دو درسش را هم بدون ذکر نام من نوشتهام و نامش را هم بنده برگزیدهام و بر آن نهادهام.
به لحاظ تخصصی که در ویرایش دارم، کوشیدهام که ویرایش کتابهای سمت در عالیترین سطح انجام گیرد.
در سال 1362 با پیشنهاد بنده برای تربیت استادان علوم اسلامی در دانشگاهها، جذب خبرگان بدون مدرک دانشگاهی، در ستاد تصویب شد و بنده، به تنهایی آن را به راه انداختم، استادان بزرگ را از حوزه و دانشگاه دعوت کردم و امتحانی آبرومند برگزار شد و شماری از روحانیون دانشمندی که تا آن روز از وجودشان استفاده نمیشد به دانشگاه رفتند و هماکنون هم آن راه ادامه دارد. البته من دیگر در امتحان کتبی حضور ندارم امّا در امتحان شفاهی هنوز هم هستم.
در چندین مجله و هیأت امنا، مانند هیأت امنای دانشگاه تربیت مدرس عضویت دارم و ... .
آنچه در بالا گفته شد و از سر ضرورت استناد فعل به «من» داده شد برایم سخت ناخوشایند است، زیرا در برابر فرمان سراسر افتخار حضرت امام رضوان الله علیه و انقلاب ملت بزرگ ایران پشیزی به شمار نمیآید، هر چند این بنده ناچیز هر چه در توان داشتهام به کار بستهام و تا رمق هم دارم، به یاری خداوند، به کار خواهم بست. امّا همواره این دو بیت حافظ را خطاب به امام(ره) ترنم میکنم که:
چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست/که خدمتی به سزا بر نیاید از دستم
اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد/به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم