آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله رشاد که تحت عنوان «فقه مهندسی ژنتیک و جنگ بیولوژیک» (فقه التکنولوجیا الحیویة و الحرب البیولوجیة)، هفت صبح روزهای زوج، در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضای تهران ارائه میشود.
این دروس به صورت برخط (آنلاین) از طریق شبکه ایشیا (مدرسه فقاهت) قابل دریافت است.
طبق چارچوب ساختاریای که برای فقه زیستفناوری پیشنهاد کرده بودیم، در جلسه امروز بنا داریم راجع به منطق تفریع فروع و تولید و تفصیل مسائل فقه زیستفناوری (منهجیه تفریع فروع فقه التکنولوجیا الحیویه و تفصیل مسائلها) بحث کنیم. هم مساله تفریع فروع کار دقیق و دشواری است. هم دستهبندی و طبقهبندی فروع تولید شده و تبدیل انباشت مسائل، به یک سامانۀ معرفتی منطقی و منسجم کار سخت و سنگینی است. از خصوصیات بعضی از آثار فقهی باز مانده از سلف صالح (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین)، این حیث است. بعضی بزرگان ما با برخورداری از ذهن فعال و جوال ذیل ابواب فقهی، بطور شگرفیفروع و فروض فراوانی را طرح کرده، آنها را مورد بحث قرار دهند و راجع به هریک بحیث حکمی نظر دهند. مثلاً ازجمله امتیازات و خصوصیات "عروه الوثقی"ی سید یزدی (رضوان الله تعالی علیه) کثرت و تنوع فروعی است که ایشان ذیل هر یک از ابواب مطرح کرده است. فوقالعادگیِ ساختاری یا جامعیت ابوابی، امتیاز این کتاب نیست، بلکه کثرت فروع در ابوابی که آن بزرگوار در آنها وارد بحث شده، امتیاز این اثر است. و الا، عروه الوثقی، کتاب جامع فقهی نیست. عروه الوثقی از پنجاه و دو یا هفتاد و دو باب کما بیش شایع و رایج در تبویب فقه، مجموعاً شامل هفده باب است. پس جامع نیست. هنر مرحوم سید، در این بوده که فروع فقهیه ذیل هر باب را خوب استقراء و به طور نسبی استقصاء فرموده است. بنابراین، فقهای ما در طول افزون بر یک قرنی که از تألیف عروه الوثقی سپری شده، غالباً آرائشان را براساس فروع عروه، و به صورت تعلیقه و شرح بر آن ارائه میکنند یا احیاناً در مقام تدریس خارج فقه نیز، حول محور مسائل و ذیل عروه الوثقی بحث میکنند. جهت این علاقه و اهتمام به محور قرار دادن و مبنا انگاشتن عروه الوثقی، کثرت فروع و ترتیب شایسته مسائل فرعی در این اثر ارزشمند است. کما اینکه به لحاظ ساختاربندی و تبویب ابواب، فو صورت بندی فقه شرایع محقق حلی» (رضوان الله علیه) در عصر خودش، بلکه تا قرنهای متمادی، از فوقالعادگی برخودار بوده است. لهذانوع فقهای بزرگوار ما پس از محقق، در آثار تألیفی خود از آن بزرگوار تبعیت میکردند. زیرا میدیدند اگر بناست ابواب فقه را با یک سیر و ساختار منطقی و منسجم طرح و تعقیب کنند، شرایع در حد مطلوب –بلکه در حد اعلی- این ساختار را دارد. بنابراین، غالباً مایل بودند آثار تألیفیِ تفصیلی خود را بر مبنای ساختار شرایع انجام دهند. بعد از شرایعِ محقق حلی، غالب کتب فقهی ما، حتی تفصیلات که هر یک به دهها جلد هم بالغ میشود تحت تأثیر تبویب شرایع است.
لهذا مسئله تفریع فروع، تفصیل مسائل و تبویب فروع تفریع شده و مسائل تولید شده در قالب یک سامانه منسجم و منطقی در بخش جدید فقهی که فاقد پیشینه بوده و اثری درباره آن وجود ندارد که تفریع و فروع پرداخته باشد و آنها را ساختاربندی کرده باشد، بسیار بسیار دشوار و حوصلهسوز است. لهذا به ناچار، باید اول به ارائه منطق مناسب برای حل این دو مسئله بپردازیم، سپس به تفریع و تفصیل و تبویب آن اهتمام کنیم. به این جهت، در این جلسه بناست منطق و منهج تفریع فروع و تبویب و تفصیل مسائل این بخش فقهی یعنی «فقه مهندسی ژنتیک» بپردازیم.
