به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ از نظر رهبر کبیر انقلاب اسلامی بدون هیچ تردیدی بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت و هویت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن است و بر همین مبناست که «راه اصلاح یک مملکتی، {اصلاح}فرهنگ آن مملکت است» و «فرهنگ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختی های یک ملت میباشد»
بر همین اساس و با توجه به فرهنگمحور بودن انقلاب اسلامی و ضرورت گذر از فضاي استبدادی و ضداسلامی عصر پهلوی، یکی از اساسیترین دغدغههای بنیانگذار نظام اسلامی، تعالی فرهنگی جامعه و اصلاح سریع نارساییهای این عرصه محوری و به ویژه در گام اول، دانشگاهها بود. برای نیل بدین مقصود و راهبری صحیح فرهنگ از همان اوایل انقلاب، طراحی و استقرار یک قوه عاقله و اتاق فرمان ضرورتی حیاتی تشخیص داده شد.
با عنایت به شأن منحصر بهفرد قرارگاه فرهنگی نظام، از همان ابتدای شکلگیری ستاد انقلاب فرهنگی حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مد ظلهالعالی) در دیدار با اعضای شورا و در قالب احکام صادره برای اعضای آن و نیز در بیانات مربوط به آن شورا، اهمیت و جایگاه فرهنگ، ظرفیتها و تهدیدات فرهنگی، اولویت های فرهنگی نظام، ابعاد مختلف شبیخون فرهنگی دشمنان، جایگاه، رسالتها و مأموریتهای شورای عالی انقلاب فرهنگی، وضعیتشناسی فرهنگی و علمی کشور، راههای رفته و نرفته نظام در حوزه فرهنگی و دانشی و... مطرح نموده و سیاستهای کلان نظام را طی سالهای مختلف بیان و ابلاغ نمودهاند.
دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در استقبال از سی و هشتمین سالگرد تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی به فرمان حضرت امام خمینی (ره)، اقدام به بازنشر برخی مصاحبه ها و بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) درباره شورای عالی انقلاب فرهنگی مینماید.
دومین بخش از این مطالب مربوط به بیانات مقام معظم رهبری در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در آذر ماه سال 1368 است، که تقدیم محضر عزیزان میشود.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
در ابتدا بايد به همه آقايان محترم و برادران عزيز، به خاطر اين ديداري که چند سال براي من مأنوس بود و حالا فاصل هاي افتاده است، خوشآمد بگويم. از اينکه امروز آقايان را زيارت مي کنم، خوشحالم. همينطور بايد قدرداني و تکريم خود را نسبت به اين نهاد مهم، يعني شوراي عالي انقلاب فرهنگي که حضرت امام فقيدمان(رضوان الله عليه) آن را پايه گذاري کردند - هم در شکل ستاد انقلاب فرهنگي و هم به شکل تکامل يافته اش در صورت شوراي عالي انقلاب فرهنگي که بحمدالله الان هست - ابراز کنم.
معتقد بوده ام و همچنان هستم که اين شوراي عالي میتواند کارايي هاي زيادي براي پيشبرد فرهنگ کشور داشته باشد و به وزارتخانه هايي که متصدي و مباشر اجرايي کار فرهنگي هستند، کمک بزرگي بکند. بحمدالله همه هم در اين مجموعه عضو و شريکند و از اين ترکيب و اين وضع هم خيلي خوشحال و خشنودم. جناب آقاي هاشمي (رفسنجانی) فرمودند که شورا افت کرده است؛ من به اين هيچ اعتقادي ندارم. من معتقدم که شورا بحمدالله الان با حضور شما آقاياني که تشريف داريد - به خصوص با توجه به حضور مستمر خود جناب آقاي هاشمي (رفسنجانی) - وضعش خيلي بهتر ميباشد و فعالتر شده است.
