کد خبر: 17082| تاریخ انتشار: دوشـنـبه ، ۱۳ اردیبهشت سال ۱۴۰۰ | ساعت ۱۳:۱۰:۰ | تعداد بازدید: ۱۰۶۵

شب‌های قدر برای همه ما فرصتی برای بازگشت است و اگر خدای ناکرده اشتباه رفتید طوری نیست برگردید؛ خجالت نکشید و نترسید. خدا مثل ما نیست. ما شرح صدر نداریم، اگر کسی به ما بدی کرد فوراً از او می‌بُریم، جدا می‌شویم و قهر می‌کنیم اما خدا با بنده‌اش قهر نیست و اصلاً اهل قهر نیست.
حجت‌الاسلام و المسلمین مرتضی آقاتهرانی، معلم اخلاق و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم، در سلسله گفتارهایی با عنوان «اخلاق بندگی» به بیان نکات و توصیه‌های اخلاقی برای بهره‌مندی معنوی بیشتر از فرصت ماه مبارک رمضان پرداخته است که در ایام ماه مبارک بر خروجی ایکنا قرار می‌گیرد.
بخش دوم «اخلاق بندگی» به شرح ذیل است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
ایام روزه‌داری ماست و توجهات خاصی به این ماه مبارک است که شب‌هایی را قدرشناسی می‌کنیم. جالب است که برخی از بزرگان تمام عمر را زحمت می‌کشیدند که شب قدر را درک کنند. مثلا درباره حالات مرحوم آیت‌الله حاج شیخ ابراهیم کلباسی(رضوان الله تعالی علیه) از علما و مراجع مکتب اصفهان در دوران قاجار، آمده است که فرمودند من شب قدر را درک کردم و وقتی از ایشان پرسیدند چطور درک کردید، فرمود هر شب را احیا گرفتم تا بالاخره یک شب را درک کنم.
حالا من و شما این توفیق را نداریم که هر شب عبادتی بکنیم اما الان ماه رمضان این توفیق برای ما ایجاد شده که وقت سحر، نیمساعت مانده به اذان بیدار شویم و آهی بکشیم. ما گاهی اوقات خیلی با هم درد دل می‌کنیم اما با خدا درد دل نمی‌کنیم؛ با خدا درد دل کن، با خدا آشنا شو. برای همین هیچ وقت و هیچ‌جا تنها نمی‌شوی و هرجا می‌روی خدا با توست. رفقا آدم را رها می‌کنند، گاهی درک نمی‌کنند، گاهی نمی‌دانند، گاهی کاری از دست آنها برنمی‌آید. خدا که اینطور نیست. او هر جا که بروی هر طوری بروی با تو هست.
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند اگر حتی من را به جهنم ببری همان جا فریاد می‌زنم «این کنت یا ولی المؤمنین»، معلوم می‌شود خدا در جهنم هم هست و همه جا هست؛ «نحن اقرب الیه من حبل الورید» خدا خیلی به ما نزدیک است و ما از او دور هستیم.
این شب‌ها برای ما فرصتی است که شب‌ها بیدار هستیم و احیا می‌گیریم، منتهی یک رنگ و بوی دیگری هم دارد. شب نوزدهم ضربت خوردن امام علی(ع)، شب بیست و یکم شهادت امام علی(ع) و شب بیست و سوم دو روز از شهادت ایشان می‌گذرد. شب‌ها و روزهای خوبی است و اگر خدای ناکرده اشتباه رفتید طوری نیست برگردید. خجالت نکشید و نترسید. خدا مثل ما نیست. ما شرح صدر نداریم، اگر کسی به ما بدی کرد فوراً از او می‌بریم، جدا می‌شویم و قهر می‌کنیم اما خدا با بنده‌اش قهر نیست و اصلاً اهل قهر نیست.
«کم اطیل النظر والخلق لا یرجعون»؛ تا کی من به این راه نگاه کنم و این خلق برنمی‌گردند؛ خدا این است. آن وقت ببینید بهترین انسان عالم هستی؛ امیرالمؤمنین علی(ع) چگونه در مناجات‌هایش با خدا حرف می‌زند. در همین دعای ابوحمزه داریم که می‌فرماید من آن جنایتکاری هستم که خطا کردم؛ ببینید امام چگونه خود را در برابر خدای تعالی کوچک می‌بینید. از بس خدا بزرگ است.
خدا با اینکه خداست ولی راحت در بغل آدم می‌آید. درباره حضرت موسی(ع) هست که خدا می‌فرماید: «وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ»؛ ما ندا دادیم. ندا صدا زدن از راه دور است. ولی وقتی که موسی(ع) جلو آمد «وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا» با او نجوا کردیم. این ندا را به همه ما داده‌اند که بیا و هیچ وقت نرو و اگر روزی هم مشکلی پیدا شد و رفتی طوری نیست ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه هست؛ یک توبه و یک استغفار و هیچ چیز دیگری هم نمی‌خواهد.
یکی از دوستان ما که از دوران دبستان با من همکلاس بود خیلی شیطون بود. مثلاً از من می‌پرسید دلت چه چیزی می‌‌خواهد و من بی‌خبر از اینکه چه کاری می‌خواهد بکند می‌گفتم دلم قاووت می‌خواهد و او یکدفعه از مغازه قاووت را برمی‌داشت و می‌آورد و انگار از هیچ چیزی نمی ترسید. وقتی دفاع مقدس پیش آمد یکی از دوستانم با او صحبت کرد و گفت حسین بیا جبهه. او گفت من چه ربطی به جبهه دارم. دوست ما گفت مگر تو اهل دعوا نیستی دعوای واقعی آنجاست. حسین به جبهه آمد و شاید باورتان نشود که فرمانده «آر پی جی» زن‌های لشکر شد و در نهایت هم شهید شد. او سحرها که می‌شد وقتی بچه‌ها در سنگر خواب بودند آرام آرام از روی خاکریز به پایین و سمتی که عراقی‌ها بودند، می‌رفت و نماز شب می‌خواند. او مثل من هم عربی بلد نبود ولی دستانش را بالا می‌برد و می‌گفت خدایا غلط کردم. درگاه خدا همیشه باز است و به روی هیچکس بسته نیست.
وقتی آیه غرق شدن فرعون به پیامبر(ص) نازل شد که فرعون گفت به خدا ایمان آوردم،  خداوند پاسخ داد که «آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»؛ حالا بعد از این همه معصیت و جنایت ایمان آوردی. در این هنگام جبرائیل نزد پیامبر(ص) بود و فرمود رسول الله (ص) راحت شدم، هزاران سال مضطرب بودم. پیامبر(ص) پرسید چرا؟ جبرائیل پاسخ داد که وقتی فرعون در دریا غرق شد توبه کرد و گفت ایمان آوردم. من آن زمان یک مشت لجن دریا را بر دهن او زدم که ساکت شود. ولی تا حالا ناراحت بودم که خدا بگوید من می‌خواستم او را ببخشم و به تو چه ربطی داشت. الان که این آیه نازل شد خیالم راحت شد.
تا نفسی در آدم باشد راه برای برگشت به سوی خدا با توسل به امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع) باز است. در شب‌های احیا زیر سایه قرآن می‌رویم و چهارده معصوم را صدا می‌زنیم؛ اینها جواب می‌دهد. پس به خداوند متعال اعتماد کنید و او را باور کنید.

لطفا کد زیر را وارد نمایید

آرم شورای عالی انقلاب فرهنگی

اطلاعات تماس

تهران، خیابان طالقانی، شماره 436

کدپستی: 1591814313
(+9821) 66976601 - 7