کد خبر:11111   تاریخ انتشار: جـمـعــه ، 12 اردیبهشت سال 1399 ساعت 18:55:0

از قرآن برای مسائل زندگی قاعده‌سازی کنیم

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در نهمین شماره از مجله اینترنتی نگار در گفت‌‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسن قرائتی ضمن بررسی بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در محفل انس با قرآن کریم در اولین روز از ماه رمضان المبارک ۱۴۴۱؛ جزئیاتی از نامه‌ای که اخیرا توسط حجت‌الاسلام قرائتی درباره مهجوریت قرآن و نیاز به راه افتادن جلسات ترویج و تفسیر قرآن خطاب به رهبر انقلاب نگاشته شده است را واکاوی کرده است.


یکی از مهم‌ترین نکاتی که رهبر انقلاب در سخنرانی تلویزیونی محفل انس با قرآن در ابتدای ماه مبارک رمضان داشتند، کاربردی سازی قرآن و جاری و ساری کردن مفاهیم و مؤلفه‌های قرآنی در زندگی بود. یکی از مهم‌ترین نکاتی که حضرت‌عالی به آن اشاره دارید موضوع قاعده سازی است. قدری این موضوع را برایمان تبیین می‌کنید.
بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم؛
قاعده‌ سازی یعنی از جزئیات یک اصلی استفاده کنیم. حالا من از خود قرآن برای عزیزانی که استاد دانشگاهند، دبیرند، مربی و طلبه‌اند می‌گویم که چگونه از فروع قاعده بسازیم. بعضی از آیات قاعده‌اند، و چند نمونه‌ی آن را نیز آیت‌اللّه خامنه‌ای فرمودند. مثل آیه‌ی «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَه»۱ که یک قاعده است. در قرآن ۱۱۵ مرتبه کلمه‌ی دنیا و ۱۱۵ مرتبه کلمه‌ی آخرت آمده است. و روایت هم داریم که بدترین مردم کسی است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرت خود را برای دنیای دیگران بفروشد. این آیه یک قاعده است، اما از بعضی از آیات باید قاعده استخراج کنیم. نمونه‌ی اول مثل ماجرای حضرت ابراهیم علیه‌السلام با عموی بت‌پرستش است که از او سؤال می‌کند که این بت‌ها و مجسمه‌ها چیست؟ خب اینکه قاعده نیست، بلکه پسر برادرش دارد از عمویش اشکال می‌گیرد که چرا مجسمه و بت می‌پرستی. این یک مسئله‌ی شخصی، جزئی و فردی در یک خانواده‌ خاص است. اما چه قاعده‌ای از این ماجرا می‌توان استخراج کرد؟ قرآن می‌فرماید: «قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا هَٰذِهِ التَّمَاثِیلُ»؛۲ معنی تمثال در اینجا مجسمه است. حضرت ابراهیم علیه‌السلام به عمو و مریدانش گفت این مجسمه‌ها چیست؟ خب از این آیه می‌خواهیم قاعده استخراج کنیم.

یک قاعده اصلاح و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر است که سن در آن شرط نیست، و یک اصل است. چون می‌گوید قال لأبیه، معمولاً برادرزاده از عمویش کوچک‌تر است. در اصلاح و ارشاد تعداد هم شرط نیست. ابراهیم یک نفر بود و تعداد آن‌ها زیاد بود. در اصلاح و ارشاد باید از خودی‌ها شروع کرد. قرآن به پیامبر می‌فرماید: «قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ...»،۳ یعنی اول به همسر و دخترهایت و بعد به زنان مؤمن بگو ... یا در سوره مدثر می‌فرماید: «وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ»،۴ یعنی اول لباس‌های خودت را تمیز کن. بعد می‌فرماید: «عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِین»؛۵ یعنی به فامیل‌ و همسرت بگو بعد به مردم مکه هم بگو که این‌چنین باشید. پس این هم یک اصل است. در اصلاح و ارشاد باید از حرف‌های مهم شروع کرد. مثلاً نگویید چرا این مشکل را داریم. مهم‌ترین ظلم شرک و بت‌پرستی است. حضرت ابراهیم علیه‌السلام به عمویش نگفت چرا پرخوری و اسراف و غیبت کردی، بلکه پرسید چرا بت‌پرست هستی. در اصلاح و ارشاد لازم نیست امر کنید.