ملاحظات هفت گانه در تفریع فروع و تفصیل مسائل فقه مهندسی ژنتیک
به نظر میرسد: جهت تنظیم منطقی مناسب برای تفریع فروع و تفصیل مسائل فقه مهندسی ژنتیک، باید بر اساس ملاحظات هفت گانهای که عرض میکنیم عمل کرد. این منطق به عنوان رکن رکین در تبویب و ساختاربندی (دستهبندی عرضی / افقی و نیز طبقهبندی طولی / عمودی) فقه زیستفناوری نیز نقش آفرینی میکند.
مباحث قابل طرح ذیل عنوان فقه مهندسی ژنتیک باید بر اساس این ملاحظات هفت گانه صورت ببندد.
عرصههای پانزده گانۀ معرفت و معیشت بشر و مهندسی ژنتیک
اولین ملاحظه همان ملاحظه عرصهها و ساحاتی است که در قلمرو معرفت و معیشت بشر معاصر از مهندسی ژنتیک متأثراست. اجمالاً پانزده عرصه را جلسه قبلی و ما قبل آن مطرح کردیم. «المجالات العلیمه» یا عرصههای علم و دانش، یعنی مهندسی ژنتیک و تأثیراتش بر عرصههای علم و دانش علیالاطلاق، «المجالات المعرفیه»، عرصههای معرفتی و شناختی، «المجالات العَقَدیه و الکلامیه»، عرصههای عقیدتی و الهیاتی، «المجالات الاخلاقیه» عرصههای اخلاق و ارزشهای متعالی، «المجالات القضائیه و الجزائیه»، عرصههای قضائی و جزایی، «المجالات الاجتماعیه و الثَّقافیه»، عرصههای اجتماعی و فرهنگی، «المجالات الصحیه و الطبیه»، عرصههای بهداشتی و درمانی، «المجالات الصیدلانیه و الدوائیه»، عرصههای داروسازی و تولید مواد بهداشتی و زیبایی، «المجالات الزراعیه»، عرصههای کشاورزی، «المجالات الغذائیه»، عرصههای تولید مواد غذایی و ذیل آن مسائل تراریختهها، «المجالات البیئیه» عرصههای مربوط به محیط زیست، «المجالات الصناعیه»، عرصههای گوناگون صنعتی و صنایعی که ذیل مهندسی ژنتیک پدید آمده و در حال توسعه است، «المجالات الاقتصادیه و التجاریه»، عرصههای گوناگون اقتصاد و تجارت که مهندسی ژنتیک بر آن تأثیر چشمگیر نهاده و همچنان در حال بسط و توسعه است، «المجالات الامنیه»، ساحات و عرصههای امنیت، مهندسی ژنتیک با مسائل امنیتی بشر و کشورها و دولتها امروزه پیوند خورده و تأثیرات فوقالعادهای بر آن دارد، «المجالات العسکریه و العدائیه»، عرصههای تولید سلاحها و جنگآوری بیولوژیک، جنگهایی که با بهره گیری از إعمال فرآیندهای زیست فناورانه میتواند اتفاق بیفتد.