آن وقت هم عقيدهام همين بود. جلساتي که ايشان شرکت ميکردند، جلسات کارآمد و بُرشداري بود و در آن، پيشرفت محسوس ميشد. البته الحمدلله حالا ايشان بيدردسر و بيدغدغه، همه جلسات را شرکت ميکنند؛ ولي گاهي به ياد آن وقتي ميافتم که به خصوص به خاطر اشتغالات ايشان در امر جنگ، کمتر موفق ميشديم که ايشان را در اين شورا زيارت کنيم. خوشحالم که الحمدلله ايشان هستند و ترکيب هم ترکيب خيلي خوب و مجموعه نيز مجموعه کاملي است.
عدم انحصار فرهنگ به امور آموزشی
نکتهاي که به نظر من خيلي مهم مي باشد، اين است که ما فرهنگ اسلامي و فرهنگ کشور را - که شوراي عالي انقلاب فرهنگي هدفهايي را براي آن تعقيب مي کند - به فرهنگ آموزشي و تحصيلي و کلاسي و مَدرسي منحصر نکنيم؛ بلکه بخشي از اين فرهنگ، فرهنگ عمومي است که نفس حضور وزارت ارشاد در اين مجموعه و آشناييها و آگاهيهايي که اعضاي اين جلسه به اختلاف در مسايل گوناگون فرهنگي دارند، خود شاهد بر اين است که به اين بدنه و اين قسمت هم اهتمام زيادي شده است.
ما و همه دستاندرکاران فرهنگ در کشور بايد باور کنيم که امروز آماج تهاجمات فرهنگي دشمنانمان هستيم؛ هم به صورت آميختن فرهنگ انقلابي ما با چيزهايي که آن را از خلوص و کارايي مياندازد و هم به صورت مانع تراشيدن بر سر تربيت انسانهاي کارآمد و متخصص که بتوانند همه امور کشور را اداره کنند. شکي نيست که دشمن نسبت به همه اينها، به صورت جذب و ربودن و دزديدن مغزها و استعدادهاي درخشان از ميان ما، برنامهريزي کرده است.
اين را هم ميدانيم که اين برنامه ريزي، نسبت به همه کشورهاي جهان سوم و از جمله کشور ما شده است. آنها با توجه به انقلاب اسلامي و خطراتي که براي استکبار دارد، نسبت به کشور ما بهطور ويژه برنامهريزي کردند تا نگذارند در اينجا مغزهاي کارآمد و درخشان و استعدادهاي برجسته رشد کنند يا بمانند. آنها برنامهريزي دارند و پول خرج ميکنند و اصلاً دستگاههايي براي شناسايي استعدادهاي درخشان کشورهاي مختلف دارند تا آنها را - چه در دوران کودکي و نوجواني و جواني و چه در دوران به ثمررسيدگي و کارايي - بربايند.
پس، ما از همه طرف، با دشمني و خصومت دشمنان اساسي و فرهنگيمان در عالم مواجه هستيم که نگذارند چه در زمينه فرهنگ عمومي و ذهنيت ها و عمل فرهنگي مردم و چه در زمينه کار مَدرسي و تربيت نيروي انساني، به مقاصد خودمان برسيم. ما بايد متناسب با دشمني و خصومت دشمن، برنامه ريزي کنيم. در مسأله فرهنگ عمومي، همين که مشاهده مي کنيم در جامعه ما - مثلاً در پيچ و خم ادارات و دستگاههاي دولتي و به خصوص در بعضي از ارگان ها که شکايت زيادي از آنها میشود - کارهاي مردم روان انجام نمیگیرد و امروز و فردا میشود و دردمندانه و دلسوزانه با کار مردم برخورد نمي گردد، به خاطر يک نقص و بيماري فرهنگي است. يا اگر مشاهده ميکنيم که افراد کارآمدِ فکري ما در دانشگاهها و کارگاهها و مراکز تحقيق، به نوآوريهايي که براي يک محقق، نان و آب و شهرتي ندارد، اما زحمت زيادي دارد، کمتر تن مي دهند و به کارهاي آسانتر و سهلتر تسليم میشوند، يک بيماري فرهنگي است.