نمونه‌ی دوم سوره قریش است. قوم قریش تابستان‌ها به مناطق سردسیر می‌رفتند. خب همه تابستان‌ها به مناطق سردسیر می‌روند. حتی بعضی از حیوانات هم کوچ می‌کنند و به مناطق سردسیر می‌روند. اما چرا قرآن به این موضوع اشاره می‌کند؟ و این چه پیامی دارد. باید از این نکته قاعده درست کرد. چه قاعده‌ای درست می‌کنیم؟ جایت را عوض کن، ولی کارت را تعطیل نکن. این یک قاعده است. هوا داغ است. جایت را عوض کن، ولی کارت را تعطیل نکن. اما همه نمی‌توانند این کار را بکنند، بلکه آن کسانی که می‌توانند این کار را بکنند. در اصلاح و ارشاد، من از «لِإِیلَافِ قُرَیْش»۶ چنین برداشت می‌کنم که مکان را باید عوض کرد، ولی کار را نباید تعطیل کرد. هوای قم داغ است، ولی هوای تفرش که داغ نیست. هوای اصفهان داغ است، ولی هوای خوانسار که داغ نیست. حتی بعضی از دانشمندان ما در زندان کتاب می‌نوشتند. حضرت امام رحمه‌الله‌علیه فقهش را یعنی تحریرالوسیله را در یک اتاقی در ترکیه نوشت. این قاعده سازی است.

یک قاعده دیگر آیه‌ی «الطَّلَاقُ مَرَّتَان...»۷ است. در این آیه می‌فرماید شما حق ندارید همسرتان را در یک جلسه سه طلاقه کنید. مرحله به مرحله باید این کار را انجام داد. آیا کسی که زن ندارد، آیه لغو است؟ یا کسی که زن دارد و نمی‌خواهد طلاق بدهد آیه لغو است؟ خیر؛ این قاعده برای کسانی است که می‌خواهند قطع رابطه کنند و به آن‌ها می‌فرماید که همه‌ی پل‌ها را به یک‌باره خراب نکنند. این یک اصل است. ما چهل‌ویک سال است که با آمریکا دشمنیم، ولی دفتر منافع ما در آمریکا و دفتر منافع آمریکا در ایران وجود دارد. یعنی همه‌ی پل‌ها را خراب نکرده‌ایم. در روایت هم داریم که اگر با کسی بد شدید، فحش ندهید و توهین نکنید و یک راهی برای برگشت بگذارید.

ما با قاعده سازی از قرآن می‌توانیم از این قواعد استفاده‌ بکنیم. مثلاً در ماجرای کشته شدن یک نفر از قبیله‌ای که قاتل آن مشخص نبود و به دعوا ختم شد، از حضرت موسی علیه‌السلام خواستند که چاره‌ای بیندیشد. حضرت از خدا خواست که چه کاری بکند و خدا فرمود یک گاوی را بکشید و قسمتی از گوشت آن را به بدن فرد کشته شده بزنید تا زنده‌ شود و بگوید قاتلش چه کسی است. بعد بنی‌اسرائیل بهانه‌های زیادی ‌آورند و گفتند که این گاو چه شکلی و چه رنگی باشد. خداوند می‌فرماید: «إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ»،۸ یعنی گاو زرد زرّینی باشد که بینندگان را فرح بخشد. این به چه معناست؟ یعنی خداوند با این نشانه می‌خواهد بگوید رنگ در روح اثر دارد. پس روانشناسی رنگ‌ها یک قاعده می‌شود. یعنی ما از جزئیات می‌توانیم اصول را ثابت کنیم. یا خداوند در قرآن راجع به نماز جمعه می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْع...».۹ یعنی وقتی صدای اذان نماز جمعه بلند شد مغازه‌ها را ببندید. و در آیه‌ی بعد می‌فرماید: «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا...».۱۰ یعنی وقتی نماز تمام شد، بروید مغازه‌ها را باز کنید. این فقط مربوط به نماز جمعه نیست و کلی است. منظور قرآن این است که نباید بازار مسلمانان تعطیل بشود. اینکه می‌فرماید: «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا...» یعنی تعطیلات باید حداقل باشد. و این یک قاعده می‌شود. ما از تمام حروف و کلمات و روح و الفاظ قرآن می‌توانیم قاعده استخراج کنیم.

 یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها و نکاتی که رهبر انقلاب در محفل انس با قرآن مطرح کردند بحث مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن بود. اگر با همین نگاه قاعده سازی به این موضوع به قرآن رجوع کنیم، قرآن تمام مدت ما را به مقاومت و ایستادگی دعوت می‌کند. در مورد این قاعده هم برای ما صحبت کنید.
 بله، خیلی آیه در این باره هست. دقیق یادم نیست، ولی بیش از ۵۰ آیه و شاید هم بیشتر باشد که مال مقاومت است. اما ما آیات نصرتی هم داریم که مال مقاومت است. و از نصرت پیامبرانی همچون نوح، لوط، ابراهیم و... سخن می‌گوید. در قرآن کلمه‌ی عسر دوازده مرتبه و کلمه‌ی یسر ۳۶ مرتبه آمده است. این پیام دارد، یعنی اگر مقاومت کنید پیروز می‌شوید. برای مثال در ماجرای نجات بنی‌اسرائیل از دست فرعون، مردم به موسی گفتند لشکر فرعون پشت سرمان است و جلویمان هم دریا است. حضرت موسی علیه‌السلام گفت: «إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»۱۱ و رفت نزدیک دریا، و در دقیقه‌ی آخر عصایش را به دریا زد. همان‌طوری که فوتبالیست‌ها دقیقه‌ی نود دارند، در قرآن هم آیات دقیقه نودی زیاد است. لحظه‌ آخر که آدم نمی‌داند چه کند، درب غیبی به رویش باز می‌شود. حضرت آدم علیه‌السلام دو پسر به‌نام هابیل و قابیل داشت که قابیل به هابیل حسادت می‌ورزید و سرانجام او را کشت. چون برای اولین بار یک آدم کشته شده بود و قابیل هم آدمی نکشته بود، نمی‌دانست چه کاری بکند. تا اینکه کلاغی آمد و یک چیزی را زیر خاک دفن کرد. یعنی خداوند گاهی اوقات از راه یک حیوان به آدم خط می‌دهد.

 از ابتکارات حضرت‌عالی ارسال و یا به تعبیری نگارش نامه است که در بعضی مواقع مهم احساس می‌کنید که موضوعی لازم است مکتوب بشود و در تاریخ بماند. نامه‌ی اخیر شما هم خدمت رهبر انقلاب نامه‌ی متفاوت و مفصلی بود. در مورد چرایی این نامه و اصل محتوا و تبیین رهبر انقلاب پیرامون این نامه برای ما بفرمایید.
 عرض کنم که درباره‌ امر به معروف و نهی از منکر نباید از یک راه وارد شویم. باید همیشه از راه‌های مختلف وارد شویم. یکی از این راه‌ها هم نامه است. پیغمبر در آن زمانی که کسی در عراق و عربستان باسواد نبود، نامه به پادشاهان می‌نوشت. و یک کتاب هفت جلدی هم در این باره به نام مکاتیب ائمه از آیت‌اللّه علی احمدی میانه‌ای است که نامه‌ها، وصیت‌ها و دیگر مکتوبات ائمه را جمع‌آوری کرده‌اند. بنده هم به‌عنوان یک طلبه نامه‌های زیادی به رئیس جمهور، رئیس مجلس، ائمه‌ی جمعه، مدرسین حوزه و سایرین نوشتم تا بعد از مرگم این‌ها را چاپ کنند. من هر سال نزیک به ماه مبارک رمضان نامه می‌نوشتم و از طریق ائمه‌ی جمعه و مدرسین در سایت‌ها منتشر می‌کردند، اما چون می‌خواهند برنامه‌ریزی کنند به من گفتند زودتر نامه را بنویسم. به‌ همین دلیل امسال یکی دو ماه قبل از ماه رمضان یک نامه‌ای برای رهبر معظم انقلاب نوشتم و در این نامه به آقا گفتم که این وضعیت در شأن قرآن نیست. نامه تقریباً از آیات قرآن بود، چون من کسی نیستم که به آقا نامه بنویسم، ولی وقتی قرآن است آقا عنایت دارند. از مهجوریت قرآن نوشتم که پیغمبر روز قیامت از مهجوریت آن شکایت می‌کنند و می‌فرمایند: «یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا». یعنی بارالها این مردم قرآن را مهجور کردند. پیامبر نمی‌فرمایند: کان القرآن عندهم مهجورا، بلکه می‌فرمایند: اتخذوا، یعنی این‌ها غافل نیستند و دارند از روی توجه و علم و عمداً انجام می‌دهند.

