به عنوان مدخل بحث بفرمائيد موضوع مسجد از چه اهميتي برخوردار است؟
از چند سال پيش موضوع مسجد در دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مورد بحث و بررسي قرار گرفت و کميتهاي تحت عنوان «کميته توسعه نهادهاي ديني» در زيرمجموعه اين دبيرخانه به همين منظور شکل گرفت. در اين کميته از از صاحبنظران دعوت شد و مباحثي هم صورت گرفت، تا زماني که موضوع مهندسي فرهنگي مورد تاکيد مقام معظم رهبري (مدظله العالي) قرار گرفت و به تلقي عمومي از اين موضع هم آن بود که ايشان «بازسازي ساختارهاي موجود کشور در حوزه فرهنگ» را يکي از اهداف مهندسي فرهنگي مقرر فرمودند.
در دين مبين اسلام هم رويکرد فرهنگي در نظامسازي سابقه ديرينهاي دارد و پيامبر اکرم(ص) وقتي که خواستند در مدينه النبي حکومت اسلامي تشکيل دهند اولين اقدام ايشان اين بود که مسجد احداث کردند يعني همه جامعه را حول اين نهاد مهم ديني سامان دادند، فلذا وقتي که مهندسي فرهنگي کشور از جانب مقام معظم رهبري (مدظله العالي) مطرح شد، توجه به اين نقطه کليدي نيز در اذهان شکل گرفت.
بعد از اين طرح بحث، موضوع مسجد در دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به طور جدي مورد بحث و بررسي قرار گرفت و متعاقب آن نتايج تحقيقات صورت گرفته در اين دبيرخانه در قالب يک کتاب تحت عنوان «درآمدي بر مديريت راهبردي مساجد»منتشر شد. اين کتاب از برخي مباحث مطرح شده در آن يک کتاب جالب توجه است که براي نخستين بار در آن موضوعاتي مانند: کارکرد مساجد، الزامات مديريت و اداره بهينه اين اماکن و... در آن مطرح و مورد بحث قرار گرفت.
مهمترين کارکرد مسجد از نظر شما چيست؟
اصليترين کارکرد مسجد که به نظر من اگر وجود نداشته باشد ديگر مسجد معنايي نخواهد داشت،کارکرد عبادي و نيايشي مسجد است چون اين کارکردي است که هويت مسجد به آن وابسته است. اما بر بستر اين کارکرد و حول هدف اصلي آن کارکردها ديگر بايد براي مسجد تعريف شود. به عنوان مثال چون ما ديانت را آميخته با سياست و حساسيت نسبت به سرنوشت سياسي جامعه ميدانيم، بنا براين بايد و حتما مسجد کارکرد سياسي داشته باشد و هکذا در مسائل اقتصادي، اجتماعي و... .
در اين مورد توضيح بيشتري ميدهيد؟
وقتي شما ميخواهيد جامعه و يا اجتماعي را شکل بده ، بايد آن را براساس واحدهاي سازنده آن شکل بدهيد چون هر فردي در داخل اين اجتماع به عضويت زيرگروههاي اين جامعه در ميآيد. مثلا انسانهاي جامعه را برحسب فعاليتهاي اقتصادي به حرفهها و اصناف گوناگون تقسيم ميکنند. اصنافي که در کار تجارت هستند، اصنافي که در کار توليد هستند، اصنافي که در کار آموزش و... هست.
اما يکبار هم انسانها را براساس استقرار آنها در نظام اجتماعي سامان ميدهيم؛ يعني براساس محيط زندگي آنها را طبقه بندي ميکنيم که اين فوق تقسيمبندي قبلي است.
در نگاه اسلام جايگاهي به نام مسجد داريم. بنابراين يکي از کارکردهاي اصلي مسجد اين است که افرادي از انسانها را در محيط محدود و مشخصي به نام محله، منسجم ميکند و اين يعني کارکرد اجتماعي مسجد.
در حال حاضر که ارتباطات مجازي در بسياري از زمينهها گسترش يافته، آيا ميتوان براي مسجد هم کارکردي قائل بود؟
اگر معتقد باشيم دين و فرهنگ ما قابليت جامعهسازي و اجتماعيسازي همه انسانها را دارد يعني ميتواند نظام اجتماعي را به طور منسجم شکل بدهد هنوز هم ميتوانيم از قابليتها و توانمنديهاي مساجد صحبت کنيم.
دنياي مجازي و گسترش ارتباطات در آن يک واقعيت است که اجتناب ناپذير و در برخي از زمينهها مفيد است ولي بايد توجه کرد که در دنياي مجازي خيلي از نيازهاي انسانها برطرف نميشود و هنوز هم دنياي حقيقي ميتواند بسياري از نيازها را پاسخ بدهد و به نظر من آنچه که باعث شده ارتباطات مجازي گسترش يابد سهولت در آن است که ميتوان اين سهولت را به حوزه ارتباطات حقيقي هم گسترش داد.
