مسأله امامت از مهم ترين مباحث عقيدتى و تفسيرى و روايى در تاريخ اسلام است.[1] در این اعتقاد، «امامت» مانند «نبوت» يك نوع منصب الهى است، همان طور كه خدا هر كه را بخواهد براى منصب نبوت انتخاب مى كند و معجزاتى كه به منزله پيام و نص الهى است در اختيار او مى گذارد، همچنين خدا هر كس را بخواهد براى منصب امامت بر مى گزيند و به پيامبرش دستور معرفى او را به مردم مى دهد؛ او تمام وظايفى را كه پيغمبر به عهده دارد به عهده خواهد داشت، با اين تفاوت كه به امام وحى نمى شود، بلكه او احكام خدا را از طريق پيغمبر به تأييدات الهى دريافت مى دارد.[2]
از جمله مهم ترین منابع این توصیف ها، زیارت نامه های معتبر و مأثوره [از امامان اهل بیت] است که ناب ترين و خالص ترين مفاهيم و مضامين مربوط به آن بزرگواران را در خود جای داده است.[3]
یکی از این زیارت نامه ها، زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین است که از زيارت هاى معروف و راوى آن مرحوم شيخ طوسى رحمه الله است.[4] و اگر زائران اربعین حسینی با دقت و حضور قلب و با توجه به مضمون و محتوايش، آن را زمزمه كنند، يك دوره درس امامت و ولايت عاشقانه است.[5]
معنای «امام»؟
«امام» در اصل از ماده «امّ» به معنى قصد كردن آمده است. مقاييس اللغة مى گويد: «امّ» به معنى اصل و مرجع و جماعت و دين است، و امام به معنى هر كسى است كه اقتدا به او مى شود و در كار ها پيشوا است.[6]
در لسان العرب براى واژه امام معانى زيادى ذكر شده، از جمله پيشوا و معلم. ولى به نظر مى رسد همان گونه كه نويسنده «التحقيق» پذيرفته است، ريشه تمام اين معانى، همان قصد كردن توأم با توجه خاص است، لذا امام به معنى مقتدا، به كسى گفته مى شود كه مردم با قصد و توجه خاص به سراغ او مى روند.[7]
زیارت اربعین
اربعین به معنی چهلم است و در اصطلاح به چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام اطلاق می شود.[8]
علت اهتمام به زیارت اربعین از دیرباز، این روایت امام حسن عسكرى عليه السلام است که فرمود: «عَلاماتُ المؤمنِ خَمسٌ: صَلَواتُ إحدي و خَمسينَ، و زيارةُ الأربعينَ، و التَّخَتُّم بِاليَمينِ، و تَعفيرُ الجَبينِ، و الجَهْرُ بِبسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ؛ نشانه هاى مؤمن پنج چيز است: به جاى آوردن پنجاه و يك ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نافله) و زيارت اربعين (امام حسين عليه السلام) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پيشانى را به هنگام سجده بر خاك گذاردن و بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم را در نماز بلند گفتن».[9]
«امام»؛ حجت خداوند بر بندگان
یکی از اوصاف ائمۀ معصومین علیهم السلام در زیارت اربعین، حجت بودن امام برای اهل دنیا است؛ لذا در فرازی از زیارت نامۀ اربعین این گونه امام را خـطاب مـی کنیم: «وَاَشـْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التَّقْوی، وَاَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا؛ و گواهی مـی دهم کـه امـامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانه های هدایت، و دستگیرۀ محکم، و حجّت بر اهل دنـیا هـستند».[10]
هم چنین در فراز دیگر، امام، حجت بر خلق خدا معرفی شده است: «وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خـَلْقِک مـِنَ الْأَوْصِیاءِ؛ از اوصیائى كه حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى».[11]
«حجت» در اصل از ماده «حج» به معنى قصد مى باشد، به دليل و برهان نيز «حجت»، اطلاق مى گردد، زيرا گوینده قصد دارد به وسيله آن مطلب خود را براى ديگران ثابت كند.[12]