این پانزده مجال و محور، مجالات و عرصههایی است که مهندسی بیولوژیک و زیستفناوری با آنها درگیر است. این ملاحظه و جهتی که عرض شد، میتواند بستر اصلی تنظیم و تبویب فقه مهندسی بیولوژیک قرار گیرد. به این معنا که ابواب اصلی فقه مهندسی ژنتیک را مبتنی بر این پانزده محور کنیم. اینها بستر و ابواب اصلی فقه مهندسی ژنتیک بشوند. سپس، ذیل هر یک از این ابواب و مجالات و ساحات، با لحاظ شاخصها و جهاتی که برخواهیم شمرد به بسط مسائل، فروع، فروض بپردازیم. فرض بفرمائید ذیل «مجالات زراعیه» میتوانیم فروع، شقوق و غصونی را شاخههایی را فرض کنیم که آن باب ر ا بسط دهند. به ترتیب عرض خواهیم کرد، بسط و تفصیل هر بابی که انباشتی از فروع را ایجاد کند، میتواند به ملاحظه جهات مختلفی صورت ببندد. پس از جهت اول یا اولی برای تفریع فروع و تبویب مباحث فقه مهندسی ژنتیک، که عبارت بود از توجه به حضور و تأثیر مهندسی ژنتیک در عرصهها و ساحات مختلف، ملاحظه و جهت دومیکه باید ملحوظ داشته شود و تأثیر آن را به عنوان یک ملاک و مبنا برای تفریع فروع لحاظ کنیم، شاخههای هر یک از این عرصهها و ساحات است. هر یک از این عرصهها، شاخه و شعبه و به اصطلاح اقسامیدارد. میتوانیم آن اقسام را لحاظ کنیم. فرض بفرمائید در عرصه اول، یعنی علم و دانش، اینکه علم و دانش تحت تأثیر مهندسی ژنتیک به چه شاخهها و رشتههایی میتواند تقسیم شود. ذیل این این باب، انواع شاخهها و رشتههای علمی و دانشی مرتبط که استعداد آن را دارد تا پارهای سوالات فقهیه درباره آن مطرح شود و فروع فقهیه تولید شود و نیاز به بحث اجتهادی و فقهی داشته باشد را میتوان فهرست کرد. در نتیجه عنوانِ باب، حسب فروع، شاخهها و رشتههای آن، میتواند به ابواب و بخشهای خردتری تقسیم شود. فرض بفرمائید باید ببینیم علم و دانش که اولین عرصه بود، به حوزه انسان، حیوان، نبات یا عناصری که حی به حساب نمیآیند مربوط میشود. عناصری که در واقع جنبده و زنده نیستند. اما به نحوی ذیل عناصر هستند. از اجزا عناصر زنده هستند و مثلاً میتواند با یک جهش تبدیل به موجود زنده شوند. مثل کرونا ویروس که یک موجود فوقالعاده ریز غیر زنده است. پروتئینی است که با چربی به اصطلاح پوشش داده شده است. اما وقتی همین عنصر ریزِ غیر زنده، در محیط خاصی مثل ریه قرار میگیرد، جهش پیدا کرده، خاصیت زیستی پیدا میکند. خودش را فعال میکند و احیاناً آثاری بر حیات انسان بر جای میگذارد. انسان، حیوان، نبات یا ما دون به اصطلاح موجودات زنده «الکائنات الحیه».
میتوانیم ذیل هر یک از این ابواب، فروعی را بر اساس اینکه این باب، معطوف به مسائل انسان، حیوان، نبات یا ما دون به اصطلاح موجودات زنده باشد لحاظ کنیم. و به این ترتیب بتوانیم این باب را به اجزا و بخشهای خردتر تقسیم کنیم. این هم ملاک دوم که در واقع هر باب یا هر یک از عنوانهای مربوط به عرصههای پانزده گانه را خرد کنیم و برایش اجزا و بخشهایی فرض کنیم. سپس آن بخشها، اجزا و به اصطلاح شاخهها را به مثابه یک محور فرعی، در لایه و سطح دوم فرض کنیم و ذیل آن سوالات فقهی مطرح کرده، پاسخ مطالبه نمائیم. ما در واقع عرصه و ذیل آن، فروع و شاخههایی را که آن عرصه میتواند داشته باشد عرض کردیم. این دو ملاحظهای که عرض شد بر اساس موضوع بود.
ملاحظه سوم، بر اساس فعلِ صادر است. مکلف چه کاری بر متعلق مهندسی ژنتیک انجام میدهد؟ چه فعلی از مکلف صادر میشود؟ به هر حال، مکلف در حوزه علم و دانش و ذیل آن، مثلاً علم و دانش مرتبط با انسان، حیوان، نبات یا ما دون حیوان چه کاری انجام میدهد؟ میشود احتمالات گوناگونی را مطرح کرد که معطوف به آن فرع از آن عرصه از انسان میتواند صادر شود. گاهی این فعلِ صادر، به صورت عرضی است. به صورت گزینههای هم عرض و موازی قابل فرض است. مثال ساده ای میزنم. فرض کنید میگوئیم تصرف در درخت با استفاده از مهندسی ژنتیک و اعمال فرآیندهای زیست فناورانه میتواند در سادهترین وجه، برای تکثیر یک نوع از گیاه یا درخت به چند شکل صورت بپذیرد. مثلاً بشر در وهله اولی در دورههای حیات بدوی خود، میدید فلان درخت در فلان منطقه از زمین رویید. آرام آرام پی برد، علت رویش این درخت جدید، این بوده که مثلاً هستهای از ان نوع درخت روی زمین قرار گرفته، شرایطی برایش به وجود آمده، مثلاً خاک رویش ریخته شده دما دیده، رطوبت به او رسیده و سبز شده است. سپس پی برد میتوان هسته این درخت را در نقاط و شرایط مناسب و مساعد قرار داد و درخت جدیدی رویاند. این یک شیوه تکثیر درخت است. بعدها احیاناً متوجه شد میشود از یک گزینه دیگر برای تکثیر درخت استفاده کرد. میتوان از گزینه قلمه زدن استفاده کرد و رفت این را تجربه کرد. این دو جور فعل است که از زارع صادر میشود. باید ملاحظه شود حکم این دو نوع فعالیت کشاورز برای تکثیر این نوع ازدرخت تفاوت میکند؟ بسا در مواردی بتوان گفت یک گزینه مجاز، و گزینه دیگر مجاز نیست. این مسئله ممکن است در خصوص مثالهایی که مربوط به انسان و حیوان است مصداق بیشتری پیدا کند. میخواهم عرض کنم یکی از ملاحظاتی که باید در نظر داشت مسئلۀ فعلی است که از انسان به عنوان "عامل" در فرآیند زیستفناوری و مهندسی ژنتیک صادر میشود. یکبار این فعل به لحاظ گزینههای موازی و هم عرض قابل فرض است که چند گونه فعل از انسان صادر میشود، ولی همه در یک رتبه و سطح هستند و هم عرض قلمداد میشود.
ملاحظه چهارم هم از حیث فعل صادر از عامل مهندسی ژنتیک است. ولی طبقهبندی فعل صادر، از حیث طولی میتواند مورد نظر باشد. اینکه در فرض قبلی میگفتیم فعل صادر میتواند براساس گزینههای مختلفی صورت ببندد، که هم عرض هستند. الان در ملاحظۀ چهارم، میخواهیم بگوییم ما به حیث طولی توجه کنیم. اینکه فعلی که از انسان صادر میشود، به لحاظ طولی در چه رتبهای قرار دارد. چون ممکن است فعل زیست فناورانه و مهندسی ژنتیک، در یک مجال و عرصهای، در یک صورت بسیار ساده و اولیه، صادر شود و یک حکم داشته باشد. بعد پیچیده و پیشرفتهتر بشود و حکم دیگری داشته باشد. به همین منوال رفته رفته پیچیدهتر شود. حتی ممکن است هر چه پیچیدهتر شدن، بتواند در حکم فروض پیچیده تأثیر داشته باشد. مثلاً ما وقتی از صورتهای ساده زیستفناوری و مهندسی بیولوژیک در گیاه استفاده میکنیم، ممکن است بگوییم اشکالی ندارد. اینکه قلمه بزنیم چه عیبی دارد؟ یک نوعی از یک درخت که دو گونه دارد، جنس خوب از یک درخت را در جایی قلمه بزنیم یا احیاناً جوانۀ یک درخت دیگری را روی شاخه آن درخت پیوند بزنیم. این صورتهای اولیه هیچ ایرادی ندارد. مثلاً در حیوان، نطفه یا اسپرم قسم خاصی از نوع حیوانی تلقیح کنیم. بگوییم تلقیح حیوان هیچ اشکالی ندارد. یا بر اساس تناکح دو نوع حیوان، مثلاً فرض کنید اسب و الاغ، ما نوع دیگری از حیوان را تولید کنیم و قاطر به وجود بیاید. ممکن است بگوییم در این حدود هیچ اشکالی ندارد و مباح و مجاز است. اما پیشتر که برویم، ممکن است بعضی از تصرفات و تطبیقات به اصطلاح وراثی و بیولوژیک انجام شود که گفته شود مجاز نیست. به اصطلاح فرضهای پیشرفتهتر و احیاناً وسیعتری به میان بیاید. مثلاً گفته شود روی سلولهای بنیادین نباید کار کنیم. نباید از رهگذر باز پروری و فرا آوری سلولهای بنیادین و استنساخ و مشابهسازی، حیوانی را بدون پدر و مادر به وجود بیاوریم. ممکن است کسی بگوید صورت سادۀ استفاده از تناکح دو حیوان و متولد کردن نوع سوم اشکالی ندارد. اما اینکه بخواهیم در قالب استنساخ حیوانی را به عرصه وجود بیاوریم، این ممکن است اشکال داشته باشد. من این را به عنوان احتمال دارم عرض میکنم و الان در مقام رأی دادن نیستم. میخواهم بگویم در حوزه مهندسی ژنتیک به چه نحوی میتوانیم فروع فقهی مختلف را تولید کنیم. یکی از جهاتی که باید در نظر گرفت و اعمال کرد، ملاحظۀ سطح تصرف و دخالتی است که در فرآیند زیستی انجام میدهیم. چه مقدار تصرف کنیم؟ تا کجا میتوانیم تصرف کنیم؟ ممکن است کسی بگوید این جهات در حکم تأثیر دارد. اینکه مثلاً کسی با تناکح دو حیوان، حیوان سومیبه وجود بیاورد اشکالی ندارد. اما با فرآوری سلولهای بنیادی اشکال دارد. حتی مثلاً ممکن است گفته شود فرآوری سلول بنیادین حیوانی، اشکال ندارد و از آن منع نکنیم. اما فراوری سلول بنیادین انسانی ممنوع باشد. این جهات میتواند در حکم کار مهندسی ژنتیک و زیست شناس تأثیر بگذارد.
ملاحظه پنجمیکه بر اساس آن میتوان فروعی تولید کرد، اقسام مصنوعات، فرآوردهها و محصولاتی است که بر اثر اعمال فرآیندهای زیستفناورانه و تطبیقات و تعدیلات، در چارچوب تکنولوژی حیویه بدست میآید. خب اینکه شما با استفاده علم الاحیا و با استخدام مهندسی ژنتیک یا «التکنولوجیه الحیویه» فرآیندی را اعمال میکنید و محصولی به دست میآورید، باز ممکن است با طی یک فرآیند، یک محصول دیگری حاصل شود. ممکن است محصولاتی که بدست میآیند و نوع محصول، در حکم اقدام و استخدام و طول فرآیند تأثیر بگذارد. مثلاً یک بار با طی فرآیندی، ابزارهای جنگی مهلک و بار دیگر، ابزارهای مورد نیاز عادی بشر را تولید میکنید. نمیشود گفت این دو گونه محصول و فرآورده، که امروزه به وجود آمده، در دسترس ما قرار گرفته و حاصل طی فرآیند زیستفناورانه است، حکم واحدی دارند. قهراً اینها میتوانند متفاوت باشند. این احیاناً جهت فائده مندی و زیانوری محصول و فرآوره بود، که البته خود این هم یک ملاک و ملاحظه است که در عداد این ملاحظات به همین اشاره خواهیم کرد. گاهی این جهت که یک فرآیند تولید میشود و موجود ناقص الخلقهای به وجود میآید و لطمه با آن موجود میزند. اما فرآیند دیگری طی میشود که چنین اثری ندارد. یا فرآیندی طی میشود که انبوهی از موجودات زنده را تولید میکند و خودِ این برای انسان، حیات حیوانات یا نباتات عوارضی دارد. یا نمیتوانیم آن را مدیریت کنیم. خب این یک حکمیدارد. اما مثلاً وقتی فرآیندی طی میشود، بهاندازه فرآورده محصول بدست میدهد و هیچ عوارضی از این جهت به لحاظ کمیت فرآوردهها بر ان مترتب نیست. ممکن است حکم این دو مسئله با هم متفاوت باشد.
مسئلهای که مع الاسف اخیراً در فضای مجازی مطرح و دست به دست شد. طبقاتی از جامعه به آن اعتراض کردند. عواطف را به حق جریحهدار کرد و به مثابه یک فاجعه قلمداد شد، اینکه تصاویر دردناکی از صحنه معدوم کردن انبوهی از جوجههایی ماشینی یک روزه پخش شد و کارگران و عواملی، آنها را بی رحمانه معدوم میکردند، خب آیا این قابل مطالعه نیست؟
فاجعهای -من با توجه دارم تعبیر فاجعه میکنم- پیش چشم میلیونها نفر قرار گرفت و دیدیم بر اثر یک رفتار غلط، با بیرحمی تمام، انبوهی از موجودات زنده دارد معدوم میشود. خب توجیهی هم با این مطرح شد که از جنس عذر بدتر از گناه بود. این رفتار اگر ادعا نکنیم از لحاظ فقهی و شرعی معصیت هست، مسلماً از لحاظ عاطفی و اخلاقی معصیت بود. خب از آن طرف توجیه شد که این روالی عادی است. ما مازاد جوجههایی که تولید میکنیم را به همین راحتی و با همین بی رحمی نابود میکنیم. این کار روزمره ماست. این اصلاً توجیه درستی نبود و مشکل را حل نکرد. عذری بود بدتر از خود گناه. حالا گرچه این نکتهای که عرض میکنم خارج از درس و موضوع بحث ماست، ولی آیا نمیشد و نمیشود با یک برنامهریزی ساده و فراهم کردن امکانات حداقلی، این جوجهها را روزانه در روستاها، در خانهها رایگان یا با قیمتی بسیار نازلی توزیع کرد و در اختیار مردم گذاشت؟ به این ترتیب اینها در منازل در مزارع بروند و به شیوه بسیار سادهای پرورش پیدا کنند. در این صورت، جان موجودات زندهای را حفظ کردهایم و تخلف اخلاقی و احیاناً فقهی نکردهایم. چون ما روایاتی داریم که کسی حق ندارد از موجودات زنده به غیر حق و نا به جا سلب حیات کند. و این موجودات زنده در قیامت به ساحت الهی از چنین افرادی شکایت و شکوه میکنند. احیاناً با توزیع این حیوانات، موادی تولید میشود مردم مصرف میکنند. بسا کسانی از مازاد تولید این کارخانهها مشاغلی ایجاد کنند، شغلهای بسیاری به وجود بیاید و افراد بیکار بسیار زیادی مشغول شوند. به هر حال این موضوع میتواند و باید مدیریت شود. غرض این بود که مثال بزنیم و بگوییم گاهی حتی اینکه ما به صورت انبوه، با اعمال فرآیندهای زیستفناورانه موجوداتی را تولید کنیم که از جهات مختلف اثاری بر آن مترتب باشد، این جهت هم میتواند به عنوان یکی از ملاحظات در تفریع فروع و تولید انباشتی از سوالات و مسئلهها نقش آفرینی کند. به این ترتیب ما فروع فقهی این قسم از فقه را تولید کرده، به بحث راجع به آنها بپردازیم.
شاخصهای دیگری هم هست. ولی از آنجا که وقت سپری شد، فقط اشاره میکنم و بحث را در جلسه بعد تکمیل خواهیم کرد. بر اساس این شاخصها برای انباشت فروع فقهیه ای که مربوط به این باب باب فقه مهندسی ژنتیک، میتوان جدولی طراحی کرد. عنصر نافع بودن، مضر بودن، قطعی بودن نفع یا ظنی بودن نفع، حد ضرر و نفع مترتب بر آن فعل، احیاناً حدود به لحاظ کمی و لحاظ کیفی، اینها میتواند بر تولید فروع ملاحظه شود و حکم ناشی از این نکات و جهات متفاوت شود.
کما اینکه مسئله و جهت دیگری که میتواند در تفریع فروع و تولید حکم مؤثر باشد مسئلۀ حدود و ضرورت است. مسئلۀ ضرورت یا عدم ضرورت میتواند در این قضیه مؤثر باشد. مثلاً اگر زیانبار است، آیا ضرورتهایی اقتضا میکند تن به آن بدهیم؟ حد آن ضرورتی که قابل فرض است تا کجا و چه قدر است؟ مسئله ضرورات میتواند در تولید انواع فروض، فروع و احکام مربوط به آن دخیل باشد.
این ملاحظات هفت -هشت گانهای که عرض شد، ملاحظاتی است که میتواند سامانهای را به وجود بیاورد و منطقی را به عنوان منطق تفریع فروع و تفصیل مسائل این حوزه مهم فقهی تولید کند. که بر اساس آن بتوانیم ساختاری برای فقه مهندسی ژنتیک ارائه کنیم و شروع کنیم بخش به بخش و فصل به فصل، فروع قابل طرح را بر اساس ملاحظاتی که گفته شد عنوان کنیم و راجع به حکم آن بحث کنیم. ان شاالله.
به جای تلخیص و جمعبندی متن نوشتهی راجع به منطق تفریع و تفصیل فروع و مسائل فقه زیستفناوری بشرح زیر است اینجا تقدیم میکنیم:
منهجیّة تفریع فروع فقه التکنولوجیا الحیویّة و تفصیل مسائله.
فقد تتشکل هذه المنهجیّة عن عدّة جهات و ملاحظات، نشیر الی مهامّها طباقاً.
الأولیٰ: ملاحظة ما ترتبط بالتکنولوجیا الحیویّة و فقهها من «المبادئ النظریّة» (الفلسفیّة و الکلامیّة)، و «القواعد الأخلاقیّة» (الأصول / الضوابط القیَمیّة) و «القواعد الفقهیّة»، و التلویح العابر إلی دور کلّ واحد من هذه المبادئ و الأصول و القواعد فی احکام مجالات فقه التکنولوجیا الحیویّة، قبل الخوض فی البحث عن فروع تلکم المجالات و مسائلها.
الثانیة: احصاء المجالات التی ترتبط بها التکنولوجیا الحیویّة (و هی الّتی قد اشرنا الی اهمّها آنفا)، و هی تُعتبر کالمحاور الأساس لتبویب بحوث هذا الحَقل الفقهی.
الثالثة: ثمّ احصاء أطراف کلّ من تلکم المجالات و حقولها الأصلیّة و استقصاء فروعها بالکامل (کمثل مشتقّات الکائنات الحیّة (حیّتها و غیرحیّتها) الّتی تتعلّق بها هذه التقَنیّة)، و تنسیق الأطراف و الحقول ذیل المجالات حسب کلّ منها فی صورة جدولة تختصّ به.
الرّابعة: ثمّ لحاظ انحاء التعدیلات الّتی تُتوقع أن تقع فی الکائنات الحیّة، و مراتب الحالات الطارئة علی کلّ منها حسب انحاء التعدیلات: کترکیب / التخلیط السّاذج من دون أی تغییر و تبدیل فی الکائنات (کخلیطة الماء و التراب مثلاً) تارةً، و کالتبدیل و الإستحالة بسبب تغییر الکائنات (کتبدیل الحجر المعدنیّة بالحدید أو الزجاج مثلاً) أخریٰ، و کمزاج البعض مع آخر بحیث یغیّر صورتها النوعیّة (کإیلاد حیوان ذات الوراثتین: مثل البغال، أو تولید آلیاج حدیدی حدیث) ثالثةً، و تغییر مبادئ تکوین الشّیئ و علله (کإیلاد الحیوان من غیر النطفة و النکاح بواسطة تکثیر العنصر الحی) رابعةً، و ما الی ذلک.
الخامسة: ثمّ لحاظ انواع المصنوعات الّتی تحصل من التقَنیّات و التعدیلات هذه (مثل آلات الحرب، او آلیات العیش، او …) و جهة النتاجات النافعة أو الضارّة المترتبة علی المصنوعات، و حدود الضرر او النفع، من حیث الشدّة و الضعف و من جهة الکمّیة و الکیفیّة.
السّادسة: ثمّ لحاظ الغایات المقصودة من التقنیّات و التعدیلات، و الضرورات الطارئة علیها حسب الموارد، و دور إرادة المکلّفین فی ما یقع من الأفعال فی تلکم الجهات.
السابعة: استظهار / اصطیاد ما یتعلًق من الأحکام الخمسة التکلیفیّة بالنحو الأوّلی او الثانوی (و هکذا الأحکام الوضعیّة الّتی ترتبط بالمجالات حسب الموارد)، وَفق المبادئ و القواعد و الأدلّة، بملاحظة «المجالات و اطرافها» تارةً، و «انحاء التعدیلات» (وفق ماهیّة الفعل) أخریٰ، و «انواع المصنوعات» و مضارها و منافعها (بإعتبار ذاتها او الطوارئ العارضة علیها و الجهات المحتملة حسب الموارد) ثالثةً، و «الغایات المقصودة» و «الضرورات الطارئة» رابعةً.
این بحث دیگری بود از سیر و ساختار پیشنهادی که قبلاً وعده کرده بودیم. خب، بحث امروز را جلسه بعد تکمل میکنیم و به بحث بعدی ان شاالله میپردازیم.
وصل الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین
|