اين تحقيقات عظيمي که در دنياي علم شده، به وسيله چه کساني انجام شده است؟ غالباً به وسيله کساني که در دوره تحقيق، مردمان نامآوري نبودند و روي عشق به تحقيق و علم و محصول کار تحقيقي خود، کاري را با زحمت شروع کردند و رنج آن را بر خود هموار ساختند، انجام شده است. نتيجهي اين کار، چيز عظيمي براي يک ملت شده است. البته، سياستها هم از محصول علمي و تحقيق آنها، بدخواهانه سوءاستفاده کرده اند که ما نمیتوانيم سوءاستفاده سياستها را به حساب نفس تحقيق و انگيزه آن بگذاريم.
اگر اينها را کم داريم، ناشي از يک بيماري فرهنگي در ماست. ما بايد اين را علاج کنيم. اين، ربطي به کار مدرسه و دانشگاه و امثال اينها ندارد؛ بلکه نگرش و فعاليت و تلاش فرهنگي سازمان يافته ديگري را مي طلبد و ما بايد آن را انجام بدهيم. حقيقتاً يکي از کارهاي مهم شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نگرش به فرهنگ عمومي و پيدا کردن و شناختن بيماريهاي فرهنگي امروز کشور ما و يافتن علاج اين بيماريها با ديد متخصصانه و البته دردمندانه و انقلابي و توصيه آنها به دستگاههاي گوناگون است. اين، يک بخش مهم کار ميباشد و خوب است که شوراي عالي انقلاب فرهنگي، به اين قضيه برسد.
در حقيقت، بخش عمده، همين بخش مربوط به فرهنگ کلاسي و آموزشي و تخصصي و انسان سازي - به معناي تربيت آدمهاي کارآمد و نيروي انساني - است. توليد نيروي انساني کارآمد براي اداره انقلاب، از دبستانها و حتّي تا حدودي ماقبل دبستانها شروع میشود و به دانشگاهها و مراکز تحقيق و مراکز عالي ميرسد. شما آقايان، تأمين و اداره و بهسازي اين قضيه را متکفل هستيد.
من تا حدودي نقايصي را که وجود دارد، مي دانم. شما آقايان هم بهتر از من مي دانيد. دبستانها و دبيرستانهاي ما، مشکلات و نقايصي دارند. دانشگاههاي ما از لحاظ ضعف کيفيت، مشکلاتي دارند. اگرچه در اين سالهاي اخير، مقداري به کميت توجه شده - شايد هم چارهاي نبوده است - ليکن پايين بودن کيفيت در دانشگاهها، چيزي است که مورد قبول و آگاهي همه دستاندرکاران ميباشد. مشکلات مراکز تحقيقاتي و افسردگي محققان ما که آن نشاط لازم را براي کار تحقيقي ندارند، يکي از معضلاتي است که الان وجود دارد.
معلمان و اساتيد - چه در دانشگاهها و چه در مدارس - دچار مشکلات فراوان هستند. آن شوق و انگيزهاي که يک نفر آدم را بسراغ تعليم بکشاند، به چيزهاي گوناگوني وابسته است که انصافاً بعضي از آنها لنگ است. مسايل مادّي و نيز احترامات معنوي تأثير دارد. حرمت گذاشتن براي استاد - همين چيزي که در اسلام اينقدر به آن اهميت داده شده که شاگرد بايد استاد را احترام بکند - تا چه اندازه وجود دارد؟ همه اينها نقايصي را بهوجود آورده است؛ علاوه بر اين که از نظر کميّت هم، ما استاد کم داريم و آن تعدادي که داريم، شايد مثلاً از نيمِ آن ميزاني که احتياج داريم، مقداري بيشتر باشد. طبق آماري که من ديدهام، شايد در دانشگاهها چهلدرصد استاد کم داشته باشيم. وضع فضاي آموزشي مدارس و دانشگاهها هم از همين قبيل است. اين نقايص وجود دارد.
البته نمیتوان نقايص را به اشخاص يا مديران و تدبيرکنندگان نسبت داد. بسياري از اينها، ناشي از وضعيت ماست؛ اين را همه ميدانند. ما در اين چند سال گذشته، گرفتار جنگ و کمبودها و محاصره و فشارهاي گوناگون اقتصادي دشمن و امثال اينها بوديم. طبيعي است که عمده اين نواقص، ناشي از اينهاست؛ ليکن چيزي که امروز میتوان آن را مورد نظر قرار داد، اين است که دستگاه فرهنگي کشور همت بگمارد که اين نواقص را يکي پس از ديگري برطرف بکند.