از حضرت مولى الموحدين على عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ ؛ خداوند بر مردم دو حجت دارد يكى آشكارا و ديگر در نهان، اما حجت آشكارا و پيمبران و ائمه هدى عليهم السلام هستند و حجت نهانى او همان عقل هاى مردم است».[13]
در حديثى كه در تفسير عياشى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام نقل شده مى خوانيم: «آلَ مُحَمَدٍ... وُهُمْ حُجَّةُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ؛ آل محمد اند صلى الله عليه و آله... و آنها حجت خدا بر خلق او هستند».[14]
امام على ابن موسى الرضا عليه السلام در روایتی دیگر مى فرمايد: «الْامامُ امينُ اللَّهِ فِى ارْضِهِ وَخَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبادِهِ وَخَليفَتُهُ فى بِلادِهِ والداعى الى اللَّهِ و الذابُّ عَنْ حريم اللَّه؛ امام امين خدا در زمين و در ميان خلق خدا، و حجت او بر بندگان و جانشين او در شهر ها، و دعوت كننده به سوى خدا، و مدافع حريم الهى است».[15]
لزوم وجود حجت الهى بر بندگان، از قاعدۀ لطف نشأت می گیرد،[16]یعنی خداوند براى هر قوم و ملتى دلائل روشن را براى اتمام حجت خواهد فرستاد،[17] تا زمينه هاى هدايت مردم، به سوی صراط مستقيم فراهم گردد.[18] زيرا اگر چنين نكند نقض غرض كرده است.[19]
بر این اساس انسان علاوه بر بهره گیری از عقل، نياز به وجود كسى دارد كه با علم الهى ارتباط داشته باشد و از خطا و اشتباه و گناه مصون باشد، تا بتواند به خوبى اتمام حجت كند و راه را بى كم و كاست به انسان ها نشان دهد.[20]
لذا با استفاده از قاعده لطف و توجه به نقش رهبر در نظم جامعه و جلوگيرى از انحرافات، بعثت انبياء و لزوم وجود امام در هر زمان اثبات می شود.[21]
البته اين دليل در هر عصر و زمان و براى هر جامعه بزرگ و كوچك حتى يك جامعه دو نفرى نيز صادق است. بنابراين اگر در روى زمين جز دو نفر نباشد بايد يكى از آن دو پيامبر الهى يا امام معصوم باشد.[22]
و از آنجا که خداوند هيچ گاه روى زمين را از حجّت خود (پيغمبر يا امام) خالى نمى گذارد، خواه او ظاهر و آشكار باشد يا مخفى و پنهان؛[23] لذا پيغمبر صلى الله عليه و آله صريحاً على عليه السلام را به جانشينى خود انتخاب فرمود،[24] على علیه السلام نيز فرزندش امام حسن علیه السلام را وصى خود معرفى نمود، او هم برادرش امام حسين علیه السلام را به عنوان جانشينى تعيين نمود و به همين ترتيب تا امام دوازدهم كه مهدى منتظر عجل الله تعالی فرجه است.[25]
عظمت مصیبت شهادت امام حسین(ع) نیز از آن جهت است که نه فقط يك انسان مؤمن وحق طلب، بلكه امامى معصوم و حجّت خدا بر روى زمين و امام عصر خويش به دست مردمى كه خود را از امّت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى دانستند به گونه اى دردناك و بى سابقه به شهادت رسيد.[26]
برگزیده بودن امام
در فرازی از زیارت اربعین اینگونه به امام حسین علیه السلام سلام می نماییم: «السَّلَامُ عَلَی صَفِی اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیهِ؛ سلام بر بندۀ برگزیدۀ خدا و فرزند برگزیده اش»، و در جایی این گونه شهادت می دهیم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ صَفِیک وَ ابْنُ صَفِیک؛ خدایا من گواهى می دهم که حسین برگزیده و فرزند برگزیده توست».[27]
«اصطفى» از ماده «صفو» (بر وزن عفو) به معنى خالص شدن چيزى است و صفوة به معنى خالص هر چيزى است، سنگ صاف را در لغت عرب از اين نظر صفا مى گويند كه داراى خلوص و پاكى است، بنا بر اين اصطفاء به معنى انتخاب كردن و برگزیدن قسمت خالص چيزى است.[28]
در قرآن نیز واژ اصطفاء به معنای برگزیدن آمده است، از جمله این آیۀ شریفه: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ؛ خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر عالميان برگزيد». [29]
