کد خبر:13686   تاریخ انتشار: سـه شنبه ، 3 تیر سال 1399 ساعت 15:2:0

چرا روش، گوهر دانش است

چرا روش، گوهر دانش است؟ چرا گذشتگان، روش را گوهر دانش نمی دانستند؟ چه پیشامدی رخ داد که روش مقامی بلامنازع یافت؟ حمید طالب زاده در همایش روش شناسی علوم انسانی به بیان پاسخ این سوالات پرداخت.


اولین همایش مجازی روش شناسی علوم انسانی؛ چالش ها و راهکارها صبح امروز، سه شنبه سوم تیرماه در فضای مجازی به صورت وبینار برگزار شد.
چرا روش، گوهر دانش است؟
سید حمید طالب زاده در این همایش درباره موضوع «اندیشه و روش» سخنرانی کرد و گفت: روش شناسی یا (methodology)، به معنای راه های حصول دانش و طرق رسیدن به شناخت، در عصر جدید پایه گذاری شده است. اهل نظر در شاخه های گوناگون علوم و فنون به «روش، اهتمام فراوان ورزیده اند و «روش» در کانون پژوهش های علمی قرار گرفته است. در جامعه علمی ما نیز مبحث «روش» به ویژه در حوزه علوم انسانی به شکل فزاینده ای گسترش یافته است. پیش از آن که علوم و فنون به روش های مختص به خود بپردازند، روش به منزله مفهومی بنیادین در قلمرو اندیشه، جایگاهی ممتاز یافت. هر شاخه از علوم و فنون با روش های متناسب با حوزه خود سر و کار دارند، اما نخست باید از چیستی روش به معنایی کلی پرسش کرد. مواجهه بنیادین با مسأله روش، علوم و به ویژه علوم انسانی روزگار ما را با مسائلی رو به رو می کند که شاید نیازمند پژوهش هایی تازه باشد. روش، پیش از آن که از نگاه روش شناختی (methodologic) بررسی شود، باید از منظر وجودشناختی (onthologic) آزموده شود. لازم است علوم از سطح پژوهش های خود فراتر روند و یک بار از خود بپرسند به راستی چرا روش، گوهر دانش است؟ چرا گذشتگان، روش را گوهر دانش نمی دانستند؟ چه پیشامدی رخ داد که روش مقامی بلامنازع یافت؟ طرح این پرسش ها اهمیت روش را از بداهت درمی آورد و آن را به مسأله ای پیچیده تبدیل می کند.
وی افزود: روش در تقسیمات دانش، زیر شاخه منطق است و در بخش منطق کاربردی از آن بحث شده است. منطق، نخستین بار در آثار ارسطو تدوین شد و بخش مستقلی را با عنوان تحلیلات اولی و ثانوی به خود اختصاص داد، اما فلسفه در خاستگاه خود بر شهود عقلی استوار بود. شهود عقلی به منزله وحدت مقام ثبوت و اثبات راه تماس بی واسطه عقل با حقایق اشیاء را می گشود. منطق از یک سری جنبه اثباتی شهود عقلی را سامان می بخشید و صور و ترتیب استدلال های عقلانی را انتظام می داد و از سوی دیگر جنبه ثبوتی شهود عقلی را تفصیل می داد و با یافتن حد وسط، مقدمات برهان را به نتیجه مطلوب می رساند. وجه اثباتی شهود عقلی را که جنبه صوری دارد. «منطق مفاهمه» می خوانیم و جنبه ثبوتی شهود عقلی را که به یافت حقیقت می انجامد، «منطق حقیقت» می نامیم.
استاد فلسفه دانشگاه تهران ادامه داد: این دو ساحت در اندیشه قدما بر هم منطبق بود و فاصله ای میان دو وجه ثبوتی و اثباتی شهود عقلی نبود. در عصر جدید شهود عقلی به سستی گرایید و منطق بیشتر به ابزاری برای مفاهمه بدل شد. منطق و استدلال های منطقی و شیوه برهانی، جایگاه خود را به منزله منطق حقیقت از دست داد و به منطق صورت و بیان منظم حقیقت فرو کاسته شد. همین جا بود که «روش» به عنوان  «منطق حقیقت» پا به ساحت اندیشه نهاد و صدارت یافت. «روش» نه ابزار بلکه نفس حقیقت شمرده شد و با اندیشه فلسفی پیوندی تنگاتنگ پیدا کرد.
بحران روش‌شناسی و آشفتگی مفاهیم در علوم سیاسی
سید صادق حقیقت، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید در ادامه این همایش درباره موضوع «بحران روش‌شناسی و آشفتگی مفاهیم در علوم سیاسی» سخنرانی کرد و گفت: روش‌های موجود در علوم سیاسی، زیر مجموعه روش‌های علوم اجتماعی محسوب می‌شوند. ابهام‌ها و مشکلاتی که در روش‌شناسی علوم اجتماعی وجود دارد، بر علوم سیاسی نیز تأثیر می‌گذارد. علوم سیاسی، به یک واسطه زیرمجموعه علوم اجتماعی و به دو واسطه زیرمجموعه علوم انسانی می‌باشد. پس، می‌توان نتیجه گرفت که تحولات و حتی ابهام‌های فلسفه علوم (انسانی) و فلسفه علوم اجتماعی به شکل غیرمستقیم بر فلسفه علوم سیاسی تأثیر دارد.
وی افزود: به طور کلی، بحران روش‌شناسی در علوم سیاسی را می‌توان در محورهای زیر متمرکز نمود: ابهام‌های ناشی از فلسفه علم، ابهام‌های ناشی از روش‌های علوم اجتماعی، مشکلات روش‌شناختی خاص علوم سیاسی و بالاخره مشکلاتی که به شکل خاص به جامعۀ ما مربوط می شود. به تعبیر آلن چالمرز، مقولۀ کلی به نام «علم» و مفهومی به نام حقیقت یا صدق که علم را کاوشی برای حقیقت توصیف کند، وجود ندارد. از آنجا که تنوع مکاتب فلسفه علم به حدی است که امکان گزینش یک روش و کنار گذاشتن بقیه روش‌ها را نفی می‌کند، پیشنهاد نگارنده در کتاب روش شناسی علوم سیاسی دو راهکار است: کثرت گرایی روش شناختی و همروی روش شناختی. متأسفانه، غالب کتاب‌هایی که در باره روش‌های علوم اجتماعی و علوم سیاسی نوشته می‌شوند، میراث‌خوار روش‌های اثباتی‌اند. علوم سیاسی تا دهه ۱۹۷۰ رشته مستقلی محسوب نمی شد و بنابراین، روش های دیگر علوم و همچنین ابهام ها آنها، به شکلی در آن انعکاس می یافت. پس از آن که علوم سیاسی به عنوان رشته مستقلی درآمد، باز این نکته وجود دارد که به چه میزان روش هایی خاص خود داراست و به میزان از کمند مشکلات روش شناختی دیگر علوم رهایی پیدا کرده است.
وی با بیان اینکه علوم سیاسی علاوه بر معضلات فوق، ممکن است مشکلاتی مربوط به جامعه‌ای خاص نیز داشته باشد، گفت: جامعه ما از دو حیث ویژه است: جهان سومی بودن و اسلامی بودن. فرهنگ ایران اسلامی ترکیبی از فرهنگ های اسلامی، ایرانی، و غربی (شامل دو فرهنگ عمده لیبرالیستی و سوسیالیستی) است. ما در فهم صحیح آنچه در دنیای متمدن می‌گذرد مشکل داریم، چه رسد به بومی کردن آنها و نسبت سنجی شان با داشته‌های موجود! به واقع، تفکر سیاسی در ایران زمین دچار آفات روش‌شناسانه شده است.
وی افزود: یکی دیگر از علل بحران روش‌شناسی در علوم سیاسی، آشفتگی مفاهیم در این رشته علمی است. منشأ بحران می‎تواند به ویژگی‎‌های علوم سیاسی، یا به سرزمین ایران، یا به قید معاصر بودن آن (و کژتابی مفاهیم) مربوط شود. از جمله آثار جوان بودن علوم سیاسی آن است که در مقایسه با علومی همچون فلسفه، دارای دانشنامه‎ها و فرهنگ‌های واژگان در حد مطلوب نیست. همچنین، دانش‌واژه‎‌های علم سیاست به دلیل رواج عمومی و عامیانه‌ای که دارند، شفافیت خود را از دست می‎دهند و دستخوش ابهامات گوناگون می‎شوند.
وی در ادامه گفت: مسئله دیگری که باعث نوعی ابهام در واژگان (علوم سیاسی) می‎شود، عدم توجه به پیشینه تاریخی آنهاست. حداقل سه دلیل برای اهمیت فوق العاده مفاهیم در تحلیل سیاسی وجود دارد: میل تحلیـل سیاسـی به عمومیت‌سازی، اشتراک زبان علم سیاست با زبان عاملان سیاست و سیاستمداران حرفه‎ای، و عجین شدن مفاهیم سیاسی با عقاید ایدئولوژیک. وقتی مفاهیم سیاسی تقدس پیدا کنند، با آرمان‌های ایدئولوژیک پیوند می‌خورند و بنابراین، همۀ افراد، دموکرات و آزادی‌خواه خواهند بود. این امر به آن دلیل است که دموکراسی برای جوامع، امروزه یک ضرورت تلقی می‌شود نه یک انتخاب. آشفتگی مفاهیم در خصوص ایران را باید در اموری همانند مسائل ذیل جستجو نمود: فقر منابع اصلی، معضل ترجمه، جعل اصطلاح و کارکرد ناقص مراجع ذیصلاح. به شکل مشخص، فرهنگستان زبان و ادب فارسی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کاربرد صحیح واژگان در جامعۀ ما مسئولیت مستقیم دارند.
صادق حقیقت افزود: شاید بتوان گفت مهم‎ترین منشأ بحران مفاهیم سیاسی در ایران معاصر، رویارویی سنت (و دین) با تجدد بوده است. سنت و تجدد از دو جنس هستند و از دو دستگاه مفهومی متمایز برخوردارند. حدود یک سده قبل، ایرانیان با مظاهر تجدد غربی آشنا شدند. در خودِ واژۀ ‌«مشروطه» هم بحث بود که از ریشۀ «شرط» آمده است یا تغییر شکل یافته اصطلاح La Charte فرانسوی است! به هر حال، واکنش ایرانیان به پیشرفت اروپائیان یکسان نبود. برخی به طور مطلق آن را پذیرفتند، برخی با آن به مخالفت برخاستند و نهایتاً گروهی سعی در اتخاذ نقاط مثبت تمدن مدرن و ایجاد هم نهادی جدید از سنت پیشین و مدرنیته شدند. گروه اول و به‌ویژه گروه سوم چاره‌ای جز یافتن نسبت مفاهیم موجود و مفاهیم جدید را نداشتند. اگر مفاهیم سنتی و مدرن را تفکیک نکنیم، ابتدا دچار خلط روش‌شناختی و سپس دچار خلط معرفت‌شناختی و تاریخی می‎شویم. به طور مثال، «امت» در زبان عربی و «امت» در اصطلاح قرآنی دو چیز متفاوت است. همچنین است مفهوم «انقلاب» در شکل کلاسیک (تبدیل انواع حکومت به یکدیگر با حرکتی دورانی) و مدرن آن (بسیج مردم توسط یک رهبر و یک ایدئولوژی خاص برای براندازی حکومت). رویارویی سنت و تجدد می تواند به کژتابی مفاهیم منجر شود. کژتابی مفاهیم ممکن است به شکل خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه صورت پذیرد، اما شکل دوم عمومیت بیشتری دارد.
حقیقت در پایان اشاره کرد: در مجموع، می توان گفت روش شناسی علوم سیاسی در جهان دارای مشکلات و ابهام هایی هست، هرچند به سر حد «بحران» نمی رسد؛ اما در کشور ما، این مسئله به حد بحران رسیده است. علل و عوامل مختلفی در این وضعیت دخیل بوده اند، که از آن جمله می توان به ابهام ها در علوم انسانی و علوم اجتماعی، و جوان بودن علوم سیاسی به عنوان یک رشته علمی اشاره نمود. به شکل خاص، علوم سیاسی در ایران دچار آشفتگی مفاهیم شده است؛ مسئله ای که به شکل عمده در رویارویی سنت (و دین) با تجدد ریشه دارد.