دکتر خزعلی رئیس شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان و خانواده پیرو مباحث مطروحه در برنامه زاویه شبکه 4 صداوسیما در مورد موضوع حجاب که دارای دو محور اساسی 1- عدم رضایت مردم نسبت به حجاب اجباری 2- عدم لزوم اصل اجبار توسط دولت بود یادداشتی را در اختیار مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی با محور اینکه آیا اجبار یا الزام لازم و شدنی است؟ و این مباحث از چه جایگاهی برخوردار است؟ قرار داده است. وى در اين يادداشت نوشت:
موضوع حجاب یکی از مسائل مهم اجتماعی و نیاز نسل جوان است که باید به آن اهتمام بورزیم و شبهات و حاشیههای پیرامون آن را برای جوانان روشن نماییم.
باید گفت آمارهایی که آقای نصیری در این برنامه از آن استفاده کردند مربوط به یک مرکز افکارسنجی به نام «گمان» بود نه آمارهای وزارت ارشاد و وزارت ارشاد آن را تکذیب کرد.
مرکز مطالعات گمان یا «گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان»، در هلند ثبت شده و برای مطالعات افکارسنجی ایرانیان تحت سرپرستی شخصی به نام «دکتر عمار ملکی» فعالیت میکند.
عمار ملکی اظهاراتی در شبکههای اجتماعی ضدانقلاب و ضدنظام جمهوری اسلامی دارد. حمایت مالی این کار به عهده «بنیاد برومند» بوده است. جستجوها نشان میدهد که هم مرکز گمان و هم بنیاد برومند بودجه خود را از (NED بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی) دریافت میکنند NED هم مشخصا بودجه اش را از کنگره آمریکا و سازمان سیا می گیرد.
اما بنیاد برومند را اشخاصی به نام «لادن و رویا برومند» فرزندان «عبدالرحمان برومند» اداره میکنند. نام عبدالرحمان برومند در تاریخ جز اعضای نهضت مقاومت ملی ایرانیان یعنی نهضتی که صددرصد در مقابل و مخالف امام خمینی(ره) بود قرار گرفته است. و البته تاریخدانان میدانند که موسس این حزب هم کسی نبود جز «شاپور بختیار».
تا اینجا هویت و سوگیری سیاسی و عقیدتی افرادی که پشت ارائه این گزارش بودند مشخص شد. اما نباید از ایرادات محتوایی و علمی این گزارش و نظرسنجی نیز غفلت کرد.
اشکالات علمی:
جمعآوری اطلاعات به روش پرخطای «گلوله برفی»
در توضیحات الگوی نظرسنجی «گمان» آمده است که روش جمعآوری اطلاعات در این موسسه روش «گلوله برفی» است. در این روش پرسشنامه سوالات درباره یک موضوع مشخص برای افرادی فرستاده میشود و از آنها خواسته میشود بعد از تکمیل پرسشنامه آن را برای دوستان و آشنایان خود نیز بفرستند. بزرگترین مشکل جمعآوری اطلاعات در روش گلوله برفی این است که جامعه آماری بین یک طیف فکری محدود میشود. چرا که طبیعتا افراد بیشتر با کسانی که از نظر فکری و سیاسی مانند خود فکر میکنند در ارتباط و دوستی هستند.
به گفته مرکز «گمان» آنها برای تهیه این گزارش افراد باسواد و بالای 19سال که جمعیت بزرگسال ایران به حساب می آیند را انتخاب کرده اند. درحالی که از نظر جنسیتی 68درصد این جامعه آماری مرد و تنها 31درصد آنان زن بوده اند. در ادامه 96درصد جامعه آماری شهری و تنها 3ونیم درصد روستایی بوده اند. حتی از لحاظ مکان سکونت نیز 40درصد شرکت کنندگان تهرانی بوده و سهم برخی استان ها فقط چهار یا پنج درصد بوده است.
همه مواردی که گفته شد نشان میدهد که نظرسنجیای که در مناظره خود به آن استناد شده است چه مقدار دچار مشکلات اساسی زیربنایی، علمی و محتوایی بوده است. از کسانی که موسسه نظرسنجی زیر نظر آنان اداره میشود تا بودجهای که برای آن دریافت میشود و تا محتوا که به یکی از غیرعلمیترین روشهای ممکن کسب و به آمار تبدیل میشود.
در این بین، موضع روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت ارشاد هم جالب توجه است. این پژوهشگاه اعلام داشته که اخیرا آقای مهدی نصیری، مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان در برنامه تلویزیونی شبکه ۴ به یافتهای از نتایج موج سوم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان اشاره کرده است که در تعارض جدی با یافتههای واقعی این پیمایش است.
