دکتر مهدی گلشنی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در یادداشتی که اخیراً در فصلنامه «صدرا» منتشر شده، به اهمیت توجه به علوم انسانی پرداخته است. متن زیر بخشی از یادداشت ایشان در توجه دادن به علت ضرورت این علوم است.
اشاره:
علوم انسانی رایج در محیط ما در عصر حاضر، صرفنظر از رشتههای خاصی نظیر ادبیات فارسی، فلسفه اسلامی و معارف خاص اسلامی، بهشدت متأثر از جهانبینی سکولار بوده است که بُعد معنوی انسان را نادیده گرفته و صرفاً به بُعد فیزیکی بشر توجه داشته است. برای تأمین سعادت درازمدت انسانها، تغییر این نگرش از ضروریات است.
فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا که نظریات متفکران اسلامی را دراینزمینه منعکس کرده، از مجلات پیشرو در زمینه این تغییر نگرش بوده است. برای قدردانی از این اقدام شایسته، لازم دیدم در آستانه پنجمین سال تولد این فصلنامه ارزشمند، این مقاله را تقدیم کنم.
شکی نیست که علوم انسانی در زمان حاضر، شأن خود را در جامعه ما ندارد و نسبت به علوم پزشکی، علوم مهندسی و علوم پایه از رونق بسیار کمتری برخوردار است؛ درحالیکه به دلایلی این علوم نقش مهمی در اعتلای جامعه اسلامی ما دارند. اینجا به اختصار به دلایل اهمیت این علوم میپردازیم و پیشنهادهایی برای ارتقای وضعیت این علوم در میهن اسلامیمان داریم.
دلایل اهمیت علوم انسانی
۱- علوم انسانی هم در پیشرفت علوم تجربی سهم دارد و هم در توسعه آنها. دلیلش این است که علوم تجربی در یک زمینه فرهنگی مناسب رشد میکند. در دوران تمدن درخشان اسلامی، درخشندهترین ایام شکوفایی دانش، زمانی بود که زمینه فرهنگی مناسب بود، مثل دورههای سامانیان و دیالمه.
غربیان اهمیت علوم انسانی را فهمیدهاند و به همین دلیل اکنون در دیار غرب، علوم انسانی از شأن والایی برخوردار است. یک شاهد بر این مطلب، تعداد مجلات معتبری است که در این حوزه منتشر میشود. هماکنون در امریکا و انگلیس درصد بالایی از کل مقالات، در زمینه علوم انسانی است.
۲- علوم انسانی کاربرد علوم دیگر در جوامع انسانی را آسانتر میسازد. بدین دلیل در غرب حوزههای بینرشتهای بین علوم انسانی و علوم دیگر به راه افتاده است. مثلاً دانشگاه آکسفورد دوره چهار ساله فیزیک - فلسفه را به راه انداخته که نیمی از دروس آنها فیزیک و نیم دیگر فلسفه است. همینطور دانشگاه شیکاگو در ۲۰ سال گذشته دورهای بین پزشکی و علوم اجتماعی ایجاد کرده است.
۳- علم جدید، خود را به حوزههای مادی محدود کرده است و واقعیت را تنها به چیزهایی نسبت داده که ریشه در دادههای حسی دارند. تأیید تجربی، داور نهایی قضاوتهاست. علوم انسانی میتواند از طریق روشن کردن محدودیتهای علوم تجربی، نقش مهمی در اصلاح این نگرش ایفا کند و در ارائه یک تصویر کاملتر از واقعیت، مکمل علوم تجربی باشد.
۴- فناوریهای نوین، دگرگونیهای اساسی در ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامعی که به این فناوریها مجهز شده اند، وارد کرده است. تغییر فرهنگ ناشی از ورود فناوری، در بسیاری از موارد محسوس است. بنابراین در عصر حاکمیت فناوری، تقویت علوم انسانی در محیط برای پیشگیری از آثار مخرب فناوری که بعضاً با فرهنگ ملی- دینی ما تعارض اساسی دارد، ضروری است.
۵- نکتهای که متأسفانه بسیاری از دانشجویان و فارغالتحصیلان علوم پایه و مهندسی از آن غافلند این است که فکر میکنند این علوم هیچ بار فلسفی ندارند. تحقیقات چند دهه اخیر نشان داده که بسیاری از نظریههای بنیادی ما متأثر از دیدگاههای فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی و... است. تا اواسط دهه ۱۹۵۰ میلادی نظر رایج در میان دانشمندان علوم تجربی این بود که علم، فارغ از تعهدات متافیزیکی است، اما تحولات در فلسفه علم نشان داد مفروضات متافیزیکی در نظریهپردازی، روششناسی و کاربردهای علم نقش دارند و علم درحقیقت مبتنی بر فرضیاتی است که برای فعالیت آن مهم هستند، ولی خود علم نمیتواند آنها را اثبات یا رد کند. دو نمونه از آنها را ذکر میکنیم:
- یک واقعیت عینی مستقل از ذهن ما وجود دارد که منشأ ادراکات حسی ماست؛ ما میتوانیم طبیعت را به زبان ریاضی توصیف کنیم.
این قبیل مفروضات فوق علمی، در انتخاب بین نظریههای علم تأثیرگذار بودهاند. بنابراین تعامل علوم انسانی و علوم تجربی به تبیین مبانی علوم تجربی و غنیتر کردن آنها کمک میکند.
۶- علوم انسانی هویتساز است، زیرا فرهنگساز است. در واقع هویت هر جامعه، نتیجه فرهنگ آن جامعه است. علوم انسانی میراث فرهنگی ما را در بر دارد و ما را به گذشتهمان پیوند میدهد و به خدمت به کشورمان متعهد میسازد. این امر به حفظ هویت و استقلال کشور کمک میکند و باعث تقویت فرهنگ بومی و خودباوری میشود.
احساس حقارت در برابر غرب که اکنون در جامعهمان میبینیم، ناشی از ضعف فرهنگ ملی است و این خود ناشی از بیرونقی علوم انسانی در کشور است. تا زمانی که ما توجه شایسته به علوم انسانی نکنیم و در این علوم به نظریاتی مبتنی بر فرهنگ اصیل خود نرسیم، همچنان در همه چیز دنبالهروی غرب خواهیم بود و در علوم تجربی نیز موفق به سرمشقنویسی نخواهیم شد.
متأسفانه به علت ضعف علوم انسانی در مراکز آموزشی، پیوند دانشجویان ما با نیاکان خود و میهنشان ضعیف است. اگر فرهنگی پشتوانه ذهنی دانشجو باشد که با آن فرهنگ، بفهمد تعهدی به این مملکت و به دین خود دارد، آن وقت سختیها را تحمل میکند. یکی از علل عمده مهاجرتها فقدان تعلق به فرهنگ بومی و احساس حقارت در برابر غرب است.
۷- برخلاف قدیم، امروز علم در همه جنبههای زندگی اثر گذاشته است. هم محصولات عملی آن اسلوبهای زندگی را تغییر داده و هم فرهنگ همراه آن فرهنگ کشورها را هدف تهاجم قرار داده است. تنها حاکمیت یک فرهنگ غنی مناسب میتواند رهنمون ما در کسب علم و فناوری و پرهیز از آفات آنها باشد و این فرهنگ تنها از طریق علوم انسانی، دستیافتنی است.
|