آیت الله علی اکبر رشاد در آغاز درس خارج فقه امروز صبح، در نخستین جلسه سال تحصیلی حوزههای علمیه، با اشاره به «روانشانسی قدرت» در کلام امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام تصریح کرد: قدرت دو قسم است: واقعی و ظاهری؛ «قدرت ظاهری» و کاذب موجب غرور و سرکشی و حتی چرخش صدوهشتاد درجهای افراد ظاهراً بزرگ اما باطناً حقیر و ضعیف النفس میشود. اما «قدرت واقعی» و صادق در انسانهای باطناً بزرگ، موجب ثبات قدم و تواضع و برخورد بزرگوارانه آنان میشود. راز چرخش چهرهها و تغییر مبانی و مواضع فوق العاده و تعجب آور برخی افراد در این بیان بلند امیر حکمت و بلاغت نهفته است.
آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزههای علمیه استان تهران در ابتدای درس خارج فقه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک در حوزه علمیه امام رضا (ع) تهران با بیان کلام مولای متقیان که فرهوده اند: «مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ»: یعنی هر که به قدرت رسید سرکش و مغرور میشود، گفت: امیر حکمت و بلاغت، حضرت علی علیه السلام در حکمت ۲۰۷ کتاب شریف نهج البلاغه به یکی از اصول بسیار مهم روانشناسی قدرت، البته قدرت ظاهری، اشاره فرموده است؛ یعنی کسی که به قدرت دست یافته و به نعمت و مواهبی دسترسی پیدا کرده و استطاله میکند، زیاده روی، دست درازی، سرکشی، طغیان و گردن کشی میکند. اصولاً قدرت موجب استکبار، عجب و خودبرتربینی میشود.
وی در بیان اقسام قدرت گفت: قدرت دو جور است؛ قدرت واقعی - قدرت ظاهری؛ قدرت صادق - قدرت کاذب. در این کلام امیرالمومنین علیه السلام، سخن از قدرت ظاهری و قدرت کاذب است، نه قدرت واقعی و قدرت صادق و سالم. چرا که در قدرت واقعی و کسی که حقیقتاً مقتدر میشود اثر آن استطاله، طغیان و گردن کشی یا خودبرتربینی و عُجب نیست، بلکه اثر آن معکوس است؛ یعنی اگر قدرت، حقیقی و واقعی باشد فرد آنچنان نفس قوی، سلیم و نفس متین و موقری پیدا میکند که به این بادها نمی لرزد، به اینکه قدرتی دارد و اقتداری به هم زده است غرور به او دست نمیدهد، فریفته نشده و دچار خودبرتربینی نمیشود؛ بر عکس اگر قدرت حقیقی و واقعی باشد انسان را به فروتنی و تواضع وا میدارد. قدرت واقعی، حقیقی و سالم و صالح این اثرش را دارد.
آیت الله رشاد تاکید کرد: قدرت ظاهری و قدرت کاذب به اعجاب و طغیان منجر میشود، چون قدرت واقعی نیست و انسان ضعیف النفس است درونش حقیر است در درون احساس حقارت میکند و لذا تا قدرت را به کف میآورد رفتار نابهنجار از او سر میزند و به سرکشی گردن کشی دست میزند و به دیگران، اموال و جان دیگران دست درازی میکند. این خاصیت قدرت کاذب و قدرت ظاهری چون حقیقتاً قدرت نیست و الا اگر کسی قدرت دارد به کاری که حاکی از ضعف نفس و حقارت باطن است دست نمیزند چون زورگویی و گردن کشی نشانه حقارت باطنی است و پیداست که این فرد عنصر وقور و متین و حقیقتاً بزرگی نیست و به تعبیر دیگر کسی که دست به قدرت پیدا میکند اگر قدرت حقیقی و باطنی باشد وقتی بزرگمی شود بزرگوار هم میشود اما کسی که به قدرت ظاهری دست پیدا میکند و به ظاهر بزرگ میشود باطن او بزرگوار نمیشود، در نتیجه کارهایی که خلاف بزرگواری است از او سر میزند. خداوند متعال قادر علی الاطلاق است اما هرگز ستم نمیکند، امیرالمومنین علی علیه السلام مقتدر و قدرتمند بود اما متواضعتر از او در عالم سراغ نداریم.