اگر عمدی نبود که پیامبر شکایت نمی‌کرد. بعد هم می‌فرمایند مهجورا و متروکا نمی‌گویند. یعنی قرآن را پرت کردند. مظلومیت اهل بیت علیهم‌السلام هم به‌خاطر عمل نکردن به قرآن است. حدود بیست آیه داریم که لاتطع، لاتطیعوا، اتطبع و لاتطبوا می‌گوید. یعنی کسانی که اسراف‌کارند، سابقه‌ی بت‌پرستی دارند، جاهل‌اند، ظالم‌اند، گنه‌کارند، ناشکرند و... شایسته‌ی رهبری نیستند. خیلی از آیات مهجور شد و به آن‌ها عمل نشد. حضرت آقا در فرمایشاتشان هم فرمودند: «لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»؛۱۲ به ظالمین تکیه نکنید. خب به این آیه عمل نشده است. و آل سعود به آمریکا و رژیم‌ صهیونیستی وصل شد. مگر قرآن نمی‌فرماید: «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ و النَّصَارَی أوْلِیَآءَ»؛۱۳ یهود و نصاری را ولی و سرپرست خود قرار ندهید. این‌ها گوش ندادند و حالا می‌بینید که به چه ذلتی‌ افتاده‌اند. هم نفتشان را بردند، و هم قیمت نفتشان پایین آمد. مشخص است که به آیه عمل نکردند. ما باید به قرآن برگردیم. اگر قرآن در دانشگاه راه پیدا کند، بسیاری از علوم دانشگاهی حذف می‌شود. در خواندن قرآن چند اصل است که همان قاعده سازی است. اولاً واجب است که بدانیم، پس باید آن را بخوانیم. ثانیاً مستحب است، پس آن را بخوانیم. ثالثاً مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه را حل می‌کند، پس باید آن را بخوانیم. ولی ما مطالبی را می‌خوانیم که نه واجب و مستحب است و نه مشکل جامعه و فرد است.

 هدف جناب‌عالی از نوشتن این نامه‌ برای رهبر انقلاب این است که‌ بگویید ما داریم در رابطه با قرآن کم‌کاری می‌کنیم؟
 بسیار کم‌کاری می‌کنیم. ما چند نفر تحصیل‌کرده داریم که بتوانند یک صفحه‌ از قرآن را بدون غلط بخوانند؟ نه اینکه حافظ قرآن باشند، بتواند قرآن را درست بخوانند. ما در تلاوت مشکل داریم. آن‌هایی هم که می‌خوانند، بعضاً غلط می‌خوانند. بعضی‌ها فقط قرآن را می‌خوانند و ترجمه‌اش را نمی‌خوانند. بعضی‌ها هم ترجمه‌اش را می‌خوانند، ولی تفسیرش را نمی‌خوانند. بعضی‌ها تفسیرش را مطالعه می‌کنند، ولی تفسیرشان کاربردی نیست. خیلی از تفسیرهایی که ما داریم مال خواص است. در صورتی که خداوند می‌فرماید: «هَٰذَا بَیَانٌ لِّلنَّاس...»،۱۴ یعنی این بیان مال مردم است، اما خیلی از تفسیرهای ما پیچیده‌اند.

ما مزه‌‌ی قرآن را نچشیدیم. این مسئله‌ی مهمی است. ما باید مزه‌‌ی قرآن را بچشیم، یعنی اساتید دانشگاه در هر منطقه‌ای جمع شوند و یک تفسیر از قرآن داشته باشند. منتها سیاسی‌اش نکنند. خیلی از جلسات بعد از چند جلسه‌ سیاسی می‌شوند. اصل اسلام را همه قبول داریم، خب سر سفره‌ خدا بنشینیم و بخوانیم که خدا چه گفته است. مثلاً همین انتخابات قاعده سازی دارد. قرآن می‌فرماید به کسانی که چنین خصوصیاتی دارند رأی بدهید:
۱. باسوادترین باشند: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُون»؛۱۵
۲. باتقواترین باشند: «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم»؛۱۶
۳. با سابقه درخشان باشند: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُون»؛۱۷
۴. اهل هجرت باشند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّىٰ یُهَاجِرُوا...»۱۸ اما اگر اهل هجرت نباشند، وارسته نیستند. و نه دوستشان داشته باشید و نه پستی به این‌ها بدهید و نه کمکی از این‌ها بخواهید؛
۵. انقلابی باشند: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِین...»۱۹ و ... تمام ملاک‌ها در قرآن هست. منتها ما به سراغ قرآن نرفته‌ایم. ما وقتی قرآن را کنار زدیم، اسیر حکومت پهلوی شدیم. به چه دلیل عراقی‌ها زیر بار صدام رفتند؟ صدام چه ملاک قرآنی داشت؟ قرآن وقتی مهجور شد، صدام حاکم شد. اگر مهجور نبود که این اتفاقات نمی‌افتاد. واقعاً قرآن مهجور است.

