کد خبر:4245   تاریخ انتشار: چهارشنبه ، 25 اردیبهشت سال 1398 ساعت 11:34:0

ضرورت‌ آموزش خانواده و توجه به نقش تعليم و تربيت‌

دكتر احمد به‌پژوه‌ استاد روان‌شناسی دانشگاه‌ تهران در یادداشتی که در اختیار نشریه «نامه شورا» قرار داده‌اند به ضرورت‌ آموزش خانواده و توجه به نقش تعليم و تربيت‌ پرداخته است که با توجه به اهمیت موضوع، بازنشر این یادداشت تقدیم شما می‌شود:


چند سؤال‌
* من‌ چگونه‌ پدري‌ هستم‌؟
* من‌ چگونه‌ مادري‌ هستم‌؟
* آيا من‌ خود به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، الگوي‌ شايسته‌اي‌ هستم‌؟
* آيا من‌ به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، به‌ فراهم‌ كردن‌ امكانات‌ رشد و شكوفايي‌ همه‌جانبۀ‌ توان‌هاي‌ بالقوة‌ فرزندم‌ توجه‌ دارم‌؟
* آيا من‌ به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، توانسته‌ام‌ به نيازهاي‌ همه‌جانبۀ‌ فرزندم‌ پاسخ مناسب دهم‌؟
* آيا من‌ به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، مي‌دانم‌ فرزندم‌ از من‌ چه‌ انتظارهايي‌ دارد؟
* آيا من‌ به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، به‌ قدر كافي‌ با روان‌شناسي‌ رشد و اصول فرزندپروری‌ آشنايي‌ دارم‌؟
* آيا من‌ به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، فرزندم‌ را براي‌ ورود به‌ مدرسه‌ و جامعه‌ آماده‌ و آگاه‌ کرده‌ام‌؟
* آيا من به‌ عنوان‌ پدر يا مادر‌، به‌ نقش‌ها و مسئوليت‌هاي‌ خود آشنايي‌ دارم؟
* آيا من‌ به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، هیچ‌گاه به‌ ارزيابي‌ رفتار خود پرداخته‌ام‌؟
* آيا من‌ به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، سعي‌ مي‌كنم‌ در تربيت فرزند يا فرزندانم کورکورانه و تنها به‌ روش‌ گذشتگان‌ توجه‌ كنم‌؟ آيا همواره‌ مي‌گويم‌ كه‌ پدر من‌ اين‌ طور مي‌گفت‌ و اين‌ كار را مي‌كرد يا مادر من‌ اين‌ كار را مي‌كرد و يا اين‌ گونه‌ مي‌گفت‌؟
* آيا من‌ به‌ عنوان‌ پدر يا مادر، می‌دانم چرا آموزش‌ خانواده‌ به‌ عنوان‌ يك‌ راهبرد پيشگيرانه‌، ضرورت دارد‌؟
از كجا بايد آغاز کرد؟
بي‌شك‌ خانواده‌، به عنوان نهادی مقدس و بی‌بديل، نخستين، مهم‌ترین‌ و اصلی‌ترین‌ پرورشگاه‌ و آموزشگاه‌ فرد محسوب‌ مي‌شود و يكي‌ از نهادهاي‌ آموزشي‌ و پرورشي‌ عمدة‌ جامعه‌ است‌. بنابراين‌ بيان هر گونه سخن و انديشه‌ای دربارۀ تربيت کودکان و نوجوانان و داشتن هر گونه‌ انتظاري‌ از آنان‌ بي‌توجه‌ به‌ نقش حياتی خانواده، سخن و انديشه‌ای نادرست قلمداد می‌شود و انتظاري‌ عبث‌ و بيهوده‌ است (به‌پژوه، 1394)‌. در تعليم‌ و تربيت‌ فرزندان‌ سؤال‌های‌ مهمي‌ مطرح‌ هستند‌ (مانند سؤال‌های مطرح شده) كه‌ همة‌ ما پدران و مادران، معلمان و مربيان بايد صميمانه‌ و صادقانه‌ به‌ آنها بينديشيم‌ و پاسخ‌ مناسب‌ بدهيم‌.
اساس‌ يك‌ جامعة‌ سالم‌ را خانواده‌های‌ سالم‌ مي‌سازد. هر فردي‌ در خانواده‌اي‌ به‌ دنيا مي‌آيد، بزرگ‌ مي‌شود و تكامل‌ مي‌يابد. اين‌ خانوادة‌ سالم‌ است‌ كه‌ انسان‌ سالم‌ پرورش‌ مي‌دهد. خانوادة‌ سالم‌، خانواده‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ نيازهاي‌ همه‌جانبۀ اعضاي‌ خود در گسترة‌ حيات‌ توجه‌ دارد و سعي‌ مي‌كند به‌ انتظارها و نيازهاي‌ آنان‌ به‌ شيوه‌هاي‌ درست‌ پاسخ‌ دهد. خانوادة‌ سالم‌، خانواده‌اي‌ است‌ كه‌ در انديشۀ‌ پرورش‌ انسان‌هاي‌ رشيد است‌ و انسان‌هاي‌ رشيد، كساني‌ هستند كه‌ به‌ رشد همه‌ جانبه‌ نايل‌ شده‌اند. بديهي‌ است‌ براي‌ نايل‌ شدن‌ به‌ رشد همه‌ جانبه، توجه به نيازهای همه جانبه و‌ آموزش‌ همه‌ جانبه‌ ضروری است‌.
بي‌دليل‌ نيست‌ كه‌ اكثر روان‌شناسان، مشاوران‌ و متخصصان‌ تعليم‌ و تربيت‌ در فرايند مطالعة‌ ناهنجاري‌هاي‌ رفتاري‌ و عاطفي‌ كودكان‌، ريشۀ‌ رفتارهاي‌ نابهنجار را در گذشتة‌ فرد، يعني‌ در دوران‌ كودكي‌ و در بستر خانواده‌ جستجو مي‌كنند. زماني‌ كه‌ با ناهنجاري‌هاي‌ رفتاري‌ و عاطفي‌، مانند لجبازي‌، شب‌ادراري‌، ناخن‌ جويدن‌، پرخاشگري‌، دزدي‌ و دروغ‌گویی‌ كودكان‌ روبه‌رو مي‌شويم‌ و قدم‌ به‌ قدم‌ به‌ عقب‌ باز مي‌گرديم‌ و شرايط‌ رشد كودك‌ را از بدو انعقاد نطفه‌، دوران‌ بارداري‌ مادر و دوران‌ شيرخوارگي‌ تا زمان‌ حاضر مورد مطالعه‌ قرار مي‌دهيم‌، ملاحظه‌ مي‌شود كه‌ اين‌ گونه‌ رفتارها در اكثر موارد معلول‌ هستند، نه‌ علت‌. بي‌شك‌ علت‌ها را در درجۀ‌ نخست‌ در خانواده‌ و در رابطه‌ با مثلث‌ مقدس‌ پدر و مادر و فرزند و در قدم‌ بعدي‌ در مدرسه‌ و در رابطه‌ با معلمان‌ و مربيان‌ و سپس‌ در عرصۀ جامعه‌ بايد مورد مطالعه‌ و بررسي‌ قرار داد.
كودكان‌ پيش‌ از ورود به‌ دبستان‌، بر اثر آموزش‌ و پرورش‌ غير رسمي‌ و با استفاده‌ از قدرت‌ يادگيري‌، تقليد و الگوبرداري‌، رفتارها و مهارت‌هاي‌ گوناگون‌ را در خانواده‌ ياد مي‌گيرند و به‌ كار مي‌بندند. از اين‌ رو، شايسته‌ است‌ پيش‌ از ورود آنان‌ به‌ مدرسه‌، رفتارها و مهارت‌هاي‌ مورد نظر را با برنامه‌ ريزي‌ و از طريق‌ آموزش‌ و پرورش‌ مناسب‌ و سازمان‌ يافته‌، به‌ تدريج‌، آگاهانه‌ و با شكيبايي‌ به‌ آنها آموخت‌. از اين‌ رو، از نظر متخصصان‌ آموزش‌ و پرورش‌، آموزش‌ مادران‌ و پدران‌ در دورۀ‌ پيش‌ از دبستان‌ و ارتقاي‌ سطح‌ آگاهي‌ آنان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ راهبرد پيشگيري‌ همواره‌ از اهميّت‌ خاصي‌ برخوردار است‌. آموزش‌ خانواده‌ها از اين‌ فكر نشأت‌ مي‌گيرد كه‌ توانايي‌ مادران‌ و پدران‌ در امر تعليم‌ و تربيت‌ فرزندانشان‌ در گرو دانايي‌ آنان‌ در زمينة‌ دانش‌ روان‌شناسي‌ و دانش‌هاي‌ وابسته‌ است‌. بخشي‌ از دانش‌هايي‌ كه‌ ضرورت‌ دارد هر مادر يا پدري‌ هر چه‌ زودتر با آن‌ آشنا شود، دانش مربوط به تعريف تعليم و تربيت، هدف‌های تعليم و تربيت، روان‌شناسی رشد و دانش‌ مربوط‌ به‌ اصول فرزندپروری و شيوة‌ برقراري‌ رابطه‌ با فرزند در فرايند رشد است (به‌پژوه،1394 ـ 1395)‌.