مهدی نصیری باید به این سوال مخاطبین برنامه زاویه و همچنین معتقدین به نظام جمهوری اسلامی و اصل حجاب پاسخ بدهد که چرا به استناد یک منبع آماری به شدت متزلزل و غیرموثق، 70 درصد مردم ایران را به عدم اعتقاد به یکی از اصول و ضروریات قطعی دین (با تصریح و تأکید مؤکد قرآن) به نام الزام به حجاب متهم کرده است؟ و اظهار کرده است که با زور نمیشود جامعه را باحجاب کرد و مردم مخالف هستند، آیا درست است که واقعیت جامعه را با استناد به آمارهای مؤسسه و گروه معلوم الحالی که از اساس با نظام جمهوری اسلامی در تناقض هستند و طبیعی است که با حجاب که بعنوان یکی از ارکان و نشانههای آن محسوب میشود مخالفت کنند بسنجند.
اما بحث دوم من مربوط به جایگاه الزام و اجبار یا اختیار است.
بحث الزام یا اجبار را باید از منظر علوم مختلف و با رویکردهای متفاوت بررسی کرد. در ابتدا به تعریف الزام میپردازم و پس از دیدگاه 1- دینی 2- عقلی 3- نوروبیولوژی 4- جامعهشناسی موضوع حجاب الزامی و قانونی را بررسی مینمایم.
انواع اجبار
الزام و اجبار در عملکرد انسانها دارای دو منشأ است با برخواسته از حقایق و واقعیات است یا از قرارداد پذیرفته شده در جوامع بشری نشأت میگیرد.
1- الزام که برخواسته از واقعیات است مانند چون هوا سرد است باید الزاماً لباس گرم پوشید اگر بیمار هستیم باید به پزشک مراجعه و دستورات او را الزامی بدانیم و یا چون بیماری کوید 19به سرعت سرایت میکند بایدها و نبایدهای بهداشتی را حتماً باید رعایت کرد و در جواب کسی که معتقد است من آزادم و بیماری را با انتخاب خودم میپذیرم باید از اجبار استفاده کرد تا انتخاب او باعث ضرر به دیگران و تسری بیماری نشود و امروز در سطح جهان علاوه بر الزام و اجبار مجازاتهایی هم تعیین شده است.
2- الزام برخواسته از قرارداد مانند قوانین راهنمایی و رانندگی، ضوابط ثبت املاک و یا ثبت احوال که اگرچه لازمه طبیعی و فطری و حقیقی حیات بشر نیست اما برای اداره زندگی اجتماعی براساس تدبیر عقول بشری تهیه و تصویب و اجرا میشود و در تمام جهان کسی نسبت به آئیننامه رانندگی و مجازات و جرائم آن اعتراضی ندارد و نیز ضرورت تهیه شناسنامه، سند برای املاک و اتومبیل، گذرنامه و ... مورد سؤال هیچ یک از عقلای عالم نیست و آن را الزام و اجباری ضروری میدانند.
بنابراین الزامات برخواسته از عقل که ممکن است منشأ فطری و طبیعی و واقعی داشته یا قراردادی باشد، مورد پذیرش عقلای عالم است.
تعریف عقل و الزامات عقلی
باید گفت «عقل» در لغت به معنای منع است و در اصطلاح به عقل نظری و عقل عملی تقسیم میشود:عقل نظری، راهنمای اندیشه بشر است و عقل عملی، راهبر انگیزه او. عقل نظری، نیرویی است که با آن هست و نیستها و باید و نبایدها درک میشود و عقل عملی، نیرویی است که انسان با آن ملزم به عمل میشود.
عقل، حجّت الهی است و همچون چراغ تابانی است که زشتی ها و نیکی ها را نشان داده و عوامل خوش بختی و بدبختی را مشخص می کند:
إنّ لله علی النّاس حجّتین: حجّه ظاهره و حجّه باطنه؛ فأمّا الظاهره فالرسل و الأنبیاء و الأئمّه ؛و أمّا الباطنه فالعقول .
همانا برای خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشكار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشكار عبارت است از: رسولان و پیامبران و امامان; و حجّت پنهانی عبارت است از عقول مردمان به عقل امر و نهی میشود و بازخواست که چرا مصالح را رعایت نکردی و خلاف آن عمل کردی.
بر این اساس، شارع مقدّس نیز مؤیّد ادراک عقل است؛ پس اگر کسی خلاف دستور عقل حرکت کند، خدا در قیامت با او احتجاج میکند، چون عقل، از حجّتهای خداست. به طور کلی هر چیزی که مایه انحراف و فساد است، عقل آن را حرام می داند و هر چیزی که باعث رشد و تکامل و سلامتی فرد و جامعه است، عقل آن را شایسته و انسان را بر انجام آن ملزم میسازد. این الزام یک اجبار برخواسته از فطرت و واقعیت و پسندیده همه عقول و ادیان و مکاتب است.
یکی از دلایل عقلی حجاب از نظر اندیشمندان اسلامی، مسئله آزادی فکر است، از آنجا که یکی از ویژگیهای شخصیتی انسان، توجه به ظاهر و آراستگی میباشد، نبود پوشش مناسب موجب ایجاد مشغولیت ذهنی برای انسانها شده و آنان را درگیر ظاهر خود میکند، مسلم است که وقتی افراد درگیر ظواهر خود باشند، دچار مشغولیت فکر شده و از آزادی فکر جهت نیل به اهداف علمی و انسانی بازمیمانند.
