دومین روز از همایش ملی «حکمت اشراقی در پرتو آراء و آثار شهابالدین سهروردی (شیخ اشراق)» عصر روز سه شنبه، 8 مرداد در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.
دکتر غلامعلی حداد عادل در این همایش اظهار کرد: سهروردی به اندازه ای اهمیت دارد که انسان نمی تواند اهمیت او را فراموش کند، در باب اهمیت نور در فلسفه سهروردی سخنان بسیاری هست و در شرایط فعلی حق مطلب ادا نمی شود، اما در تعریف نور آمده است: «الظّاهِرُ بِنَفْسِهِ الْمُظْهِرُ لِغَيْرِهِ» (ظاهر کننده هر چیزی غیر خود است). نور هم در علم و هم در فلسفه یک مبحث جذاب است.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی تصریح کرد: در علم فیزیک نور را در دو بخش مطالعه می کنیم، یکی فیزیک نیوتنی یا کلاسیک و دیگری فیزیک مدرن یا کوانتومی، در فیزیک کلاسیک از جمله مباحثی که در قدیم محل بحث بود و به زیست شناسی هم کشیده شده تفاوت دیدگاه ها به ویژه بین قدما در خصوص تبیین رؤیت است. دو نظریه بوده است، نخست آنکه اشیا نور می فرسنتد و ما رویت می کنیم و دوم اینکه چشم خود اشعه به اشیا می فرستد و باعث رویت می شود، به هرحال بحث نور در فیزیک جدید سرآغاز مباحث مهم می شود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: بنیاد فیزیک کوانتومی یا فیزیک امروزی از تامل در مورد حقیقت نور آغاز شده است. اینکه آیا نور یک موج است و حقیقت پیوسته دارد و یا ذراتی به نام نوترون ها آن را تشکیل می دهند. همچنان در مورد ذره یا موج بودن نور بحث است. اما قهرمان بحث نور در فلسفه سهروردی است و حکمت اشراق معرف همین حقیقت است. حکمت نور حکایت از آن دارد که همه چیز حول محور نور دور می زند.
وی با اشاره به اینکه فلسفه به آن شکل که در عالم اسلامی آغاز شد میراث یونانیان بود، اظهار کرد: ارسطو سخن از وجود و عدم وجود را مطرح کرد و فلسفه مشایی گفتمان وجودی است، متافیزیک یا مابعدالطبیعه حول وجود بما هو وجود است. البته فارابی و ابن سینا، فلسفه یونانی را تا حد امکان توسعه داده و سعی کردند به معارف اسلامی نزدیک کنند اما همچنان در عالم اسلام بودند افرادی که این بیان را نمی پسندیدند.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید کرد: بحث های خشک فلسفه مشایی گویی نوعی فاصله از فضای گفتمانی در جهان اسلامی داشت اما حکمت اشراقی سهروردی راه را برای بسیاری از مباحث هموار کرد. می خواهم در اینجا به این مساله اشاره کنم که چگونه بحث نور به کم کردن این فاصله کمک کرد.
حداد عادل ادامه داد: از جمله مسایلی که همواره در فلسفه به ویژه فلسفه اروپایی مطرح بوده و هنوز هم هست دوگانه هستی و معرفت است، این دو گانه به سبب بروز انواع مکاتب فلسفی ایجاد شده است. همه فلسفه های جدید به این بر می گردد که بالاخره به چه می توانیم دسترسی پیدا کنیم و اصلا چه دلیلی داریم که بگوییم آنچه می شناسیم حقیقت دارد. چه طور می شود میان عالم عیان و آنچه ما به عنوان صور ادراکی نزد خود تشکیل می دهیم یک پل ایجاد کنیم؟ این مساله مهمی در فلسفه است و می توانیم بگوییم یک گره گور در فلسفه اروپایی است.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی با بیان اینکه نکته مهم اینکه سهروردی با انتخاب نور به عنوان حقیقت کاری کرد که فهم هستی و معرفت آسان شود، گفت: چون هر کس نور را به عنوان حقیقت هستی تصور کند، نور عین معرفت نیز هست، در زبان و ادب نیز نور معادل درک و فهم و معرفت است و تاریکی نیز معادل جهل است.
وی ابراز کرد: سهروردی حقیقتی را مطرح کرده که این دوگانگی هستی و معرفت به خودی خود بلاموضوع می شود، چون نور «ظاهر لنفسه مظهره لغیره» است. این یک کلید گشایش برای مباحث بسیار مهم است. ما در علم حضوری تباینی بین وجود و معرفت را حس نمی کنیم.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی تصریح کرد: تاکید می کنم که هر کجا معرفت وجود دارد، آنجا نوری تابیده است و هر کجا تاریکی است جهل نیز همان جا است. نور که هست وجود نیز هست اما سهروردی با انتخاب نور، دو دوگانه دیگر را نیز حل کرده که دوگانه بین هستی شناسی و زیبایی شناسی است، چون بحث است که اگر گفتمان ما فقط وجودی باشد در پیوند دادن این وجود محض با زیبایی دشواری داریم؛ اما نور در عین حال که وجود است، عین زیبایی نیز هست، یعنی راه را باز می کند که به وحدت زیبایی حسن و هستی قائل شویم.
دکتر حداد عادل در ادامه بیان کرد: دوگانه دیگری که از بین می رود نیز دوگانه هستی و خیر و شر است؛ یعنی خیر یک چیز است و هستی یک چیز. نور در عین حال که وجود است، عین خیر نیز هست، پس خیر و زیبایی و معرفت و هستی است. بنابراین ظرفیت هایی در نور وجود دارد و این دوگانه های وجود و عدم و زشت و زیبا همه با بحث نور و ظلمت حل می شود و قابل فهم است.
وی با اشاره به خدمت مهم دیگری که سهروردی در عالم اسلام به فلسفه کرده است، افزود: سهروردی حقیقتی را به عنوان اساس تفکر فلسفی و حکمت قرار داده که آن حقیقت کاملا زبان دینی را با خود به همراه دارد ؛ به این معنا که یک انسان معتقد وقتی آیه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ » را می خواند، تصدیق می کند که در این آیه قرآن یک هستی شناسی توحیدی معرفی شده است.
دکتر حداد عادل در ادامه گفت: وقتی یک فیلسوف به جای وجود، نور را مطرح کرده در واقع راه را برای آشتی دین و فلسفه هموار کرده است، چون از چیزی مغایر با گفتمان دینی حرف نمی زند. در واقع او آمده و همین آیه را تفسیر می کند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: یعنی انسانی که در حکمت اشراقی حقیقت را نور می داند، وقتی به متون دینی مراجعه کند، احساس بیگانگی ندارد، راهی که سهروردی طی کرد، کمک بسیاری برای پدید آمدن حکمت متعالیه در اندیشه ملاصدرا بود. ملاصدرا به وجود ابن سینا بازگشت، اما به این وجود اوصافی را نسبت داد که سهروردی به نور نسبت داد.
منبع: شبستان
|