ائمه‌ی جمعه باید یکی از خطبه‌هایشان تفسیر باشد. اصلاً اگر دانشجویی نتواند قرآن بخواند، مدرک به آن ندهند، زشت است که دانشجوی ما نتواند قرآن بخواند. طلبه‌ها باید ملاکشان قرآن باشد. حضرت در جبهه دیدند پرچم دست یک نفر است، و نفر کناری‌اش پرچم ندارد و سواد قرآنی‌اش از او بیشتر است. وسط جبهه پرچم را از او گرفتند و به آن شخص باسواد دادند. گفتند یا رسول‌اللّه وسط جبهه از آن‌هاست، حضرت فرمودند آن شخص قرآن را بیشتر بلد است. در قیامت می‌گویند اقرا و ارق، یعنی مقداری که قرآن بلدی بخوان و بالا برو؛ شهریه بر اساس قرآن است. اما الان قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام مهجورند. مهجوریت اهل بیت علیهم‌السلام هم به‌خاطر این است که به آیات ولایت عمل نشده است.

حالا حرف بنده چیست؟ حرف من این است که همه‌مان تکان بخوریم، و به آیه‌ی «خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّة»۲۰ عمل کنیم. یعنی کتاب آسمانی را جدی بگیرید. ما باید قرآن را جدی بگیریم. و به استفاده‌های دکوری مثل استخاره، قرآن به سر گرفتن در شب احیاء، مهریه‌ی همسر، بالای سر مسافر گرفتن، خانه‌ی نو و قسم خوردن قانع نباشیم، بلکه از همه‌ی آیات قرآن استفاده‌ کنیم. ما برای ثوابش قرآن می‌خوانیم، و توجه نمی‌کنیم که خدا در قرآن دارد با ما حرف می‌زند و به ما چه می‌گوید. باید با قرآن زندگی کنیم، و با قرآن نفس بکشیم. به عایشه گفتند پیغمبر چگونه بودند؟ گفت: «کان خلقه القرآن»، پیامبر یکپارچه قرآن بود. کمااینکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم فرمودند قرآن مهجور شده و من هم قرآن مهجور شده هستم، یعنی من قرآن ناطقم. به هر حال ما برای هر رشته‌ی دانشگاهی یک تفسیر می‌خواهیم. این حرفی که می‌خواهم بزنم جدی است. خواهش می‌کنم بزرگان عنایت کنند و نگویند قرائتی چه کسی است. ببینید من چه می‌گویم. قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام نباید از هم جدا بشوند. اگر مثلاً در این شهر سی جلسه عزاداری است، باید صد جلسه تفسیر هم باشد. اگر ششصد درس خارج در قم است، باید شصت جلسه تفسیر هم باشد. البته جلسات تفسیر خوبی راه‌اندازی شده است. اما منبرها باید مالامال از قرآن بشوند. الان در خیلی از منبرها مباحثی از شعر، خواب، قصه، تاریخ، تحلیل سیاسی، روضه و... در آن هست، من نمی‌گویم که این مباحث نباشد، ولی قرآن هم باشد. شب قدر دعای جوشن کبیر و دعای افتتاح می‌خوانند، سخنرانی می‌کنند، اما یک آیه هم تفسیر کنند. شب قدر، شب قرآن است. دانشجوها یک تکانی بخورند. یک جلسه‌ی تفسیر داشته باشند. انواع مجله‌ها در دانشگاه چاپ می‌شود، ولی تفسیر قرآن در بین آن‌ها جایگاهی ندارد. حتی اگر سیاست هم می‌خواهیم، باید از قرآن سیاست بگوییم.

یک خاطره برایتان بگویم. پیش نماز یکی از مساجد آیت‌اللّهی از علمای درجه یک منطقه بود و با انقلاب هم خوب بود. ولی مقدسین خیلی قدیمی به مسجدش می‌رفتند و مرگ بر آمریکا نمی‌گفتند. من گفتم چرا این‌ها شعار نمی‌دهند؟ گفتند اینجا مسجد مقدسین است و مسجد سیاسیون نیست. به ایشان گفتم اجازه می‌دهید من یک دقیقه سخنرانی کنم، گفت بفرمایید. بلند شدم و گفتم آقایان شماها فکر نکنید چون حرم امام رضا علیه‌السلام می‌روید و پشت سر این آقا نماز می‌خوانید مقدسید. شماها پنجاه درصد مسلمانید. گفتم قرآن علامت انسان کامل را در چهار ویژگی گفته است که شماها دو ویژگی آن را دارید و دو تای دیگرش را ندارید. اولاً قرآن می‌گوید اشدا علی‌الکفار، یعنی نسبت به کفار خشن باش. ثانیاً رحما بینهم. شماها رکوع و سجده را انجام می‌دهید، اما مرگ بر آمریکا نمی‌گویید و برای رزمندگان هم دعا نمی‌کنید. بنابراین شما پنجاه درصد مسلمانید.