در مكتب‌ مقدس‌ اسلام‌، انتظارها، تكاليف‌، حقوق و وظايف‌ انسان‌ها دو جانبه‌ و به‌ طور متقابل‌ هستند. اگر شوهر نسبت‌ به‌ زن‌ حقوقي‌ دارد، زن‌ هم‌ نسبت‌ به‌ شوهر حقوقي‌ دارد. به‌ همين‌ ترتيب‌ اگر والدين‌ نسبت‌ به‌ فرزندان‌ وظايفي‌ دارند، فرزندان‌ هم‌ نسبت‌ به‌ والدين‌ وظايفي‌ دارند. بدين‌ منوال‌ معلم‌ نسبت‌ به‌ شاگرد و شاگرد نسبت‌ به‌ معلم‌، رهبري‌ كنندگان‌ نسبت‌ به‌ رهبري‌ شوندگان‌ و رهبري‌ شوندگان‌ نسبت‌ به‌ رهبري‌ كنندگان‌ داراي‌ حقوق و انتظارهاي‌ متقابل‌ هستند كه‌ هر دو جانب‌ بايد رعايت‌ كنند.
مشكل‌ يا مشكلات‌ هنگامي‌ آغاز مي‌شود كه‌ انسان‌ها به‌ اين‌ رابطة‌ دو جانبه‌ يا متقابل‌ توجه‌ نمي‌كنند و فقط‌ يك‌ جانب‌ به‌ وظايف‌ خود عمل‌ مي‌كند، انتظارهاي‌ خود را مطرح‌ مي‌نمايد و اصرار مي‌ورزد. براي‌ مثال،‌ اكثر مواقع‌ پدران‌ و مادران‌ به‌ طور يك‌ جانبه‌ از فرزند يا فرزندان‌ خود، انتظارهايي‌ را مطرح‌ مي‌كنند و چنين اظهار مي‌کنند: «ما از شما انتظار داريم‌ اين‌ گونه‌ رفتار كنيد، ما از شما انتظار داريم‌ اين‌ گونه‌ باشيد و مانند آن‌». امّا كمتر مي‌انديشند كه‌ فرزند يا فرزندان‌ آنان‌ نيز از والدين‌ انتظارهايي‌ دارند كه‌ والدين‌ بايد مسئولانه‌، صميمانه‌ و صادقانه‌ و به‌ موقع‌ به‌ آنها پاسخ‌ دهند. در غير اين‌ صورت‌، يعني‌ عدم‌ توجه‌ و پاسخگويي‌ به‌ انتظارهاي‌ فرزندان‌، مسايل‌ و مشكلات‌ گوناگون‌، ناامني‌ها و آشفتگي‌هاي‌ رواني‌ و عاطفي‌ به‌ وجود مي‌آورد.
بنابراين‌ آموزش‌ خانواده‌ها به‌ خصوص‌ در دورة‌ پيش‌ از دبستان‌ به‌ طور مضاعف‌ احساس‌ مي‌شود. در برنامۀ‌ آموزش‌ خانواده‌، توجه‌ به‌ نيازها، انتظارها و تأكيد بر آموزش‌ مهارت‌هاي‌ اساسي‌ كودكان‌، توسط‌ مادران‌ و پدران‌ و مربيان‌ جايگاه‌ ويژه‌اي‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌. از اين‌ رو، با قاطعيت‌ بايد گفت‌ كه‌ نظام‌ آموزش‌ و پرورش‌، هيچ‌ گاه‌ بدون‌ آموزش‌ خانواده‌ها و مشاركت‌ خانواده‌ها موفق‌ نخواهد شد. به‌ بيان‌ ديگر آموزش‌ خانواده‌، امري‌ واجب‌ است؛ زيرا خانواده‌هايي‌ كه‌ فرزندی در دورة‌ پيش‌ دبستاني‌ دارند بيشتر به‌ حمایت‌های‌ آموزشي‌، اجتماعي‌ و اقتصادي‌ نياز دارند و بايد بيشتر در برنامه‌ها و فعالیت‌های‌ آموزشي‌، پرورشی‌ و توان‌بخشی‌ فرزندانشان‌ مشاركت‌ داده‌ شوند.
در اين‌ بخش‌ شايسته‌ است‌ اشاره‌ شود كه‌ آموزش‌ خانواده مانند هر امر ديگري‌ نياز به‌ برنامه‌ريزي‌ دارد و آموزش‌ خانواده‌ بدون‌ برنامه‌ريزي‌ و مشخص‌ كردن‌ هدف‌ها، روش‌ها و محتوا، تلاشي‌ ناموفق‌ و ناكامل‌ خواهد بود. از اين‌ رو به‌ مدرسان‌ و برنامه‌ريزان‌ آموزش‌ خانواده‌ توصيه‌ مي‌شود در وهلۀ‌ نخست‌ به‌ برنامه‌ریزی‌ مبتني‌ بر نيازهاي‌ شركت‌ كنندگان‌ و يا نيازسنجي بپردازند (به‌پژوه، 1394ـ 1395).
باور ما اين‌ است‌ كه‌ چنانچه‌ پدران‌، مادران‌، معلمان‌ و مربيان‌ در گسترة‌ حيات‌ و در چرخة‌ رشد با وادي‌هاي‌ شناخت‌ آشنا شوند، به‌ طور قطع‌ در ايفاي‌ نقش‌ها و مسئوليت‌هاي‌ خود بيش‌ از پيش‌ موفق‌تر و توانمندتر خواهند بود. به‌ ديگر سخن‌، باور ما اين‌ است‌ كه‌: توانا بود، هر كه‌ دانا بود. البته‌ بايد مشخص‌ شود كدام‌ دانايي‌هاست‌ كه‌ به‌ انسان‌ توانايي‌ مي‌بخشد. به‌ نظر اينجانب‌ پنج‌ وادي‌ يا مجموعة‌ دانش‌هايي‌ است‌ كه‌ ضرورت‌ دارد هر پدر و مادري‌ آنها را كسب‌ كند (نک: به‌پژوه، 1394).
توجه‌ به‌ اصل‌ علت‌ و معلول‌
همۀ دانشمندان و متخصصان عالم بر این‌ باور هستند‌ كه‌ در جهان هستی، هيچ‌ پديده‌ و رفتاري‌ به طور تصادفي‌ به‌ وقوع‌ نمي‌پيوندد و خود به‌ خود رخ‌ نمي‌دهد، بلكه‌ مجموعۀ‌ عوامل‌ است‌ كه‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ مي‌دهد و پديده يا رفتار خاصی را به وجود می‌آورد. نکتۀ ديگر اين است که آيا من‌ در برخورد با پديدۀ خاصی، به‌ آن‌ پديده‌ به‌ عنوان‌ يك‌ معلول‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ و يا به‌ عنوان‌ يك‌ علت‌؟ اين‌ سؤالِ بسيار مهمی‌ است‌. در برخورد با ناهنجاري‌هاي‌ گوناگون‌ ملاحظه می‌شود‌ در اغلب موارد آن ناهنجاری‌ها، معلول‌ هستند، مانند ناهنجاري‌هاي‌ عاطفي‌، رفتاري‌، اخلاقي‌ و اجتماعي‌. بنابراين‌ علت‌ها كجاست‌؟ و كجا بايد اين‌ علت‌ها را جستجو كرد؟! در مجموعۀ‌ عواملي‌ كه‌ به‌ عنوان‌ علت‌ها دخالت‌ دارند، جايگاه‌ خانواده‌ كجاست‌؟ آغازِ شدن‌ انسان‌ از كجاست‌؟ جز خانواده؟‌ نخستين و مهم‌ترین‌ الگوها چه کسانی هستند؟ و اين‌ كه‌ در حديثی به نقل از حضرت رسول (ص) تأکيد شده است سه‌ بار به مادر احترام بگذاريد‌، آيا بيانگر اهميت‌ نقش مادر و بيانگر اهميت‌ مسئوليت‌ مادر، به‌ لحاظ‌ وجود‌ روابط‌ نزديك‌ و عاطفی‌ که مادر با فرزند دارد، نيست؟
از این‌ رو، اين‌ گونه‌ سؤال‌ها و سؤال‌های‌ مشابه‌ ديگر که در آغاز مقاله مطرح شد، به‌ ما كمك‌ مي‌كند تا درست‌ بينديشيم‌ و درست‌ فكر كنيم‌ و فرزندانمان‌ را درست‌ تربيت‌ كنيم‌ و تعليم‌ دهيم‌. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، فرزندان‌ ما در درجۀ نخست محصول‌ خانواده‌اند. اين‌ خانواده‌ است‌ كه‌ ما را تربيت‌ مي‌كند؛ اين‌ خانواده‌ است‌ كه‌ كانون‌ رشد و تعالي‌ ماست؛ اين‌ خانواده‌ است‌ كه‌ شخصيت‌ ما را شكل‌ مي‌دهد؛ اين‌ خانواده‌ است‌ كه‌ نيازهاي‌ ما را پاسخ‌ مي‌دهد؛ اين‌ خانواده‌ است‌ كه‌ ريشه‌ها را محكم‌ و مصونيت‌ ايجاد مي‌كند. تحقيقات نشان می‌دهد که اکثر افراد معتاد از خانواده‌های‌ بحراني‌ مي‌آيند. به بيان ديگر اعتياد، معلول‌ است‌ و علت‌های آن را بايد در درجۀ‌ اول‌ در خانواده جست و جو کرد‌.