آيه فوق مى گويد ما آدم و نوح و خاندان ابراهيم و عمران را برگزيديم.[30] «برگزيدگى » یکی از صفات آن بزرگواران است. ايمان و عمل صالح آنها سبب شده كه خداوند آنان را از ميان بندگانش برگزيند، و به منصب نبوّت و پيامبرى مفتخر سازد، چرا که در يك كلام، آنچه خوبان همه دارند، آنها تنها دارند.[31]
البته آيه[32] در صدد بيان همه برگزيدگان خدا نيست، بلكه تنها اشاره به جمعى از آنها مى كند و اگر بعضى از پيامبران كه از اين دودمان نيستند، در آن ذكر نشده اند دليل بر عدم برگزيدن آنها نمى باشد، اگر چه بايد توجه داشت كه «آل ابراهيم» موسى بن عمران و پيامبر اسلام و برگزيدگان خاندان او را نيز شامل مى شود، زيرا همه آنها از دودمان ابراهيم هستند.[33]
در مورد پيشوايان معصوم و ائمّه هدى عليهم السلام نيز اعتقاد ما بر اين است كه آنها نيز از سوى خداوند، و به وسيله پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله منصوب و برگزيده شده اند. آيات سوره «مائده»؛ «يا ايُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما انْزِلَ الَيْكَ ...»[34] كه در مورد داستان غدير نازل شده و روايات متعددى كه از طرق تمام فرق اسلامى در موارد و مواضع مختلف درباره نصب على عليه السلام به خلافت و جانشينى آن حضرت نازل شده و نيز رواياتى كه از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره پيشوايان و خلفاى دوازده گانه او، و رواياتى كه از ائمّه معصومين عليهم السلام (هر امامى درباره امام بعد) وارد شده، همه گواه اين مدعاست.[35]
از سوی دیگر اين گزينش، خود دليل بر معصوم بودن اين رهبران است؛ زيرا گزينش براى رهبرى بدون عصمت، موجب نقض غرض است.[36]
لذا در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت علیه السلام به ما رسيده است به آيه شریفۀ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ...»[37] براى معصوم بودن انبياء و امامان نیز استدلال شده است؛ زيرا خداوند هرگز افراد گنهكار و آلوده به شرك و كفر و فسق را انتخاب نمى كند بلكه آنهايى را برمى گزيند كه از آلودگي ها بركنار و معصوم باشند.[38]
در نتیجه امام حسین(ع)، هم چون جد و پدر بزرگوارشان برگزیدۀ الهی است؛ مطابق روايت ثقة الاسلام كلينى، پس از شهادت امام عليه السلام ملائكه آسمان به شيون درآمدند و گفتند: خداوندا! اين حسين برگزيده تو و فرزند پيامبر توست![39]
آری خداوند ایشان را برگزید تا آن حضرت مایۀ نجات مردم از ضلالت و گمراهى باشند،[40] چنانچه در فرازی از زيارت نامۀ اربعین می خوانیم: «وَجَعَلْتَهُ حـُجَّةً عـَلی خَلْقِک مِنَ الأْوْصِیآءِ، فَاَعْذَرَ فی الدُّعآءِ، وَمَنَحَ النُّصْحَ، وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک، لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ؛ و او را از میان جانشینان حـجّت بـر بـندگانت قرار دادی، و در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت، و از خـیرخواهی دریـغ نورزید، و خون قلبش را در راه تو داد (و نهايت ايثار و فداكارى را كرد) تا بندگانت را از جهل و نادانى و حيرت و سرگردانى نجات دهد».[41]
ولادت پاک و اصالت خانواده
در فرازی دیگر از زیارت نامۀ اربعین خـطاب بـه امام حـسین(ع) چـنین مـی گوییم: «اَشْهَدُ اَنَّک کنْتَ نُوراً فی الْأَصْلابِ الشـَّامِخَةِ وَالْأَرْحـامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها؛ گواهی مـی دهم کـه تو در صلب های بلند مرتبه و رحم های پاک نوری بـودی، جاهلیت با ناپاکی هایش تـو را آلوده نـکرد، و از جامه های تیره و تارش به تـو نـپوشاند».[42]