حالا بعضی از پنجاه درصدها هم اصلاً به درد نمی‌خورد. به یک کسی گفتند شنا بلدی؟ گفت پنجاه درصد، گفتند یعنی چه؟ گفت شیرجه می‌روم ولی بیرون نمی‌آیم. ما نباید به یک آیه عمل کنیم و به یک آیه عمل نکنیم. این مسئله‌‌ی مهمی است. ما توقعمان این است که همین‌طور که اهل بیت علیهم‌السلام ما موقوفه دارند، قرآن هم موقوفه داشته باشد. ما هر چه داریم از اهل بیت علیهم‌السلام داریم، ولی تفسیر قرآن هم باید موقوفه داشته باشد. ما باید آیات قرآن را با خودمان تطبیق بدهیم. روایت داریم که قرآن «یجری مجری الشمس و القمر» است. یعنی مثل خورشید همیشه برای همه مفید است. به اسم تحقیق و پژوهش کاری نکنیم که قرآن گم بشود. هر پژوهشی باید به یک جایی برسد. پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم فرمودند: «من أراد العلم فلیثور القرآن فانّ فیه علم الأوّلین و الآخرین»، یثور یعنی ناخنک بزنید. پس اگر علم واقعی می‌خواهید به قرآن ناخنک بزنید و از دل قرآن علوم را بیرون بکشید.

 یکی از مهم‌ترین کارکردهایی که رهبر انقلاب در مسجد امام حسن مجتبی علیه‌السلام پیگیری کردند، تفسیر قرآن بود. و مجموعه‌ی «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» گفتارهای ایشان در آن دوران است. به‌صورت مصداقی بفرمایید که ما چگونه باید بتوانیم این کاربست‌ها را در زندگی‌مان داشته باشیم و در فضای قرآن تنفس کنیم؟
 مصداق عملی‌اش کارهایی است که خودم کردم. من فکر کردم که باید برای هر دانشگاهی یک کتاب بنویسیم. مثلاً دانشکده‌ی حقوق، آیات حقوقی و دانشکده‌ی علوم سیاسی، آیات سیاسی را بنویسند. همچون امام معصوم علیه‌السلام که برای هر عضوی از بدن یک دعایی می‌کند، ما هم باید برای هر صنفی یک تفسیر بنویسیم. البته پنجاه درصد آن عقائد مشترک مثل اخلاق، اعتقادات، استدلالات و... است و پنجاه درصد دیگر آن هم مربوط به دانشجویی است که مثلاً می‌خواهد رشته‌ی مهندسی بخواند. ما الان حدود یک میلیون مهندس داریم که ششصد هزار نفر در نظام مهندسی مشغول به‌کارند و چهارصد هزار نفر هم دانشجویند. یک سوم پول مملکت هم خرج ساخت‌وساز می‌شود، خب ما از اسلام و قرآن چقدر در دانشگاه‌ها و ساختمان سازی، مصالح ساختمان، جهت ساختمان، رنگ ساختمان، نورگیر ساختمان، هواگیر ساختمان، انتخاب زمین و انتخاب محلّه استفاده کرده‌ایم؟ ما هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم باید از قرآن باشد.

الان جامعه‌ی ما نیاز به چه دارد؟ گاهی ممکن است یک چیزی در یک زمانی خوب باشد و در یک زمانی بد باشد. یعنی باید به عنصر زمان و مکان و نیازها توجه داشته باشیم. گاهی اوقات بد می‌فهمیم. و لذا باید یک کسی باشد که در جریان عنصر زمان و مکان باشد. تفسیرگویی، مسئله گویی، قصه گویی، پاسخ به شبهات وهابی‌ها، روضه خوانی، تحلیل سیاسی و... دوره می‌خواهد. باید برای قرآن کاری کرد. تمام علماء باید برای قرآن به پا خیزند. کلمه‌ی اقامه‌ای که در قرآن آمده است، یعنی باید قصه را جدی بگیریم. ما از پاره وقت‌ها هم می‌توانیم استفاده کنیم. تحصیل هم ربطی به ضربه‌ی علمی ندارد. بعضی‌ها می‌گویند اگر سراغ تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه برویم از فقه و اصول عقب می‌مانیم. ما دو مرجع تقلید داریم که هر دو یک دوره تفسیر نوشتند. یکی مرحوم آیت‌اللّه‌العظمی سید عبدالاعلی سبزواری بود که مرجع و از علمای درجه یک بود و رساله داشت و یک دور فقه و یک دور تفسیر نوشت. و دیگری آیت‌اللّه‌العظمی مکارم شیرازی است که ایشان هم مرجع تقلیدند و یک دور تفسیر نوشت. کسانی که می‌گویند اگر به سراغ تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه برویم از درس عقب می‌مانیم، این وسوسه است. هیچ ضرری ندارد که ما از پاره وقت‌ها استفاده کنیم. ما تعطیلات خیلی داریم و می‌توانیم از این تعطیلات استفاده کنیم. در همین ماه رمضان به بچه‌هایمان قرآن درس بدهیم. برای خانواده‌مان یک صفحه تفسیر بخوانیم. امیدوارم که خداوند یک اثری بدهد و یک نهضتی راه بیوفتد و قاریان از قرائت بالاتر بروند.

