کد خبر:10620   تاریخ انتشار: چهارشنبه ، 6 فروردین سال 1399 ساعت 10:58:0

مواجهۀ نظریه پردازان فروپاشی با زیبایی های جامعۀ ایران

حکمرانی شایسته این جامعه لزوماً با آنچه مدرن میخوانید مناسبت ندارد، چاره تنها آن است که بکوشیم تا برپایه ارزشهای ریشه دار در سنتهای ایرانی که از دین مایه گرفته، حکمرانی طراز انقلاب اسلامی را محقق سازیم.


حسین کچویان در یادداشتی نوشت: بحران حاصل از فراگیری بیماری کرونا در همان حال که موجب دشواریها و تنگناهایی در حیات جمعی ایرانیان شده، جلوه های چشمگیری از قوتها و سرمایه های درونزای اجتماعی و معنوی جامعۀ ایران را نیز به نمایش گذاشته است. در این میان، برخی اهالی پرگو و پر ادعای علوم اجتماعی در ایران که به رغم  حضور در مراکز حساس تصمیم سازی کشور، هیچگاه ژست مخالف خوانی خود را نیز ترک نمی کنند، پا به میدان گذاشته و تلاش می کنند تا این نمودهای قوت و غنای درونی را در جهت مقاصد سیاسی و نظری خود مصادره کنند. جامعه ایرانی همان است که این حضرات در این سالها با جهالت های جامعه شناختی خود تلاش کردند تا با قریب الوقوع خواندن ورطه هایی چون فروپاشی و سقوط و ... آن را ناگزیر از قبول سلطه غرب و امریکا نشان دهند. انسان درمی ماند که این مدعیان جهالت جامعه شناسانه چقدر جسور و کم حافظه اند که تا دیروز با وارد کردن زهر تحلیل های بی مایۀ خود به اسم جامعه شناسی هر چه در توان داشتند برای تحقیر و اضمحلال و همزمان اضلال جامعه ایران به خرج داده اند، اما امروز از زیبایی های این جامعه می گویند، لابد با این تصور که چون خود کم حافظه اند یا خود را به غفلت میزنند، جامعه ایران نیز غافلانه رفتارها و نیش و شرارت قلم آنها را فراموش خواهد کرد.
نکتۀ مهم این است که در همین باصطلاح تجلیل از توانایی های مردم ایران هم باز در مقام اضلال و به انحراف کشاندن خودشناسی جامعه ایران هستند. هنوز در پس زمینۀ تحلیل خود با مقیاس و معیار گرفتن جوامع توسعه یافته، به ما یادآوری میکنند که باید آرمان توسعه یافتگی و عقب ماندگی خود از این آرمان را فراموش نکنیم. بر همین اساس از به هدر رفتن سرمایه گذاری های گذشته در آموزش میگویند، چرا که هدف خود را در تحقق رشد اقتصادی محقق نکرده است! حال آنکه اساسا هدف اساسی آموزش پس از انقلاب هیچگاه چنین چیزی نبوده است که با میزان و محک آن سنجیده شود. غفلت یا جهالت بیشتر اما این است که تصور شود زیبایی های مردم ایران حاصل سیاست ها و برنامه هایی است که در نظام آموزشی رسمی اعمال شده است. این درست که قطعاً نظام آموزشی بویژه معلمان ما نقش مهمی در این زمینه داشته اند، اما اولا تقدیر و تحسین اول و بالاتر متوجه  نظام رسمی نیست و ثانیاً آنچه در نظام رسمی در این جهات خیر حاصل شده، مدیون آموزش های غیر رسمی است که هم معلمان و هم مدیران و کارکنان از درون جامعه و ساختارهای غیررسمی بازمانده از اعماق سنت ایرانی-اسلامی دریافت کرده اند. به همین دلیل ما بدنبال تحولی در نطام آموزشی کشور بوده ایم که بجای رشد و توسعه مادی،  پرورش انسان متعهد و مؤمن را هدف قرار دهد، که البته هنوز به یمن نگهبانان نظام دانش مدرن و دولت های مورد قبول آنها به جایی نرسیده و برغم تاکیدات مکرر رهبری فرزانه انقلاب به همه دولتها گام های اولیه در تحقق ان برداشته نشده است.
عجیب است که این واعظان نامتعظ علوم اجتماعی مدرن از مواجهه با سنگ سخت واقعیات نیز پند نمی گیرند و کماکان در جای جای تحلیلها و اظهار فضل های تازۀ خود نیز اهداف و مقاصد قبلی را مبنای سخن قرار میدهند: از سیاست غلط رسانه ای که بی اعتمادی به وجود آورده می گویند و یا از فیلترینگ تلگرام و جهالت های گروه های افراطی می نالند. درحالیکه بخش اعظم آنان که این روزها به شکلی در جهت التیام آلام جامعه و کمک به مردم برای تحمل این بلا می کوشند، همان کسانی هستند که در تمام سال های گذشته از حفظ سنت هایی که این روزها پیامدها و آثار مثبت آنها را همه می بینند، دفاع کرده اند. آیا کسانی که در جامعه در حال همراهی با مردم برای گذر از این مهلکه اند، همآنان نیستند که خواهان سامان دادن به فضای مجازی بوده اند؟ کسانی که آثار سوء آن را بر قوام و دوام سنتها و ارزشهای این جامعه میدیدند و وقتی سیاست بازان بی ریشه برای اهداف کوتاه مدت خود سامان دهی اساسی فضای مجازی را پشت گوش و به تاخیر می انداختند، چاره ای جز حمایت از فیلترینگ بعنوان آخرین راه حل مواجه با این بلای بدتر از کرونا (لجام گسیختگی فضای مجازی) نیافتند. آیا آنها که به طعن افراطی نامیده میشوند، همآنان نیستند که اکنون شبانه در خیابانها به گندزدایی و مصون سازی مراکز آلوده می پردازند و یا کمکهای جمع شده در مساجد و هیات را به خانواده های محروم و کسانی که بواسطه بسته شدن کسب و کار دچار مشکلات حاد گردیده اند، میرسانند؟
سخن آخر اینکه بحث از کاستی های حکمرانی در جای خود قطعا درست و ضروری است، اما چنانکه از ارزشها و قوتهای مردمان ایران در این روزها میتوان دید، ریشه این کاستیها نیز دقیقا عدم تلاش دولت های تجددزده ای است که نکوشیده اند نسبت درست و کاملی با ارزش ها و قوتهای جامعه ایرانی و با آرمانهای انقلاب بزرگی که مظهر آن ارزشها و قوتهاست ، برقرار کنند. پس بیهوده نکوشید که با تعابیری نظیر «حکمرانی شایسته زندگی در دنیای مدرن» جامعه را به شکلی دیگر دچار انحراف سازید. حکمرانی شایسته این جامعه لزوماً با آنچه مدرن میخوانید مناسبت ندارد، چاره تنها آن است که بکوشیم تا برپایه ارزشهای ریشه دار در سنتهای ایرانی که از دین مایه گرفته، حکمرانی طراز انقلاب اسلامی را محقق سازیم.