مرتضی مطهری، دانشمند و فیلسوف اسلامی، استحکام خانوادگی را یکی از مهمترین دلایل عقلی حجاب میداند، او معتقد است برهنگی و نبود پوشش مناسب عامل آزادی روابط جنسی و در نتیجه ولنگاری و بی بند و باری است و همین موجب تضعیف روابط زوجین شده و زندگی آنها را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد؛ایشان می فرماید:
تفاوت جامعهای که روابط جنسی را محدود و ملزم میکند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم ولنگاری در روابط پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم قانونمند روابط اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد.
حكم ديگر عقل درباره پوشش صحيح این است که:
ترك پوشش كامل، باعث حاكميت غريزه برعقل و مانع رشد و كمال انساني است و هر چيزي كه مانع ظهور انسانيت باشد، به حکم عقل بايد كنار گذاشته شود. اما حفظ حجاب و تنظیم روابط حاکی از عفاف و حیا و وقار در جامعه جلو بسياري از تحريكات و هوی و هوس را خواهد گرفت و ارضای غريزه را در كانال قانونی آن هدايت خواهد كرد.لذا به حكم عقل هر چيزي كه شرط لازم براي كمال و رشد مي باشد ، بايد اجرا شود . پس حفظ حجاب به عنوان شرط لازم عفت و حيا و مبارزه با فساد بايد رعايت شود و یکی از وظایف اولیه حکومت ایجاد زمینه روابط سالم و پیشگیری از مفاسد و آسیبهای اجتماعی است.
هرعقل سلیم آنچه را که برای انسان مایه ی کرامت و حفظ از انحرافات و آسیبهاست می پذیرد آن را موجب استواری انسان میداند و آنچه را که باعث فساد اخلاقی و پیامدهای شوم فرهنگی می شود آن را مذموم و ناپسند می داند .
مورد دیگری که عقل حکم به پوشش کامل می کند، جایی است که انحراف در غرایز ایجاد شود. اعتدال در غرایز و هماهنگی آنها با دیگر قوای نفس از شرایط لازم رشد وکمال نفس است، غرایز در صورتی وسیله رشد وکمال خواهد بود که با توجه به موقعیت دیگر غرایز و قوا هماهنگ با آنها ارضاء شود. این اعتدال وهماهنگی در پی اجرای یک برنامه صحیح که تمام ابعاد وجودی را مورد نظر و توجه قرار داده باشد به وجود می آید. لذا برنامهای که غرایز را از طریق اعتدال خارج کند، مساله ضد رشد خواهد بود وچنین برنامه ای محکوم است. عدم پوشش یا پوشش غیر مناسب، از عواملی است که سبب انحراف غرایز شده وموجبات سقوط انحطاط را پدید آورده وجلوی رشد وکمال انسانی را میگیرد. جالب این است که مهمترین مجازات اولین نبی و بشر که مسجد ملائک بود، فرو ریختن لباس و سقوط و هبوط بود و او بلافاصله درصدد جبران پوشش و تهیه لباس برآمد.
پوشش نامتعارف زنان و مردان، در عقلانیت اجتماعی نیز تاثیرگذاری جدی دارند. فرد و جامعه برخوردار از «عقل فردی و جمعی» اند و ارتقای اجتماعی همانند تکامل فردی به عقلانیت وابسته است. فضای پوشش نامتعارف زنان و مردان، روابط اجتماعی را به سوی غرایز و تمایلات مادی و رویکرد ابزاری سوق میدهد و بر ارتباطات خردورزانه و عواطف پاک انسانی تأثیرات منفی میگذارد .
برای روشن شدن آثار کاهش پوشش بر خردورزی و ایجاد اختلال در فعالیت سیستم عصبی با نگرشی به عرصه یکی از علوم دیگر یعنی «نوروبیولوژی» بحث را ادامه میدهیم:
نوروبیولوژی و حجاب
«نوروبیولوژی»، علم پیچیده ای است که کارکرد مغز و سیستم های عصبی در انسان و دیگر حیوانات را مورد مطالعه قرار می دهد.
برای بحث پیرامون موضوع عفاف و حجاب از این منظر دکتر اختری از اساتید نوروبیولوژیست میگوید که باید به این نکته توجه کرد که مغز از طریق حواس ظاهری، چه ورودیهایی دریافت میکند و پس از آن در مغز چه اتفاقاتی میافتد. در مغز، مراکز مهمی تحت تأثیر تحریکات و هیجانات جنسی قرار می گیرند که از مهمترین آنها می توان به مرکز هیجانات (آمیگدالا)، مرکز تصمیمگیری و قضاوت (پری فرونتال) و مرکز تشکیل حافظه (هیپوکمپ) اشاره نمود. کل عملکرد مغز تحت تأثیر فعالیت این مراکز است و رفتارهایی که از فرد بروز مییابد در واقع برآیند عملکرد این مراکز می باشد.
