متن یادداشت دکتر داوری اردکانی به این شرح است:
«باسمه تعالی؛ درگذشت استاد بزرگ و دانشمند و ادیب نجیب آقای پروفسور فضل الله رضا ضایعه ای است که به آسانی تدارکش آسان نیست زیرا پروفسور رضا واجد صفاتی بود که جز در وجود نوادر جمع نمی شود. او که بیشتر عمر طولانی و پربرکت خود را در خارج از ایران گذراند، درد غربت را با رجوع به شعر و ادب و انس با زبان فارسی درمان می کرد. وقتی که با شهرت علمیش به وطن بازگشت و رئیس دانشگاه صنعتی شد و سپس به ریاست دانشگاه تهران رسید، در میان استادان هم کم و بیش این نگرانی وجود داشت که ایشان با محیط و شرایط مدیریت در ایران آشنا نباشد و چه بسا بخواهد به همان شیوه ای عمل کند که در اداره دانشگاه های اروپا و امریکا معمول است ولی چون با روح ایران آشنا بود، دیدیم که خردمندانه عمل کرد. یکی از کارهای مهمش که کمتر به اهمیت آن پی بردند و احیاناً در آن چون و چراها کردند، اعطای درجه دانشگاهی به مدرسان و دانشگاهیان نامداری بود که بر حسب مقررات اداری شرایط رسمی احراز مقام دانشیاری و استادی نداشتند. پروفسور رضا احترام دانش و ملاک دانشمندی را بر رعایت مقررات و رسوم اداری ترجیح داد و به بزرگانی چون محمدتقی دانش پژوه، احمد فردید، محمدابراهیم باستانی پاریزی و ایرج افشار و ... درجه استادی و دانشیاری داد و راستی چه بد بود که بگویند دانشگاه تهران چنین کسانی را از رسیدن به مقام دانشگاهی بازداشته است. دانشمندی که با فرهنگ و ادب انس داشت، قدر دانشمندان و صاحبنظران را نیز خوب دانست. کاش امثال او در میان ما فراوان بودند.
از خوشوقتی های من یکی اینست که وقتی فرصت مطالعاتیم را در پاریس می گذراندم و ایشان سفیر ایران در یونسکو بودند توفیق ملاقاتی دست داد. اولین جمله ای که به من گفت این بود که «شاعران در زمانه عسرت» را خوانده ام. من غرق حیرت شدم که چگونه رئیس دانشگاه تهران فرصت کرده است نوشته یک دانشگاهی بالنسبه جوان و گمنام و موجزنویس را که در طی یک سال بیش از صد نسخه از کتابش به فروش نرسیده بود بخواند. پروفسور رضا دانشمندی جامع و کتابخوان و کتابخوانده بود و نه فقط در مهندسی بلکه در ادب و فرهنگ ید طولی داشت. خدایش رحمت کند که وجودش غنیمتی بود و نظیرش را در طی هفتاد هشتاد سالی که به کار علم و ادب مشغول بود کمتر دیده ایم و می شناسیم».
رضا داوری اردکانی
|