در کار فرهنگي نبايد مسأله پول و بودجه، يک مشکل عمده به حساب آيد. به اين معنا که مشکلات و نقايص فرهنگي را در رديف نيازهاي بودجه اي و در آخرهاي ليست قرار ندهيم؛ بلکه در اولهاي ليست - اگر نگوييم در رديف اول - قرار بدهيم. اگر درست فکر بکنيم، اين به صرفه اقتصادي مملکت هم است. يعني از اينکه بودجه و امکانات بيشتر را به کارهاي فرهنگي - به خصوص فرهنگ آموزشي - متوجه کنيم، کشور زيان نخواهد کرد؛ زيرا که خود اين، براي آينده کشور توليد امکانات ميکند.
براي يک کشور، نيروي انساني همه چيز است. ما اگر نيروي انساني نداشته باشيم، هيچ چيزي نداريم. چند سال قبل از اين، روي بعضي از کشورهايي که سالها پيش از ما انقلاب کردند و توفيقهايي هم در عرصههاي اقتصادي و صنعتي و فني و امثال اينها به دست آوردند، مطالعهاي ميکردم. ديدم اينها در اوايل انقلاب، بيشترين تکيه و برنامه ريزي را روي تربيت نيروي انساني گذاشتهاند؛ به طوري که بعضي از اين کشورها، همين الان نيروي انساني کارآمد و ماهر صادر مي کنند. يعني نه اينکه کشور خودشان از وجود چنين نيروي انسانياي سرريز شده و بينياز گرديده است؛ نه، کشور آنها از جهات ديگر آماده قبول اين همه متخصص نيست و وضع اقتصاديشان طوري نيست که بتواند اين همه متخصص را مصرف کند؛ اين است که به کشورها صادر ميکنند. همين نيروي انساني است که آنها را عليرغم نداشتن درآمدهاي کلاني مثل نفت و مانند آن - که بحمدالله ما از آن برخوردار هستيم - به سطوح خوب رسانده است.
اين قسمت را از اين جهت مطرح کردم که اگر ما امروز بودجه ارزي و يا ريالي را به کار فرهنگي متوجه ميکنيم، بايد توجه نماييم که اگرچه ممکن است در کوتاه مدت، اين بودجه به درد کارهاي اقتصادي و گردش امور اقتصادي کشور ما نخورد، اما در اندکي بعد از کوتاه مدت - نه اينکه در بلند مدت زياد - عايديش فوراً به خود ما برميگردد؛ مثل همين مسأله انتشارات و کاغذ، که ما بايد بتوانيم کتاب و نشريه علمي و امثال اينها را در اختيار داشته باشيم. بايد کاغذ را در اختيار دستگاههاي فرهنگي گذاشت تا بتوانند اين کار مهم را انجام بدهند. اين، يک مسأله است که در نگرش به عرصه فرهنگي کشور، ما بايد به تربيت نيروي انساني توجه کنيم.
مسأله ي ديگر به دانشگاهها برمي گردد. البته مدارس هم هستند؛ اما به خصوص دانشگاهها مهمترند. بايد به ذهنيت دانشجويان و جوانان و اعتقادات و روحيه اسلامي و انقلابي آنها، خيلي توجه بشود. حقيقتاً جوانان موتور و راهاندازنده حرکتهاي بزرگ - هم مثبت و هم منفي - در جامعه هستند. اگر ما بتوانيم اين مجموعه جوان بافرهنگ را که در نقطه اي به نام دانشگاه جمع شده اند، به سمت روحيه انقلابي و اسلامي جهت بدهيم، به نظرم ميرسد که کشور و انقلاب، بزرگترين سود را از اين بابت خواهد برد.