یعنی رفتارها و اقدامات تحریک آمیز انجام ندهد. مشخصا ورودیهای بینایی، بویایی و لامسه بیشترین نقش را در این بخش دارند و چون ورودیهای بینایی بیشترین ورودیهای حسی هستند، که بین 65 تا 80 درصد از ورودیهای انسان را تشکیل میدهند، اهمیت بیشتری نیز در این بحث دارند.
یعنی رفتارها و اقدامات تحریک آمیز انجام ندهد. مشخصا ورودیهای بینایی، بویایی و لامسه بیشترین نقش را در این بخش دارند و چون ورودیهای بینایی بیشترین ورودیهای حسی هستند، که بین 65 تا 80 درصد از ورودیهای انسان را تشکیل میدهند، اهمیت بیشتری نیز در این بحث دارند.
مسئله عفاف و حجاب دارای دو جنبه است؛ یکی اینکه شخص چه اقداماتی را انجام دهد که ورودی های تحریک جنســی را دریافت نکند و دیگر اینکه چــه اقداماتی را انجام دهد که از ایجاد محرکهای جنسی جلوگیری کند،
اساس هر رفتار به تغییر در فعالیت سیستم عصبی بستگی دارد و فعالیت سیستم عصبی تحت تاثیر عوامل محیطی و ژنتیکی قرار می گیرد. تحقیقات نشان داده اند که مسیر هایی مرتبط با هیجان در انسان به میزان زیادی به صورت وابسته به جنس با تحریکات بینایی مرتبط هستند. بدین معنا که ارتباط قوی بین سیگنال های بینایی و بخش های مرکزی آمیگدالا در آقایان بسیار قوی و در خانم ها ضعیف تر است. همچنین بخش میانی آمیگدالا که دارای تعداد زیادی گیرنده های مربوط به هورمون های جنسی مردانه است، در آقایان بزرگتر از خانم ها است. این واقعیات همراه با تحقیقات Neuro Imaging که نشان می دهند که در هنگام تماشای صحنه های هیجانی فعالیت آمیگدال به خصوص آمیگدال در سمت چپ در آقایان به شدت افزایش می یابد، بیان می کند که تماشای صحنه های هیجانی در آقایان می تواند باعث انحراف فکری آنها گردد.
لازم به توضیح است که فعالیت زیاد آمیگدالا باعث کاهش فعالیت هیپوکامپ از یک سو و کاهش فعالیت قشر پیش پیشانی (پری فرونتال ) از سوی دیگر می گردد. بدین معنی که توان استتنتاج و نتیجه گیری با مراجعه به حافظه های قبلی در فرد مختل شده و به جای آن توان استتنتاج و نتیجه گیری بر اساس تحریکات هیجانی جایگزین می گردد. به همین دلیل استفاده از تحریکات جنسی (تصاویر مهیج) ، محرکات بویایی مهیج یا حتی استفاده از زنان به عنوان طعمه های جنسی برای کارهای جاسوسی و غیره آنها بسیار رایج است. در سطح عمومی جامعه همین تحریکات می توانند موجب بروز هیجان جنسی در جامعه شده و به همین دلیل عدم وجود تحریکات گفته شده فوق یک راه کار مناسب و عملی برای کاهش این قبیل تصمیمات و هیجانات می باشد. به نظر می رسد که پوشش مناسب یک راه کار مقابله با بروز هیجانات جنسی (ناشی از فعالیت زیاد آمیگدال است) و میتواند به کمک آید تا بانوان علاوه بر حضور در جامعه از کرامت و امنیت روانی نیز برخوردار باشند.
در این جا باید پرسید آیا حکومتی که میبایست رعایت سلامت، رفاه و مصالح جامعه را در نظر داشته باشد و زمینهساز معروف و مانع منکر بوده و از واجبات اولیه تشکیل حکومت اقامه عدل و داد و برپا داشتن نماز و امر به معروف است میتواند نسبت به زمینهسازی تزلزل اجتماعی بیتفاوت باشد و یا نسبت به آثار علمی و عملی روابط ناسالم مسئول نباشد.
آیا این مطالبه حق مردم نیست که برای تحقق حکومت اسلامی قیام کردهاند خواستار جامعهای باشند که روابط اجتماعی حاکی از عفاف و حیا و کرامت و عزت زن و مرد بوده و امنیت حضور اجتماعی زنان تضمین شود.
