به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی در ابتدای این پژوهش ذیل عنوان بومیسازی علوم انسانی نگاشته شده است: بومیشدن نوعی واکنش از سمت فرهنگها و تمدنهای غیراروپایی به جهانشمولی فلسفه، علوم انسانی، اجتماعی، هنر و ادبیات غربی بهمنظور ارائه الگو و ساختاری معرفتشناختی، مبتنیبر بنیادها و زمینهها و ساختارفرهنگی، دینی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و ناظر بر مسائل انضمامی این اقلیم حیات یا زیستبومهای حیات فرهنگی غیرغربی است. جریانی که هم قبل و هم بعد از انقلاب اسلامی در ایران بهنوعی در حوزه فلسفه و علوم انسانی ـ اجتماعی حضور دارد. بهرغم اینکه بر سر نقش مهم و تمدنساز علوم انسانی اجماع در خور توجهی در ایران معاصر وجود دارد، این حوزه معرفتی در سه دهه اخیر با چالشهایی روبهرو شده است که عبارتنداز:
نکته قابل اینکه برخی از رشتهها تأسیسی است و برای اولین بار در ایران تصویب و عملیاتی شده است؛ رشته مطالعات الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، رشته مردمشناسی در مقطع دکتری، رشته دکتری هنرهای اسلامی، کارشناسی ارشد مالیه اسلامی و ... اشاره شده است.
همچنین با تصریح دکتر غلامعلی حداد عادل رئیس شورای تحول و با در نظر داشتن چهار مؤلفه:
با تأکید و اولویت مؤلفه اول، در این پژوهش به تأسیس، بازنگری و ارزیابی برنامههای آموزشی علوم انسانی پرداخته شده است.
بنابراین هدف از این پژوهش، ارائه تصويری نسبتاً جامع و مستند از وضعيت موجود مطالعات و فعالیتهای انجام گرفته در حوزه تحول در علوم انسانی است.
اين پژوهش کوشیده است تا برای نخستینبار در ایران کتابشناسی جامع از آثاری که به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی که بهنوعی مستقیم یا غیرمستقیم در حوزه تحول علوم انسانی است ارائه دهد.
تحلیل دیدگاه مسئولان شورایعالی برنامهریزی، استادان و دانشجویان در مورد وضعیت موجود و وضعیت مطلوب برنامهریزی درسی درآموزش عالی نشان داده است که استادان و دانشجویان شش گروه عمدهآموزشی (پزشکی، علوم انسانی، علوم پایه، فنی و مهندسی، کشاورزی و دامپزشکی و هنر) برنامههای درسی گروه خود را از نظر هماهنگی با پیشرفتهای علمی و هدفهای توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و توجه به کیفیت نهایی بروندادهای آموزش عالی و توانایی برنامهریزی درسی مناسب تشخیص نداده و اصلاح وضعیت آن را در پرهیزاز تمرکزگرایی کنونی اعلام داشته و پیشنهاد شده است تا با افزایش ضریب مشارکت استادان و حتی دانشجویان در کنار شورای عالی برنامهریزی، دانشگاهها توان پاسخگویی بیشتری به نیازهای جامعه در حال توسعه بیابند.
محتوای رشتههای دانشگاهی و مراکز آموزش عالیکشور نشان از این واقعیت دارد که ابهام در نوع شاخصهای مناسب برای ارزیابی علوم انسانی بهعنوان مهمترین چالش ارزیابی کیفیت علوم انسانی درکشور است.
همچنین روش کار در این پژوهش بهشرح ذیل بیان شده است:
روش در این پژوهش تحقیق کتابخانهای و جستوجوی هدفمند متناسب با پرسشهای راهنما در طرح پیشنهادی بوده و جامعه آماری ما کتابهای فارسی با مراجعه مستقیم به متون و کتابشناسیهای برگزیده ناشران و مؤسسات برجسته در حوزه علوم انسانی و روش تحلیل درصدد تصویری بهنسبت گویا از کلیت و اهمیت آثار بوده است.
