مراسم گرامیداشت شیخ شهابالدین سهروردی، شب گذشته هشتم مردادماه از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.
غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این مراسم به سخنرانی پرداخت که متن سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
مطالعات مربوط به سهروردی و حکمت اشراقی او در چند دهه اخیر در ایران شروع شده، قوت گرفته و همچنان ادامه دارد. میتوانیم از پیشگامان این راه به افرادی نظیر هانری کربن و سیدحسین نصر اشاره کنیم که در سالهای پیش از انقلاب اسلامی با تصحیح و انتشار دانشگاهی آثار سهروردی، راه را برای آشنایی بیشتر با این حکیم بزرگ گشودند و دیگران نیز در پی آنها این راه را طی کردند و همچنان این راه ادامه دارد. بنده مایلم توجه مخاطبان و علاقهمندان به حکمت اشراقی سهروردی را به این نکته جلب کنم که چگونه مفهوم نور در حکمت سهروردی جانشین وجود در فلسفه مشاء شد. این نکته ظریف و دقیقی است که لازم است توجه بیشتری به آن صورت گیرد.
دلایل توجه به نور در فلسفه اسلامی
حکمای اسلامی با توجه به معارف قرآنی و هستیشناسی و معرفتشناسی قرآنی و رشدی که فلسفه در دوران اسلامی کرده بود احساس میکردند که وجود به آن صورت خشک، عبوس و مجردی که از فلسفه یونان و از طریق حکمت ارسطویی و حکمت مشاء به حکمای اسلامی رسیده است قابلیت اینکه هستی و مبدأ آن را در جهانبینی اسلامی معرفی کند و بتواند رابطه انسان را با خالق و عالم هستی بر وفق جهانبینی اسلامی بیان کند، ندارد.
در نتیجه آنها در پی یافتن جایگزینی بودند که قابلیتهای وجود و ظرفیتهای افزونتری نسبت به آن داشته باشد لذا نور را بدین منظور مناسب دیدند یعنی توجه کردند که نور، هم جنبه هستی شناختی و هم جنبه معرفت شناختی دارد از این جهت که یک واقعیت است بنابراین پشتوانهای برای هستی شناختی است و به این دلیل که الظّاهِرُ بِذاتِهِ الْمُظْهِرُ لِغَيْرِهِ است بنابراین جنبه معرفتی دارد و از جهت زیبایی، حسُن و هدایتگری که دارد قابلیت ارتباط بین انسان و مبدأ هستی را هم دارد یعنی انسان اگر مبدأ هستی را نور بدانند بهتر از وجودِ خشک و خالی میتواند با آن رابطه برقرار کند.
انتخابی هوشمندانه در فلسفه اسلامی
بدین ترتیب مفهوم نور در عین حال که قابلیتهای فلسفی مهمی دارد میتواند در درون جهانبینی اسلامی، رابطه انسان و خدا را هم در بربگیرد. اما از جهت فلسفی، میدانیم که حکمای ما درباره وجود، هم به اصالت وجود، هم به وحدت وجود و هم به تشکیک وجود قائل بودند. نور بهترین مصداق این سه اصل است و کسانی هم که در خارج از حکمت سهروردی میخواهند این مفاهیم را توضیح دهند از تمثیل نور استفاده و آن را جانشین مفهوم وجود میکنند. این انتخابی هوشمندانه بوده که در حکمت اسلامی تحت تأثیر معارف قرآنی و بسط فلسفه اسلامی صورت گرفته و به موقعِ خودش در ایجاد حکمت متعالیه ملاصدرا مؤثر افتاده است.
ملاصدرا توانسته تجربه حکمای مشایی نظیر فارابی و ابن سینا از یک سو و تجربه سهروردی را از سوی دیگر، یکجا در حکمت متعالیه جمع کند و جامعیتی به این حکمت دهد که در چهار پنج قرن اخیر همچنان استمرار داشته باشد. امیدوارم پژوهشگران، استادان و دانشجویان محترم این نکته را در کارهای علمی خود به میزان بیشتری مورد توجه قرار دهند تا پشتوانهای برای پیشرفت فلسفه اسلامی مخصوصاً در مقایسه با فلسفه غربی باشد.
جامعه بدون میراث جامعه بدون آینده است
قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی نیز در این مراسم سخنرانی کرد که متن سخنان وی را در ادامه میخوانید:
درخشانترین عبارت سهروردی در رساله عقل سرخ این است که؛ اگر راه روی راه بری. بنده در سخنان خودم به رساله عقل سرخ سهروردی میپردازم. عقل سرخ، خودِ سهروردی است. ما هنوز به اهمیت میراث عقلی خودمان پی نبردهایم و جامعه بدون میراث نیز جامعه بدون آینده است. بسیار عجیب است که ما فارابی، ابن سینا و سهروردی داریم اما توجه چندانی به این میراث ارزشمند نداریم. لذا به نظر میرسد باید شیوهای دیگر در پیش بگیریم. مقدمه اول بحث من این است که چرا عقل سرخ مهم است؟ «عقل سرخ»، رمزیترین و تمثیلیترین رساله سهروردی است که در مقابل آن «یزدان شناخت» است که هیچ تمثیلی در آن نیست.
تاکنون درباره عقل سرخ کارهایی از منظر علمی صورت گرفته اما برای کشف معانی آن بوده در حالی که نکته مهم این است که به نظرم عقل سرخ، گسست فکری سهروردی از عقل یونانی است. این رساله کلاً سی و پنج سؤال و جواب بین سهروردی و دوست عزیز و بین سهروردی و عقل سرخ یا پیر است. مهمترین کوشش فیلسوفان اسلامی در شناخت انسان است. به نظرم هانری کربن درست میگوید که قلب پروژه یونان فوسیس و قلب پروژه فیلسوفان اسلامی، انسان است. اگر شخصی میخواهد فیلسوف باشد دیگر تابع نیست. ما بیدلیل به ابن سینا میگوییم شاگرد، در حالیکه کسی همانند ابن رشد، تابع است.
تصور اشتباه درباره فیلسوفان اسلامی
نکته دیگر این است که عقل سرخ خوب است یا بد؟ یعنی ایجابی است یا سلبی؟ سهروردی هر دو را به کار میگیرد یعنی نه خوب است که اگر خوب بود باید عقل نورانی بود و از سوی دیگر سهروردی در باب عقل بیان میکند تا عقل سرخ نباشد عقل سپید هم نخواهد بود. نکته دیگر اینکه سهروردی فقط یک فیلسوف نیست بلکه وی تلاش میکند که با برگرفتگی از امتزاج آموزههای دینی، ترکیبی از آیات و حکمت اشراقی، از انسان و عالم پرسش کند. لذا به نظر میرسد ما باید فیلسوفان خودمان را به گونه دیگر مورد توجه قرار دهیم.
سهروردی همانند فارابی و ابن سینا متفکران متفاوتی هستند، وی همانند ابن رشد یا ابن باجه نیست اما ما تصورمان این بوده که آنها مقداری ارسطو و فلسفه یونانی خواندهاند و کلماتی را اختراع کردهاند. سهروردی در عقل سرخ همانند سفیر سیمرغ، سیرِ انسان را مطرح میکند. وی میگوید اگر بخواهیم به چشمه زندگانی دست پیدا کنیم راه آن در همین دنیاست. اساساً فیلسوفان اسلامی برخلاف تصورات ما فیلسوفان انتزاعی نیستند بلکه تمام اندیشه آنها انضمامی است اما ما توجه چندانی به آن نداشتهایم و به همین دلیل است که سهروردی میگوید؛ اگر راه روی راه بری.
|