آیا نباید الزاماتی نسبت به عدم استفاده ابزاری از وجود زن تعیین شود؟ و آیا به فرموده قرآن زن در جامعه مطلوب نباید به گونهای حضور یابد که به عفاف شناخته شود و مورد آزار قرار نگیرد «ذلک ادنی این یعرفن فلا یؤذین»؟ و آیا متن قرآن که با لفظ «ولیضربن بخمرهن» به حفظ حدود حجاب امر الزامی کرده است مقبول نیست؟
بنابراین حکومت اسلامی نمیتواند نسبت به مصالح جامعه و سلامت روابط زن و مرد بیتفاوت باشد. اما موضوع از نظر جامعهشناسی هم قابل بررسی است که آیا اجبار در حجاب ممکن است و آیا برای اداره یک جامعه نیاز به استفاده از اجبار هست یا خیر؟
اجبار حکومتی از منظر جامعه شناسی
يکي از عناصر قوام بخش فرهنگي جامعه، نحوه پوشش افراد آن است. دولتها، در اين مسأله نيز همچون مسائل عمومي ديگر، به اشكال مختلفي مداخله ميکنند، به گونهاي که در هر جامعهاي ميتوان شکل و مدل لباس غالب را در هر برههاي از زمان تشخيص داد. مثلاً با پوشش زمان اشکانیان و مادها یا پوشش اروپا قبل و بعد از رنسانس میتوان دریافت که با تغییر مدیریتها، سیاستها و حکومتها چهره تمدنها دگرگون میشود و این در نماد پوشش و معماری شهرها و خانهها نیز نمود مییابد و حکومتها در تحولات تمدنها نقشی اساسی دارند در حالیکه برخی تصور میکنند نهادينه شدن يک نوع لباس در يک جامعه ممکن است صرفاً ناشي از اراده افراد و ملت تلقي شود. برای تنویر افکار نسبت به لزوم دخالت حکومت در پوشش و رفتار و فرهنگ جوامع ضروری است که بحثی در امکان و امتناع دخالت دولت در پوشش حجاب و فرهنگ جامعه داشته باشیم.
قبل از ورود به بحث بايد خاطر نشان کرد که مسأله اساسي چگونگي نهادينه سازي حجاب در جامعه است. دولتها در هر جامعهاي روابط اجتماعی پوشش و حجاب استاندارد را تعريف و در حريم عمومي اعمال ميکنند. در جامعهاي مثل فرانسه حجاب استاندارد به گونهاي تعريف شده است که پوشش کامل انحراف محسوب شده و برهنگي نسبي (پوشش تعريف شده) و در اماکن عمومي، به زنان مسلمان تحميل ميشود و این تحمیل حتی بر اندام مریم مطهره (س) نیز بعد از رنسانس اعمال شده و در مجسمههای اخیر ایشان نیمه برهنگی مشهود است.
به بیانی دیگر نوع پوشش زن و مرد (حجاب)، در هر جايگاهي (مکان و زمان)، محصول نهادهاي اجتماعي است. نهادهاي اجتماعي، علاوه بر تأمين نيازهاي اساسي انسانها، رفتار آنها را براساس الگوهاي اجتماعي سازمان يافته و نسبتاً پايدار تعيين ميکنند. اين نهادها به فعاليتهاي افراد جامعه نظم بخشيده و راهحلهايي براي مشكلات كنش جمعي ارائه ميكنند.
نهادهاي اجتماعي حد و مرز انتخابهاي افراد را تعيين و محدوديتهايي را بر افراد جامعه تحميل ميکنند كه آزادي کنش را محدود كرده و به اين ترتيب موجب ساختارمند شدن رفتارها و روابط افراد ميشود.
نقش نهادهای اجتماعی
در همه جوامع بشري براي تأمين نيازهاي اساسي اعضاي جامعه، پنج نهاد اجتماعي اوليه ايجاد شده و کارکردهاي مهمي بر عهده گرفتهاند:
1- نهاد خانواده
اين نهاد يکي از فراگيرترين نهادهاست. الگوهاي خانواده ممکن است از جامعهاي به جامعه ديگر يا در طي زمان در يک جامعه تغيير کند، ولي نهاد خانواده از تداوم برخوردار است و افراد در همه جوامع در خانواده پرورش مييابند. از کارکردهاي اصلي اين نهاد ميتوان به انتقال ميراثهاي فرهنگي از نسلي به نسل ديگر، تثبيت جايگاه اجتماعي اعضاي خانواده اشاره کرد.
2- نهادهای آموزشی
از کارکردهاي اصلي اين نهادها ميتوان به اين موارد اشاره کرد: افزايش سطح آگاهي افراد جامعه، کمک به اجتماعيشدن افراد، ايجاد تحول در جامعه از طريق انجام تحقيقات بنيادي و کاربردي، آمادهسازي افراد براي ايفاي نقشها و تصدي مشاغل متفاوت در جامعه و انتقال ارزشهای فرهنگي.
3- نهادهاي مذهبي
اکثر کارکردهاي نهادهاي ديني در جوامع متفاوت، مشترک است. از جمله اين کارکردها ميتوان به ايجاد مباني اخلاقي و ارزشي، تقويت انسجام بين افراد، ايجاد همبستگي در جامعه، ايجاد هويت اخلاقي، تقويت ارزشهاي انساني و توجه دادن انسانها به نيروهاي فوق طبيعي اشاره کرد.
4- نهادهای اقتصادی
هـمه جـوامع، داراي بازار و نهادهاي اقتـصادياند، گـرچه مـمکن است ماهيـت و سـاخت آنـها با هم تفـاوت داشته باشد. کارکردهاي نظامهاي اقتصادي، اعم از سرمايهداري و سوسياليستي و ساير نظامها، در رابطه با توليد، توزيع و مصرف کالاها و خدمات است که میتواند در فرهنگسازی مؤثر باشد.