 حضرت‌عالی مراودات شخصی و دوستانه‌ا‌ی با رهبر انقلاب دارید. اگر خاطره‌ خاصی در این زمینه دارید برای ما بفرمایید.
 عرض کنم که من قبل از انقلاب به این فکر افتادم که ما وقتی پزشک اطفال داریم، چرا آخوند اطفال نداشته باشیم. و به این نتیجه رسیدم که آخوند اطفال بشوم. رفتم کاشان و چند تا بچه جمع کردم و به اسم شبی یک قصه برای این‌ها در ماه رمضان قصه گفتم. شب آخر یکی از بچه‌ها یک مقاله‌ای برای تشکر از من نوشت و گفت حیف که ماه رمضان تمام شد، چه درس خوبی بود. گفتم حیف ندارد، بیست نفر بشوید من از قم می‌آیم. خب ثبت نام کردند و چهار سال از قم به کاشان می‌رفتم و مجانی کلاس برایشان برگزار کردم. و کم کم کلاس‌داری را یاد گرفتم.

بعد از آن برای زیارت به مشهد رفتم. قبل از انقلاب معمولاً مسافران ده روز در مشهد می‌ماندند. به امام رضا علیه‌السلام گفتم من هم می‌خواهم مثل دیگر زوار ده روز بمانم، اما جمعه بچه‌ها در کاشان معلم ندارند. در حین خواندن زیارت در زیر گنبد بودم که دکتر جمال موسوی اصفهانی را که امام جماعت مسجد موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام بود و اخیراً مرحوم شد، را دیدم. ایشان دبیر اصفهان بود و برای شرکت در سمینار دبیرها به مشهد آمده بود. به من گفت شما خبر دارید که سمینار دبیرهای طلبه است. من پاسخ منفی ندادم. و ایشان گفت من چون دبیر اصفهانم دعوت شدم و شما هم بیا برویم. گفتم من دبیر نیستم، گفت شما دنبال من بیا. از حرم خارج شدیم و به خیابان امام رضا علیه‌السلام رفتیم. منتظر تاکسی بودیم که یک ماشین ترمز کرد و سید را شناخت و ما را سوار کرد. سید به من گفت می‌دانی چه کسی پشت فرمان است؟ گفتم نه؛ گفت دکتر باهنر که بعداً شهید شد. گفتم اسمش را شنیدم. دکتر باهنر به سید گفت ایشان چه کسی است؟ سید گفت آقای قرائتی است. دکتر باهنر به من گفت می‌گویند یک قرائتی در کاشان بچه‌ها را جمع کرده و کلاس‌داری می‌کند. گفتم بله من هستم. به سمینار رفتیم و من آنجا رهبر معظم انقلاب، آقای مطهری، آقای رفسنجانی، مرحوم ربانی املشی، آقای بهشتی و... را دیدم. تعداد افراد در جلسه صد نفری بودند. به آقای بهشتی گفتم می‌شود پنج دقیقه به من وقت بدهید؟ گفت چه کار دارید؟ گفتم یک سبکی در کاشان دارم می‌خواهم این سبک را در اینجا القاء کنم.

ایشان گفت مانعی ندارد، فقط پنج دقیقه؟ گفتم بله. پنج دقیقه به من وقت دادند. من هم از خدا خواسته به بالای سن رفتم. منتها از پنج دقیقه چندتا جمله گفتم و خندیدند و چند بار کف زدند و همه به وجد آمدند. رهبر معظم انقلاب هم در جلسه بودند. دفعه‌ی اولی بود که ما همدیگر را می‌دیدیم. ایشان کنار من آمدند و گفتند من در مسجد امام حسن علیه‌السلام پیش‌نمازم، ولی سخنرانی برای من ممنوع شده است. کلاس‌های شما مفید است و به خانه‌ی ما بیا و مهمان من در اتاق خودم باش و در مسجدمان هم صحبت کن. من پنج شب خانه‌ی آقا خوابیدم و مسجد آقا سخنرانی کردم. موقع بازگشت به حرم امام رضا علیه‌السلام رفتم و به آقا گفتم خیلی ممنون ما یک جلسه برای بچه‌ها می‌خواستیم، ولی چه جلسه‌ای قسمتمان شد.