برای توضيح بيشتر اجازه فرماييد مثالی بزنم؛ فرض‌ كنيد در فضا و محيطی که شما قرار داريد، ميكروب‌ و يا ويروس‌ سرماخوردگي‌ يا آنفولانزا وجود دارد، كدام‌ بدن‌ است‌ كه‌ سرما مي‌خورد؟ آن‌ بدنی‌ كه‌ آسيب‌پذير است؛ تغذيه‌ نامناسب‌، خواب‌ كم‌، خستگي‌ بدني‌، استرس‌، اضطراب‌ و يا ضعف‌هاي‌ بدني‌، عوامل‌ رواني‌ و عوامل‌ جسماني‌ گوناگونی‌ بدن شما را آسيب‌پذير مي‌كند.
مثال ديگر، فرض کنيد در مسير دختري‌ كسي‌ پيدا ‌شود كه‌ به او بگويد «عجب‌ قد و بالايی! عجب‌ مويي!‌» كدام‌ دختر است‌ كه‌ پايش‌ مي‌لغزد و فوری جذب اين گونه محبت‌های کاذب می‌شود؟ آن‌ دختري‌ كه‌ از خانوادۀ‌ ناامن‌ مي‌آيد و آن‌ دختری كه‌ از خانواده‌ای‌ مي‌آيد كه‌ به‌ نيازهاي‌ رواني‌ او توجه‌ نشده‌ است‌. شايد شما ماجرای جنايت‌ دختر و پسری را كه‌ چند سال‌ پيش‌ در تهران رخ‌ داده‌ بود، شنيده‌ايد يا خوانده‌ايد (روزنامۀ خبر، 1375). پدر دختر در گفت و گويی پس از حادثه، اظهار كرده‌ بود: «هر كاري‌ از دستم‌ برمي‌آمد براي‌ او (دخترم‌) كرده‌ام! و از اين‌ بابت‌ خيالم‌ راحت‌ است‌ كه‌ او‌ در زندگي‌ هيچ كاستي‌ نداشته‌ است!» منظور پدر‌ احتماًلاً امور مادي‌ و نيازهاي‌ جسماني‌ دخترش بوده است؛ اما آيا پدر به نيازهاي‌ عاطفي‌ دخترش هم توجه داشته است‌؟ به نيازهاي‌ رواني‌ او چه طور‌؟ آيا حضور فعال در خانه داشته است‌؟ احترام‌ و محبت‌ چه طور‌؟ باهم‌ صحبت‌ كردن‌ و باهم‌ بودن و باهم به‌ گردش‌ رفتن‌، چه‌؟ آيا فضای نيايش و معنويت در خانه و خانواده‌ حکمفرما بوده است؟
مثالي ديگر، فرض کنيد‌ شما كنار جويباري‌ ايستاده‌ايد و مي‌بينيد که‌ رگه‌های‌ قرمز رنگي‌ در آب ايجاد شده‌ است‌، شما مدام آن‌ رگه‌های آلوده را پاك‌ مي‌كنيد، اما مشاهده می‌کنيد که باز هم‌ ادامه‌ دارد. در اين وضعيت آدم‌ عاقل‌ قدم‌ به‌ قدم‌ به عقب‌ مي‌رود و سعی می‌کند علت‌ آلودگی را کشف و شناسايي‌ ‌كند. فرض‌ كنيد مي‌بيند پارچۀ‌ آلوده‌اي‌ آنجا قرار دارد‌، آن‌ پارچه را برمي‌دارد و مي‌بيند آب‌ صاف‌ شد. بنابراين، در برخورد با مسايل‌ رفتاري‌ و ناهنجاري‌های فردی و اجتماعی، بايد سراغ‌ ريشه‌ها و علت‌ها برويم‌ و در اغلب موارد ريشه‌ها در خانواده‌ است‌. فرايند علت شناسی از همسرگزينی، بدو انعقاد نطفه، دوران بارداری، شرايط وضع حمل، دوران کودکی شروع‌ می‌شود و به زمان کنونی ختم می‌گردد‌. جاي‌ تعجب‌ نيست‌، زمانی که سرگذشت‌ بزرگان‌ دين‌ و دانش‌ را مطالعه‌ مي‌كنيم‌، ملاحظه می‌شود‌ مادران‌ آنان خاطراتي از دوران بارداری و شيرخوارگی نقل‌ مي‌كنند که قابل تأمل است. برای مثال، مادر در دوران‌ بارداري‌ شرايط خاصی داشته و به گونه‌ای‌ خاص رفتار كرده‌ است؛ برای مثال، ‌مادر بدون‌ وضو به‌ بچه‌ شير نمی‌داده و در دوران‌ شيرخوارگي‌ از آرامش و امنيت روانی برخوردار بوده‌ است‌. گفتنی است که خانوادۀ سالم در مقايسه با خانوادۀ ناسالم آثار و پيامدهای متفاوتی به دنبال دارد که در مبحث‌ بعدی مورد مطالعه قرار می‌گیرد.
مطالعۀ‌ خانوادة‌ سالم‌ در مقايسه‌ با خانوادة‌ ناسالم‌
انسان،‌ موجودي‌ تک بعدی نيست‌ و‌ در حالی که از يکپارچگی، وحدت و كليت‌ برخوردار است، ابعاد گوناگون‌ دارد و هر بعد بر بعد ديگر اثر مي‌گذارد. بنابراين‌ ما به‌ دنبال‌ تعليم‌ و تربيت‌ همۀ ابعاد وجودی انسان‌ هستيم؛ انسانی «رشيد» است که به رشد همه جانبه رسيده و تمام‌ ابعاد وجودی او رشد كرده است. در اين‌ ارتباط،‌ داستان‌هايي‌ از قبيل‌ فيل‌ مولوي‌ يا تمثيل‌هاي‌ ديگر، به‌ ما كمك‌ مي‌كند كه‌ انسان‌ را به صورت يک کليت يکپارچه در نظر بگيريم‌ و آثار خانواده بر فرايند رشد انسان را در همۀ ابعاد مورد بررسی قرار دهيم. برای مطالعۀ آثار خانواده بر فرایند رشد، دو رهيافت‌ عمده وجود دارد:
الف- مطالعۀ‌ خانواده‌هاي‌ سالم‌ كه‌ فرزندان‌ سالم‌ و صالح‌ تربيت‌ کرده‌اند، و يا مي‌كنند.
ب- مطالعۀ‌ خانواده‌هاي‌ ناسالم‌ كه‌ فرزندان‌ ناصالح‌ تربيت‌ کرده‌اند، و يا مي‌كنند.
بديهی است که ما از هر دو رهيافت‌ درس‌ مي‌گيريم؛ هم‌ از خانواده‌هايی‌ كه‌ فرزند صالح‌ تربيت‌ کرده‌اند، مانند خاندان‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ (صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين)‌ و هم‌ از خانواده‌هايي که فرزند ناصالح دارند‌. از خانوادۀ‌ سالم‌ می‌توانيم درس‌ بگيريم‌ و الگو بر‌داری کنيم‌. از اين رو، تصادفي‌ نيست‌ كه‌ فرزندي‌ صالح و اهل‌ مي‌شود. گاهي‌ مادر يا پدري‌ به‌ پدر يا مادری ديگر‌ رو مي‌كند و مي‌گويد: «خانم‌ يا آقا خوش‌ به‌ حال‌ شما كه‌ فرزندتان‌ اهل‌ است‌» و بعد به شوخی می‌پرسد: «شما چه‌ كار كرده‌ايد؟ آيا از قرص‌ يا آمپول‌ خاصی استفاده کرده‌ايد، تا ما هم‌ از آنها استفاده کنيم و در نتيجه‌ فرزندمان‌ اهل‌ شود؟!» به طور قطع اين طور نيست، بلکه مجموعۀ‌ عوامل‌ و مجموعۀ‌ مراقبت‌ها و آگاهي‌ها و شناخت‌هاست‌ كه‌ موجب‌ شده‌ فرزندی صالح، سالم و اهل‌ بشود.
در مقابل،‌ فرزندي‌ كه‌ نااهل‌ و ناصالح‌ شده و دچار ناهنجاري‌هاي‌ عاطفی و رفتاري‌ است‌ (مانند، پرخاشگري‌، لجبازي‌، شب‌ ادراري‌، ناخن‌ جويدن،‌ بزهكاري،‌ اعتياد، خودكشي‌ و ميل‌های جنسی زودرس‌) بر اثر وجود خانوادۀ ناسالم و عوامل ديگر اين گونه شده است. آيا می‌توان اين‌ قبيل‌ ناهنجاري‌ها را به تصادف‌ نسبت داد‌؟ آيا اين‌ گونه‌ ناهنجاري‌ها يك‌ شبه‌ پديده‌ آمده‌ است‌؟ در اين موقعيت، زماني‌ كه‌ مشكل‌ مورد نظر را قدم‌ به‌ قدم‌ بررسي‌ مي‌كنيم،‌ ملاحظه می‌شود‌ كه‌ مشكل‌ از يك‌ خانوادۀ‌ ناسالم و بحراني‌ آغاز مي‌شود. ما منكر تأثير عوامل‌ مدرسه‌ و معلم‌ و دبير و كوچه‌ و خيابان‌ و محله‌ و رسانه‌ها و تلويزيون‌ نيستيم‌، ولي‌ مي‌گوييم‌ همۀ امور و رفتارها ريشه در خانواده دارد و از خانواده آغاز می‌شود، گرچه همۀ امور و رفتارها به خانواده ختم نمی‌شود. يك‌ خانوادۀ‌ سالم‌ و يك‌ خانۀ‌ امن‌، موجب‌ مي‌شود يك‌ انسان‌ رشيد و سالم‌ و با نشاط تربيت‌ شود. ما بايد‌ به‌ سيرۀ‌ ائمۀ‌ معصومين‌ (صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌) و روش پدران‌ و مادراني‌ كه‌ موفق‌ شده‌اند، فرزندان‌ صالح تربيت‌ كنند، توجه‌ كنيم‌ و رفتار آنان‌ را الگو قرار دهيم‌. ما از يك‌ ديگر ياد مي‌گيريم‌ و به‌ يك‌ ديگر ياد مي‌دهيم‌. بررسي‌ كنيد يك‌ مادر موفق‌ و يك‌ پدر موفق‌ چه كار كرده‌ است و يا چگونه رفتار می‌کند‌؟ آيا با فرزندش‌ رابطة‌ صميمي‌ داشته‌ است و يا دارد؟ آيا خود الگوي‌ شايسته‌اي‌ بوده‌ است‌؟
از سوي‌ ديگر وقتي‌ به‌ اطراف‌ خود نگاه‌ مي‌كنيم‌ و مي‌بينيم‌ دختری يا پسري‌ نااهل‌ شده‌ و دچار ناهنجاري‌هاي‌ رفتاري‌ و عاطفي‌ شده‌ است‌؛ از خود سؤال می‌کنيم که چه‌ عواملي‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌اند تا اين وضعيت به وجود آيد؟ البته‌ توجه‌ داريد كه در مسايل‌ انساني‌ يك‌ عامل‌ يا دو عامل‌ موجب نمی‌شود پديده‌ای رخ دهد، بلكه‌ مجموعه‌ای‌ از عوامل‌ دخالت دارند و تأثیرگذار هستند. نظريۀ‌ سيستمي‌ حاکم بر تفكر علوم‌ انساني،‌ اين‌ حقيقت‌ را به‌ ما يادآور می‌شود كه‌ به پديده‌های انسانی‌‌ بايد از تمام‌ ابعاد بنگريم‌ و به‌ قول‌ سعدي‌: ابر و باد و مه‌ و خورشيد و فلك‌ و ده‌ها عامل‌ ديگر دست‌ به‌ دست‌ هم‌ مي‌دهند تا انساني‌ ‌ساخته شود و اين‌ طور نيست‌ كه‌ به‌ سهولت‌ بتوان‌ فقط‌ روي‌ يك‌ عامل‌ خاص انگشت‌ گذاشت‌. در اين راستا، صالح شدنِ انسان مرهون تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش اوست و هر پدر و مادری پس از شناخت چيستی و کيستی انسان، بايد به تعليم و تربيت فرزند يا فرزندان خود بينديشد و اقدام کند.
تعليم‌ و تربيت‌ چيست‌؟
يکی از وادی‌های شناخت که ضرورت دارد هر پدر و مادری وارد آن شود و به طور نسبی از آن بهرۀ لازم را به دست آورد، توجه به نقش و جايگاه تعليم‌ و تربيت و کسب شناخت لازم دربارۀ تعريف تعليم‌ و تربيت است. به نظر اينجانب تعليم‌ و تربيت‌ عبارت‌ است‌ از مجموعۀ‌ تلاش‌ها، فرصت‌ها، امكانات‌، اقدامات‌ و برنامه‌ها، از بدو انعقاد نطفه‌ تا واپسين‌ دم‌ حيات‌ به طور رسمی و غير رسمی به منظور‌ رشد و شكوفاسازي‌ توان‌هاي‌ بالقوۀ‌ فرد به طور همه‌ جانبه‌ تا رسيدن‌ به‌ حداكثر ظرفيت (کمال) (به‌پژوه، 1394)‌. اين‌ تعريف،‌ تعریف‌های‌ ضمنی ديگری نيز‌ به دنبال دارد: تعليم‌ و تربيت،‌ يك‌ تلاش‌ و يك‌ اقدام‌ واحد نيست، مجموعه‌ای است‌ از تلاش‌ها و فرصت‌ها؛‌ مجموعۀ‌ تلاش‌هايي‌ است‌ با برنامه‌، آگاهانه‌ و عالمانه. تعليم‌ و تربيت‌، تلاشي‌ كوركورانه‌ و تصادفي‌ نيست‌. تعليم‌ و تربيت،‌ تلاشي‌ از نوع‌ آزمون‌ و خطا نيست، اين‌ طور نيست‌ كه‌ ما بتوانيم‌ با آزمون‌ و خطا به‌ جايي‌ برسيم‌. تعليم‌ و تربيت،‌ مجموعه‌اي‌ از اقدامات‌ و تلاش‌هاي‌ حساب‌ شده‌ و سنجيده‌ است‌. تعليم‌ و تربيت،‌ مستلزم‌ نقشه‌ و برنامه‌ است‌. تعليم‌ و تربيت،‌ علم‌ است‌ و فن‌ است‌ و هنر که بايد آن‌ را كسب‌ كرد، بايد مطالعه‌ كرد و با مطالعه‌ بر دانايي‌هاي‌ خود افزود. بايد باور كرد «توانايی، در‌ دانايی است». در اين ارتباط حكيم‌ ابوالقاسم‌ فردوسي‌ به زيبايی فرموده‌ است‌:
توانا بود هر كه‌ دانا بود ز دانش‌ دل‌ پير برنا بود
شايان ذکر است که حكيم‌ ابوالقاسم‌ فردوسي اين سخنان ارزشمند و مهم‌ را از قرآن‌ مجيد الهام گرفته است؛‌ آن‌ جايي‌ كه‌ خداوند مي‌فرمايد: بگو آيا كساني‌ كه‌ مي‌دانند (اهل‌ علم‌) و كساني‌ كه‌ نمي‌دانند (نادانان‌) يكسان‌ هستند؟ تنها خردمندان‌ متذكر اين‌ موضوع‌ هستند (قل‌ هَل‌ يستوي‌ الذين‌ يعلمون والذين‌ لايعلمون،‌ انّما يتذكّر اولوا الالباب،‌ سورة‌ الزمر، آيه‌ 9). همچنين حکيم ناصر خسرو به‌ بيان ديگری اين‌ موضوع‌ را در شعر زير مطرح‌ کرده است:
درخت‌ تو گر بار دانش‌ بگيرد به‌ زير آوري‌ چرخ‌ نيلوفري‌ را
هدف‌های تعليم و تربيت‌
هدف‌ نهايی تعليم و تربيت، رشد و شكوفايي‌ توان‌هاي‌ بالقوۀ فرد‌ به‌ طور همه‌ جانبه‌ است. همان طور که در تعريف تعليم و تربيت ذکر شد، ما به‌ دنبال‌ رشد و شكوفا سازی‌ توان‌هاي‌ بالقوۀ فرد‌ به‌ طور همه‌ جانبه هستيم؛ يعنی مي‌خواهيم انساني‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ از تمام‌ جهات جسمش‌، ذهنش‌، عقلش‌ و عواطفش‌ رشد يافته‌ باشد. ‌در آموزه‌های دينی، انسان‌ رشيد، كسي‌ است كه‌ در تمام‌ ابعاد رشد يافته‌ باشد‌. برخي‌ از پدران و مادران به‌ نيازهاي‌ جسماني‌ به خوبی‌ توجه‌ مي‌كنند، اما به نيازهاي‌ رواني‌ و عاطفي‌ توجه ندارند؛ يا اين که به نيازهاي‌ معنوي‌ بهای لازم را نمی‌دهند، مانند شرکت در مراسم مذهبی، رسيدگي‌ به‌ امور مستمندان‌ و مستضعفان و شركت‌ در مراسم‌ عزاداری و عروسي. همچنين انجام فعاليت‌هاي اجتماعی، ورزشی و هنری‌ همه‌ تعطيل هستند و به فرزند يا فرزندانشان می‌گويند «تو فقط‌ درس بخوان‌!» آيا اين‌ است هدف تعليم و تربيت‌؟ به‌ راستي‌ خانواده‌ها و نظام آموزشی ما به كجا مي‌روند‌؟ اگر فرزند من‌ نتوانست درس‌ بخواند، حق‌ حيات‌ ندارد؟! در اين ارتباط، فرزندان، ما پدران و مادران را مورد خطاب قرار می‌دهند (نک: ازدواج موفق و خانوادۀ سالم، چگونه؟ به‌پژوه، 1394)
ای پدر، ای مادر
احتياجم همه پوشاک و غذا تنها نيست،
من به امنيت خاطر چو غذا محتاجم،
من محبت ز شما می‌خواهم،
دل پاک من از عاطفه لبريز کنيد.
در حال حاضر، در نظام آموزشی و جامعۀ‌ ما انحرافي‌ رخ‌ داده‌ است‌. برخی از پدران و مادران تصور می‌کنند براي‌ سعادتمند شدن‌ يك‌ راه‌ وجود دارد و آن‌ هم‌ درس‌ خواندن‌ است! (يا درس‌ يا مرگ! يا دانشگاه‌ يا رو به‌ قبله شدن!). چه‌ كسي‌ گفته‌ است‌ تنها راه‌ سعادتمند شدن‌ درس‌ خواندن‌ است‌؟! درس خواندن به چه قيمتی؟! مگر ما مسلمان‌ نيستم‌؟ خداوند متعال‌ در قرآن‌ مجيد در يك‌ آيه،‌ هدف ‌نهايي‌ و غايي‌ تعليم‌ و تربيت‌ را به درستی مشخص‌ فرموده‌ است‌: «ان‌ اكرمكم‌ عندالله‌ اتقيكم»‌ (سورة‌ حجرات‌، آيه‌ 13)، يعنی در حقيقت گرامي‌ترين‌ شما نزد خداوند، پرهيزگارترين‌ شما هستند. چرا‌ براي‌ پذيرش فرزند يا فرزندانمان،‌ معيارهاي‌ ديگري‌ را مطرح‌ و به‌ آنان‌ محبت‌ مشروط‌ مي‌كنيم؟ آيا اين‌ است‌ راهِ‌ درستِ‌ رسيدن به هدف‌های‌ تعليم‌ و تربيت‌؟ آيا فكر مي‌كنيم‌ هركس‌ باسواد بود و مدرك‌ داشت‌، آدم‌تر است‌؟! سوادي‌ ارزشمند است و اعتبار دارد كه‌ در خدمت‌ انسان ‌بودن‌ باشد و موجب‌ متقي‌ شدن‌ انسان‌ گردد و به‌ فلاح‌ و رستگاري‌ انسان ختم‌ شود. گفتنی است که سواد وسيله‌ است، نه هدف.‌ هدف غايی تعليم‌ و تربيت و تمام‌ عبادت‌ها، انسان‌ شدن و با تقوي‌ شدن‌‌ است‌؛ همان گونه‌ كه‌ مي‌گويند: «ملا شدن‌ چه‌ آسان،‌ آدم‌ شدن‌ چه‌ مشكل‌ (گاهي‌ هم‌ محال‌ است‌).»
ذکر اين نکته خالی از لطف نيست که لازمۀ‌ رسيدن‌ به‌ رشد همه‌ جانبه‌، توجه‌ به‌ نيازهاي‌ همه‌ جانبه‌ و آموزش همه جانبه است‌ و سرانجام‌ رشد و شكوفايي‌ در سايۀ‌ امنيت‌ محقق‌ می‌شود. در خانواده‌اي‌ كه‌ امنيت‌ روانی وجود دارد، محصولات‌ آن (فرزندان) شاداب‌تر و با طراوت‌تر هستند. بنا بر اين ضرورت دارد به‌ خود بياييم‌ و باور کنيم که «گل‌ها، مشکلی ندارند؛ باغبان‌ها اشکال دارند» (به‌پژوه، 1395). همچنين ضرورت دارد به‌ عنوان‌ باغبان‌ها، خود را ارزيابي‌ كنيم‌ كه‌ چقدر توانسته‌ايم براي‌ ايجاد و بدست‌ آوردن‌ امنيت‌ روانی در درون خانواده تلاش‌ ‌كنيم‌؟
براي‌ رسيدن‌ به‌ حداكثر ظرفيت‌ يعني‌ كمال‌ بايد تلاش‌ كنيم‌ و بايد از خداوند كمك‌ بخواهيم‌ و به‌ دنبال‌ تحقق هدف‌های‌ تعليم‌ و تربيت باشيم.‌ البته‌ ظرفيت‌ وجودی هركسي‌ حد‌ و اندازه‌اي‌ دارد؛ برای مثال، بوتۀ‌ توت‌ فرنگي‌ مي‌تواند يك‌ متر رشد كند و درخت‌ گلابي‌ پنج‌ متر. ما به‌ عنوان‌ باغبان‌ وظيفه‌ داريم‌ فرزندمان‌ را به‌ حداكثر ظرفيت‌ خودش برسانيم‌. كسي‌ در بعد هنري‌ و كسي‌ در بعد ورزشي‌ مي‌تواند رشد كند، ما محصولات‌ يکسان يك‌ كارخانۀ‌ واحد نيستيم و در ميان‌ انسان‌ها، تفاوت‌هاي‌ فردي‌ حاکم است. همان‌ طور كه‌ خداوند‌ تبارك‌ و تعالي‌ مي‌فرمايد: «لا يُكلف‌ الله نفساً الا وسعها (سوره‌ بقره‌، آيه‌ 286)، خداوند هيچ‌كس‌ را جز به قدر وسع‌ و توانايی‌اش‌ تکليف نمی‌کند. بنا بر اين، مهم‌ترین‌ اصل‌ اين‌ است‌ كه‌ از هر شخصي‌ به‌ اندازۀ‌ توان‌ و وسع‌ او بايد انتظار داشت. ما نيز بايد انتظاراتمان‌ را با وسع‌ فرزندانمان‌ تعديل‌ كنيم‌ و متناسب‌ بسازيم‌. همين‌ اصل‌ را حضرت حق در سورۀ‌ نوح‌، آيه‌ 14 مي‌فرمايد «و قد خلقكم‌ اطوارا»: پس‌ به‌ تحقيق‌ خداوند شما را با‌ اطوار و انواع‌ گوناگون‌ آفريده است؛ طبايع،‌ نوع‌ نوع‌ هستند و بايد به‌ اين‌ موضوع‌ توجه‌ داشت‌.
گسترة‌ تعليم‌ و تربيت‌
به‌ اين‌ ترتيب‌ مي‌رسيم‌ به‌ اين‌ سؤال‌ مهم‌ كه‌ گسترة‌ تعليم‌ و تربيت‌ از كجا آغاز مي‌شود و تا به کجا ادامه دارد؟ آيا من‌ و شما محصول‌ امروز و ديروزيم‌؟ بديهی است که من‌ و شما راهی‌ طولانی و راهی پر فراز و نشیب را طي‌ كرده‌ايم‌، تا به‌ اينجا رسيده‌ايم‌. فرايند رشد از كجا آغاز می‌شود؟ از زمان همسرگزيني‌ پدر‌ و مادرمان،‌ از لحظۀ‌ روحاني‌ و معنوي‌ آميزش‌ جنسي و انعقاد نطفه، دوران جنينی و بارداری، دوران شيرخوارگی و کودکی، دوران‌ پيش‌دبستاني و دبستانی‌ و اين‌ فرايند پيچيده‌، قدم‌ به‌ قدم‌ ادامه دارد تا به امروز.‌ به‌ بيان ديگر‌، شدن‌ انسان‌ و رشد انسان‌ از بدو انعقاد نطفه‌ آغاز مي‌شود و تا واپسين‌ دم‌ حيات استمرار دارد. البته‌ برخي‌ از روان‌شناسان‌ آغاز رشد را از تولد به‌ بعد معرفي‌ ‌كرده و برخي‌ از آنان هم‌ دوران‌ بارداري‌ را مورد توجه‌ قرار ‌داده‌اند.
من‌ و شما همواره‌ در حال‌ شدن‌ هستيم‌، من‌ و شما همواره‌ در حال‌ تعليم‌ ديدن‌ و تربيت‌ شدن‌ هستيم‌. آن‌ روزي‌ كه‌ من‌ فكر كنم‌ به‌ سقف‌ علم‌ رسيده‌ام‌ و يا به‌ سقف‌ تربيت‌ رسيده‌ام‌، آن‌ روز، روز مرگ‌ من‌ است‌. پدر يا مادري‌ كه‌ ابراز می‌کند «من‌ همينم‌ كه‌ هستم‌!»، در واقع‌ بدترين‌ استدلال‌ را مي‌كند. نه،‌ ما مي‌توانيم‌ غير از اين‌ چيزي‌ كه‌ هستيم‌، باشيم‌. ما يك‌ سلاح‌ در اختيار داريم‌، كه‌ به‌ آن‌ مي‌گويند «خود سازي‌». همان طور که گفته‌ شد «گل‌ها، مشكلي‌ ندارند؛ باغبان‌ها، اشكال‌ دارند» (به‌پژوه، 1394؛1395). سخن از گل و باغ و باغبان است. البته اين‌ سخن تا زمانی درست‌ است‌ كه‌ گل‌ خود داراي‌ اراده‌ و اختيار نشده‌ است و تحت تأثیر تعاليم باغبان است‌. اما‌ وقتي‌ كه‌ خود گل‌، به مقام باغبانی‌ می‌رسد، مي‌تواند با اراده، خودآگاهی و خودسازی، بر احوال‌ خود مداقه‌ كند، ارزيابي‌ كند، بازنگري‌ كند و با خوديابی ببيند اين‌ كاري‌ را كه‌ مي‌كند درست‌ است‌ يا نادرست‌؟ اين‌ روشي‌ را كه‌ بكار مي‌بندد آيا او را به‌ هدف‌ مي‌رساند يا او را از هدف دور می‌سازد؟ در اين ارتباط مولوي‌ به زيبايی فرموده‌ است‌:
خلق‌ را تقليدشان‌ بر باد داد اي‌ دو صد لعنت‌ بر این‌ تقليد باد
در وادی تعليم و تربيت،‌ همواره‌ تقليد کورکورانه نفي‌ شده‌ است‌ و همچنين‌ رقابت‌ كوركورانه‌. پس‌ التفات‌ فرموديد كه‌ گسترة‌ تعليم‌ و تربيت‌ از بدو انعقاد نطفه‌، آغاز مي‌شود و تا اکنون ادامه‌ دارد و توقف‌ پذير نيست‌. گاهي‌ انسان‌ در سي‌ سالگي‌، در چهل‌ سالگي‌، در پنجاه‌ سالگي‌ به‌ خود مي‌آيد و گاهي‌ اوقات‌ تحولي‌ در زندگي‌ او رخ‌ مي‌دهد كه‌ مي‌بيند راهي‌ را كه‌ در زندگي‌ طي‌ كرده‌‌، نادرست‌ بوده‌ است و خودش‌ را اصلاًح‌ مي‌كند و بر مي‌گردد. خداوند سبحان همواره در توبه را باز گذاشته است و به ما مي‌گويد: «صدبار اگر توبه‌ شکستی،‌ بازآ و بيا به سوی من و من‌ تو را مي‌پذيرم‌». شايان ذکر است که منظور توبۀ‌ آگاهانه است‌، يعنی راهي‌ را كه‌ به‌ اشتباه‌ رفته‌ام‌، آگاهانه متوجه شوم و از آن برگردم و خودم‌ را اصلاًح‌ ‌كنم‌. خداوند به‌ همۀ‌ ما اين‌ فرصت‌ را داده‌ است‌ تا رفتارمان‌ را در ارتباط‌ با فرزندانمان‌، با همسرمان‌، همسايگانمان‌، اقواممان‌ و اطرافيان‌ مورد بررسي‌ قرار دهيم و آن را اصلاًح کنيم.‌ در مطالعۀ‌ خانوادۀ‌ سالم‌ و خانوادۀ‌ ناسالم‌، به‌ دنبال‌ بررسی‌ ويژگي‌هاي‌ اين‌ گونه خانواده‌ها و محصولات آنها هستيم‌، يعني‌ مطالعۀ‌ ويژگي‌هاي فرزندان‌ آنان. ببينيم‌ خانواده‌های‌ سالم‌ و موفق چه كار کرده‌اند،‌ ما هم‌ آن کارها‌ را انجام‌ دهيم‌ و آگاهانه‌ از آنها پيروي‌ كنيم‌ و در مورد خانواده‌های‌ ناسالم‌، ملاحظه کنيم‌ آنها چه كار كرده‌اند، آن‌ كارها را آگاهانه‌ انجام‌ ندهيم‌.
در يك‌ پوستر آموزشي‌ كه‌ انجمن‌ اوليا و مربيان‌ آن را منتشر كرده‌ است‌ با يك‌ سؤال و جواب‌ ساده‌ آغاز مي‌شود: كودكان‌ چگونه‌ رفتار‌ مي‌كنند؟ پاسخ‌: همان‌ گونه كه‌ با آنها رفتار مي‌شود (به‌پژوه، 1360). چه‌ كسي‌ اولين‌ برخوردها را با كودك‌ دارد جز مادر؟ جز پدر؟ اين‌ كه‌ امام‌ خميني‌ (رحمت‌ الله‌ عليه‌) فرمودند «از دامن زن مرد به معراج می رسد»، سخنی‌ بسيار عميق‌ است‌ و ساعت‌ها بايد راجع‌ به‌ آن‌ فکر کرد. از اين رو، ملاحظه می‌شود پشت‌ هر زن‌ يا مرد موفق،‌ يك‌ زن‌ و يك‌ مادر موفق‌، مدير، مدبر و آگاه‌ قرار دارد.‌ در اين‌ باره‌ ناپلئون گفته است‌ كه‌ زنان‌ با يك‌ دست‌ گهواره‌ و با دست‌ ديگر، دنيا را تكان‌ مي‌دهند. گفتنی است که اولين‌ كسي‌ كه به سؤال‌های‌‌ كودك‌ پاسخ می‌دهد، مادر است‌ (به‌پژوه، 1395).
در اسلام به‌ نقش‌ همسری و مادري‌ زن،‌ بسيار توجه‌ شده است. نقش‌ زن در خارج‌ از خانه و نقش‌ اشتغال‌ زن‌، نقش‌ ثانوي‌ او محسوب می‌شود؛ زيرا زنان در صورت اشتغال، بايد مراقب باشند که اشتغال آنان در خارج از خانه، نقش‌های همسری و مادری آنان را تحت‌الشعاع قرار ندهد. فراموش‌ نشود زنان‌ خانه‌دار‌ و زناني‌ كه‌ نقش‌ همسری و مادري‌‌ خود را به خوبی‌ ايفا مي‌كنند، هنگام ارزيابی خود، نبايد‌ احساس‌ کنند كه‌ اگر زني‌ در خارج از خانه شاغل‌ نبود، پس‌ ديگر هيچ جايگاه و منزلتی در اجتماع ندارند! بدون ترديد نقش‌ زن در ايجاد يک خانوادۀ سالم و نقش مادر در تربيت نسلی با نشاط و موفق،‌ بر هر نقش‌ ديگري اولويت دارد‌. گفتنی است که يکی از ویژگی‌های انسان‌های عاقل اين است که هنگام‌ رو به رو شدن‌ با امور مهم‌ و مهم‌تر، امور مهم‌تر را انتخاب‌ می‌کنند و به‌ نظر مي‌رسد كه‌ نقش‌ همسری و مادري‌ زنان از هر نقش‌ ديگري‌ مهم‌تر است‌.