5- نهادهاي حکومتي
از کارکردهاي اساسي نهادهاي حكومتي ميتوان به اعمال قدرت قانوني در سطح جامعه، نهادينه سازي هنجارها از طريق تصويب قوانين، ايجاد نظم و امنيت دروني و بيروني، حل و فصل اختلافات بين افراد جامعه اشاره کرد.
عدم تعادل بين اين نهادها در جامعه مخرب است. براي اينکه بتوان يک عنصر فرهنگي را تغيير داد بهتر است اين پنج نهاد در تعامل سازنده با هم عمل کنند. مثلاً اگر نهادهاي آموزشي یا فرهنگی بر اين عقيده باشند که بين روشنفکري و برهنگي همبستگي معنيداري وجود دارد مسلماً نهادهاي خانوادگي، اقتصادي، حکومتي و مذهبي به راحتي نخواهند توانست حجاب را نهادينه کنند.
مکانيزمهاي نهادينه سازي حجاب
در راستاي نهادينه سازي حجاب در جامعه، ميتوان از مکانيزمهاي شناختي، هنجاري و قانونی استفاده کرد، البته بهتر است ترکيبي از آنها به کار گرفته شود. مکانيزمهاي شناختي از شتاب کمتري برخوردارند، ولي با ثبات زيادي همراهند و موجب ميشوند حجاب به صورت يك عادت رفتاري درآمده و مسلم و بديهي تلقي شود و عملکردی مثل عقل نظری دارند. مکانيزمهاي هنجاري از شتاب و ثبات متوسطي برخوردارند و موجب تعهد به حجاب ميشوند و با عقل عمل قابل تعمیم و توسعه است. مکانيزمهاي اجباري که از شتاب زيادتر و پایایی کمتری برخوردارند، البته بر آیندی از همه مکانیزمها به تناسب شرایط و مراحل تربیت و تحول جوامع ضروری است و این مکانیزمها برای ایجاد تغییر، تحول یا ارتقاء در کلیه امور تربیتی لازم و ضروری است.
مکانيزم شناختی از طریق آموزشی رسمی و غیررسمی
حـجاب مانـند هر فـعالـيت انسـاني در مـعرض عادتشدن است. هر عملي كه تـكرار ميگردد، در الـگويي قـرار مـيگيرد، دوباره تـوليد مـيشود و به صورت هـمان الگـو، توسـط انـجامدهنده، ادراك مـيشود. هـمان الزام به تکرار عادت شده در آينده به عنوان امور عادي در ذخيره كلي دانش فرد جاي ميگيرد و به وسيله او بـديهـي و مسـلم فرض ميشود.
يكي از كاركردهاي جمعي عادت اين است كه كنـشهاي فرد تـوسط ديگران قابل پيشبيني ميشود. پس الگوهاي نهادي، رفتار را قابل پيشبيني ميكنند و مـقدار زيـادي از تنش افراد را تسكين ميدهند. اين الگوها در وقـت و تـلاش صرفهجويي كرده و موجب ميشوند كه بسياري از كنـشها در سـطح نـازلي از تـوجه انجام گيرند. بسياري از جريانات زندگي روزمره مثل حجاب در مـعرض عادتشدن قرار دارند.
حجاب در جريان يك فرهنگ دینی و تاريخ مشترك ساخته ميشود و نميتوان آن را به صورت آني به وجود آورد يا از بين برد. درك حجاب بدون درك فرآيند تاريخی كه در آن به وجود آمده غيرممكن است.
فرهنگ عفاف و حجاب با كسب سرشت تاريخي (انتقال از نسلي به نسل بعد)، چنان تلقي ميگردد كه گويي در مکان و زماني ماوراي افرادي كه آن را در آن لحظه تجسم بخشيدهاند، وجود دارد. به عبارت ديگر، حجاب اكنون چنان تصور ميشود كه گويي از واقعيت خاص خودش (جدا از افرادي که آن را ساختهاند) برخوردار است، واقعيتي كه فرد با آن به عنوان يك واقعيت خارجي مواجه ميشود.
چنانچه فردی هدف يا شيوه با حجاب بودن را درك نكند، چيزي از واقعيت عيني آن كاسته نميشود. در جريان اجتماعيشدن، با درونيکردن حجاب، يک عنصر فرهنگي به آگاهي فرد وارد ميشود. ورود به آگاهي، زمينه را براي دروني سازي و مسلم انگاشتن حجاب فراهم ميکند.
کارکرد اجبار در نهادینه کردن
در اينـجا لازم است به کـارکرد اجـبار در کنتـرل و نهادينه کردن هر امر تربیتی، فرهنگی یا حتی بهداشتی مثلاً در شرایط کرونا دقت شود. اجبار در مراحل اوليه بيشتر حالت کنترلي دارد، ولي پس از مدتي در صورت وجود مکانيزمهاي شناختی و هنجاری به دروني شدن در فـرد منجر مـيشود؛ يـعني چون فرد از وجود عامل کنترل در جامعه آگاه است، سعي ميکند به خود کنترلي روي بياورد. در اين حالت مرکز کنترل رفتار از بيرون به درون انتقال مييابد. ويژگي كنترل در نهادينه سازي ذاتي است؛ يعني كنترل اجتماعي اوليه در نهادهاي اجتماعي نهفته است. وقتي گفته ميشود حجاب نهادينه شده است، در واقع به بیانی ديگر گفته ميشود كه حجاب تحت كنترل اجتماعي قرار گرفته است.
لازم است جوانان به نحو اصولي و سيستماتيك با منطق و معاني حجاب آشنا شوند. اين امر وجود نوعي فرآيند آموزشي را ايجاب ميكند. لازم است كه حجاب از طريق نهادهاي مذهبي و رسانههاي جمعي مورد تاييد قرار گيرد. حجاب، نيازمند مقبولیت است و بدين منظور بايد توجيه و تبيين گردد. حجاب به صورت يک فرهنگ به نسل جديد ميرسد و بايد برايشان تبيين و تفسير گردد. نسل جديد با مسأله حجاب به عنوان دادههاي مفروض اجتماعي مواجه ميشود. ايجاد، تغيير و اشاعه حجاب، نيازمند شناخت، دانش و مقبولیت در نزد جوانان است. مقبولیت وضعيتي است كه مناسب، مطلوب و ماندني تلقي ميشود.
اگر فرايند موجّه سازي حجاب به صورت موفق عمل کند، فقط عده معدودي از حجاب استاندارد سر باز ميزنند و رعايت نميكنند، در اين حالت بايد با مکانيزم اجبار یا الزام قانونی با آنها برخورد شود.
مکانيزم هنجاری
هنجارها سيستم سازمانيافتهاي هسـتند كه بين افراد تشكيلدهنده جامعه مشتركاند.
جامعهپذيري افراد بر اساس هنجارهاي جامعه آنها را مشابه ميكند. تعريف و اعلان رسمي هنجارها در زمينه حجاب از سوي گروههاي مرجع و موجّه، رفتارهاي مشابه را شكل ميدهد.
هر چهقدر اين سيستم هنجاري دروني شود، سازگاري با اين سيستم جزو ساختار شخصيتي افراد ميگردد. انگيزه اوليه اطاعت از هنجارهاي نهادي در اقتدار اخلاقي نهفته است كه بر فرد اعمال ميشوند. افراد به خاطر ارزشهاي خود، با استاندارد ارزشي سازگار ميشوند.
افراد به خاطر مشابه شدن با هنجارهاي جامعه پاداش ميگيرند. اين مشابهت ميتواند تعامل فرد با گروههاي ديگر را سهولت بخشد، وي را به عنوان فردي مطلوب و با شهرت مناسب بشناساند و در زمره افرادي قرار دهد كه شايستگي و استحقاق لازم براي نقشهاي امتيازدار جامعه را دارند.
راهکارهای نهادینه سازی قانون حجاب
وقتي حجاب استاندارد در جامعه نهادينه شود، انتقال حجاب به نسل بعدي طي مراحل جامعهپذيري و بعد از آن، پايـداري حجاب در طول زمان و مقاومت حجاب در برابر تـغيـير را افـزايـش مـيدهـد. وقتي حجاب در اذهان جامعه، در طي نسلها در بين اعضاي جامعه پايدار مانده و در مدت مديدي در طول زمان جاودانه ميشود، يعني داراي «گستردگي» و «عمق» ميگردد.
از اينرو نهادينه شدن كامل و مطلوب حجاب در اذهان جامعه، به مقاومت كمتر گروههاي مخالف، حمايت فرهنگي مداوم، حمايت گروههاي طرفدار و رابطة مثبت و قوي بين حجاب و پيامدهاي مطلوب آن (پاداشها) بستگي دارد. اين موارد، حجاب را در طول زمان جاودانه ميكند. به اين منظور لازم است مکانيزمهاي شناختي و هنجاري براي نهادينه سازي کامل حجاب در جامعه توسط نهادهای اجتماعی مذکور و در رأس آنها نهاد حکومت فعال شوند.
میدانیم که نـهادينـهسـازي عـنـاصر فرهنـگي در جـامـعه، از سـوي نخـبگـان و مـسئـولان صـورت مـيگيرد. در مـطالعات متـعددي به نقـش كليـدي مـسئولان جامـعه در فـرآيند ايـجاد يا جلوگيري از تغيير نهادي اشاره شده است. به حدی که مردم در مشابهت به مسئولین از پدرانشان نزدیکتر میشوند و بر اعتقادات دینی آنها مؤثر میشود (الناس علی دین ملوکهم)
در اکثر مطالعاتي که صورت گرفته است نقش كليدي نخبگان و مسئولان را به وضوح بيان گردیده است و علايق سياسي، شناختي، ارزشي، تعهدات، مهارتها، مدلهاي ذهني و مفروضات مديران و مسئولان را جزء اصـلـيتـريـن عـوامـل اثـرگـذار بـر تـغيير نهادي تبيين كردهاند.
مسـئولان و نـخبـگان، قـدرت ايـجاد، توسـعه، مداخلـه و تغـيير حـجاب نـهاديـنه شده را دارند و مسلم است که شكـلگـيري و تـغيـير حـجاب، پيـامد تنـازع بـين ذينـفعان متـعـدد با قـدرتهـاي نامـساوي اسـت. قـدرت و مـنافـع در تغـيير و تكـامـل حجـاب عـوامـل مـهمـّي به حساب مـيآينـد. اين سه نوع قدرت، با سه نوع مکانيزم نهادينه سازي تجانس دارند:
- مکانيزم شناختي(نفوذ): شتاب كم و ثبات زياد.
- مکانيزم هنجاري(انضباط): شتاب و ثبات متوسط.
- مکانيزم اجبار: شتاب زياد و ثبات كم.
تركيب متوالي اين سه، نتايج سريعتر و با ثباتتري در نهادينه سازي حجاب دارد. با حركت يك جامعه به سمت بلوغ، مكانيزمهاي نهادينه سازي، به جاي مقطعي، سيستمي ميشوند؛ يعني به جاي نفوذ و اجبار، قدرت انضباطي و نظم مد نظر قرار ميگيرند که ثبات بيشتري در پي دارند.
هدف از به کارگيري اجبار و اعمال قدرت، ايجاد آثار مورد نظر است. همانند قدرت الکتريکي که به اشکال متنوعي همچون نور، حرارت و حرکت متجلي ميشود، قدرت اجتماعي نيز به صورتهاي گوناگوني نظير زور، سلطه، انضباط، کنترل، نفوذ و اقتدار جلوه ميکند. از بين اشکال متنوع قدرت، اقتدار که قدرت مقبول و مشروعيتيافته است، تلازم بيشتري با نهادينه شدن دارد.
از لحاظ نهادينه سازي، اين نوع روابط قدرت، گذرا و اتفاقي نيست؛ بلکه از ثبات و تداوم برخوردار است؛ از اين رو بايد براي نهادينه کردن حجاب، از مکانيزمهاي سيستمي و ذهني استفاده کرده و «اقتدار و الزام» به جاي انواع ديگر اعمال قدرت به کار گرفته شود.
نوآوري در استاندارد نهادينة حجاب
برخی از افـراد و گـروههـاي مـرجع كـه تـشخّص بالايي دارند، مانند اشراف، مرفهین، مسئولین، هنرمندان، بازیگران متأسفانه با تكيه بر مقبولیتشان، از استانداردها عدول كرده و هنجارشکنی میكنند. اين افراد و گروهها، زمینهسازان تلقي شده و اتخاذ تغيير توسط آنها، تغيير براي بقيه افراد را مقبولیت ميبخشد. وقتي افراد و گروههاي فوق، مد جديد لباس را مـيپوشـند، بـراي جوانان مقبولیت ايجاد ميكنند و این در واقع تسری اشرافیت مرفهین و رانتهای قدرت و ثروت است که برای جامعه الگوسازی میکند.
جوانان و الزام به حجاب
بسياري از کساني که از حجاب استاندارد عدول مي کنند، جوانان هستند. جوانان در همه زمينهها با چالشهاي بيشتري در مورد مقبولیتشان مواجهند، چون جامعه شناخت و اطمينان كافي به آنها ندارد. هر چقدر شناخت و اعتماد مردم و نهادها به جوانان بيشتر باشد، مقبوليت آنها نيز بيشتر ميگردد.
هويت شخصي جوان، برآيند تعامل هويت ذهني او با هويت عيني جامعه است. جوانان از طريق انطباق با «ديگران مهم» ، هويت خويش را باز مييابند و هويتي منسجم و موجّه كسب ميكنند. جوانان خود را به صورتي درميآورند كه مورد تائيد «ديگران مهم» قرار بگيرند. هويت جوان ثابت و ساکن نيست، بلکه در تعامل با جامعه، متبلور ميگردد، تغيير ميكند و حتي از نو شکل ميگيرد. جوانان از لحاظ ذهني اين هويت را در جامعه کسب مي کنند.
فردي كه خود را به عنوان شخصي مهم و سازنده ميشناسد، تنها در صورتي ميتواند هويت يادشده را حفظ نمايد كه جامعه اين هويت وي را به طور مرتب تأييد کند. جوانان به طور روزمره و مستمر نيازمند تأييد صريح «ديگران مهم» هستند؛ يعني آنها به نوعي هويت علاقهمندند كه هم تأييد و هم تقويت شود. براي تأييد و تقويت هويت، استفاده از عبارات مذهبي، حجاب خاص و حتي ظاهر خاص، تقويت و حفظ شعائر و مراسم مذهبي، شرکت در مراسم و هیئات هفتگي و مراسم خاص امتياز آور، در جامعه اهميت دارد و برای این مهم میبایست گروههای مرجع زنان موفق در عرصههای علم و هنر را با استفاده از رسانهها برای نسل جوان جویای مطلوبیت و مقبولیت مطرح نمود.
|