اگر مايل باشيد بحث را به سمت نقش و جايگاه مسجد در ساخت جامعه ببريم...
بله موافق هستم. عرض شد که مسجد جايگاهي است که انسانها در محيط عيني ميتوانند همديگر را پيدا کنند و با هم ارتباط داشته باشند. اين نمازهاي پنجگانه و اين عبادت دسته جمعي در مسجد، بستر و زمينه اجتماعي شدن، بستر و زمينه هم جهت شدن سياسي، و بستر و زمينه مشارکت اقتصادي هم است. بنابراين يکي از کارکردهاي اصلي مسجد، کارکرد اجتماعيسازي است يعني انسانهاي يک محيط زندگي را به هم پيوند ميدهد. من اين را اندکي بيشتر توضيح ميدهم تا ماهيت اجتماعي مسجد خوب روشن شود. همسايه کسي است که حتي نسبت به بستگان و خويشاوندان به فرد نزديکتر است. ارتباط دو خانوادهاي که همسايه هستند، براي تامين نيازهاي متقابل از دو خويشاوند هم بيشتر است. خويشاوندي در نگاه اسلامي، خير و برکت زيادي دارد. صله رحم، سلامتي و ثروت و سرمايه ميآورد اما وقتي همسايهها کنار هم قرار ميگيرند، مشارکت آنها در امور زندگي بيش از دو خويشاوندي است که دور از هم باشند. حال اگر همه افراد يک محله همگي همسايه هم شدند، اين نظام اجتماعي اسلامي شکل ميگيرد.
علت بخش زيادي از آسيبهايي که ما امروز در زندگيمان داريم يا غرب در زندگياش دارد، اين است که نظام اجتماعي شکل نگرفته است. علت اينکه نظام اجتماعي شکل نگرفته اين است که محور ندارد، نهادي به اسم مسجد را ندارد. ما در روايات داريم که منازلي که در کنار مسجد هستند، 40 در 40 منزل، همسايه مسجد هستند. ما در فرهنگمان به مسجد، خانه خدا ميگوييم. بنابراين اهالي يک محل همگي همسايه خانه خدا و به يک معنا همسايه خدا ميشوند. وقتي اينها همسايگي خدا را داشتند، از خير و برکت عنايت الهي بهرهمند هستند. همه خانههاي يک محله بايد حرمت خانه خدا را حفظ کنند و اگر همه اينها به عنوان باور و عقيده در نظام ما بيايد و اين کارکرد اجتماعيسازي به مساجد ما برگردد، اساسا جامعه جديدي درست ميشود. جامعهاي درست ميشود که مهندسي فرهنگي کشور به هدفش ميرسد. مهندسي فرهنگي کشور يعني نوسازي و بازسازي فرهنگي کشور.
به کارکرد اجتماعي مساجد و قابليت تسري آن به ساير حوزهها اشاره کرديد. نکته ديگر اين است که الان سازمانهاي مشابهي نيز داريم که اينها بخشي از ظرفيتها و تواناييهاي مساجد را به عنوان رسالت خودشان برعهده گرفتهاند و به نظر ميرسد رقابتي را ايجاد کرده اند.
مساجد در کشورهاي اسلامي، به خصوص در قرون اخير يعني از قرن هجدهم به بعد که نظام اجتماعي اقتصادي غرب به حوزه کشورهاي اسلامي سرايت کرده، کارکردهاي سابقشان را از دست دادهاند. چون در حقيقت مسجد، مامن و ظرف حاکميت اسلامي بوده است و وقتي حاکميت اسلامي نقش خودش را از دست داد بنابراين مساجد نيز نقشها و کارکردهايشان را از دست دادند. الان ما در بحث ساخت تمدن نوين اسلامي بايد به نظاماتي که بر مبناي فرهنگ و انديشه اسلامي در يک مقطع تاريخي بنا شده اند و خير و برکاتشان را نيز ديدهايم، برگرديم.
در تمدن اسلامي مساجد جايگاهي جدي داشتند و مساجد، محور زندگي انسانهاي آن عصر بودند و به همين دليل امروز نيز بايد آنها را به اين جايگاه برگردانيم. وضعيتي که الان وجود دارد اين است که ما هنوز حتي از نظر ذهني کارکردهاي مساجد را به رسميت نشناخته ايم. يعني ممکن است بخش اعظمي از صاحبنظران جامعه هم اصالت را به رقباي مسجد ميدهند؛ همان ساختارهاي تقليدي و وارداتي. به عنوان مثال برخي از مراکز فرهنگي در مجاورت مسجد و در رقابت مسجد ساخته ميشوند. زماني همان مرکز فرهنگي را در مجاورت مسجد ميسازيم اما اين مراکز فرهنگي در آن نگاه ذيل مسجد است اما يک زمان ديگر مرکز فرهنگي در موازات مسجد ساخته ميشود و مشکل از اينجا آغاز ميشود. اين به هيچ وجه درست نيست. بنابراين بايد بدانيم که آن مدلها و الگوهايي که معمولا از غرب وارد ميشود در تقابل با مسجد را دارد و هر کدام را که وارد کرديم، اينها با مسجد رقابت و کارکردهاي آن را تضعيف ميکنند و به جاي اينکه منابع ملي در حوزه مسجد مصرف بشود در محلهاي ديگر مصرف ميشود. بنابراين اولين کار اين است که از نظر ذهني در حوزه مسجد تلاش کنيم و مسجد را در ذهن برخي از مديران به جايگاه اول و اصلي خودش برگردانيم.