این مدرس خاج فقه و اصول افزود: امروز قدرت کاذب استکبار جهانی خصوصاً آمریکا گفت: امروز شاهد هستیم که در غرب یک قدرت صوری و ظاهری به نام آمریکا ظهور کرده است اگر چه قوس نزول و سقوطش را طی میکند؛ یک امپراطوری پوشالی و بی محتوا و بی مایه، فاقد بن و ریشه و پیشینه تاریخی است. کسانی که امروزه قدرت و حکومت را در این سرزمین بی تاریخ در قبضه دارند احساس قدرت کاذب میکنند و از قدرت ظاهری برخوردارند، بی آنکه بفهمند این قدرت واقعی نیست و با این توهم که مقتدرند گردنکشی میکنند و در صدد هستند که به همه عالم حتی به همپیمانانشان، حتی به اروپاییها نیز زور میگویند حتی به دیگر کفار عالم، چه رسد به مؤمنین و مسلمانان جهان. این خاصیت قدرت کاذب و قدرت ظاهری است؛
رئیس شورای حوزههای علمیه استان تهران در پاسخ به این سوال که چطور است بعضی از مسئولین و متولیان امور قبل از تصدی مسئولیت و قبل از تولیت سمت انسانهای صالح و عناصر سالم و افراد متواضع و فروتنی هستند اشخاص متخلقی هستند اما وقتی به مقام میرسند به سمت دسترسی پیدا میکنند و به قدرت می رسند آرام آرام شخصیت آنها تغییر کرده و فکر آنها عوض میشود فعل آنها تغییر پیدا میکند نیز گفت مع الاسف در کشور خودمان نیز هستند بی آنکه تصریح کنم به عنوان و سمتی چراکه همه مخاطبان و شنوندگان و بینندگان و خوانندگان این مطالب، خود به مصادیق منتقل خواهند شد و ضمیر مرجع خود را پیدا میکند. اینکه میبینیم افرادی صالح و سالم، متخلق و متعهد و حتی متعبد هستند وقتی به قدرت می رسند به تدریج تغییر میکنند حتی به ضد خودشان بدل میشود، ما مقامات و مسئولان کمی نداشتیم که در طول این افزون بر ۴۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی در جایگاههای مسئولیتی قرار گرفتند در یک فرآیند پرشتاب شخصیتشان به ضد شخصیت قبلیشان تبدیل شد و گاهی از هر حیث کاملاً زیر و رو شدند. سر این مساله در چیست؟ آیا اینها قبلاً هم فاسد بودند؟ قبلاً هم دارای این خصایل منفی بودند یا بعداً چنین شدند؟ بعید نیست که بعضی از اینها چنین بوده و نفاق ورزیده باشند! اما به نظر میرسد بر اساس کلام امیرالمومنین علیه السلام کسی که به قدرت برسد گردن کش میشود چون قدرتِ کاذب است و ظاهری است و این قدرتی که به کف آمده با باطن فرد که حقیر است هم افق نیست، آن باطن بروز پیدا میکند و این قدرت را ابزار طغیان و گردن کشی و غرور و خود برتر انگاری و خود برتر بینی و اعمال این خود برتری کاذب وا میدارد و این حالت را در برخی افراد به وجود میآورد؛
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح داشت: لذا نباید تعجب کرد در صدر اسلام کسانی که در زمره مسلمانانی بودند که در همان اوان و زمان آغاز بعثت در صدر اسلام مسلمان شدند و در جنگهای مختلف در غزوات در کنار پیامبر اعظم شمشیر زدند اما بعد به فرهنگ جاهلیت بازگشتند و عملاً و فکراً در مقابل اسلام و در مقابل آرمانها و آموزههای نبوی قرار گرفتند و سعی کردند که تعالیم نبوی و اسلام آزادی بخش را نابود کنند و در فکر و فعل در مقابل اسلام ایستادند هر چند که بعضی از آنها مدعی تداوم مسیر پیامبر اعظم (ص) بودند و ادعای خلافت آن بزرگوار را داشتند.
آیت الله رشاد در پایان یادآور شد: در روزگار ما نیز بودند و هستند مقامات و مسئولانی که در مراتب مختلف سمتی قرار گرفتند، صد و هشتاد درجه تغییر کردند و به جاهلیت قبل از انقلاب بازگشت کردند، و حال آنها پس از دستیابی به قدرت با حال آنها پیش از قدرت، دچار چرخش ۱۸۰ درجه متفاوت است و حتی گاه در مقابل آرمانهای انقلاب موضع میگیرند و انسان از این چرخش شگفت زده میشود! این مسئله به جهت اصل روان شناسی قدرت است که وقتی به قدرت کاذبِ ظاهری کسی دسترسی پیدا میکند در حالی که باطنش مقتدر نیست، ظاهر بزرگ است ولی باطن بزرگ نیست؛ بزرگ شدهاند اما بزرگوار نیستند، در نتیجه به هنجارشکنی و شالوده شکنی و تقابل با انقلاب، اخلاق و تعالیم دینی که پیشتر مروج و مدافع آنها بودهاند دست میزند. یک تذکر در پایان عرض کنم و آن اینکه در جامعهشناسی بحثی هست تحت عنوان: «چرخش نخبگان»، برخی تحلیلگران میخواهند چرخشهایی را که برخی چهرهها در فرایند چهل سال گذشته بدان مبتلا شدهاند به اصل جامعهشناسی چرخش نخبگان تطبیق بدهند، و این یک اشتباه بزرگ است؛ زیرا آنچه در این دوره و در کشور رخ می نوعاً مصداق «چرخش چهرههاست» نه «چرخش نخبگان»؛ چون اکثریت چشمگیر نخبگان کشور پای آرمانهای انقلاب ایستادهاند و اکثریت افراد دچار دگردیسی و چرخش مصداق نخبه نیستند، آنها فقط چهره اند یعنی به دلیلی مشهور شدهاند، شهره و چهرهاند، نه نخبه و فرهیخته.
|