همچنین در بخشی از این پژوهش درخصوص مأموریت کوتاهمدت؛ تدوین نقشه راه تحول در علوم انسانی نگاشته شده است که برای تدوين نقشه راه بهصورت منطقی مراحل زير ضروری است:
1. مفهومشناسی کلیدواژههای تحول در علوم انسانی(علوم انسانی، علوم انسانی ـ اسلامی و تحول)،
2. آسیبشناسی علوم انسانی در کشور و تعیین چالشهای کلیدی،
3. تبیین برداشتها و رویکردهای مختلف در زمینه تحول علوم انسانی در کشور،
4. تبیین نظریات پیشرفت و تحول در علم،
5. بررسی و تحلیل عوامل مؤثر در تحول علومانسانی و وزندهی و اولویتبندی آنها عوامل معرفتی و محتوایی(درونی) و جامعهشناختی و روانشناختی( بیرونی)،
6. تعیین و تحلیل عوامل کلیدی تحول علوم انسانی و تبیین نسبت و ارتباط آنها با دیگر عوامل،
7. تدوین نقشه راه تحول علوم انسانی.
در پاسخ به این پرسش کلیدی که در بخش جمعبندی مطرح شده است که کدام رویکرد توانسته است فراتر از نقدهای سلبی به فلسفه علوم انسانی در غرب دیدگاههای ایجابی و تأسیسی ارائه کند؟
باید گفت ضمن اینکه نمیتوان و نباید نقاط قوت گامهای برداشته شده را نفی کرد، در رویکردهای فکری بعد از انقلاب نوعی اجماع بر سر چيستی، امکان و ضرورت، ميزان، سطح، راهبرد و روش بومی یا اسلامیسازی علوم انسانی وجود ندارد. حتی کسانی که از اسلامیسازی علوم دفاع میکنند، وحدت مبنا، روش و راهبرد ندارند. مدافعان که بخش قابل توجهی از عالمان حوزه و دانشگاه هستند (آیتالله جوادی آملی، آیتالله مصباح، جریان فرهنگستان، مؤسسه حوزه دانشگاه، دکتر سیدحسین نصر، دکتر مهدی گلشنی، دکتر خسرو باقری، دکتر حسین کچوییان، دکتر ابراهیم فیاض و...) گاه با اتکا به علوم اسلامی موجود (اعم از تفسیر حدیث کلام و فلسفه و عرفان اسلامی)، گاه با اتکا به مباحثی که در فلسفه و تاریخ علم و مباحث فلسفه دین و کلام جدید در غرب مدرن مطرح شده و گاه با اتکا به مباحثی که در دوره یا وضع پست مدرن) مطرح شده و عمدتاً ناظر به نقد جهانشمولی فلسفه و علم غربی است کوشیدهاند تا به نقادی وضع موجود علوم انسانی و ارائه راهحل برای برونرفت از بحرانهای موجود علوم انسانی بپردازند.
اما منتقدان اعتقاد دارند که اسلامی کردن علوم و معارف توصیفی ـ بشری نه ممکن و نه مطلوب است. علوم و معارف توصیفی انسان متجدد اصولاً و ذاتاً عیب و ایرادی ندارند تا بخواهیم چیز دیگری را جایگزین آنها کنیم. همه عیب و ایراد در علمزدگی یا علمپرستی است و اینکه اندیشه و تفکر چه در علوم تجربى و چه در علومانسانى وطن و جغرافیا ندارد. اندیشه و تفکر فرا تاریخى است و اندیشه با اندیشه تحدید میشود. از اینرو صرف اینکه خاستگاه یک اندیشه در غرب باشد، دلیل بر بطلان آن نیست.
تحلیل دیدگاه مسئولان شورای عالی برنامهریزی، استادان و دانشجویان در مورد وضعیت موجود و وضعیت مطلوب برنامهریزی درسی در آموزش عالی نشان میدهد که استادان و دانشجویان شش گروه عمده آموزشی (پزشکی، علوم انسانی، علوم پایه، فنی و مهندسی، کشاورزی و دامپزشکی و هنر) برنامههای درسی گروه خود را از نظر هماهنگی با پیشرفتهای علمی و هدفهای توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و توجه به کیفیت نهایی بروندادهای آموزش عالی و توانایی برنامهریزی درسی مناسب تشخیص نداده و اصلاح وضعیت آن را در پرهیز از تمرکزگرایی کنونی اعلام کرده و پیشنهاد شده است تا با افزایش ضریب مشارکت استادان و حتی دانشجویان در کنار شورای عالی برنامهریزی، دانشگاهها توان پاسخگویی بیشتری به نیازهای جامعه در حال توسعه بیابند.
محتوای رشتههای دانشگاهی و مراکز آموزش عالی کشور نشان از این واقعیت دارد که ابهام در نوع شاخصهای مناسب برای ارزیابی علوم انسانی بهعنوان مهمترین چالش ارزیابی کیفیت علوم انسانی در کشور است.
فایل پژوهش مذکور میتوانید از اینجا دانلود کنید: