همزمان با تولد صدسالگی، احمد سمیعی گیلانی مترجم و نویسندهٔ ایرانی و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم سخنرانی انجام داد که متن آن در ادامه میآید؛
از فرهنگستان زبان و ادب فارسی که به مناسبت آغاز صد و یکمین سال زندگی درس آموز استاد احمد سمیعی گیلانی در شرایط دشوار همه گیری کووید ۱۹ چنین مجلسی را ترتیب داده است تشکر میکنم و سالروز ولادت استاد سمیعی را به خودمان و به اهل فرهنگ به طور کلی و مخصوصاً دوستداران فرهنگ ایران و زبان فارسی تبریک میگویم و امیدوارم ایشان همچنان راه و کار بزرگ خود را ادامه دهند.
اجازه بفرمایید مقدمه کوتاهی بگویم و بر اساس آن احترام قلبی م به استاد سمیعی را بیان کنم. آدمی عجیبب ترین عجایب است. پرسش انسان چیست را فقط فیلسوفان به میان نیاورده اند. انسان در دین و فرهنگ و تاریخ و شعر و فلسفه یک معماست. او می تواند سراسر مراتب وجود را از اعلی علیین تا اسفل سافلین بپیماید. آنچه به او آرامش و ثبات میبخشد فرهنگ است. سوفوکل در پایان ادیپ در کولونوس آورده است:
«هرگز از مادر نزادن از هر چه به پندار و گفتار در آید بهتر است اما اگر آدمی را دیده بر جهان افتاد بهتر است هر چه زودتر به دیاری که از آن آمده است باز گردد.» آنگاه شاعر یونانی از زبان تهسهئوس بنیانگذار آتن نقل میکند: «آنچه آدمیان را از پیر و برنا به تحمل بار زندگی توانا میکند همانا زیستن در پلیس (مدینه) است یعنی فضایی برای کردار و گفتار که جلال زندگی است» (هانا آرنت، انقلاب، ترجمه عزتا... فولادوند، ص ۳۹۸)
ظاهراً سوفوکل میخواهد بگوید که شاعران و متفکران و صاحبنظران و محققان و سیاستمداران بزرگ علاوه بر تأثیر آشکاری که در زمان و در تربیت مردمان دارند با گفتار و کردار خود از دشواری تحمل بار زندگی نیز می کاهند و ما چه بدانیم و چه ندانیم در زندگی خویش مدیون آنانیم. اما صاحبان این گفتارها و کردارها کیانند؟ کسانی که از دور فراخوانده شده اند که فضای تیره زندگی آدمی را روشن کنند. مردمان همه برای گذران زندگیشان باید کار کنند اما کار بزرگان فرهنگ برای گذران زندگی نیست بلکه پاسخ به کششی برای یافتن و دانستن و گفتن و نوشتن است که به درستی نمیدانیم از کجاست اما نتیجه اش روشن شدن فضا و حفظ سلامت زندگی است. مردمان چنانکه به هوا برای تنفس نیاز دارند نیازمند فرهنگند. به این جهت قدردانی از اهل فرهنگ حرمت به انسان و زندگی انسانی است.
حضرت استاد سمیعی همه زندگیش را بی مزد و منت و بی سودای سود و زیان در خدمت ادب و فرهنگ صرف کرده است و ادای احترام به او وظیفه همه کسانی است که تعلقی به فرهنگ دارند. میگویند علم ارتباط مستقیم با اخلاق ندارد. درست است علم و اخلاق با هم ارتباط منطقی ندارند اما کسی که دل در گرو دانایی و فرهنگ دارد زندگیش یکسره نیکویی است و از آن نیکویی بارمی آید. استاد سمیعی خوب زندگی کرده یا زندگی خوبی برای خود برگزیده است. طول عمرش هم کم و بیش به تعلق خاطر به دانایی بازمی گردد. مرد بافرهنگی که فارغ از سودا و غم مال و جاه است و در فضای شعر و ادب و دانایی به سر میبرد کمتر دچار آسیبهای دهر میشود و سالمتر از دیگران زندگی میکند و عمرش طولانی میشود. امیدوارم همچنان زندگی پرثمر استاد سمیعی دوام داشته باشد و ما بتوانیم از او بیشتر بیاموزیم.
استاد سمیعی اسوه اهل ادب و فرهنگ ایران است. عمر پر برکتش پر دوام باد.
|