به يقين، يكى از ابعاد شخصيت انسان را مسأله وراثت او تشكيل مى دهد و پدران پاك و با فضيلت و مادران با تقوا و صاحب شخصيت، زمينه هاى قداست فرزندان را به وجود مى آورند، (بى آن كه اجبارى در كار باشد) و پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله از اين نظر كاملاً برجسته بود؛ از دودمان ابراهيم عليه السلام و پيامبران بزرگى كه از تبار او برخاستند، از صلب بنى هاشم كه فداكارى و ايثار و بخشندگى جزء صفات برجسته آنان بود؛ از فرزندان عبد المطلب علیه السلام كه ايمان و عدالت و شجاعت در خميره وجود او قرار داشت و در حقيقت آنچه خوبان همه داشتند او تنها داشت.[43]
احاديث بسيارى داريم كه مى گويد: هر كدام از سلسله نسب پيامبر از آدم تا «عبد الله» بهترين فرد زمان خود بوده اند.[44]
احاديث بسيارى ديگرى داريم كه مى گويد: از آدم تا بعثت پيامبر اسلام و تا قيامت، گروهى در هر دوره خدا پرست و موحد بودند و اگر آنها نبودند زمين اهل خود را هلاك مى ساخت. نتيجه اين كه آباء و اجداد پيامبر همه موحد بوده اند. [45]
پيامبر اسلام نیز فرموده است: «خداوند همچنان مرا از اصلاب مردان پاك به ارحام زنان طاهر و پاك منتقل ساخت تا در اين زمان به مرحله ظهور رسانيد و ناپاكي هاى جاهليت به هيچ وجه در من اثر نگذاشته است».[46]
کلام آن حضرت، به اين مسأله اشاره دارد كه پدران و اجداد و مادران پيامبر اسلام، علاوه بر پاكدامنى و ايمان، داراى فضايل انسانى، و از عيوب اخلاقى پاك بودند.[47]
اين نكته نيز مسلم است كه فرزندان با شخصيت و نواده هاى با فضيلت، دليل ديگرى بر شخصيت هر انسانى است! چرا كه «از كوزه همان برون تراود كه در او است».[48]
لذا شبيه همين روایت که درباره شخص پيامبر صلى الله عليه و اله وارد شده است، در زيارت وارث در مورد فرزندزاده پيامبر، امام حسين عليه السلام، اینچنین آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُورا فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا، وَ لَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيَابِهَا؛ گواهى مى دهم كه تو نورى بودى در صلب والاى پدران و رحم پاك مادران و هرگز عصر جاهليت با تمام آلودگي هايش تو را آلوده نساخت و جامه هاى سياه آن بر تو پوشانده نشد».[49]
بنابراین امام حسين عليه السلام هم چون دیـگر حـجت های الهی از پاک بودن ولادت و اصالت خانوادگى، برخوردار بود.[50] تا جایی که آن حضرت در وقایع مختلف به فضل خود اشاره می کند از جمله در روز عاشورا که فرمود: افتخارم به روشنايى دو ستاره است؛ حضرت على عليه السلام بهترين انسان پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و پيامبر كه پدر و مادرش از قريش اند. بهترين خلق برگزيده خداوند، پدر و مادرم هستند و من فرزند آن دو برگزيده.[51]
ائمه از صلب حسین علیه السلام
در فرازی از زیارت اربعین، امام حسین علیه را اینچنین خطاب می نماییم: «وَاَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التـَّقْوی، وَاَعـْلامُ الْهُدی، وَالْعـُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا؛ و گواهی می دهم که امامان از فرزندانت، اصـل تقوا، و نشانه های هدایت، و دستگیرۀ محکم، و حجّت بر اهل دنیا هستند».[52]
در این زمینه «شيخ سليمان قندوزى» كه از علماى اهل سنت است در كتاب معروف «ينابيع المودة» از كتاب «فرائد السمطين» از ابن عباس نقل مى كند كه مردى يهودى به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و سؤالات فراوانى كرد و پس از دريافت پاسخ خود، نور ايمان در قلبش درخشيد و مسلمان شد؛ از جمله پرسيد: «وصى تو كيست؟ زيرا هر پيامبرى بايد وصى داشته باشد، همانگونه كه پيامبر ما موسى عليه السلام «يوشع بن نون» را وصى (و جانشين) خود قرار داد».