 یک خاطره‌ ویژه‌ای هم از درس خارج با رهبر انقلاب دارید. یک جلسه کامل درس ایشان به شما اختصاص یافت.
 درس خارج که مربوط به دو سال پیش است. عید نوروزی بود و من برای دیدن رهبر معظم انقلاب به مشهد رفتم. ایشان به من سفارش کردند که خیلی صحبت نکنم، چون فامیل‌های دورشان حضور داشتند. یک حرف‌هایی آنجا گفتم و ایشان خوشحال شدند و گفتند خیلی خوب بود. بعد به آقا گفتم اگر حرف‌های من خوب است شما یک روز درستان را تعطیل کنید تا من این حرف‌ها را به طلبه‌ها بزنم. چند روزی گذشت تا اینکه به من گفتند بیا صحبت کن. اما دفتر آقا به من گفت بین پنج تا هفت دقیقه فرصت دارید که صحبت کنید. گفتم باشد. صندلیم را هم پایین گذاشتند. آقا که آمدند به ایشان گفتم که در راه که به حسینیه می‌آمدم به من گفتند که اینقدر وقت دارید. آقا فرمودند کل وقت من مال شما است. گفتم پس وقت تعیین نیست؟ فرمودند نه و شما کم نگذارید و هر چه می‌خواهید بگوید. این لطف آقا به قرآن است. قبلاً هم اطلاع نداده بودند که من می‌خواهم در درس آقا صحبت کنم و طلاب فکر می‌کردند که درس آقا هست. طبق معمول حدوداً هشتصد طلبه آن روز در درس حضور داشتند. صندلی من را هم آن بالا کنار آقا گذاشتند. احساس می‌کردم که اینجا جای من نیست، و به آقا گفتم اجازه بدهید من بروم پایین بنشینم. ایشان فرمودند خیر، همین جا بنشینید. خب من آنجا نارنجک را هوا کردم، چون قرآن می‌فرماید: «لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ»؛۲۱ قرآن نارنجک است، و اگر به کوه نازل شود تکه تکه می‌شود. ما هم یک صحبت انفجاری در آنجا کردیم. طلاب هم نشسته بودند و گوش می‌دادند. بعد از حرف‌های من آقا هم چند دقیقه‌ای صحبت کردند و فرمودند که حرف‌های آقای قرائتی پرمغز و به‌جا است. و شنیدنش برای ما لازم بود و شما هم یک فکری بکنید. ما از قبل هم این احساس را داشتیم که در حوزه باید قرآن بیشتر از این مطرح بشود و الان هم بعد از انقلاب کارهای خوبی شده، ولی باز زمینه‌ی کار زیاد است. یک چنین تجلیلی از من کردند و بعد هم جملاتی راجع به بنده فرمودند. بر همان اساس، امسال هم یک نامه برای ایشان نوشتم که آقا یک دست خطی نوشتند که تلویزیون هم آن را نشان داد که باز ایشان یک تفقدی از بنده کردند و فرمودند من با کارهای تفصیلی کاملاً موافقم.
 

پی‌نوشت‌ها:
۱. آیه‌ ۲۰۱ سوره بقره
۲. آیه‌ ۵۲ سوره انبیاء
۳. آیه‌ ۵۹ سوره احزاب
۴. آیه‌ ۴ سوره مدثر
۵. آیه‌ ۲۱۴ سوره شعراء
۶. آیه ۱ سوره قریش
۷. آیه‌ ۲۲۹ سوره بقره
۸. آیه ۶۹ سوره بقره
۹. آیه ۹ سوره جمعه
۱۰. آیه ۱۰ سوره جمعه
۱۱. آیه ۶۲ سوره شعراء
۱۲. آیه ۱۱۳ سوره هود
۱۳. آیه ۵۱ سوره مائده
۱۴. آیه ۱۳۸ سوره آل عمران
۱۵. آیه ۹ سوره زمر
۱۶. آیه ۱۳ سوره حجرات
۱۷. آیه ۱۰ سوره واقعه
۱۸. آیه ۷۲ سوره انفال
۱۹. آیه ۹۵ سوره نساء
۲۰. آیه ۱۲ سوره مریم
۲۱. آیه ۲۱ سوره حشر