يکي از ارکان مسجد امام جماعت آن است. به نظر شما ائمه جماعات براي بهرهگيري از پتانسيلهاي مسجد چه وظائفي دارند؟
حوزه مسئوليت امام جماعت مسجد بسيار گسترده است و او بايد همه کارکردهاي مسجد را مديريت کند. همه مراکز و واحدهاي فرهنگي ديگر در محدوده محلات بايد با امام جماعت مسجد محل هماهنگ باشند و او بايد به يک تعبير پدر معنوي محله خود باشد. من شنيده ام که در برخي از محلات تهران هنگامي که يک فرد فوت ميکند، امام جماعت مسجد آن محل مقيد است به منزل او برود و تسليت بگويد اين کار به ظاهر کوچک نشان از قابليت، ظرفيت و وظيفه سنگيني دارد که بر دوش امام جماعت است.
همانگونه که مستحضر هستيد، يکي از مشکلات در کشور در حوزه فرهنگ موازيکاري است. شما در مورد اين موضوع و تداخلاتي که در اين زمينه وجود دارد چه نظري داريد؟
ساختارهاي موجود در حوزه فرهنگ بايد بر طبق «نقشه مهندسي فرهنگي» باز تعريف و بازپيرايي شوند و در اين بازپيرايي بايد حتما با حفط محوريت مساجد صورت گيرد. به عبارت ديگر اگر بخواهيم مساجد احيا شوند و جايگاه اصلي خود را پيدا کنند، حتما و بايد ساختارها به گونهاي تعريف شوند که همه دستگاهها خود را خادم مسجد بداند و نظام ارزيابي فرهنگي هم ميزان خدمت يک دستگاه فرهنگي به مسجد را در ارزيابي خود حتما لحاظ کند. بنابراين اگر فقط ما مسجد را محور قرار داديم تمدن نوين اسلامي شکل ميگيرد ولاغير. بنده ميخواهم بگويم که وجه تمايز شهر اسلامي با ساير شهرها در آن است که در اين شهر مسجد به صورت خيلي واضح به چشم ميآيد. اگر مسجد و فرهنگ متعالي منبعث از مسجد در شهرهاي ما جاري شود، بسياري از معضلات فعلي از بين ميرود.
به نظر ميرسد موضوع مهم «اقتصاد مسجد» يکي از مباحث مهم است که متاسفانه مورد غفلت واقع شده است.
بله حتما همينطور است که ميفرمائيد. طبق آخرين آمار موجود در کشور حدود 74هزار مسجد وجود دارد که متاسفانه بيش از 30 هزار مسجد از اين تعداد فاقد امام جماعت است. وقتي موضوع بررسي ميشود به اين نتيجه ميرسيم که نبود منبع مالي مناسب ببراي تامين معاش امام جماعت موجب شده يا مساجد امام جماعت نداشته باشند و يا با امام جماعت پارهوقت اداره شوند. يعني يک فردي بيايد و فقط در ساعت نماز به مسجد بيايد و ديگر با مسجد ارتباطي نداشته باشد. خب اين يک ضعف است و من فکر ميکنم حتما بايد در کنار ساخت مسجد براي آن مسجد از طريق موقوفات و... منبع مالي مناسب انديشيده شود. ما يک مديريت در مسجد داريم و يک مديريت بر مسجد. در مورد مديريت در مسجد، مقام معظم رهبري(مدظله العالي) يک نکته کليدي به ما دادهاند؛ ايشان ميفرمايند: «مدير اصلي مسجد، امام جماعت است». وقتي از مدير صحبت ميکنيم يعني هم اختيارات دارد و هم مسئوليت.
در مورد آماري که در دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به منظور مديريت بهينه مساجد تهيه شده اگر ممکن است صحبت بفرمائيد؟
الان 2000 مسجد در تهران بايد ساخته شود که تازه به ازاي هر 2000 نفر ما يک مسجد داشته باشيم. امروز ما شهرهايي داريم که به ازاي هر 400 نفر يک مسجد وجود دارد، به عنوان مثال سرانه مساجد ما در زاهدان و يزد يک مسجد به ازاء هر 400 نفر است. البته ساخت مسجد در اين ميان سادهترين کار است و کار سختتر و پيچيدهتر برنامهريزي براي محتوا و برنامههايي است که بايد در مسجد داشته باشيم.
|