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در پاسخ اين سؤال فرمود: «اِنَّ وَصِیِّى عَلِىُّ بْنُ اَبِی طالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطاىَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ تَتْلُوهُ اَئِمَّةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ؛ وصى من على بن أبي طالب و پس از او دو فرزندزاده من حسن و حسين هستند و پس از حسين نه امام از نسل حسين خواهند بود».[53]
رجعت امام
در فرازی دیگر از این زیارت نامه اربعین می خوانیم: «وَاَشْهَدُ اَنّی بِکمْ مُؤْمِنٌ، وَبِاِیابِکمْ مُوقِنٌ؛ و گـواهی مـی دهم کـه من به یقین مؤمن به شمایم، و به بازگشتتان یقین دارم».[54]
«رجعت» از عقائد معروف شيعه است و تفسيرش در يك عبارت كوتاه چنين است: بعد از ظهور مهدى عليه السلام و در آستانه رستاخيز گروهى از «مؤمنان خالص» و «كفار و طاغيان بسيار شرور» به اين جهان بازمى گردند، گروه اول مدارجى از كمال را طى مى كنند، و گروه دوم كيفر هاى شديدى مى بينند.[55]
آنچه وقوع آن را تأييد مى كند روايات زيادى است كه از جمعى از ثقات از ائمه اهل بيت عليهم السلام نقل شده است.[56] به راستی چگونه ممكن است كسى به صدق گفتار ائمه اهل بيت عليهم السلام ايمان داشته باشد و احاديث متواتر رجعت را نپذيرد؟ احاديث صريحى كه شماره آن به حدود دويست حديث مى رسد كه چهل و چند نفر از راويان ثقات، و علماى اعلام، در بيش از پنجاه كتاب آورده اند... اگر اين احاديث متواتر نباشد چه حديثى متواتر است»؟![57]
با توجه به آنچه از روايات اسلامى استفاده مى شود اين موضوع جنبه همگانى ندارد، بلكه اختصاص به مؤمنان صالح العملى دارد كه در يك مرحله عالى از ايمان قرار دارند، لذا امام صادق علیه السلام در حديثى مى فرمايد: «إنَّ الرّجعَةَ لَیسَت بعامَةِ وَ هِیَ خاصَّةٌ لایَرجِعُ اِلاّ مَن مَحضَ الإیمانَ مَحضاً؛ رجعت عمومى نيست بلكه جنبه خصوصى دارد، تنها گروهى بازگشت مى كنند كه ايمان خالص دارند».[58]
مطابق روايات، رجعت پس از قيام و ظهور حضرت مهدى (عج) رخ مى دهد، و رجعت امامان عليهم السلام يكى پس از ديگرى بعد از شهادت حضرت مهدى (عج) است.[59]
هم چنین در روایات مـتواتر امام حسین علیه السلام بـه عنوان اولین رجعت کننده معرفی شده است. امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یکرُّ فِی الرَّجْعَةِ الْحـُسَینُ بـْنُ عـَلِی(ع) وَ یمْکثُ فِی الْأَرْضِ أَرْبَعِینَ سَنَةً حَتَّی یسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَی عَینَیه؛ نخستین کسی که زمین بـرای او شـکافته می شود و روی زمین بازمی گردد، حسین بن علی(ع) است و به قدری حکومت می کند که از کثرت سـن ابـروهایش روی دیـدگانش می ریزد».[60]
سخن آخر: («زیارت اربعین»؛ سرمایه عظیم اسلام است)
در خاتمه باید تأکید کرد زیارت اربعین در بزرگ ترین تجمع بشری در یک مکان در طول تاریخ، سرمایه عظیمی برای پیروان مذهب اهل بیت (علیهم السلام) و مسلمین جهان بوده که باید به احسن وجه از آن استفاده کرد.[61]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. پیام قرآن
2. تفسیر نمونه
3. آيين ما (اصل الشيعة)
[1] پيام قرآن، ج 9، ص18.
