دومین نشست از سلسله نشستهای «حسینیه حکمت» با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، استاد دانشگاه تهران با موضوع «نقش عاشورا در فلسفه اجتماعی شیعیان» در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
گزیده مباحث این جلسه را در ادامه میخوانید؛
بنده ابتدا راجع به عنوان نشست صحبتی دارم و بعد وارد بحث میشوم. عاشورا یک عنصر محوری فرهنگ تاریخ اسلامی است و وقتی از نقش عاشورا در فرهنگ اسلامی سخن گفته میشود یک مشکل این است که این حادثه عظیم با یک خوانش همدلانه که متناسب با این فرهنگ است قرین نباشد و کلمه فلسفه اجتماعی باری را بر قضیه تحمیل کند. بند پیشنهادم این است که عنوان بحث، نقش عاشورا در علم و عمل اجتماعی شیعیان باشد دلیلش هم این است که کلمه فلسفه اجتماعی یک کلمه متاخری است که در قبال علم اجتماعی بهکار برده میشود و متاثر از تحول کلمه فلسفه است که در قبال علم به کار برده میشود. به هر حال بنده این تعبیر را نمیپسندم و درست نمیدانم.
با توجه به این مسئله، وقتی میگوییم نقش عاشورا در علم و عمل اجتماعی شیعیان چیست، باید توجه کنیم علم و عمل اجتماعی به سطحی از علوم توجه دارد که در قبال علوم نظری است. عاشورا در این علوم منعکس است و اثرگذار است و اگر تعابیرمان را اصلاح نکنیم و با دقت به کار نبریم این تاثیرگذاریها و نقشها در قلمرو علوم شیعیان نخواهد بود.
عاشورا حادثهای در سطح مشیت الهی
اولین لایه این تاثیرگذاری و شاید عمیقترین لایه تحلیلهایی است که نسبت به عاشورا وجود دارد و در احادیث هست و بازتاب آن را در بخشی از معرفتهای جهان اسلام میبینیم. این حادثه در تاریخ به عنوان حادثه الهی دیده میشود و این واقعه در سطح مشیت الهی رقم خورده است و تا صحنه قیامت تاثیر این حادثه وجود دارد و قابل دنبال کردن است و نقشآفرینی میکند. این رویکرد نگاهی بسیار عمیق است و ناظر به سطح واقعهای نیست که در یک مقطع تاریخی رخ داده و تمام شده است، بلکه حادثهای است که در مقطع تاریخی رخ داده ولی تمام نشده است.
در این نگاه، حادثه و واقعه عاشورا که در روز دهم محرم سال ۶۱ رخ داد یک حادثه ازلی و ابدی نیست بلکه همه حوادث اینگونه هستند و عظمت و شأن این مسئله به دلیل دیگری است. امیرالمومنین(ع) در خطبه ۲۲۱ نهج البلاغه میفرماید؛ در هر یک از دو امر شب و روز کوچ کنند، چه شب باشد و چه روز باشد، بر آنها سرمد است. یعنی وقتی انسان از عالم طبیعت کوچ میکند این کوچ ظاهرا از زمین و از زمان است ولی واقعا در زمین و در زمان است. انسان از یک سطح عالم به سطح دیگر و از ظاهر به باطن عالم گام برمیدارد.
پیوند عاشورا با اسما و صفات
عاشورا هم در یک مقطع از زمان است ولی به لحاظ حقیقت امری است که سرمدی است لذا با همه عالم پیوند میخورد. تمام کنشگران درون عاشورا از این مسئله جدا نیستند یعنی تنها امام حسین(ع)، اصحاب امام حسین(ع) و یاران او نیستند که رفتارشان حقیقتی ازلی و ابدی دارد، بلکه کسانی که در جبهه مقابل قرار دارند هم همین وضعیت را دارند. از این زاویه حادثه عاشورا با احادیث طینت هم پیوند میخورد و باز با آیات و احادیث فطرت هم پیوند میخورد. از یک سو مرتبط با عهدی است که خدا با همه بسته و در فطرت همه مستقر است که همه حق را دیدند و قالوا بلی گفتند. حادثه عاشورا در روایات وقتی به عمل انسانها میرسد لایه عمیقی دارد که با اسما و صفات الهی پیوند دارد و فلسفهای در ذیل آن نهفته است که با همه عالم پیوند میخورد.
یک بخش از توجه به واقعه عاشورا تبیین این واقعه است که در ظرف علوم اسلامی و دانشهایی که در تاریخ اسلام شکل گرفتند، مطرح میشود. البته در این مسئله رویکردهای مختلفی وجود دارد. مثلا وقتی ابن خلدون به این مسئله میپردازد رویکردی مانند شیعیان به عاشورا ندارد و آن را در سنت مناسبات قبلیهای که وجود دارد تبیین میکند و از زاویه دیگری به مسئله نگاه میکند. این یک سطحی از تبیین مسئله است.
عمل امام حسین(ع) خالصترین عمل
در توصیف مسئله هم میشود گفت وقتی شیعیان به این واقعه میپردازند به این نکته توجه دارند که عمل امام حسین(ع) خالصترین عمل نسبت به حضرت حق است چنانکه حضرت زینب(س) فرمود من در این عمل جمال الهی را ملاحظه میکنم و میبینیم. ممکن است دیگران سطوح دیگری داشته باشند ولی آنچه در حاق این واقعه رخ میدهد و به درک امام برمیگردد کاملا در عمیقترین سطح توحید است که بروز و ظهور دارد.
|