جمیله سادات علمالهدی، دانشیار دانشگاه شهید بهشتی، شامگاه دوشنبه ۲۲ آذرماه در نشست علمی «دو معنای فلسفه در یک تجربه» که به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی به صورت مجازی برگزار شد، با اشاره به اینکه بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی میگذرد و جریانهای مخالف تعلیم و تربیت اسلامی نه تنها متوقف نشدهاند، بلکه بسیار پیچیدهتر مسیر خود را ادامه دادهاند، گفت: اینطور نیست که انقلاب اسلامی باعث شد جریانات مخالف و سکولاریسم حذف یا جمع شود؛ این یکی از ویژگیهای انقلاب است همانطور که رشد میکند، رقبایش هم پیچیدهتر عمل میکنند.
وی افزود: خوشبختانه در عمل تعلیم و تربیت اسلامی سابقه خوبی داریم؛ قبل از انقلاب جریانهای تعلیم و تربیت اسلامی در مدارس اسلامی مختلفی شروع شد، ولی یک نقص بزرگ ما این بود که این تجربه انباشته تبدیل به یک گزارش علمی نشد. زمانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم دو سه بار این خیز را برداشتم که چنین کاری انجام دهم، ولی پشتوانه مادی و معنوی کافی نبود که بتوانیم این تجربهها را تبدیل به علم کنیم و این جایی است که ما نسبت به غربیها در این موضوع، خیلی غفلت میکنیم.
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: مثلا در رشته مدیریت وقتی به تاریخچهها نگاه میکنیم میبینیم که اینها تجربههایشان را تبدیل به علم کردند و توفیقاتشان این است که از تجربه به سمت علم حرکت کردند و متأسفانه ما در روششناسیهای علمی کشور نه تجربهنگاری میکنیم نه تجربه را تبدیل به علم میکنیم.
علمالهدی بیان کرد: در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش جریان اقدامپژوهانه به راه افتاد، ولی به زمین خورد، به نظر من یک نهضت روششناسی لازم است که این کار را انجام دهد و پشتوانه خوبی لازم دارد و سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی به دنبال این باشد که این تجربه را تبدیل به علم کند. حتی تجربه وزرا و تجربه مدیران ارشد را ثبت کنند. اگر بخواهیم علم تعلیم و تربیت دینی داشته باشیم این یک راه است؛ از ملاصدرا میشود همین را یاد گرفت که اتفاق را باید از تجربه آموخت. از تجربههای مختلف باید آموخت و این تجربهها را باید تبدیل به علم کرد.
وی تصریح کرد: شاید یکی از مهمترین مشکلات این است که وقتی شما مقولات مجزا دارید جایگاهی برای خداوند نیست، چون خدا جزء هیچ مقولهای نیست. وقتی شما مقولات بستهای داشته باشید جایی برای انسان هم پیدا نمیشود، چون انسان یک موجود فوق مقوله است؛ بنابراین به نظر میرسد علم مدرن و فناوری مدرن، متکی بر فلسفههای اصالت ماهیتی هستند و در اینجا اگر بخواهید مبنایی حرکت کنید و به تربیت دینی برسید راه گریزی ندارید جز اینکه از فلسفه اصالت وجود و حکمت متعالیه حرکت کنید.
علمالهدی ادامه داد: سکولاریسم در متن مدارس ما وجود دارد و با این روش نمیتوانیم تربیت دینی را پیش ببریم، علاوه بر این موضوع، عنصر ساختارگرایی در فلسفه تعلیم و تربیت وارد شده است که جز ء مسائلی است که میتوان آن را به وسیله فلسفه صدرایی برطرف کرد.
وی بیان کرد: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و پژوهشگاه تعلیم و تربیت باید تجربیات موفق را به کتاب و مقاله تبدیل کنند چرا که جهان غرب تشنه آن است، هر چند در حوزه دانش تعلیم و تربیت، نقش اساسی داریم و نسبت به تفاوت جهانبینی غفلت میکنیم، اما باید تجربیات موفق را گسترش دهیم.
علمالهدی گفت: علم اسلامی موفق، علم فقه است که توفیق آن هم به سبب روش به کارگیری آن است، بنابراین برای ارتباط علم و دین باید نهضت روششناسی را ادامه دهیم که متأسفانه تاکنون غفلتهایی شده است. در تربیت غربی کنجکاوی عمیقی داریم که چگونه به دنبال چنین روشهایی میروند، اما در تربیت ایرانی حوصله نمیکنیم و دنبال روششناسی نیستیم.
وی تصریح کرد: در تمام برنامهها اقتصاد صنعتی در مرکز قرار دارد و آموزش عالی و آموزش و پرورش حول آن در چرخش است، اما باید تحول کوپرنیکی داشته باشیم و شرایط به گونهای تغییر کند که تعلیم و تربیت در مرکز باشد. درباره این موضوع عبارتی از امام خمینی(ره) داریم که میفرمایند هدف از تشکیل حکومت اسلامی پرورش انسان است، بنابراین اگر پرورش انسان غایت باشد برنامههای توسعهای کشور هم باید مبتنی بر آن پیش برود. لذا توسعه باید در خدمت آموزش و پرورش و دانشگاه باشد و جایگاه نظام آموزش و پرورش ارتقا پیدا کند، بنابراین باید آن را مطالبه کنیم چرا که موضوع دولتها نیست بلکه ارتقای نظام تعلیم و تربیت است.
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی در پایان با تأکید بر اینکه لازم است محقق پرورش دهیم، گفت: برای تولید علم دینی، باید محقق علم پرورش دهیم و این موضع از مهد کودک باید مورد توجه قرار گیرد چرا که بسیاری از ما اعتقاد داریم، دانش تعلیم و تربیت باید تغییر کند. باید پارادایم علم تعلیم و تربیت درست کنیم تا بین فلسفه رسمی و تعلیم و تربیت تعارضها رفع شود.
|