[2] آيين ما (اصل الشيعة)، ص140.
[3] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)، ص63.
[4] اهداف قيام حسينى، ص73.
[5] والاترين بندگان، ص232.
[6] پيام قرآن، ج 9، ص26.
[7] همان.
[8] احكام عزادارى، ص122.
[9] اقبال، ص 589 و مصباح المتهجّد، ص 787. (اهل سنّت يا بسم اللَّه را در آغاز سوره ها در نماز ترك مى كنند يا آهسته مى گويند، با اين كه بسم اللَّه قطعاً جزء سوره حمد، بلكه ساير سوره هاى قرآن است)؛ (كليات مفاتيح نوين، ص612).
[10] كليات مفاتيح نوين، ص 403.
[11] همان.
[12] تفسير نمونه، ج 6، ص24.
[13] اصول كافى، ج 1، ص 16. جلوه حق بحثى پيرامون(صوفيگرى) در گذشته و حال، ص97.
[14] تفسير كنز الدقائق، ج 3، ص 486؛ (پيام قرآن، ج 9، ص109).
[15] تحف العقول، ص 328؛ (يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص140).
[16] پيام قرآن، ج 9، ص103.
[17] تفسير نمونه، ج 27، ص201.
[18] سوگند هاى پر بار قرآن، ص249.
[19] پيام قرآن، ج 9، ص103.
[20] همان.
[21] تفسير نمونه، ج 12، ص203.
[22] پيام قرآن، ج 9، ص103.
[23] آيين ما (اصل الشيعة)، ص157.
[24] مجمع الزوائد، ج 8، ص 253 و 6659، ج 1، ص 113؛ تاريخ دمشق، ج 3، ص 5؛ الرياض النضرة، ج 2، ص 178؛ كنزالعمال، ح 1192.
[25] آيين ما (اصل الشيعة)، ص157.
[26] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص30.
[27] كليات مفاتيح نوين، ص 403.
[28] تفسير نمونه، ج 2، ص517.
[29] سوره آل عمران، آیۀ 33.
[30] تفسير نمونه، ج 2، ص517.
[31] همان، ج 19، ص309.
[32] سوره آل عمران، آیۀ 33.
[33] تفسير نمونه، ج 2، ص520.
[34] سوره مائده، آيه 67 .
[35] پيام قرآن، ج 10، ص140.
[36] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص86.
[37] سوره آل عمران، آیۀ 33.
[38] تفسير نمونه، ج 2، ص 521.
[39] ملهوف( لهوف)، ص 176- 177؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص534).
[40] اهداف قيام حسينى، ص74.
[41] همان، ص73.
[42] كليات مفاتيح نوين، ص 403.
[43] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 4، ص261.
[44] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ج 2، ص593.
[45] همان.
[46] بحار الانوار، ج 15،ص 118؛ (ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ج 2، ص593).
[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 4، ص288.
[48] همان، ص261.
[49] مصباح المتهجد، ص 717؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 8، ص203).
[50] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص46.
[51] همان، ص511.
[52] كليات مفاتيح نوين، ص 403.
[53] احقاق الحق، ج 4، ص 110؛ (حكومت جهانى مهدى (عج)، ص192).
[54] كليات مفاتيح نوين، ص 403.
[55] تفسير نمونه، ج 15، ص555.
[56] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص562.
[57] بحار الأنوار، ج 53، ص 122؛ (تفسير نمونه، ج 15، ص559).
[58] بحار الانوار، ج 53، ص 39؛ (تفسير نمونه، ج 15، ص560).
[59] استفتاءات جديد، ج 3، ص543.
[60] بحار الانوار، ج 53، ص 64.
[61] متن بیانیه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، 11/8/1396.
|