در گذشته، دانشگاه نقطه اي بود که در آن، بي فرهنگي اسلامي بيش از جاهاي ديگر و يا در رديف بدترين جاها بود. اين، کاري بود که رژيم و دستگاههاي فرهنگي گذشته دنبال مي کردند و توجه داشتند که اين کار در دانشگاهها انجام بگيرد. مقاصد سياسي پشت سر اين قضيه بود. به نظر من، امروز بايد طوري باشد که ورود در دانشگاه، مثل ورود در حوزه علميه باشد. همچنان که در حوزه علميه، انسان معرفت و دين و تعبد ميآموزد، کسي هم که به دانشگاه وارد شد، حتّي اگر از مباني اسلامي و انقلابي فاصله هم دارد، دانشگاه در طي اين مدت، او را با مباني اسلامي و انقلابي آشنا کند و متعبد سازد.
به همين خاطر است که بايستي به تربيت ديني و گرايشها و روحيه پُرشور انقلابي جوانان در دانشگاه اهميت داد. فقط با زبان هم نمیشود. اين کار، مقدماتي لازم دارد. عناصري که در دانشگاهها به کار گرفته میشوند، آنهايي که مؤثرند، آنهايي که در مراکز حساس واقع میشوند، واقعاً بايد از کساني باشند که اين انقلاب را از بن دندان قبول داشته باشند. البته ما نميخواهيم بگوييم که هر استاد و يا متخصصي که در دانشگاهها تحقيق و يا تدريس مي کنند، بايستي يک انقلابي طراز اول باشد. نه، ممکن است اين فرد کاملاً قابل قبول باشد و دانش وافري داشته باشد و انقلاب از دانش او استفاده کند. ما بيش از دانش او، چيزي از او نميخواهيم. منتها در همين مورد هم نبايد انگيزه ضديت با انقلاب در او وجود داشته باشد؛ چون اگر اين انگيزه وجود داشت، دانش او در اختيار انقلاب قرار نخواهد گرفت.
پس، در مراکز حساس و سربندهاي اداره امور دانشگاهي - چه اداره به معني رسمي آن و چه اداره امور فکري و تدريس و امثال اينها - کساني که مسؤول میشوند و کارهاي مهم دست آنهاست، واقعاً بايد از عناصر انقلابي باشند. ديگران هم انگيزه ضديت با انقلاب در آنها نباشد. اگر واقعاً کسي انگيزه مخالفت با انقلاب در وجودش باشد، حضور او در دانشگاه - در هر سطحي که باشد - مضر است؛ براي تحصيل هم مضر مي باشد. من اين واقعيت را در بعضي از رشته هايي که میتوانستم دربارهي آنها قضاوت کنم، مشاهده کردهام. استادي که توانايي تربيت شاگرد در آن رشته را دارد، ولي بر اثر بي اعتنايي يا مخالفت با انقلاب، حتّي وقت نمي گذارد که دانشجو را در آن رشته تربيت کند، در حقيقت براي او، تربيت دانشجوي انقلابي و دانشگاه انقلاب، يک انگيزه نيست؛ بلکه نسبت به اين قضيه ضد انگيزه دارد.
البته، دانشجويان عناصر آينده ساز اين کشور هستند و بايستي از همه جهت - چه از جهات فکري و چه از جهات علمي و درسي و به تبع آن از لحاظ مادّي و رفاهي - روي آنها سرمايه گذاريهايي بشود که اطلاع دارم بحمدالله دولت مشغول است و برنامه هاي خوبي براي اين قضيه دارد. اميدواريم انشاءالله اين برنامه ها به نتيجه برسد.
خوشحالم که شوراي عالي انقلاب فرهنگي را در صحنه سازندگي فرهنگي کشور، فعال و بانشاط و حاضر مشاهده مي کنم. اميدوارم خداوند انشاءالله به آقايان توفيق بدهد و به جناب آقاي هاشمي (رفسنجانی) و دستگاههاي دولتي ما هم کمک کند که بتوانند اين اهداف بلند و سازنده و حقيقتاً مقدسي را که امروز از طرف دستگاه هاي اجرايي کشور - که در خدمت انقلاب و در جهت اسلام هستند - مطرح میشود، تا سر منزل نهايي آن برسانند و انقلاب را در دنيا سرافراز و روسفيد کنند.
والسّلام عليکم و رحمه الله و برکاته