وراثت‌ در مقابل‌ تربيت‌
دو عامل‌ عمده‌ وجود دارد‌ كه‌ بايد در فرايند تعليم‌ و تربيت‌ به‌ آن‌ توجه‌ كنيم؛‌ يكي‌ عامل‌ وراثت‌ است‌ و ديگري‌ عامل‌ تربيت‌. همان طور که پيشتر گفته شد كارکرد تعليم‌ و تربيت‌ ايجاد نيست‌، ما چيزي‌ را ايجاد نمي‌كنيم‌، كارکرد تعليم‌ و تربيت، کشف، استخراج و‌ شكوفاسازي‌ توان‌ها و استعدادهاست‌. ما به عنوان پدر يا مادر بايد وسع‌ و توان‌ فرزندمان‌ را بشناسيم و شرايط‌، امكانات‌ و فرصت‌های لازم را برای رشد همه‌جانبۀ او فراهم‌ ‌كنيم‌ تا توان‌ها و استعدادهای او (معادن طلا و نقرۀ وجود او) كشف‌ شوند، ظاهر شوند و استخراج‌ شوند. در گذشته‌ افرادي‌ مانند‌ سعدي‌ از جمله کسانی بوده‌اند که به‌ نقش وراثت‌ و بنياد عنايت خاصی داشته است. او در ابياتی به نقش وراثت اشاره‌ می‌كند و‌ مي‌گويد:
پرتو نيكان‌ نگيرد هر‌ كه‌ بنيادش‌ بد است
‌تربيت‌ نااهل‌ را چون‌ گردكان‌ بر گنبد است‌
يا
گر چه سيم و زر ز سنگ آيد همی در همه سنگی نباشد زر و سيم
بر همه عالم همی تابد سهيل جايی انبان می‌کند، جايی اديم
در مقابل، گاهي‌ سعدی به نقش تربيت و محيط توجه می‌کند و مي‌سرايد:
گِلي‌ خوش‌ بوي‌ در حمام‌ روزي ‌رسيد از دست‌ مخدومي‌ به‌ دستم
بدو گفتم‌ كه‌ مشكي‌ يا عبيري که از بوی دلاويز تو مستم؟
بگفتا من گِلی ناچيز بودم وليکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشين بر من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم
همچنين او در جايي‌ ديگر در همين باره مي‌گويد:
سگ‌ اصحاب‌ كهف‌ روزي‌ چند پي‌ نيكان‌ گرفت‌ و مردم‌ شد
روان‌شناسان‌ در قرن‌های‌ نوزدهم‌ و بيستم‌ بر اين باورند که هر دو عامل‌ هم‌ وراثت‌ و هم‌ محيط‌ و تعامل‌ هر دو در رشد و سازندگی انسان مؤثر و نقش آفرين است‌. اينجانب‌ تأکيد مي‌كنم‌ كه‌ عامل‌ وراثت، عامل زمينه‌ساز‌ است و عامل تربيت، عامل شکوفاساز، به ويژه‌ در رشد جسماني‌ و رشد هوش‌. از اين رو، در پيشرفت‌ تحصيلي‌ فرزندان بايد بيشتر به‌ عامل‌ وراثت‌ توجه‌ كنيم‌. من‌ و شما ويژگي‌هاي‌ هوشي‌ خود را از پدران‌ و مادرانمان‌ تا هفت‌ نسل‌ قبل‌ به‌ ارث‌ برده و مي‌بريم‌ و در نتيجه من‌ از نظر هوشی‌ هيچ انتخاب و‌ اختياري‌ ندارم‌. اين‌ مجموعۀ‌ ژن‌ها و ساختار آنهاست كه‌ هوش مرا زمينه‌سازي‌ مي‌كنند. برای مثال، يك‌ مقني‌ احتماًل‌ مي‌دهد که اگر پنجاه ‌متر زمين‌ را بكند، به‌ آب‌ مي‌رسد. شرط‌ اول‌ چيست‌؟ اين‌ است‌ كه‌ در پنجاه‌ متري‌ آبي‌ باشد. اگر در پنجاه متری آبي‌ نبود، چه‌ کار می‌توان کرد؟! گاهي‌ برخی از پدران و مادران مي‌گويند: «من‌ حاضرم‌ فرش‌ زیر پایم‌ را بفروشم‌، تا فرزندم‌ ديپلم‌ بگيرد! دانشگاه‌ برود! اين‌ طور بشود يا آن‌ طور بشود.» اين قبيل پدران و مادران، برای فرزندشان معلم‌ خصوصي‌ می‌گیرند، فرزندشان را به كلاس‌ خصوصي‌ می‌فرستند و به روش‌های گوناگون بر او فشار می‌آورند و... بعد در پايان ملاحظه‌ مي‌کنند كه‌ هيچ پيشرفت و تغييری در فرزندشان رخ نداده است!
اين‌ مثلي‌ كه‌ قديمي‌ها گفته‌اند: «چشمه‌ بايد خودش‌ بجوشد، آب‌ دست‌ ريز فايده‌ ندارد!»؛‌ اكنون‌ روان‌شناسي‌ آن را ثابت‌ كرده‌ است‌؛ يعني‌ همان‌ شكوفاسازي‌ توان‌هاي‌ بالقوه و استعدادهايي‌ كه‌ در وجود فرد هست‌. مگر كسي‌ مي‌تواند ادعا كند كه‌ هزار کودک‌ پنج ساله‌ را در اختيار من بگذاريد،‌ يک سال‌ با آنها كار كنم و پس از اين مدت،‌ همه‌ بشوند نابغۀ دهر!‌؟ ابداً اين‌ طور نيست‌. شرط‌ اول‌ اين‌ است‌ كه‌ کودکان مورد نظر از هوشی سرشار برخوردار باشند، استعداد خدادادی و توان‌هاي‌ ژنتيكي‌ لازم را داشته‌ باشند و سپس‌ در قدم‌ بعدي‌ ما به‌ عنوان‌ كشاورز و باغبان‌، شرايط‌ مناسب‌ و محيط‌ مناسب‌ را فراهم‌ كنيم‌ تا استعدادهای آنان شكوفا شود. لذا اينجانب‌ تاكيد دارم‌ كه‌ كار تعليم‌ و تربيت‌ ايجاد نيست‌، شكوفاسازي‌ است‌. خانواده، نظام آموزشی و مدرسه،‌ كارش‌ شكوفاسازي‌ است‌. کسی نمي‌تواند بگويد كه‌ من‌ استعدادی را يا تواني‌ را در فردی ايجاد كردم‌؛ بلكه‌ مي‌تواند بگويد من‌ استعداد خاصی يا توانايي‌ خاصی را در فلان دانش‌آموز‌ شناسايي‌ و كشف‌ كردم‌ و آن‌ را استخراج‌ كردم و شکوفا ساختم‌. اين‌ كار تعليم و تربيت‌ است‌، اين‌ كار پدر و مادر و خانواده‌ است‌ و اين کار مدرسه است‌. در اين باره ميکل آنژ (نقاش، معمار و مجسمه‌ساز ايتاليايی) گفته است: «در دلِ هر قطعۀ سنگی، مجسمه‌ای پنهان است و وظیفة مجسمه‌ساز کشف و برملا کردن آن مجسمه است».
بنابراين،‌ در كار تعليم‌ و تربيت‌ «اصل‌ بمير و بدم‌!» و «بايد» راهي‌ ندارد، «بايد» بيست‌ شوي! «بايد» ديپلم‌ بگيري! «بايد» دانشگاه‌ بروي! بايد، بايد و بايد. برخی از مادران و پدران به روش‌های گوناگون بر فرزندانشان فشار می‌آورند و برای مثال می‌گويند: «اگر بيست‌ نگرفتي‌ خانه‌ نيا!»، يا «اگر نمره‌ات خوب نشد، ديگر دختر من‌ نيستي‌ و يا پسر من‌ نيستي‌!». بديهی است اين‌ گونه‌ برخوردها و روش‌هاي‌ تهديدآميزي‌ كه‌ بعضي‌ از خانواده‌ها بكار مي‌برند، به‌ دليل‌ جهل‌ و ناداني است و پيامدهای منفی به دنبال دارد. در اين‌ ارتباط سعدي‌ فرموده است که:
باران‌ كه‌ در لطافتِ‌ طبعش‌ خلاف‌ نيست
در باغ‌ لاله‌ رويد و در شوره‌زار خس‌
آيا رويش خس در شوره‎زار و کوير را بايد به باران‌ نسبت دهيم‌؟ هرگز. بديهی است آن‌ استعداد و ويژگي‌ای‌ كه‌ در اين‌ گياه‌ بوده، موجب‌ شده آن‌ گياه‌ لاله‌ شود و ديگري‌ خس‌. لذا با توجه به محدودیت‌هایی که وراثت در فرايند رشد ايجاد می‌کند، معلمان و مربيان آزادي‌ عمل‌ زيادی ندارند‌. به ياد بياوريم آن‌ روان‌شناس‌ رفتار گرا به‌ نام‌ جان واتسون‌ را كه‌ ادعا كرد و گفت‌ كه‌ ده‌ نوزاد را به‌ من‌ بدهيد و بگوييد هر کدام را با چه‌ نوع شخصيتی مي‌خواهيد، من‌ به‌ شما تحويل‌ مي‌دهم‌! که هيچ‌ گاه‌ در اثبات اين‌ ادعاي‌ خود موفق‌ نشد!
بدون شک رفتار کودک از رفتار والدين او تأثیر می‌پذیرد؛ پدر و مادري‌ كه‌ خودشان‌ مضطرب‌ هستند، عين‌ اضطراب‌ را به‌ فرزندانشان‌ منتقل‌ مي‌كنند. اين گونه پدران و مادران مرتب می‌گويند: «بدو، بگير، درس بخوان، عقب‌ ماندي‌ و آبرويمان‌ رفت!» همان طور که ذکر شد، اين‌ گونه‌ نيست‌ كه‌ ما فكر كنيم‌ كارِ تعليم‌ و تربيت‌ ايجاد است‌، خير، كار تعليم‌ و تربيت‌ شكوفاسازي‌ است‌. هنر منِ‌ مادر، منِ‌ معلم‌، منِ‌ مربي‌ اين‌ است‌ كه‌ استعدادهاي‌ کودکان را شناسايي‌ كنم‌، امكانات‌ لازم را برای رشد و شكوفايي‌ آنان فراهم‌ كنم.‌ اگر در خانواده‌اي‌، در مدرسه‌اي‌ و در يك‌ نظام‌ آموزشي،‌ استعدادهايي‌ دست‌ نخورده‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد، باغبان‌ها مسئول‌ هستند. اگر من‌ به عنوان پدر يا مادر، كاري‌ كردم‌ كه‌ استعدادهای فرزندم‌ نهفته‌ ماند و شکوفا نشد، من‌ مقصرم‌، من‌ و همچنين‌ مدرسه و جامعه مسئوليم. اگر معلمي‌ درون‌ كودك‌ را متحول‌ كرد تا او به‌ طلاها و نقره‌هاي‌ درونش‌ دست‌ بيابد، او معلمی موفق است و كار و وظیفه‌اش را به خوبی‌ انجام‌ داده است‌. اما اگر معلمي‌ كاري‌ كرد و با سؤال‌های‌ كودك‌ به گونه‌ای برخورد‌ كرد كه‌ عشق‌ به‌ دانستن‌ و ميل‌ به‌ يادگيري‌ و ميل‌ به‌ خلاقيت‌ و نوآوري‌ در او سرکوب و خاموش‌ شد، واي‌ بر احوال‌ آن‌ معلم‌ و مربي و آن نظام آموزشی!
سخن پايانی
در بخش پايانی، به‌ عنوان‌ حسن‌ ختام‌ به نامۀ‌ يک فرزند به پدر خود و چند بيت‌ از اشعار حافظ‌ توجه کنيد:
«پدر، سلام. پدر، خيلي‌ دوستت‌ دارم،‌ اما زياد نمي‌بينمت‌؛ يا من‌ خوابم‌ يا تو خواب‌ هستي! اگر می‌توانی شب‌ها زودتر به‌ خانه‌ بيا تا کمی با هم حرف بزنيم و با هم‌ بازي‌ كنيم (معلوم‌ مي‌شود كه‌ بازي‌ نيز يك‌ نياز است‌). حرف زدن و بازی کردن با تو خيلی کيف دارد. چه‌ قدر خوب‌ است كه‌ با هم‌ به‌ گردش‌ برويم‌، وقتي‌ دست‌ مرا در کوچه و خيابان‌ مي‌گيري‌، من‌ راحت‌تر قدم برمی‌دارم‌. دست‌هاي‌ تو گرم‌ است‌ و من‌ در کوچه و خيابان‌ گُم‌ نمي‌شوم‌.»
در حال‌ حاضر، نقش‌ پدران‌ و رابطۀ‌ آنها به ويژه از سنين نوجوانی‌ به‌ بعد با فرزندان‌ پسر چيست‌؟ من‌ به‌ شما مادران‌ عزيز خسته‌ نباشيد مي‌گويم‌، شما در دورۀ پيش‌ از دبستان‌ و دبستان،‌ نقش‌های خود را به خوبی ايفا می‌کنید، ولي‌ از دورة‌ نوجوانی به‌ بعد، به ويژه در ارتباط با پسران، اين پدر است‌ كه‌ بايد بتواند بيشتر با فرزندان‌ خود رابطه‌ برقرار كند و در خانواده‌ حضور معنا‌داری داشته باشد؛ وگرنه‌ روزي‌ مي‌رسد كه‌ فرزندان‌ ما از نظر پدري‌ دچار يتيمي‌ عاطفي‌ مي‌شوند.
در هر حال وظيفۀ مهم فرزندپروری و تعليم و تربيت‌ فرزندان به عهدۀ والدين نهاده شده است و تعليم و تربيت امری دايمی و پوياست و تعطيل بردار نيست! مادر شدن و پدر شدن يک مسئوليت‌ است و شما مسئول هستيد که کودک ديروز، نوجوان امروز و جوان فردا را برای ورود به دنيای واقعی آماده کنيد و به آنها درس زندگی ياد بدهيد. در اين ارتباط با حافظ شيرازی همسخن و همصدا می‌شویم و مي‌گوييم‌:
نه‌ هر كه‌ چهره‌ بر افروخت‌ دلبري‌ داند
نه‌ هر كه‌ آينه‌ سازد سكندري‌ داند
نه‌ هر كه‌ طرف‌ كله‌ كج‌ نهاد و تند نشست
کلاه داری‌ و آيين‌ سروري ‌ داند
وفا و مهر نكو باشد ار بياموزي
وگرنه‌ هر كه‌ تو بيني‌ ستمگري‌ داند
تو بندگي‌ چو گدايان‌ به‌ شرط‌ مزد مكن
كه‌ دوست،‌ خود روش‌ بنده‌پروري‌ داند
هزار نكتۀ‌ باریک‌تر ز مو اينجاست
نه‌ هر كه‌ سر بتراشد قلندري‌ داند
منابع‌
قرآن‌ مجيد
به‌پژوه‌، احمد (1360). كودكان‌ چگونه‌ رفتار مي‌كنند؟ همان گونه که با آنها رفتار می‌شود (پوستر آموزشي‌). تهران‌: انتشارات‌ انجمن‌ اوليا و مربيان
به‌پژوه‌، احمد (اسفند 1360). انعکاس رفتار: كودكان‌ چگونه‌ رفتار مي‌كنند؟ همان گونه که با آنها رفتار می‌شود، ماهنامۀ پيوند (وزارت آموزش و پرورش)، شمارۀ پياپی 29، 26-27.
به‌پژوه‌، احمد (1395). اصول‌ برقراري‌ رابطۀ‌ انساني‌ با كودك‌ و نوجوان‌ (با تجديد نظر و اضافات) (چاپ‌ دهم‌). تهران‌: نشر دانژه.
به‌پژوه‌، احمد (1395). مادر موفق کيست؟ (بخش اول). ماهنامۀ پيوند (وزارت آموزش و پرورش)، شمارۀ پياپی 444، 3-7.
به‌پژوه‌، احمد (1395). مادر موفق کيست؟ (بخش دوم). ماهنامۀ پيوند (وزارت آموزش و پرورش)، شمارۀ پياپی 445، 12-14.
به‌پژوه‌، احمد (1394). خانواده و كودكان‌ با نيازهای ويژه (چاپ دوم). تهران‌: انتشارات‌ آوای نور.
به‌پژوه‌، احمد (1394). ازدواج موفق و خانوادۀ سالم، چگونه؟ (چاپ چهارم‌). تهران‌: انتشارات‌ انجمن‌ اوليا و مربيان
روزنامة‌ خبر (1375). تحليل‌ روزنامۀ‌ خبر از يك‌ رويداد اجتماعي، آيا سميه‌ و شاهرخ‌ اعدام‌ مي‌شوند؟ (23/11/1375).
يوسفی، غلامحسين (1368). گلستان سعدی. تهران: انتشارات خوارزمی.